نام پژوهشگر: محمدعلی امینی
محمدعلی امینی علیرضا صدیقی انارکی
در مناطقی که آلودگی و رطوبت هوا زیاد است شرکت های برق منطقه ای و توزیع عموماً با مشکل قطع ناخواسته فیدر توسط رله ها به علت فلاش زدن جریان (flashover) از روی سطح مقره مواجه هستند. این قطع فیدر باعث کاهش قابلیت اطمینان شبکه و افزایش میزان انرژی توزیع نشده می گردد. مشکل از آنجا ناشی می شود که آلودگی هوا که بر روی سطح مقره قرار گرفته اند با رطوبت موجود در هوا ترکیب شده و با کاهش مقاومت الکتریکی مقره، مسیری برای هدایت جریان برقرار می سازد و نهایتاً اتصال کوتاه رخ می دهد. برای رفع این مشکل مقره ها با فواصل زمانی مناسب شسته می شوند. شستشو معمولاً با آب مقطر و در حالت خطوط گرم با هزینه های زیاد انجام می شود. از آنجا که زمان شستشو معمولاً صورت تجربی تعیین می گردد، چنانچه به دلیل شرایط جوی و محیطی آلودگی مقره ها قبل از زمان شستشوی تجربی افزایش یابد این امر باعث وقوع اتصال کوتاه و قطع فیدر خواهد شد و چنانچه مقره ها، قبل از زمان مناسب شستشو شوند، تعداد دفعات شستشو زیاد خواهد شد و این امر باعث افزایش هزینه خواهد شد. لذا تعیین زمان شستشوی مقره ها اهمیت می یابد. به همین منظور در این پایان نامه هدف تعیین شاخص میزان آلودگی مقره های فیدر می باشد. از آنجا که جرقه های ناشی از جریان نشتی مقره ها دارای فرکانس بالا می باشند، به منظور دست یابی به شاخص مناسب، نیاز به ثبت اطلاعات جریان فیدر می باشد. به منظور ثبت اطلاعات جریان، یک فیدر نمونه kv20 که علاوه بر آلودگی محیطی دارای آلودگی هارمونیکی ناشی از بارهای صنعتی هم می باشد انتخاب گردید. با استفاده از دستگاه ثباتqualistarplus c.a 8335، با فرکانس نمونه برداری khz 6، طی 8 ماه اقدام به ثبت اطلاعات جریان سه فاز در ابتدای فیدر شد. به منظور استخراج و انتخاب ویژگی های مناسب از تبدیل موجک پاکت، (pwt)، و روش آنالیز مولفه های اصلی (pca) استفاده گردید و در نهایت شاخص مرتبط با میزان آلودگی مقره های فیدر تعیین شد. نتایج بدست آمده دقّت بالای شاخص بدست آمده را برای تعیین میزان آلودگی مقره های فیدر نشان می دهند.
محمدعلی امینی علی احمد ناصح
یکی از موضوعات مطرح در قرآن کریم، مسأله تعلیم اسماء به حضرت آدم(ع) است، که حقیقت این اسماء و فلسفه تعلیم آن ها به حضرت آدم(ع)، مباحث بسیاری را میان مفسران پدید آورده است. پژوهش حاضر با استفاده از روش تبیینی ـ تحلیلی به بررسی این مسأله از دیدگاه قرآن و روایات پرداخته است. مراد از اسماء در این آیه آن است که آن چه خدا به حضرت آدم(ع) تعلیم نمود، نشانه و مظهری از وجود خداوند است که دارای سه ویژگی مهم می باشد: اولاً این ها حقایقی خارجی بوده و از ماهیت و جوهریت حقیقی برخوردار هستند؛ ثانیاً دارای شعور بوده و توان درک و فهم را دارند؛ ثالثاً این ها در پرده غیب قرار دارند و جز خلیفه خدا و با اذن او، کس دیگری به آن ها علم پیدا نمی کند. ماهیت این اسماء نیز همان موجودات مجرد و مادی، و خواص و منافع آن هاست که همه را حضرت آدم(ع) به عنوان انسان کامل بدون واسطه از خدا فراگرفته است. بدین ترتیب، تعلیم اسماء، نقش اصلی را در خلافت انسان ایفا نموده، و سایر امتیازات انسان، تکمیل کننده آن خواهد بود. خداوند از باب لطف و اقتضای رحمانیت خود، انسان را خلق نمود، و برای ارتباط با آن ها و ارشاد ایشان، بعضی از آن ها را که به مقام انسان کامل دست می یابند به عنوان برگزیده و خلیفه خود انتخاب کرد. خداوند به نوع انسان این امتیاز را اعطا نموده که از نظر خلقت و توان علمی و درک مقام معبود، این شایستگی را پیدا کند که به عنوان جانشین خدا تعیین شود. البته اکثر انسان ها این توانایی و قوه را به فعلیت نمی رسانند؛ اما وارستگان و صدیقانی که به این مقام دست می یابند، علاوه بر زمین، در آسمان هم معلم موجودات و خلیفه خدا هستند. خلیفه خدا با علم کامل این مقام را پاس داشته، و مدیریت عالم را انجام می دهد؛ یعنی آن چه کسوت وجود در برکرده، در محدوده علم خلیفه الهی قرار دارد.
محمدعلی امینی محمدولی مدرس
مدارای قومی و ثبات سیاسی که عنوان اصلی این پژوهش است. در پی پاسخگوی به این سئوال پدید آمده است که علت اصلی بی ثباتی سیاسی افغانستان چیست و چگونه ثبات سیاسی بدست می آید و چه رابطه میان مدارای قومی و ثبات سیاسی وجود دارد؟ پاسخ کوتاه به این سئوال این است که پدیده بی ثباتی در افغانستان معلول عدم وجود مدارای قومی می باشد. مراد ما از مدارای قومی در اینجا روا دارای اقوام و تحمل آنان نسبت به همدیگر با توجه به حقوق و تکالیف متقابل می باشد. بدین معنی که تمام اقوام و ساکنان کشور به عنوان انسان های برابر لحاظ شده و در تعیین سرنوشتشان بتوانند مشارکت نمایند و از حقوق و مزایای اجتماعی طبق قانون عادلانه بهره مند شوند. اگر شرایط اجتماعی به گونه ای ترتیب یابد که همگان از فرصت برابر در جهت تحصیل و کسب مناسب و مشاغل به صورت منصفانه برخوردار شوند، دیگر افراد علیه دولت که شرایط فوق را فراهم نموده است. اقدامی خرابکارانه نخواهند کرد، بلکه حامی و مدافع چنین نظام سیاسی نیز خواهند بود. اما کشور افغانستان از ابتدای تشکیل دولت ابدالی ها، نسبت به سرنوشت اقوام غیر پشتون احساس مسئولیت نمی کرده است. بعد از به قدرت رسیدن عبدالرحمان، سلطه قوم پشتون بر اقوام و ساکنان کشور تثبیت می شود. وی به منظور ایجاد دولت متمرکز، اقوام غیر پشتون را سرکوب کرده و کسانی را که علیه سلطه طلبی دولت مقاومت می کردند، با استفاده از احساسات مذهبی و تکفیر، عده ای از آنان را قتل عام نمود و همچنین سرزمین حاصلخیز آنان را در اختیار قوم پشتون قرار داد و خود آنان را نیز به عنوان کنیز، برده و خدمتکار در اختیار دولت قرار داد. البته وقتی که شرایط تغییر کرد بردگی آنان نیز لغو شد ولی در عین حال دولت برای بهبود وضعیت آنان اقدامی نکرد و از سوی دیگر اینان مجبور شدند مالیات سنگین پرداخت کنند. و این در حالی است که قبیله دیگر، از قوم حاکم، هیچ مالیات پرداخت نمی کردند و از طرف دیگر دارای حقوق ثابت از خزانه دولت بودند. این وضعیت نابرابری اجتماعی-سیاسی حتی در دوره دولت های جمهوری داودخان و دمکراتیک خلق ادامه می یابد. نکته این است که اقلیت های غیر پشتون همواره نسبت هب این وضع معترض بودند و علیه دولت قیام و اقدام مسلحانه می کردند. بطورکلی در این کشور انحصار طلبی، یک پدیده شایع و نهادینه شده، پنداشته می شود. هر قوم و قبیله ای که به قدرت می رسد، دیگران را به حاشیه می راند و در برخی موارد درصدد حذف آنان بر می آید. این گونه سیاست ها و حکومت ها عمر کوتاه دارند. برای حکومت پایدار و با ثبات لازم است مدارای قومی اعمال شود و همگان در قدرت سهیم باشند و همچنین احترام متقابل افراد جامعه حفظ شود تا رضایت افراد تمام اقوام فراهم آید. در نتیجه با رضایتمندی، اقدام خرابکارانه به صورت کلی محدود می گردد.
محمدعلی امینی
چکیده ندارد.