نام پژوهشگر: محمدجواد صالحی
محمدجواد صالحی حسن احمدی اصفهانی
این رساله با موضوع آثار اجتماعی دین از دیدگاه قرآن، در چهار بخش با یک مقدمه و نتیجه تدوین شده که هر بخش از آن دارای دو فصل و هر فصل مشتمل بر مقدمه و نیجه می باشد. در بخش اول به ضرورت دین و تعریف دین پرداخته شده و فصل دوم در مورد سوال اصلی رساله که آیا دین دارای آثار اجتماعی است؟، در بخش سوم، آثار سلبیه دین در جامعه مثل فقر و ظلم مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است و مفهوم فقر از دیدگاه قرآن، عوامل و تبعات آن بیان و راهکار عملی دین برای مبارزه با فقر در جامعه ارائه شده است. در بخش چهارم، آثار ایجابیه دین در جامعه همچون وحدت بشری وعدالت اجتماعی مورد پژوهش قرار گرفته است. در پایان نیز پیشنهادات لازم ارائه و موانع تحقیق بیان شده است.
عبدالله زکی عبدالمجید ناصری
پروسه ی تجددخواهی و تجددطلبی در افغانستان، از زمان امیر شیرعلی خان و با پیشنهادات اصلاح طلبانه ی سیدجمال الدین افغانی آغاز گردیده و همچنان ادامه دارد. این موضوع، بخشی مهمی از تاریخ معاصر این کشور را تشکیل می دهد، که با چالش ها و موانع عدیده ی برخورد کرده و پیامد ها و آثار زیادی در سرنوشت این مرز و بوم داشته است. از آنجا که سه جریان عمده ناسیونالیسم، کمونیسم و اسلام گرایی در این رابطه شکل گرفته، لذا تجددخواهی در این رساله نیز در قالب سه جریان فوق مورد بررسی قرارگرفته است. هر کدام از این سه جریان در یک فصل جداگانه و به صورت تفصیلی بحث شده است. در فصل اول پس از بررسی مباحث اولیه، به زمینه های تجددگرایی در افغانستان پرداخته شده و از استعمار و امپریالیسم و عقب ماندگی، به عنوان زمینه های تجددگرایی بحث شده است. پس از آن واکنش جهان اسلام در برابر مدرنیته ی غربی بررسی شده و در ادامه ی همین موضوع، شکل گیری جریان های ناسیونالیسم، کمونیسم و اسلام گرایی در افغانستان، به عنوان سرآغاز و مطلع بحث اصلی، آورده شده است. شیوه بررسی این جریانات در تمام این سه فصل واحد بود و از یک روش برخودار است. به این معنا که در ابتدا به جریان شناسی موضوع همان فصل پرداخته شده و سپس، نقش آن جریان در فرایند تجددگرایی بررسی و در ادامه نتایج و پیامد های آن آورده شده است. در فصل دوم نقش جریان ناسیونالیسم در تجددگرایی مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که موضوع این فصل از امارت امیر شیرعلی خان تا پایان جمهوری محمد داودخان را دربرمی گیرد، لذا دوره سلطنت و حکومت هر پادشاه به صورت جداگانه بررسی شده و شکل تاریخی آن حفظ شده است، بدون اینکه به شیوه کلی بحث آسیب رسیده باشد. در این فصل پس از جریان شناسی ناسیونالیسم و دسته بندی آن به دو گروه افراطی و میانه رو، به اقدامات این جریان در زمینه ی تجددگرایی پرداخته شده و دوره هرکدام از پادشاهان به صورت مستقل، مورد بررسی قرارگرفته است. لذا این دوره حکومت امیر شیرعلی خان، حبیب الله خان، امان الله خان، محمدنادرشاه، محمدظاهرشاه و جمهوری محمد داودخان را دربر می گیرد. فصل سوم به نقش جریان کمونیستی در فرایند تجددگرایی می پردازد. در این فصل، پس از جریان شناسی کمونیسم و دسته بندی آن به دو گروه طرفداران شوروی و طرفداران چین، عملکردهای این جریان در فرایند تجددگرایی بررسی شده و در ادامه نتایج و پیامد های آن در جامعه مورد بحث قرار گرفته است. فصل چهارم و آخرین فصل این رساله، نقش جریان دین مدار/اسلام گرا در تجددگرایی را مورد بررسی قرار داده است. این فصل مانند فصل قبلی به جریان شناسی این موضوع پرداخته و جریان فوق به چهار گروه بنیاد گرایان، رادیکالها، سنت گرایان و محافظه کاران دسته بندی شده است. سپس به بررسی عملکردهای این جریان از زاویه تجددگرایی پرداخته شده و در ادامه پیامدها و نتایج آن بررسی گردیده و در پایان این رساله، جمع بندی، نتیجه گیری نهایی و پیشنهادات ارائه شده است.
عبدالعلی حسنی عبدالقیوم سجادی
در این نوشتار عوامل و زمینه های موثر بر تصویب نظام جمهوری اسلامی در افغانستان به بررسی گرفته شده است. تصویب نظام جمهوری اسلامی در افغانستان یکی از رخدادهای مهم تحولات سالهای اخیر در این کشور بشمار می رود. اولین پرسشی که در پی تصویب این نظام مطرح گشت این بود که چه چیزی باعث شد تا در فضای سکولاریستی حاکم بر کشور و بدنبال تجربه ناموفق حکومت های اسلامی در افغانستان وبا توجه به حضور نیروهای بین المللی و غربی در این کشور و حضور افراد و گروهای طرفدار حکومت غیر دینی در درون حاکمیت، نظام جمهوری اسلامی به تصویب رسید؟ پس از تحقیقی که پیرامون این پرسش صورت گرفت روشن گشت که تصویب نظام جمهوری اسلامی در افغانستان یک رخداد اتفاقی نبوده بلکه عوامل و زمینه های تاریخی در تصویب آن نقش داشته است. فرهنگ اسلامی حاکم بر جامعه افغانستان، شرایط اجتماعی ناعادلانه ای که حاکمیت های گذشته در جامعه بوجود آورده بود به همراه ناکار آمدی که نظامهای پیشین در عرصه های مختلف از خود نشان داده ، از مهمترین زمینه های است که در جریان تصویب نظام جمهوری اسلامی نقش داشته است. علاوه بر زمینه های مذکور یکسری عوامل نیز در تصویب این نظام موثر بوده که به دو بخش عوامل داخلی و خارجی تقسیم می شود چون بوجود آمدن فضای جدید در کشور که منجر به تصویب این نظام گردید معلول عوامل داخلی و خارجی می باشد. در قسمت عوامل داخلی چند عامل مهم در تصویب این نظام نقش داشته است : تجربه تلخ نظام های پیشین که مشروعیت مردمی نداشتند از جمله عوامل تاثیر گذار بشمار می رود، هویت اسلامی مردم افغانستان که بدون آن احساس بی هویتی مراه سابقه جهاد مردم که از اهداف اولیه اش برقراری نظام مردمی و اسلامی در کشور بود دو عامل مهم دیگری است که در تصویب نظام جمهوری اسلامی تاثیر گذار بوده است ، حس مقاومتی که مردم افغانستان برای حفظ ارزشهای ملی و اسلامی شان از خود نشان میدهند در کنار منزوی شدن افراطیون که مانع بزرگی در جهت برپای نظام مردمی با مشارکت تمام اقشار جامعه بودند دو عامل مهم دیگر می باشند و همچنین حضور چشم گیر مجاهدین در لویه جرگه قانون اساسی یکی دیگر از عوامل داخلی موثر بشمار می رود که در تصویب نظام جمهوری اسلامی دخالت داشتند. اما عوامل خارجی که در این جریان بصورت غیر مستقیم تاثیر گزار بوده در قدم نخست سازمان ملل متحد می باشد. این سازمان با نظارت و زمینه سازی در جهت بوجود آمدن فضای مناسب که منجر به تصویب این نظام گردید از عوامل موثر بوده است. آمریکا به دلیل مساعدتی که در بوجود آوردن یک نظام مردمی در این کشور انجام داد و در گنجانده شدن قید اسلامی و ماهیت اسلامی نظام جمهوری اسلامی بدلایلی اعمال نفوذ نکرد و یا نتوانست از دیگر عوامل تاثیر بشمار می رود. عدم دخالت پاکستان یکی دیگر از عوامل تاثیر گذار خارجی می با شد. زیرا این کشور اگر می توانست در جریان تصویب نظام جمهوری اسلامی که یک نظام ملی است نه قومی، دخالت کند قطعا همانند گذشته مانع تصویب چنین نظامی می شد چون این کشور به خاطر سیاست منفی که در قبال افغانستان دنبال میکند تصویب چنین نظام مردمی و وسیع البنیاد را به نفع خود نمی داند. جمهوری اسلامی ایران به دلیل هم خوانی که نظام جمهوری اسلامی در افغانستان با منافع این کشور در عرصه های مختلف دارد از مشوقین و ترغیب کنندگان و حامیان افراد ،گروهها و دسته جاتی بوده که از تصویب نظام جمهوری اسلامی در افغانستان جانب داری می کردند و از این جهت از عوامل تاثیر گذار خارجی دیگر در جریان تصویب این نظام بشمار می رود.
ابراهیم حکمتی محمدجواد صالحی
آداب و رسوم، زیرمجموعه فرهنگ است، و توسعه و رشد یک جامعه به ارتقای سطح فرهنگ و خصوصاً آداب و رسوم آن جامعه بستگی دارد. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی، و با تکیه بر آموزه های اسلامی، به نقد و بررسی آداب و رسوم هزاره ها در کشور افغانستان پرداخته است. هزاره ها یکی از چهار قوم بزرگ در افغانستان هستند که پیرو مذهب تشیع بوده و به زبان فارسی سخن می گویند. اعتقاد عمیق هزاره ها به آموزه های اسلامی، سبب گردیده تا بسیاری از آداب و رسوم آنان در هنگام شادی و عزاداری، رویکرد اسلامی داشته باشد، اما نمی توان انکار کرد که برخی از این آداب نیز به مرور زمان، در تضاد با احکام و آموزه های دینی قرار گرفته است، به عنوان نمونه، پول گرفتن پدر دختر در برابر دخترش که با فردی ازدواج می کند، از دیدگاه اسلام مردود است. در زمینه عزاداری نیز هزاره ها آداب شایسته ای را بر اساس آموزه های اعتقادی خود انجام می دهند، که نمونه بارز آن برگزاری مراسم عزا در ماه محرم و صفر، و نیز هنگام مرگ خویشان و بستگان است. اما به مرور زمان برخی هنجارهای عزاداری، از حالت عادی خارج گردیده و جنبه های منفی آن کاملاً آشکار شده است؛ که می توان به شیوه عزاداری ماه محرم در بعضی از مناطق اشاره کرد که با سخنان یا اعمال خرافی همراه گشته است. همچنین مخارج سنگینی که در روز هفتم و چهلم درگذشت یکی از اقوام بر دوش صاحب عزا تحمیل می گردد، از مصادیق بارز اسراف بوده و مغایر احکام و دستورات دینی است. هزاره ها در غیرشادی و عزاداری نیز آداب و مراسمی دارند که بسیاری از آن ها مانند آموزش، غذا خوردن و روابط اجتماعی، مبتنی بر آموزه های اسلامی است. اما مواردی نیز یافت می شود که مانند رابطه پیر و مرید و دست بوسی، یا عدم رعایت حجاب زنان در روستاها، با احکام اسلامی سازگاری ندارد.
محمدجواد صالحی صادق زیباکلام
چکیده ندارد.