نام پژوهشگر: نسترن نوروزی
نسترن نوروزی افسانه ناظری
چکیده در سنت نقاشی ایرانی، نقاشی در پیوندی تنگاتنگ با ادبیات فارسی شکل گرفته است، از این رو رابطه نقاش و شاعر رابطه ای قابل تأمل در این سنت محسوب می شود. این رابطه که در گذشته تنها به واسطه متن ادبی بود، در دو دهه پایانی قرن نهم با برپایی مجالس نقد و هم اندیشی فرهنگی با حضور نخبگانی چون کمال الدین بهزاد، نابغه نقاشی ایرانی و عبدالرحمن جامی خاتم الشعرای ادبیات کلاسیک فارسی و رهبر طریقت نقشبندیه متحول گردید و به ارتباطی زنده، پویا و مستقیم بدل شد. حضور در این مجالس موجبات تأثیرپذیری بهزاد از تفکرات عرفانی جامی و فرقه نقشبندی را فراهم آورد، چنانکه در این زمان شاهد بروز خلاقیت ها و نوآوری هایی متأثر از این ارتباط در نقاشی های بهزاد هستیم که سنت نقاشی ایرانی را متحول ساخت. نقاشی های بهزاد به ویژه نگاره یوسف و زلیخا از مشهورترین آثار او در طی این دو دهه، یعنی زمانی که در ارتباط مستقیم با افکار و اندیشه های جامی بوده، به خوبی نشان دهنده این رابطه است. هدف از این پژوهش تأکید بر اهمیت چگونگی ارتباط بهزاد و جامی و تأثیر این ارتباط بر نقاشی ایرانی است. این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش ها می باشد که ارتباط مستقیم شاعر و نقاش چه نقش و تأثیری در تحول نقاشی ایرانی در این دوره داشته؟ و تأثیرات ناشی از معاشرت و ارتباط بهزاد با جامی و فرقه نقشبندیه در آثار این دوره او چگونه بروز و ظهور یافته است؟ این پژوهش از نوع بنیادی-توسعه ای بوده و گردآوری اسناد و منابع مکتوب به صورت کتابخانه ای و اینترنتی و همچنین مبتنی بر مشاهده مستقیم آثار صورت گرفته، روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی وتاریخی، و نیز برمبنای تجزیه و تحلیل کیفی داده ها می باشد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که با توجه به ارتباط و معاشرت جامی و بهزاد و اشتراک در مبانی فکری و اعتقادی، به ویژه اعتقاد به آموزه های فرقه نقشبندیه، بهزاد در نقاشی های خود متأثر از این ارتباط، سنت نقاشی ایرانی را متحول ساخته، به گونه ای که ویژگی هایی خاص و متفاوت در آثار این دوره او به ظهور رسیده است.