نام پژوهشگر: اصغر توفیقی
روناک جهانگیرپور عباسعلی گایینی
چکیده هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط چاقی و لاغری با میزان crp و فیبرینوژن خون دانشجویان دختر بود. به همین منظور از بین دانشجویان دختر داوطلب دانشگاه آزاد واحد مهاباد، تعداد 60 نفر چاق با bmi بالاتر از 30 کیلوگرم برمترمربع (میانگین= 8230/31)، 60 نفر متوسط با bmi بین 17 تا 9/29 کیلوگرم برمترمربع (میانگین=6135/22) و 60 نفر لاغر با bmi کمتر از 17 کیلوگرم برمترمربع (میانگین=4515/16) به طور در دسترس انتخاب شدند. پس از اندازه گیری های آنتروپومتریک، نمونه های خونی از آزمودنی ها برای اندازه گیری مقادیر crp و فیبرینوژن گرفته شد. مقادیر hs-crp با روش ایمونوتوربیدیمتری و مقادیر فیبرینوژن با روش clauss اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون، آزمون آنالیز واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی tukey تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد چاقی ارتباط معناداری با مقادیر hs-crp (0001/0=( p و فیبرینوژن دارد (041/0=p)، ولی ارتباط وزن متوسط و لاغری با این مقادیر معنادار نبود. نتایج همچنین نشان داد در میانگین توزیع crp و فیبرینوژن بین سه گروه چاق، متوسط و لاغر تفاوت معناداری وجود دارد (0001/0=p). به طور کلی، با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد چاقی ارتباط معناداری با مقادیر شاخص های پیشگویی کننده بیماری قلبی عروقی (crp و فیبرینوژن) دارد و افزایش وزن و چاقی با افزایش crp و فیبرینوژن خون همراه است. واژگان کلیدی: crp ، فیبرینوژن، چاقی، لاغری، دانشجویان دختر.
صابر ساعد موچشی اصغر توفیقی
پیش زمینه: در طی فعالیت های ورزشی ورزشکاران دجار التهاب و خستگی در طی فعالیت می شوند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه بارگیری طولانی مدت و کوتاه مدت مکمل بیکربنات سدیم به همراه فعالیت هوازی وامانده ساز و تاثیر انها بر شاخص های التهابی و خستگی در مردان جوان فعال بود. روش: نعداد 10مرد فعال انتخاب شده اند و در یک گروه تجربی قرار گرفته اند. نمونه های خونی قبل از فعالیت مربوط به مرحله طولانی مدت و کوتاه مدت در حالت ناشتایی گرفته شد و پس از آزمون ورزشی نیز برای محاسبه لاکتات و پروتیئن حاد واکنشگر اخذ گرفته شد. آزمون ورزشی تست gxt با شدت 75%ضربان قلب بشینه اجرا شد.یافته ها: نتایج نشان داد که مصرف بی کربنات سدیم در دو بارگیری مکمل بر پروتئین حاد واکنشگر تاثیری نداشته است(p>0/05). نتایج نشان داد که مصرف بیکربنات نیز در دو بارگیری بر میزان لاکتات تاثیری نداشته است(689/0p=). مصرف بیکربنات سدیم در بارگیر طولانی مدت همچنین سبب شد که افزایش زمان رسیدن به خستگی در افراد شرکت کننده در این آزمون شد(p<0/05). بحث ونتیجه گیری: از آنجایی که مصرف بیکربنات سدیم در بارگیری طولانی مدت آن باعث افزایش در زمان انجام فعالیت شده و این افزایش معناداربوده است و هیچ تاثیر با بارگیری کوتاه مدت دیده نشده است می توان بارگیری طولانی مدت مکمل را بهتر از کوتاه مدت دانست. کلید واژه:
غفور غفاری اصغر توفیقی
زمینه و هدف: چاقی به عنوان عامل فزاینده بیماری های قلبی- عروقی شناخته شده است. مولکول های چسبان سلولی و عروقی به عنوان شاخص های التهابی جدید در پیش بینی و پیشگویی بیماری های قلبی- عروقی شناسایی شده اند. از طرفی اسید چرب امگا-3 شاخص های التهابی را سرکوب می نماید. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر، تاثیر فعالیت هوازی منتخب و مصرف مکمل امگا-3 بر غلظت های sicam-1 و svcam-1 خون زنان سالمند چاق بود. مواد و روش ها: در?یک?مطالعه?دو?سویه?کور،?40 زن چاق (30 bmi ?) 55 تا 65 سال به صورت غیر تصادفی و آماد? در دسترس، انتخاب?و?به?طور?تصادفی?در?4 گروه?10?نفری?ورزش - دارونما، ورزش – مکمل، مکمل و دارونما?قرار?گرفتند. افراد در گروه مصرف کننده مکمل امگا-3 روزانه (صبح و شب) 2080 میلی گرم مکمل امگا-3 به مدت 8 هفته مصرف کردند. و گروه مصرف کننده دارونما نیز از دارونمای روغن آفتابگردان تولید شرکت زکریا استفاده کردند. برنامه تمرینی شامل تمرینات هوازی با شدت 35 تا 55 درصد?ضربان?قلب بیشینه به مدت?8 هفته، 1 دقیقه و 3 جلسه در هفته بود. خونگیری پس از 12 ساعت ناشتایی در مراحل پیش آزمون و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین اخذ شد.?در راستای تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون تی همبسته، آنالیز واریانس دو راهه و در صورت مشاهده نتایج معنادار از تست تعقیبی توکی استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون آماری نشان داد اثر تعامل معنی داری بین ورزش و مکمل در فاکتور sicam-1 سرم وجود داشت، بدین معنی که نه تنها کاهش sicam-1 سرم تحت تاثیر اثرات جداگانه مکمل و تمرین بود بلکه مداخله توامان ورزش و مکمل اثر هم افزایی بر کاهش غلظت این فاکتور التهابی داشت. به علاوه svcam-1 سرم تنها در در گروه تمرین- مکمل(ترکیبی) به صورت معنی داری کاهش یافت(05/0p< ). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد با توجه به حساسیت و دقت بیشتر شاخص های التهابی جدید، اندازه گیری این شاخص ها، ابزار سودمندی در تشخیص التهاب و اختلالات عروقی می باشد. از طرفی تمرینات منظم هوازی و مصرف مکمل امگا-3 دو عامل تعدیل کننده و اثر گذار در کاهش مولکولهای چسبان (sicam-1 و svcam-1) و التهاب می باشند.
مریم فردین بختیار ترتیبیان
چکیده با تغییر سبک زندگی و ترکیب مواد غذایی، شیوع چاقی به سرعت رو به افزایش است. اگرچه تعدادی از تحقیقات نشان داد که غلظت آدیپونکتین پلاسما با چاقی کاهش می یابد و فعالیت ورزشی نیز در کاهش چاقی موثر است، اما تحقیقات دیگری با نتایج متفاوت نیز وجود دارد، بنابراین هدف پژوهش حاضر تاثیر 8 هفته تمرین هوازی بر روی سطح آدیپونکتین پلاسمایی در زنان چاق غیر فعال بود. بدین منظور 20 نفر از زنان چاق غیر فعال شهر تهران با میانگین سنی 5±7/35 سال و شاخص توده بدن 97/1±53/32 کیلوگرم بر متر مربع به صورت داوطلبانه در قالب دو گروه کنترل و تجربی قرار گرفتند . برنامه تمرینی گروه تجربی شامل 8 هفته، هفته ای 4 روز و روزی 45 دقیقه پیاده روی بر روی نوار گردان با سرعت 5/5 کیلومتر در ساعت بود در صورتیکه گروه کنترل در این مدت فعالیت ورزشی نداشتند. از هر دو گروه کنترل و تجربی در ابتدا و پایان هفته هشتم آزمایش خون به منظور سنجش نیمرخ لیپیدی، آدیپونکتین پلاسما و همچنین اندازه گیری های تن سنجی که شامل وزن، شاخص توده بدنی، اندازه دور کمر، اندازه دور لگن و نسبت دور کمر به دور لگن بود گرفته شد. جهت نشان دادن توزیع نرمال داده ها از آزمون کلوموگراف اسمیرنوف و برای آزمون فرضیه های تحقیق و تغییرات درون گروهی از آزمون t مستقل و برای مقایسه دو گروه از t همبسته استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که 8 هفته تمرین هوازی می تواند تاثیر معناداری بر روی آدیپونکتین پلاسما، نیمرخ لیپیدی و اندازه گیری های تن سنجی در گروه تجربی داشته باشد که این تغییرات نسبت به گروه کنترل معنادار بود(05/0?p). علاوه بر این با مقایسه تغییرات پژوهشی در دو گروه کنترل وتجربی می توان نتیجه گرفت که بین آدیپونکتین پلاسما و نیمرخ لیپیدی و مشخصات تن سنجی در دو گروه کنترل و تجربی تفاوت معنی داری وجود دارد(05/0?p). نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که برنامه های ورزشی هوازی تاثیرات مثبتی بر روی شاخص های قلبی–عروقی از جمله آدیپونکتین داشته و همچنین موجب بهبود اندازه های تن سنجی زنان چاق می شوند.
وحیده دولتی محمدرضا ذوالفقاری
مقدمه:ورزش و تمرین با شدت بالا و طولانی مدت ممکن است سبب آسیب عضلانی و سایر بافت ها شود آسیبی که ناشی از اثر رادیکال های آزاد و ترکیب های اکسیژن دار دیگرمیباشد.تمرین ورزشی وامانده سازمدل بسیارخوبی برای ارزیابی اثرات فشاراکسایشی دربدن ارایه می دهد. مصرف آنتی اکسیدانها ممکن است سبب کاهش آثارآسیب رسان رادیکالهای آزاد حین ورزش شدید گردد. هدف تحقیق حاضرمقایسه بارگیری کوتاه مدت وبلند مدت مکمل سلنیوم برشاخص های فشاراکسایشی دختران فعال به دنبال یک جلسه فعالیت هوازی وامانده سازبود. روش : براساس یک طرح نیمه تجربی 10نفردانشجوی دختر سالم ( سن: 5/1±6/23 ،قد: 0126/0±61/1 متر، وزن:13/7±2/60 کیلوگرم) به صورت تصادفی انتخاب شدند.پس ازاخذ اولین نمونه خونی درحالت ناشتا آزمودنیها یک کپسول200میکروگرمی سلنیوم رامصرف کردند و 2 ساعت بعد تست بروس را روی نوارگردان اجرا کردند.بلافاصله بعداز تست دومین نمونه خونی به عمل آمد.بعد ازیک هفته استراحت (wash out) بارگیری طولانی مدت مکمل سلنیوم با دوز200 میکروگرم درروزبه مدت 14 روز شروع شد. 24ساعت پس از مصرف آخرین مکمل واخذنمونه خونی سوم درحالت ناشتا افراددوباره تست بروس رااجرا کردندوبلافاصله پس ازتست نمونه خونی چهارم نیز گرفته شد.شاخصهای فشاراکسایشی (کراتین کیناز،لاکتات دهیدروژناز و مالون دی آلدئید) درهرمرحله خونگیری اندازه گیری و توسط آزمون t همبسته بین دومدل بارگیری مقایسه شد.تحلیل داده ها توسط بسته نرم افزاری spss نسخه 18ودرسطح معناداری 5 درصدانجام شد. یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که فعالیت ورزشی وامانده سازباعث افزایش معنادار ck،ldhوmda می شود.درمقایسه بین دو مدل بارگیری کوتاه مدت و بلندمدت مکمل سلنیوم نیز مشاهده شد که بارگیری بلندمدت سلنیوم روی ldh اثرمعناداری دارد و مقادیر ck وmda رانیز کاهش می دهد(05/0 < p). نتیجه گیری: با توجه به پاسخ افراد فعال به شاخص های مورد بحث،نتیجه می شود تمرین با شدت های بالای فعالیت با فشار بیشتر با آسیب اکسایشی بیشتری همراه است.داده های پژوهش حاضر نشان داد مصرف طولانی مدت مکمل سلنیوم موجب کاهش فشار اکسایشی ناشی ازانجام تمرین وامانده ساز میشود.
رویا قربانی محمدرضا ذوالفقاری
افزایش شکل گیری رادیکال های آزاد در اثر فعالیت های ورزشی و خاصیت اکسیدکنندگی این مولکول ها، موضوعی است که به نظر می رسد با دانسته های عمومی افراد در مورد اثرات مثبت فعالیت های بدنی در تعارض باشد، به عبارتی گونه های واکنش پذیر اکسیژن در پاسخ به ورزش های وامانده ساز تولید می شوند. عدم تعادل بین تولید رادیکال های آزاد اکسیژن و ظرفیت دفاع آنتی اکسیدانی بدن که استرس اکسیداتیو نام دارد به دنبال ورزش ایجاد می شود که لیپدپراکسیداسیون و آسیب سلولی را به دنبال دارد و این در حالی است که به نظر می رسد، استفاده از مکمل های آنتی اکسیدانی از فشار اکسایشی ناشی از این گونه تمرینات می کاهد. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر مکمل های روی و مس به عناون موادمعدنی که از طریق شرکت در ساختار برخی از انواع آنزیم های آنتی اکسیدانی در بهبود شرایط استرس اکسیداتیو نقش دارند، بر ظرفیت آنتی اکسیدانی تام و مالون دی آلدهید(شاخص لیپیدپراکسیداسیون)، پس از فعالیت ورزشی وامانده ساز در دختران غیرفعال بود. آزمودنی های تحقیق را 24 نفر از دانشجویان غیرفعال دانشگاه فنی دختران تبریز تشکیل می دادند که به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت نموده و به صورت تصادفی در 3 گروه مکمل گیری دریافت جداگانه و همزمان روی و مس قرار گرفتند، از تست ورزشی بروس بر روی تردمیل به عنوان ورزش وامانده ساز در این تحقیق استفاده شد. برای بررسی حالت پایه ی قبل از مکمل گیری، نیم ساعت قبل و بلافاصله بعد از تست بروس خون گیری به عمل آمد و در ادامه یک هفته مکمل گیری شرکت کنندگان در اجرای تست ورزشی و خون گیری مجدد شرکت نمودند. برای تجزیه و تحلیل داده های حاصل، از نرم افزار spss16 و آزمون تی همبسته استفاده شد و در ادامه، جهت مقایسه بین مکمل های روی و مس و مصرف همزمان روی- مس بر شاخص های مورد پژوهش، از آزمون تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. در گروه روی افزایش سطح مالون دی آلدهید به دنبال ورزش وامانده ساز به طور معنی دار کمتر افزایش داشت (p<0.05)و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام گروه روی به دنبال ورزش وامانده ساز افزایش بیشتری داشت (p<0.05) ولی در بقیه ی گروه ها تغییرات به طور معنی دار نبود. به این صورت که در گروه مس و مصرف همزمان روی و مس افزایش صورت گرفته در مالون دی آلدهید به دنبال ورزش در حالت بعد از مکمل گیری نسبت به حالت قبل از مکمل گیری کمتر بود ولی این میزان کاهش به صورت معنی دار مشاهد نشد (p>0.05)و همچنین در ارتباط با ظرفیت آنتی اکسیدانی تام در این دو گروه، هر چند افزایش صورت گرفته در سطح ظرفیت آنتی اکسیدانی تام بعد از ورزش، در حالت بعد از مکمل گیری نسبت به حالت قبل از مکمل گیری بیشتر بود ولی این تغییرات به صورت معنی دار در مقایسه ی بین قبل و بعد از مکمل گیری معنی دار مشاهده نشد (p>0.05). نتایج نشان داد رادیکال های آزاد در ایجاد لیپیدپراکسیداسیون ورزش موثر است و مکمل آنتی اکسیدانی روی در کاهش این آسیب نقش موثری دارند.
محمد بیرامی اصغر توفیقی
چکیده هدف از انجام پژوهش حاضر،تعیین ارتباط برخی شاخص های آنتروپومتریکی با فاکتورهای آمادگی جسمانی در منتخب فوتسالیستهای نوجوان10تا14 ساله شهرستان میاندوآب بود.50 فوتسالیست با میانگین قد71/0±87/143 سانتی متر و وزن 21/0 ± 91/32 کیلوگرم،میانگین سنی26/0±34/12 سال از طریق نمونه گیری هدفدار و در دسترس انتخاب شدند.با استفاده از کولیس و متر نواری، اندازه گیری ویژگی های آنتروپومتریکی انجام شد، برای اندازه گیری فاکتورهای آمادگی جسمانی از دوی 540 متر وآزمون یویو، دوی 45متر سرعت، دوی 9×4 متر (چابکی)و آزمون ایلینوی و دراز نشست استفاده شد. با استفاده از کالیپر، چربی زیر پوستی دو نقطه سه سر بازوئی و تحت کتفی اندازه گیری شد و با جایگذاری در معادله اسلاتر و همکاران ترکیب بدن آزمودنی ها محاسبه شد.از تجزیه و تحلیل آمار توصیفی و روش همبستگی پیرسون برای تعین میزان همبستگی میان متغیرهای پیش بین و ملاک با استفاده از بسته آماری spss نسخه 16 استفاده شد(001/0>p )(05/0>p). بر اساس یافته های پژوهش بجز طول کف پا، عرض آرنج، لگن و قوزک پا رابطه معنی داری بین اندازه های آنتروپومتریکی و نتیجه آزمون دوی 45 متر سرعت مشاهده شد.رابطه معنی داری میان سن، قد، طول بازو، ساعد، دست، کف پا، عرض شانه، زانو، قوزک پا، محیط ران، کمر و باسن و نتیجه آزمون دوی540 متر استقامت قلبی عروقی مشاهده شد. بجز عرض آرنج رابطه معنی داری میان ویژگی های آنتروپومتریکی و نتیجه آزمون دوی9×4 و آزمون ایلینوی چابکی مشاهده شد. بجز طول کف پا، عرض شانه، قوزک پا، محیط ران و سینه رابطه معنی-داری میان ویژگی های آنتروپومتریکی و نتیجه آزمون دراز نشست مشاهده شد. بجز رابطه میان وزن بدون چربی بدن و دوی 540 متر و آزمون یویو، رابطه معنی داری میان وزن بدون چربی بدن و فاکتور های آمادگی جسمانی مشاهده شد. میان شاخص توده بدن و دوی 45 متر و درازنشست ارتباط معنی داری مشاهده شد.
سولماز بابایی اصغر توفیقی
بیماری های قلبی-عروقی به ویژه آترواسکلروز در دهه اخیر افزایش زیادی داشته است که التهاب عمومی (سیستمیک) نقش مهمی در پیشرفت این بیماری ایفا می کند. مولکول های چسبان سلولی و عروقی به عنوان شاخص های التهابی جدید در پیش بینی و پیشگویی بیماری های قلبی- عروقی شناسایی شده اند. نتایج مطالعات به روشنی نشان می دهد که ژن abca1 خارج کننده کلیدی کلسترول و فسفولیپید از سلول به آپولیپوپروتئین عاری از لیپید می باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرین هوازی بر بیان ژن abca1، پروفایل چربی و آپولیپوپروتئینی در زنان چاق می باشد.تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی می-باشد. 36 نفر از بین زنان چاق شهرستان ارومیه با دامنه سنی 41/2 ±32 سال به صورت تصادفی به دو گروه تمرین (18نفر)، و گروه کنترل (18 نفر) تقسیم شدند و دوازده هفته(3 جلسه در هفته) تمرین ورزشی را به مدت 60 دقیقه و با شدت 75-65 درصد حداکثر ضربان قلب را اجرا کردند. و گروه کنترل در طول دوره پژوهش هیچ گونه فعالیت بدنی منظمی نداشتند از گروه های تمرین وکنترل ،24 ساعت قبل و بعد از اتمام برنامه تمرینی در شرایط ناشتا نمونه گیری خونی به عمل آمد. شاخص های abca1 و apo a-i و svcam-1 sicam-1 و پروفایل چربی اندازه گیری شد. تحلیل داده ها در سطح آلفای 5 درصد و با استفاده از نرم افزار spss نسخه 18 تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد پس از 12 هفته تمرین منظم ورزشی گروه تمرینی، در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری در بیان ژن abca1 و apo a-i و همچنین کاهش معنی داری در مقادیر svcam-1 , sicam-1 و پروفایل چربی نشان داد.بر اساس تحقیق حاضر می توان چنین نتیجه گیری کرد که فعالیت منظم ورزشی باعث افزایش بیان ژنیabca1 و apo a-i و کاهش مقادیر svcam-1 , sicam-1و پروفایل چربی می شود.
بهرام جمالی قراخانلو اصغر توفیقی
تحقیق حاضربه صورت نیمه تجربی روی دو گروه شاهد (10 نفر با میانگین سنی 16/1+-3/20 سال و شاخص توده ی بدن 27/1+-01/23 کیلوگرم بر مترمربع) و گروه مکمل (10 نفر، با میانگین سنی 2/1+-1/20 سال و شاخص توده ی بدن 36/1+-2/23 کیلوگرم بر مترمربع) در یک آزمون وامانده ساز اجرا گردید آزمون شامل یک جلسه فعالیت پیش رونده روی نوارگردان بود که یک ساعت قبل از آزمون آزمودنی های گروه مکمل در یک کپسول 500 میلی گرمی به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن 6 میلی گرم کافئین و آزمودنی های گروه شاهد به همان میزان سلولز دریافت نمودند. در این راستا مقادیر شاخص های موردنظر (پروتئین استرس 72 خارج سلولی، آنزیم کراتین کیناز تام سرمی، هورمون کورتیزول، لاکتات و شاخص های التهابی لکوسیت و اینترلوکین 6) در قبل و بعد از اجرای قرارداد تمرینی مورد استفاده قرار گرفتند. جهت بررسی تغییرات، کلیه بررسی های آماری داده ها با کاربرد آزمون تحلیل واریانس دوطرفه و تی مستقل و در سطح معنی داری (05/0> p) با استفاده از نرم افزارهای spss16 انجام پذیرفت. فعالیت ورزشی وامانده ساز باعث افزایش معنی دار لاکتات خون، کورتیزول، تعداد لکوسیت ها، کراتین کیناز تام، اینترلوکین 6 و پروتئین استرس 72 سرمی افراد غیرفعال در هردو گروه می شود به علاوه، سهم اثر فعالیت ورزشی وامانده ساز در بروز تغییرات نسبت به عامل تفاوت های گروهی بیشتر است. تغییرات تعداد لکوسیت ها، پروتئین استرمن 72 سرمی، اینترلوکین 6 و کورتیزول در گروه کافئین پس از انجام قرارداد ورزشی وامانده ساز نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری پایین تر بود همچنین کاهش در افزایش تغییرات لاکتات خون و کراتین کیناز تام سرمی در گروه مکمل نسبت به گروه شاهد پس از انجام فعالیت ورزشی وامانده ساز بروس همراه بود که از نظر آماری معنی دار نبوده و اثر متقابلی نسبت به هم نداشتند. با توجه به پاسخ افراد غیرفعال به شاخص های مورد بحث نتیجه می شود شدت های بالای فعالیت با فشار بیشتر و ایجاد التهاب و آسیب عضلانی بیشتری همراه می باشد. داده ها نشان داد مصرف مکمل کافئین قبل از فعالیت هوازی وامانده ساز، احتمالا منجر به توانایی بدن جهت مقابله با التهاب و آسیب عضلانی در شدت های بالاتر فعالیت می شود.
زهرا صمدیان اصغر توفیقی
مقدمه: رزیستین هورمون جدید مترشحه از آدیپوسیت ها است که می تواند در ارتباط با چاقی و مقاومت به انسولین باشد. اثر تمرینات مختلف ورزشی بر سطوح این هورمون نامشخص است. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر 12 هفته تمرین ورزشی منتخب بر سطوح سرمی رزیستین، نیمرخ لیپیدی و شاخص های گلیسمی در زنان چاق یائسه ی مبتلا به دیابت نوع 2 بود. مواد و روش ها: در یک پژوهش نیمه تجربی، 40 نفر زن مبتلا به دیابت نوع 2، به صورت در دسترس و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در 3 گروه تمرین هوازی (10 نفر)، مقاومتی (10 نفر)، ترکیبی(10 نفر) و گروه کنترل (10 نفر) قرار گرفتند.گروه هوازی (12 هفته تمرین هوازی را 3 جلسه در هفته، هرجلسه 50 -20 دقیقه، با شدت 70-50 % حدکثر ضربان قلب)، گروه مقاومتی (تمرین مقاومتی را 3 جلسه در هفته و در 3 مرحله ی10 تکراری، با شدت 60-40 %یک تکرار بیشینه ) و گروه ترکیبی (تمرین ترکیبی به مدت 12 هفته، 3 جلسه در هفته (2جلسه تمرین هوازی به مدت 20-50 دقیقه با شدت 70-50 % حداکثر ضربان قلب و یک جلسه تمرین مقاومتی در 3 ست 10 تکراری با شدت 60- 40 %یک تکرار بیشینه) را طوری انجام دادند که هر دو هفته یک بار نسبت تعداد جلسات مربوط به هر دو نوع تمرین تغییر می کرد. گروه کنترل طی این 12 هفته بدون تمرین بودند. نمونه های خونی جهت تعیین سطوح رزیستین، نیمرخ لیپیدی و شاخص های گلیسمی در مراحل پیش و پس آزمون جمع آوری شدند. برای محاسبه مقاومت انسولینی از معادله homa-ir استفاده شد. تحلیل آماری نتایج با نرم افزار spss نسخه 21 انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که رزیستین در دو گروه تمرین هوازی و مقاومتی افزایش معنی داری داشت(05/0? p)، متغیرهای آنتروپومتریک در دو گروه تمرین هوازی و ترکیبی، مقاومت انسولینی درگروه های تمرین مقاومتی و ترکیبی، مقادیرگلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله در هر سه گروه تمرینی دارای کاهش معنی داری بودند(05/ 0?p). همچنین، تری گلیسرید و کلسترول در هر سه گروه تمرینی، ldl در گروه های تمرینی هوازی و ترکیبی دارای کاهش معنی دار(05/ 0?p) و hdl در گروه های تمرینی هوازی و ترکیبی دارای افزایش معنی دار بودند(05/ 0?p). نتیجه گیری: به نظر می رسد، در طی 12 هفته، هر سه نوع تمرین ورزشی از طریق مکانیزم های متفاوت دارای اثرات مفیدی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 می باشند، هر چند افزایش سطوح سرمی رزیستین بر اثر تمرینات ورزشی مشاهده شد.
لیلا حسنعلی زاده اصغر توفیقی
ورزش رقابتی اغلب توام با تغییرات جزئی و ملایمی در هایپرتروفی بطن چپ است، فرض بر این است که شیوه تمرین و نوع فعالیت در طولانی مدت تنظیم کننده نوع سازش قلبی است. هدف: هدف تحقیق حاضر مقایسه ساختار و عملکرد قلب جوانان ورزشکار قدرتی(بدن ساز) و استقامتی(کوهنورد)است.روش تحقیق: اکوکاردیوگرافی دو بعدی و داپلری برای اندازه گیری استراحتیpwt,ivst,lvm,lvedd ورزشکاران بدن ساز (10 نفر)، کوهنورد (10 نفر) با دامنه سنی 25 تا35 سال که سابقه ورزشی 3 تا 15 سال داشتند بکار گرفته شد. نتایج:نتایج تحقیق حاضر نشان داد هر دوی تمرینات قدرتی و استقامتی (بدنساز و کوهنورد) سبب تغییرات فیزیولوژیک در جهت توسعه توان دستگاه قلب و عروق می گردد. از سوی دیگر هیچگونه تغییرات پاتولوژیک در گروهها مشاهده نشد که در مجموع حاکی از سودمندی تمرینات ورزشی در توان پمپ قلبی است. ivsd,ivss,lvedd در ورزشکاران بدن ساز بیشتر از کوهنورد، pwt,lvm نیز در ورزشکاران کوهنورد بیشتر بود.با اینحال تغییرات مشاهده شده در دو گروه در برخی شاخص ها با تکیه بر مبانی نظری ارائه شده توسط محققین ناهمگون بود. در تفسیر این نتایج می توان گفت ورزشکاران شرکت کننده در این تحقیق نخبه نبوده و احتمالا در ورزش های دیگری هم شرکت می کردند.
سعید میرخوندچگینی اصغر توفیقی
ایمونوگلوبولین آ مهمترین آنتی بادی موجود در بزاق انسان است که نقش اساسی در ایمنی مخاطی و پیشگیری از عفونت های مجاری تنفسی فوقانی ایفا می کند. غلظت آن در نتیجه فعالیت های شدید تحت تاثیر قرار می گیرد. هدف پژوهش حاضر مقایسه پاسخ ایمونوگلوبولین آ و پروتئین تام بزاقی ورزشکاران بدنساز و کشتی گیران طی یک جلسه فعالیت هوازی وامانده ساز می باشد. جامعه آماری این پژوهش را مردان 20 تا 25 ساله ی بدنساز و کشتی گیر شهر قزوین(8 نفر بدنساز، 8 نفر کشتی گیر و 8 نفر هم گروه کنترل) تشکیل می دادند، نمونه های بزاقی غیر تحریکی قبل و پس از اجرای پروتکل بروس به مدت 5 دقیقه از آزمودنی ها گرفته شد. برای همگنی داده ها در حالت پایه از آزمون کلموگروف اسمیرنوف استفاده شد، سپس جهت تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و استنباطی(آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با آزمون تعقیبی ) استفاده شد. برای اندازه گیری ایمونوگلوبولین آ از روش نفلومتری، که در این روش با استفاده آنتی بادی برعلیه ایمونوگلوبولین آ که در مقابل کالیبراتور میباشد اندازه گیری صورت می گیرد. برای اندازه گیری پروتئین تام به دو روش: شیمیایی و رفراکتومتری(تغییر جریان نور نسبت به غلظت پروتئین های موجود در بزاق) استفاده شد، که این دو روش تایید کننده همدیگرند، همه این روش ها با استفاده از کالیبراتور انجام گردید. با وجود این نتایح پژوهش حاضر نشان داد که یک جلسه فعالیت شدید وامانده ساز تاثیری بر غلظت ایمونوگلوبولین آ در هر دو گروه بدنساز و کشتی گیر با فعالیت و همچنین در گروه کنترل بدون فعالیت ندارد. بین پروتئین تام بزاقی ورزشکاران کشتی گیر و بدنساز پس از یک جلسه فعالیت هوازی وامانده ساز تغییر معنی داری وجود دارد. همچنین در جریان بزاق تغییر معنی داری در ورزشکاران هر دو گروه بدنساز و کشتی گیر مشاهده شد. نتایج همچنین بیانگر آن بود که هیچ تغییر معنی داری در میزان ترشح ایمونوگلوبولین آ و نسبت ایمونوگلوبولین آ به پروتئین تام بزاقی ورزشکاران بدنساز،کشتی گیر و گروه کنترل وجود ندارد.(? 0.05p) واژگان کلیدی: ایمونوگلوبولین آ بزاقی، پروتئین تام بزاقی، فعالیت هوازی وامانده ساز، بدنسازان، کشتی-گیران
عظمت مرتضی پور اصغر توفیقی
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر چرخه ی قاعدگی بر عملکرد ورزشی زنان فعال و غیر فعال انجام شد. بدین منظور 10 نفر از زنان فعال (دارای حداقل 3 جلسه تمرین منظم در هفته ) و 10 نفر از زنان غیر فعال(سابقه تمرین و ورزش منظم ندارند) با چرخه ی قاعدگی نرمال و با سیکل طبیعی 30-26 روز که هیچ کدام ، هیچ نوع داروی هورمونی یا جنسی از جمله داروی ضدبارداری مصرف نمی کردند و دارای دامنه سنی 24-19 سال بودند ، پس از پر کردن پرسشنامه از بین واجدین شرایط مورد نظر تحقیق ، بصورت تصادفی انتخاب شدند. پس از تعیین مراحل مختلف چرخه ی قاعدگی ، در دو مرحله ی فولیکولی ( روزهای 11-5) و لوتئینی( روزهای 23-18) از آزمودنی ها تست کوپر بعمل آمد و بوسیله ی اجرای این آزمون مقدار مسافت طی شده توسط آزمودنی ها در مدت زمان 12 دقیقه تعیین گردید. میزان درک فشار و زمان رسیدن به خستگی هم در طی آزمون توسط مقیاس بورگ اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل در سطح معنی داری 05/ 0 و تحلیل واریانس استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که چرخه ی قاعدگی بر عملکرد ورزشی زنان فعال و غیر فعال تاثیر دارد بطوریکه مسافت طی شده در دوره ی لوتئال کمتر از دوره ی فولیکولار بود. همچنین در میزان خستگی نیز نتایج با مقدار مسافت پیموده شده همخوانی داشت. واژگان کلیدی: چرخه ی قاعدگی – عملکرد ورزشی – مرحله ی فولیکولار – مرحله ی لوتئال
سیاوش بهمن پور اصغر توفیقی
چکیده: زمینه و هدف: رشد بچه ها در تمام جوامع به عنوان یک شاخص مهم از وضعیت تغذیه و بهداشت آن جامعه شناخته می شود و آمادگی جسمانی بخش مهمی از زندگی است که بطور کلی با ورزش، تغذیه مناسب و استراحت کافی حاصل می شود. اندازه گیری ویژگی های آنتروپومتریکی و عوامل آمادگی جسمانی باید به عنوان یک عامل سلامتی و شاخصی از شیوه زندگی سالم برای توسعه استانداردهای رشد ملی کودکان و نوجوانان در نظر گرفته شود. هدف این پژوهش، تهیه نورم برخی از شاخص های آنتروپومتریکی و آمادگی جسمانی دانش آموزان پسر عقب مانده ذهنی آموزش پذیر 7 تا 12 ساله می باشد تا بوسیله آن اولیاء، مربیان و دبیران تربیت بدنی بتوانند روند رشد کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر را با استفاده از نورم های ارائه شده ارزیابی نمایند. روش تحقیق: این تحقیق توصیفی بوده و از نوع کاربردی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر عقب مانده ذهنی آموزش پذیر 7 تا 12 سال که در مقطع ابتدایی مدارس استثنایی واقع در جنوب استان آذربایجان غربی مشغول به تحصیل می باشند و نمونه ها کلاً شامل 75 نفر از دانش آموزان تک معلولیتی که قادر به شرکت در فعالیت های آمادگی جسمانی بودند بطوریکه از پنج مدرسه واقع در جنوب استان انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: نتایج پژوهش نشان داد که کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر از لحاظ ویژگی های آنتروپومتریکی با افراد نرمال تفاوت چندانی ندارند و تقریباً سیر رشدی یکسانی دارند ولی از لحاظ آمادگی جسمانی نسبت به افراد نرمال در حد پایین تری قرار دارند. کلمات کلیدی: رشد، نورم، ویژگی های آنتروپومتریک، آمادگی جسمانی، عقب مانده ذهنی، آموزش پذیر
فخرالدین یعقوب نژاد اصغر توفیقی
ژن per1 یکی از مهم ترین ژن های موثر در ساعت بیولوژیکی پستانداران می باشد که به صورت شبانه روزی در هسته سوپراکیاسماتیک و بافت های محیطی بیان می شود و در حفظ ریتم شبانه روزی سلول نقش مهمی دارد. لذا هدف از تحقیق حاضر پاسخ per1 به تمرین هوازی با شدت 65 درصد ضربان قلب تمرین در مردان میانسال غیر فعال بود. بدین منظور 30 مرد میانسال سالم غیر فعال با دامنه سنی 50-40 سال بطور تصادفی در دو گروه ورزش ( 15=تعداد) و کنترل ( 15=تعداد) داوطلب شرکت در پژوهش شدند. آزمون ورزشی هوازی با شدت65% ضربان قلب تمرین طی یک جلسه و به مدت 30 دقیقه بر روی نوارگردان اجرا شد. از تمام آزمودنی ها، قبل، بلافاصله و12 ساعت پس از انجام فعالیت خونگیری وریدی به عمل آمد. میزانmrna per1 با روشreal time- pcr ، غلظت سرمی کورتیزول،hdl ،ldl ، تری گلیسرید با روشelisa و فتومتریک، اندازه گیری شد. داده های تحقیق با آزمون اندازه گیری های مکرر و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند(05/0p<). درگروه ورزش میزان بیان ژنی per1 در اوقات بعد از ظهر در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری نشان داد (001/0p<). همچنین بین دو گروه تفاوت معنی داری در بیان ژنی per1 در اوقات صبح مشاهده شد (025/0p<). در تمام اوقات شبانه روز سطح بیان ژنی per1 گروه ورزش در مقایسه با گروه کنترل بطور معنی داری بالاتر بود(001/0p<). در مجموع نتایج تحقیق نشان می دهد که فعالیت هوازی شدت متوسط، باعت تغییر در بیان ژنی per1 در اوقات مختلف شبانه روز در مردان میان سال می گردد. به گونه ای که این تغییرات ممکن است به حفظ ریتم شبانه روزی چرخه خواب و بیداری، ترشح هورمونی و عملکرد سیستم ایمنی کمک کند.
هادی قربان نژاد اصغر توفیقی
دیابت یک بیماری متابولیکی است که با هایپرگلیسیمیک (افزایش غلظت قند خون) و اختلال متابولیسم گلوکز آشکار می شود. در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 تخریب در محور هورمون رشد و فاکتور شبه انسولین-1 باعث غیر طبیعی شدن ترشح این هورمون ها می شود. همچنین در این افراد عملکرد هورمون انسولین و پپتید-c نیز مختل می شود. بنابراین هدف از انجام این تحقیق، بررسی تاثیر 12 هفته تمرین هوازی بر سطوح پپتید-c، انسولین، هورمون رشد و فاکتور رشد شبه انسولین در مردان مبتلا به دیابت نوع 2 بود. به این منظور 24 مرد 30 تا 35 ساله ی مبتلا به دیابت نوع 2 به عنوان آزمودنی در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه تمرین هوازی (میانگین قدی 53/4±44/172 سانتی متر و وزنی 83/6±33/75 کیلوگرم) و کنترل (میانگین قدی 50/5±55/171 سانتی متر و وزنی 38/7±33/75) تقسیم شدند. تمرین هوازی شامل 12 هفته و هرهفته 3 جلسه بود. آزمودنی ها در هرجلسه به مدت 15 تا 25 دقیقه با شدت 50 تا 65 درصد ضربان قلب بیشینه تمرین می کردند. ولی آزمودنی های گروه کنترل هیچ -گونه فعالیت ورزشی در طول دوره تحقیق نداشتند. در ابتدای دوره تحقیق و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، هر دو گروه به صورت ناشتا در آزمایشگاه حضور یافتند و نمونه خونی از آن ها گرفته شد. برای مقایسه داده های قبل و بعد از دوره تحقیق و همچنین اختلاف بین گروه ها، از آزمون تی وابسته و تی مستقل استفاده شد. سطح معنی داری نیز 05/0>p در نظر گرفته شد. آنالیز آماری داده ها نشان داد که میزان پپتید-c و انسولین در گروه تمرین کاهش معنی داری داشت. میزان افزایش gh و igf-1 نیز در گروه تمرین معنی دار بود (05/0p?). بین فاکتورهای بررسی شده، تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده شد (05/0p?). نتایج این تحقیق نشان دهنده این است که تمرین هوازی با تعدیل هورمون های انسولین، gh و igf-1 می تواند به عنوان یک مداخله گر سودمند در برنامه افراد مبتلا به دیابت نوع 2 قرار گیرد.
هادی قربان نژاد محمد رضا ذوالفقاری
دیابت یک بیماری متابولیکی است که با هایپرگلیسیمیک (افزایش غلظت قند خون) و اختلال متابولیسم گلوکز آشکار می شود. در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 تخریب در محور هورمون رشد و فاکتور شبه انسولین-1 باعث غیر طبیعی شدن ترشح این هورمون ها می شود. همچنین در این افراد عملکرد هورمون انسولین و پپتید-c نیز مختل می شود. بنابراین هدف از انجام این تحقیق، بررسی تاثیر 12 هفته تمرین هوازی بر سطوح پپتید-c، انسولین، هورمون رشد و فاکتور رشد شبه انسولین در مردان مبتلا به دیابت نوع 2 بود. به این منظور 24 مرد 30 تا 35 ساله ی مبتلا به دیابت نوع 2 به عنوان آزمودنی در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه تمرین هوازی (میانگین قدی 53/4±44/172 سانتی متر و وزنی 83/6±33/75 کیلوگرم) و کنترل (میانگین قدی 50/5±55/171 سانتی متر و وزنی 38/7±33/75) تقسیم شدند. تمرین هوازی شامل 12 هفته و هرهفته 3 جلسه بود. آزمودنی ها در هرجلسه به مدت 15 تا 25 دقیقه با شدت 50 تا 65 درصد ضربان قلب بیشینه تمرین می کردند. ولی آزمودنی های گروه کنترل هیچ -گونه فعالیت ورزشی در طول دوره تحقیق نداشتند. در ابتدای دوره تحقیق و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، هر دو گروه به صورت ناشتا در آزمایشگاه حضور یافتند و نمونه خونی از آن ها گرفته شد. برای مقایسه داده های قبل و بعد از دوره تحقیق و همچنین اختلاف بین گروه ها، از آزمون تی وابسته و تی مستقل استفاده شد. سطح معنی داری نیز 05/0>p در نظر گرفته شد. آنالیز آماری داده ها نشان داد که میزان پپتید-c و انسولین در گروه تمرین کاهش معنی داری داشت. میزان افزایش gh و igf-1 نیز در گروه تمرین معنی دار بود (05/0p?). بین فاکتورهای بررسی شده، تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده شد (05/0p?). نتایج این تحقیق نشان دهنده این است که تمرین هوازی با تعدیل هورمون های انسولین، gh و igf-1 می تواند به عنوان یک مداخله گر سودمند در برنامه افراد مبتلا به دیابت نوع 2 قرار گیرد.
محسن مهدی پور اصغر توفیقی
تمرینات پلایومتریک موجب بهبودوافزایش چابکی وتوان انفجاری عضلات در این تمرین بیشترین و موثرترین نیروی خود را اعمال کرده و بصورت دو انقباض متوالی اکسنتریک و کانسنتریک عمل می کنند.این نوع تمرین باعث بهبودعملکردوکاهش صدمات ورزشکاران می شود .هدف این تحقیق تاثیرتمرینات پلایومتریک بر توان انفجاری وچابکی جودوکاران نخبه شهربازرگان بود. روش شناسی: آزمودنیهای این تحقیق شامل 22نفراز جودوکار با میانگین سنی (20/12)ووزن (69/63)کیلوگرم دراین تحقیق شرکت کرده اند .آزمودنی ها بصورت تصادفی به دو گروه مساوی کنترل وتجربی تقسیم شدند..چابکی آزمودنی ها با استفاده ازآزمون دوی (4×9)متر و توان انفجاری بالا تنه(دست )وپاین تنه (پا)به ترتیب با استفاده ازآزمونپرتاب توپ (مدیسنبال)و آزمون پرش سارجنت در پیش آزمون اندازه گیری وثبت گردیدوسپس آزمودنی های گروه تجربی به مدت 6 هفته تمرینات منتخب پلایومتریک راانجام دادندو آزمودنی های گروه کنترل به تمرینات عادی خود ادامه دادند.بعد از پایان دوره ی تمرینی از آزمودنی ها پس آزمون بعمل آمد و اطلاعات بدست آمده بعد از تایید نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون های تی استیودنت ،تحلیل واریانس یک طرفه ،مقایسه میانگین های دو گروه در سطح0/05)?p (انجام گردید. یافته ها:تمرینات منتخب پلایومتریک برتوان انفجاری جودوکاران تاثیر معنی داری دارد. تمرینات پلایومتریک بر چابکی جودوکاران تاثیر معنی داری دارد. بحث و نتیجه گیری:تمرینات پلایومتریک می تواند در افزایش و تقویت توانائیها مثل سرعت وتوان انفجاری و چابکی تاثیر گذار باشد،در نتیجه این نوع تمرینات را می توان با رعایت نکات ایمنی و توجه به اصول علمی در جهت توسعه و بالا بردن توانائیهای فوق در مدت زمان کوتاه بکار برد ودر پایان به ورزشکاران و مربیان جودوکار و سایر رشته های ورزشی که به توان و چابکی نیاز دارند توصیه می شود در کنار تمرینات عادی خود از تمرینات پلایومتریک بصورت صحیح و اصولی بهره ببرند.
خدیجه زینالی محمدرضا ذوالفقار دیدنی
هدف از پژهش حاضر بررسی رابطه بین شاخص های ایمنی و التهابی با شاخص های تنفّسی در دختران جوان در پاسخ به فعالیت ورزشی فزاینده است. بدین منظور24 دانش آموز با میانگین سن0/6 ± 14/9 سال، قد5 ± 158/1سانتی متر و وزن 7 ± 50/53 کیلوگرم به صورت تصادفی خوشه های از مدارس شهر ارومیه انتخاب شدند و در دو گروه (12 نفر گروه کنترل و 12 نفر گروه آزمایش)، قرار گرفتند. سپس پاسخ های تهویه ای و نمونه های خونی شاخص های ایمنی و التهابی هر دو گروه در حالت پایه مورد اندازه گیری قرار گرفت. گروه تمرین تست ورزشی فزاینده (gxt) را روی نوار گردان انجام داد و بلافاصله پس از اجرای تست پاسخ های تهویه ای اندازه گیری و نمونه های خونی جمع آوری شد. جهت آزمون فرضیه های تحقیق از آزمون رگرسیون چند متغیره با ضریب بتا و ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. سطح معنی داری تحقیق نیز 0/05>p در نظر گرفته شد. نتایج رابطه معنی داری را بین 0.075-25fef و ck (0/002=p)، fvc و ck (0/023=p) نشان داد. در حالی که رابطه بین 0.0.75-25fef و igg (0/685=p)، mvv و igg (0/481=p)، vc و igg (0/830=p)، fvc و igg (0/573=p)، 1fev و igg (0/766=p)، 0.075-25fef و iga (0/686=p)، mvv و iga (0/277=p)، vc و iga (0/935=p)، fvc و 1fev و iga (0/719=p)، 0.075-25fef و igm (0/900=p)، mvv و igm (0/473=p)، vc و igm (0/462=p)، fvc و igm (0/305=p)، 1fev و igm (0/231=p)، 0.075-25fef و ck (0/676=p)، mvv و ck (0/197=p)، vc و ck (0/496=p)، 0.075-25fef و crp (0/293=p)، mvv و crp (0/887=p)، vc و crp (0/934=p)، fvc و crp (0/587=p)، 1fev و crp (0/828=p)، 0.075-25fef و فیبرینوژن (0/685=p)، mvv و فیبرینوژن (0/761=p)، vc و فیبرینوژن (0/190=p)، fvc و فیبرینوژن (0/829=p)، 1fev و فیبرینوژن (0/853=p)، از لحاظ آماری معنی دار نبود.نتایج نشان داد که هیچ گونه رابطه معنی داری بین شاخص های تنفّسی و شاخص های ایمنی وجود ندارد و تنها رابطه بین برخی از شاخص های تنفّسی و التهابی در دختران جوان معنی دار مشاهده شد.
وحیده توکلی فاطمه السادات حسینی
هدف این تحقیق، بررسی تأثیر توجه بیرونی دور و نزدیک بر اکتساب و یادگیری مهارت بدمینتون بود. روش این تحقیق نیمه تجربی و 45 دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی که سابقه بازی بدمینتون را نداشتند، به صورت تصادفی انتخاب و در پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها بعد از اجرای پیش آزمون به صورت همگن در یکی از سه گروه آزمایشی (گروه توجه بیرونی دور، گروه توجه بیرونی نزدیک و گروه کنترل) جای گرفتند. آزمودنی ها در مرحله اکتساب، به مدت 12 جلسه مهارت سرویس بلند بدمینتون را تمرین کردند به طوری که دستورالعمل کانون توجهی مربوط به گروه خود را دریافت می کردند و گروه کنترل بدون هیچ گونه دستورالعمل و فقط با بازخورد مثبت به تمرین پرداختند. در پایان جلسات ششم و دوازدهم آزمون اکتساب و بعد از 48 ساعت بی تمرینی، آزمون یادداری تأخیری به عمل آمد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون واریانس با اندازه گیری های مکرر با استفاده از نرم افزار spss 17 انجام شد. نتایج نشان داد؛ بین آثار دو نوع توجه (دور و نزدیک) در اجرای آزمون اکتساب جلسه ششم و آزمون یادداری تفاوت معناداری وجود نداشت. اما نتایج پس آزمون جلسه دوازدهم بین سه گروه نشان داد گروه توجه بیرونی دور، عملکرد بهتری نسبت به گروه کنترل و گروه توجه بیرونی نزدیک داشت. هر چند بین سه گروه تفاوت معنادار نبود ولی در کل نتایج بیانگر این بود که استفاده از توجه بیرونی دور منجر به عملکرد بهتری نسبت به گروه توجه بیرونی نزدیک و کنترل می شود.
بهزاد بدوی حسن محمدزاده
هدف از پژوهش حاضر، مقایسه خودکنترلی و کنترل عواطف( خشم، خلق افسرده، اضطراب و عاطفه مثبت ) ورزشکاران انفرادی، تیمی و غیر ورزشکاران بود. جامعه آماری این تحقیق شامل دانشجویان دانشگاه های شهر تهران بود که مطابق با آمار در سال 1390 این تعداد 453424 نفر اعلام شده است. تعداد 390 نفر به عنوان نمونه با روش تصادفی انتخاب شد. شرکت کنندگان پرسشنامه های خودکنترلی و کنترل عواطف را تکمیل کردند. برای آزمون فرضیه های تحقیق از روش های t مستقل و تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss 18 انجام شد.
فرهاد حسنی سوها اصغر توفیقی
مقدمه : شاخص های ایمنولوژیک و التهابی می توانند نیم رخی از سطح سلامتی و سطح فعالیتی سیستم ایمنی را در ورزشکاران نشان دهند که غالبا با توجه به نژاد، سن، جنس، محیط و نوع ورزشی که انجام می دهند دارای تفاوت هایی نسبت به مقادیر مرجع و غیر ورزشکاران می باشند. لذا هدف این مطالعه بررسی تغییرات تعداد گلبول های خون و بررسی غلظت سرمی crp در بدنسازان نخبه و مبتدی نسبت به افراد غیر ورزشکار شهر اردبیل می باشد. روش تحقیق : در این مطالعه جمعا 60 نفر ورزشکار به ظاهر سالم از دو گروه مبتدی و نخبه و همچنین 30 نفر از افراد عادی و غیر ورزشکار سالم بعنوان گروه کنترل به صورت تصادفی از نقاط مختلف شهر اردبیل انتخاب شدند. از تمامی آزمودنی ها تحت شرایط استاندارد خون گیری به عمل آمد و پس از آن مقادیر خون شناسی شامل wbc، و شمارش افتراقی لوکوسیت ها و crp برای هر سه گروه های تعیین گردید. یافته ها : شمارش کامل گلبول های سفید و غلظت crp در گروه نخبه : گلبول های سفید (11/34-+1/28 109/l) منوسیتها (0/877+-0/58109/l) لنفوسیت ها (3/41+-1/00 109/l) نوتروفیل ها (6/81+-0/78 109/l) ائوزینوفیل ها crp (0/344+-0/33 109/l) crp (5/04+-1/13 mg/l) شمارش کامل گلبول های سفید وغلظت crp در گروه غیر ورزشکار : گلبول های سفید (7/03+-1/37 10 9/l) منوسیت ها (0/159+-0/06 109/l) لنفوسیت ها (2/89+-0/69 109/l) نوتروفیل ها (3/88+-1/03 10 9/l) ائوزینوفیل ها (0/141+-0/05 10 9/l) crp (0/962+-0/49 mg/l) بحث و نتیجه گیری : با توج به داده های بدست آمده مشخص شد که تمرینات قدرتی سبب افزایش در تعداد گلبول های سفید هم بصورت افتراقی (افزایش تعداد، mon, nut, lym, eos, ) و هم مجموع (wbc) می شود و نیز غلظت سرمی crp با افزایش قابل ملاحظه ای مواجه می شود.
نیلوفر زارعی اصغر توفیقی
زمینه و هدف: هدف این پژوهش، بررسی مقایسه اثر دو شیوه تمرین تناوبی و تداومی بر محور هورمون رشد و فاکتور رشد شبه انسولین یک می باشد. مواد و روش ها: 36 آزمودنی چاق غیرفعال به طور تصادفی به سه گروه 12 نفره، تمرین تناوبی (با میانگین سن 27/2±58/23 سال، شاخص توده بدنی 33/0±60/30 کیلوگرم متر مربع، درصد چربی 33/0±59/35 درصد) و گروه تداومی (با میانگین سنی 84/2±41/25 سال، شاخص توده بدنی 55/0±51/30 کیلوگرم متر مربع، درصد چربی 47/0± 54/35 درصد) و گروه کنترل (با میانگین سن 4/2±22سال، شاخص توده بدنی 51/0±54/30 کیلوگرم متر مربع، درصد چربی 64/0±49/35 درصد) تقسیم شدند. برنامه تمرین تناوبی و تداومی شامل دویدن باشدت 75-60 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 8 هفته وهر هفته 3 جلسه بود. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از آزمون t- زوجی و واریانس یک طرفه، در سطح معناداری 05/0p< انجام گرفت. یافته ها: این پژوهش نشان داد که در گروه تناوبی و تداومی سطوح gh و igf-1 سرمی به طور معنی داری افزایش یافتند. همچنین میزان درصد چربی بدن در هر دو گروه به طور معنی داری کاهش یافت (05/0p<). تغییرات سطوح gh و bmi و درصد چربی بدن در پس آزمون گروه های تناوبی، تداومی و کنترل معنی دار است (05/0p<)، ولی سطوح igf-1 در پس آزمون گروه ها معنی دار نیست. نتیجه گیری: نتایج تحقیق نشان داد که تمرین تداومی باعث افزایش بیشتر سطح هورمون رشد شده و به تنظیم تعادل وزن منجر می شود. کلمات کلیدی: هورمون رشد، فاکتور رشد شبه انسولینی1، تمرین تناوبی، تمرین تداومی
علی اسدی اصغر توفیقی
فعالیت ورزشی باعث رهایش رادیکال¬های آزاد و آسیب های اکسایشی می شود که یکی از شیوه های مقابله با اثرات نامطلوب فشار اکسایشی ناشی از فعالیت های ورزشی استفاده از مکمل های ضداکسایشی است. سیر یکی از مکمل¬های گیاهی است که تأثیرات ضداکسایشی آن گزارش شده است اما تاکنون تحقیقی در زمینه تأثیر حاد مکمل¬دهی سیر در فعالیت ورزشی صورت نگرفته است. بنابراین، تحقیق حاضر به منظور تعیین تأثیر حاد مکمل دهی سیر بر بر ظرفیت ضد اکسایشی تام(tac)، کراتین کیناز(ck)، مالون دی آلدئید(mda) سرمی افراد غیرفعال متعاقب یک وهله فعالیت ورزشی هوازیانجام شد. تحقیق حاضر در قالب طرح های نیمه تجربی دو سویه کور با اندازه گیری های مکرر بود که در آن یک گروه آزمودنی-هاشامل 10 مرد غیرورزشکار(میانگین سنی99/1±9/22 سال،شاخص توده بدن 00/2±9/22 کیلوگرم بر مترمربع وزن 75/8±54/70 کیلوگرم) بودند که پروتکل یکسانی را با مصرف مکمل (500 میلی گرمآلیسین) و یا دارو نما (500 میلی گرم نشاسته) اجرا کردند.4 ساعت پس از مصرف مکمل سیر، همه ی آزمودنی ها در یک پروتکل ورزشی هوازی روی نوار گردان با 80-75% ضربان قلب بیشینه به مدت 30 دقیقه شرکت نمودند. خونگیری در سه مرحله (حالت پایه قبل از مکمل دهی، 4 ساعت پس از مکمل دهی و قبل از دویدن، و در نهایت بلافاصله پس از پروتکل ورزشی) انجام شد. ظرفیت ضد اکسایشی تام، مالون دی آلدهید و کراتین کیناز سرم اندازه¬گیری شد. داده های حاصله با استفاده از آزمون های پارامتریک تحلیل واریانس مکرر (3*2) و تعقیبی بونفرونی و با کمک نرم افزار spss نسخه 18 در سطح معنی داری 05/0 بررسی شد. نتایج حاکی از آن است که مکمل¬دهی حاد سیر در حالت پایه بر هیچ کدام از شاخص ها تأثیر معنی داری ندارد(05/0p>). به علاوه، فعالیت هوازی باعث افزایش معنی دار کراتین کیناز و مالون دی آلدهید سرم و کاهش معنی داری ظرفیت ضداکسایشی تام شد(05/0p<). با این حال،افزایش مالون دی آلدهید با مکمل¬دهی سیر پس از انجام فعالیت هوازی در مقایسهبا دارونما کمتربود(05/0p<). نتیجه گیری:بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که اگرچهمکمل¬دهی حاد سیرتأثیری بر تغییرات کراتین کیناز و ظرفیت ضداکسایشی تام در پاسخ به فعالیت هوازی ندارد اما می تواند از افزایش مالون دی آلدئید سرم در پاسخ با فعالیت ورزشی جلوگیری کند. بنابراین مکمل¬دهی سیر ممکن است از آسیب های فشاراکسایشی ناشی از انجام فعالیت های ورزشی هوازی در مردان غیرورزشکار بکاهد. با این وجود جهت نتیجه¬گیری قطعی در زمینه تأثیر حاد مکمل دهی سیر بر شاخص های مربوط به فشار اکسایشی تحقیقات بیشتری ضرورت دارد.
طاهره احمدیان اصغر توفیقی
زمینه و هدف: تغییرات در سلول های قرمز خون و متابولیسم آهن می تواند عملکرد فیزیکی را تحت تاًثیر قرار دهد از سوی دیگر ورزش نیز باعث تغییر در شاخص های خونی می شود. هدف از مطالعه حاضر اثر تمرینات هوازی با مصرف اسپیرولینا بر تغییرات فریتین، آهن خون و عملکرد هوازی در دختران غیرورزشکار می باشد. مواد و روش ها: این پژوهش بر 36 دختر غیر فعال با میانگین سنی 27.5 سال صورت گرفت که به طور تصادفی در چهار گروه تمرین + مکمل آهن، تمرین + شبه دارو، مکمل و کنترل قرار گرفتند شاخص های پارامتریک و خونی شامل قد، وزن، عملکرد هوازی و همچنین آزمایش خون انجام گرفت. سپس افراد مورد نظر در یک برنامه منظم ورزشی شرکت کردند. برنامه تمرینی شامل 50 تا 60 دقیقه فعالیت هوازی با شدت 50 تا 80 درصد ضربان قلب، سه جلسه در هفته بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و آنالیز واریانس دوسویه صورت گرفت. یافته ها: مصرف شش هفته مکمل آهن همراه با تمرینات هوازی موجب کاهش ناچیزی در شاخص های گلبول قرمز، هماتوکریت و هموگلوبین شد که معنادار نبود. همچنین سبب افزایش غیر معنادار متغیر های آهن و فریتین شد ولی موجب افزایش قابل توجهی در شاخص عملکرد هوازی آزمودنی ها شد(p<0/05). نتیجه گیری: اسپیرولینا منجر به تغییرات مثبت در شاخص های خونی افراد شرکت کننده شد هرچند میزان این تغییرات اندک بود. و تغییرات ایجاد شده در اثر مصرف مکمل اسپیرولینا با ورزش به مراتب بیشتر از مصرف اسپیرولینا یا ورزش به تنهایی بود.
جواد نوزاد گجین اصغر توفیقی
هدف تحقیق حاضر بررسی یک دوره تمرین هوازی شدت متوسط بر ریز فاکتورهای سلامتی عمومی، تغییرات سروتونینی و شاخص های فیزیولوژیکی در جانبازان 25 درصد غیرفعال شهرستان ارومیه بود. بدین منظور 40 نفر جانباز به روش غیر احتمالی و آماده در دسترس انتخاب و سپس به شکل تصادفی در دو گروه 20 نفری تجربی و شاهد تقسیم شدند. برنامه تمرینی پژوهش حاضر شامل تمرین هوازی شدت متوسط بود که با 50 درصد vo2max در هفته اول شروع و به 65درصد vo2max در هفته دوازدهم رسید. متغیرهای تحت کنترل شامل سن، قد، وزن، درصد چربی بدنی، فشارخون و ضربان قلب استراحت تمام آزمودنی ها اندازه گیری شد. تمامی جانبازان پرسشنامه سلامتی گلدبرگ را تکمیل کردند. کلیه اندازه گیری ها تکمیل و مجددا بعد از 12 هفته تمرینات هوازی تکرار گردید. داده های تحقیق با روش آماری t و در سطح معناداری آلفای 5 درصد مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهشی نشان داد در شاخص سلامت عمومی تفاوت معناداری در جانبازان غیرفعال به دنبال انجام فعالیت بدنی هوازی وجود دارد. بر اساس نتایج حاصل از آزمون t همبسته، گروه تجربی افزایش معنی داری در میزان سروتونین داشتند. همچنین شاخص نیمرخ چربی ها درگروه تجربی کاهش معنی داری در مقایسه با گروه شاهد داشت. بر اساس یافته های به دست آمده از مطالعه حاضر تمرین های هوازی منتخب تأثیر معنی داری بر سلامت روان و شاخص های فیزیولوژیکی جانبازان و معلولین دارد. یافته های مطالعه حاضر حاکی از آنست که تغییرات معناداری در مقادیر حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه، نیمرخ چربی ها و سروتونین سرمی پس از انجام 12 هفته تمرین هوازی شدت متوسط در جانبازان دیده شد. این تغییرات در خرده مقیاس های موجود در پرسشنامه سلامتی عمومی گلدبرگ شامل ابعاد نشانه های بدنی، اضطراب و بیخوابی، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی بهبودی نیز دیده شد.
نرمین مازوجی اصغر توفیقی
مقدمه: برای توسعه ی توان جسمانی تمرینات مانند مقاومتی مانند پلایومتریک پیشنهاد شده اند. البته، مطالعات متناقض اندکی به تاثیر این نوع تمرینات بر تغییرات ناخوشایند شاخص های مختلف کوفتگی عضلانی تاخیری اشاره دارند. به علاوه، به دلیل اهمیت این نوع از تمرینات ورزشی در توسعه ی توان انفجاری عضلانی در ورزش هایی مانند هندبال، این تحقیق با هدف مقایسه دو نوع تمرین پلایومتریک متفاوت بر برخی از شاخص های کوفتگی عضلانی تاخیری در زنان هندبالیست انجام شد. روش شناسی: 20 زن هندبالست به طور تصادفی در دو گروه پلایومتریک(پرش عمقی) (تعداد: 10 نفر، میانگین سن 50/2± 57/22 سال، وزن 39/7±38/54 ) و پلایومتریک پرش عمودی معکوس (تعداد: 10 نفر، میانگین سن 25/3±71/22 سال، وزن 32/4±07/54 کیلوگرم ) جایگزین و شدند. هر دوگروه پلایومتریک ( پرش عمقی و پرش عمودی معکوس) (70% ارتفاع بیشینه پرش)6 دوره از تمرینات را تا رسیدن به واماندگی اجرا کردند. شاخص های زیست شیمیایی (کراتین کیناز تام سرمی)، التهابی (تعداد کل لکوسیت های خون محیطی، پروتئین واکنشگر-c سرمی، تورم ران، درک کوفتگی) و عملکردی (انعطاف پذیری پشت و پایین تنه، قدرت هم طول پشت و جلوی ران پا، توان عضلانی) کوفتگی عضلانی تاخیری هر دو گروه طی سه مرحله (30 دقیقه قبل، بلافاصله و 24 ساعت بعد از تمرین) اندازه گیری شد. داده های تحقیق با استفاده از نرم افزار از طریق تحلیل واریانس (anova) با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری (05/0p<) تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: تغییرات 24 ساعته شاخص های زیست شیمیایی، التهابی و عملکردی کوفتگی عضلانی تاخیری هردو گروه معنی داری بود(05/0p<). به طوری که، هر دو نوع تمرین پلایومتریک سبب افزایش معنی دار فعالیت آنزیم کراتین کیناز تام سرمی، پروتئین واکنشگر-c، تورم ران، درک کوفتگی شد(05/0p<). به علاوه، هر دو نوع تمرین با سهم اثر یکسان باعث کاهش معنی دار شاخص های عملکردی کوفتگی عضلانی تاخیری (انعطاف پذیری عضلات پشت و پایین تنه، قدرت هم طول عضلات پایین تنه، اوج توان عضلانی) شد(05/0p<). به طوری که، دامنه تغییرات دو گروه تفاوت معنی داری نداشت و در تغییرات این شاخص ها بین دو گروه پلایومتریک و قدرتی با وزنه تفاوت معنی داری وجود نداشت(05/0p<). به علاوه، هر دو نوع تمرین با سهم اثر یکسان تاثیر معنی داری در تعداد لکوسیت های خون محیطی نداشته اند. بحث و نتیجه گیری: یافته های تحقیق حاضر نشان داد که یک جلسه تمرینات متفاوت پلایومتریک سبب ایجاد کوفتگی عضلانی تاخیری در زنان هندبالیست می شود،
صبا حمزه زاده علیرضا مهدی زاده
چکیده تاثیر 12 هفته تمرین ورزشی منتخب بر سطح پلاسمایی ویسفاتین، شاخص های گلیسمیک و نیمرخ لیپیدی زنان مبتلا به دیابت نوع 2. زمینه و هدف: ویسفاتین پروتین شبه انسولینی مترشحه از بافت چربی که در ارتباط با چاقی و مقاومت انسولینی است، تاثیر تمرینات ورزشی بر سطوح این هورمون نامشخص است. لذا هدف تحقیق حاضر، مقایسه اثر تمرینات استقامتی، مقاومتی و موازی( قدرتی- استقامتی) بر تغییرات ویسفاتین زنان دیابتی بود.مواد وروش ها: 40 نفر از زنان مبتلا به دیابت نوع 2، به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در 4 گروه قرار گرفتند. 10 آزمودنی در گروه استقامتی (3 جلسه در هفته، با 50 تا 80 % ضربان قلب بیشینه)، 10 آزمودنی در گروه مقاومتی (3 جلسه در هفته، با 50 تا 65% یک تکرار بیشینه )، 10 آزمودنی در گروه موازی(3 جلسه در هفته،شکل متناوب تمرینات مقاومتی و استقامتی)شرکت کردند،10نفر گروه کنترل هیچ گونه فعالیت بدنی نداشتند. نمونه های خونی در حالت ناشتا جمع آوری و جهت بررسی سطوح پلاسمایی ویسفاتین، انسولین، هموگلوبین گلیکوزیله، گلوکز و نیمرخ لیپیدی مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد، تمرین استقامتی و موازی موجب کاهش معنی دار سطوح ویسفاتین شد که این تغییرات بین گروه های استقامتی با مقاومتی و کنترل و نیز گروه مقاومتی با موازی معنی دار بود.ویسفاتین در گروه مقاومتی تغییرات غیر معنی داری داشت. همچنین مقادیر گلوکز، هموگلوبین گلیکوزیله، وزن، درصد چربی و شاخص توده بدنی در هر سه گروه کاهش یافتند، مقادیر نیمرخ لیپیدی نیز در هر سه گروه کاهش یافت اما بیشترین کاهش در گروه استقامتی قابل مشاهده بود. نتیجه گیری : نتایج نشان داد که تمرین استقامتی و موازی در مقایسه با گروه مقاومتی موجب کاهش معنی دار سطوح ویسفاتین می شود که با توجه به ارتباط ویسفاتین با سطوح گلوکز و انسولین خون و شاخص های بافت چربی احشایی، این کاهش احتمالا ناشی از کاهش معنی دار شاخص های تن سنجی و گلیسمی و نیز نیمرخ لیپیدی می باشد.کلید واژه ها: تمرین منتخب ورزشی، ویسفاتین، شاخص گلیسمی، نیمرخ لیپیدی، زنان مبتلا به دیابت نوع 2.
حسین عبدیل زاده اصغر توفیقی
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر یک دوره تمرین شنا برشاخص¬های ساختاری وعملکردی قلب دانش¬آموزان انجام شده است. با این هدف تحقیق حاضر بر روی 20 دانش¬آموز پسرمقطع سوم ابتدای (میانگین سن 51/0 ±6/9سال، قد 2/1±9/132سانتی¬متر و وزن33/2±1/28کیلوگرم ) که در دو گروه (10 نفر گروه آزمایش و 10 نفر گروه کنترل)، قرار گرفتند انجام گرفت. گروه آزمایش 12 هفته تمرین شناانجام دادند. در همه افراد شرکت کننده این تحقیق قبل و بعد از سه ماه با استفاده از دستگاه اکوکاردیوگرافی شاخص های حجم ضربه ای(sv)، برون ده قلبی(co) کسر تزریقی(ef)، ابعاد پایان دیاستولی بطن چپ(lvedd) ، حجم پایان دیاستولی بطن چپ(lvedv)، توده بطن چپ(lvmass)، وضخامت دیواره خلفی بطن چپ (lvpwt)مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان دادند که بعد از 12هفته تمرین شنا در گروه تجربی حجم ضربه ای(006/0>p )، ابعاد پایان دیاستولی بطن چپ(016/0>p)و حجم پایان دیاستولی بطن چپ(002/0>p) و توده بطن چپ(001/0>p)به طور معناداری افزایش یافت در حالی که در گروه کنترل هیچ یک از این شاخص ها تغییر معناداری نداشت. همچنین برون ده قلبی، کسر تزریقی و ضخامت دیواره خلفی بطن چپ در هر دو گروه مشابه بود. در نتیجه تمرینات شنا می تواند باعث تغییرات معناداری در برخی از شاخص های ساختاری و عملکردی قلب دانش¬آموزان شود.
حیدر دوستی پور اصغر توفیقی
یکی از مهمترین عوامل افزایش خطر ابتلا به انواع بیماری های قلبی، سرطان و ... افزایش سطوح التهابی و پیش التهابی است، فاکتور نکروز دهنده تومور- آلفا(tnf- ?) یکی از مهمترین سیتوکین التهابی است که باعث پیشرفت آترواسکلروز می گردد، یکی از مکانیسم های افزایش سطوح tnf- ?از طریق ترشح لاکتات می باشد که افزایش این شاخص باعث تحریک سیستم ایمنی می شود. یکی از مهمترین پروتئین ها و اجزای دستگاه سیستم ایمنی مخاطی،ایمونوگلوبولین a بزاقی(iga)است که باعث مقاومت در برابر بسیاری از بیماری های عفونی می گردد، از سویی دیگر آلبومین نیز از اجزای دستگاه ایمنی می باشد، که مانند آنتی اکسیدان ها عمل می کند. مطالعات بسیاری تاثیر انواع فعالیت های ورزشی را بر روی شاخصهای التهابی و ایمنی بررسی کرده اند، اما مطالعه ای که تمام شاخصهای مورد نظر در پژوهش حاضر را در محیط بزاقی بررسی کرده باشد بندرت صورت گرفته است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین فزاینده شدید بر روی شاخصهای التهابی و ایمنی بزاقی دبیران تربیت بدنی و کارکنان غیرفعال اداره ورزش و جوانان شهرستان نقده می باشد. در این راستا تعدا 24 نفر از دبیران تربیت بدنی و کارکنان اداره ورزش و جوانان نقده(هرکدام 12 نفر) در قالب دو گروه در پژوهش حاضر شرکت کردند. اطلاعات حاصل پس از پردازش با نرم افزار spss نسخه 22 مورد آنالیز آماری قرار گرفته و سطح معنی داری تحقیق p<0/05 در نظر گرفته شد. یافته ها نشانگر آن بود که شاخصهای التهابی بزاقی بطور معنی دار و شاخصهای ایمنی بزاقی بطور غیر معنی دار تحت تاثیر فعالیت شدید فزاینده قرار گرفته و به نظر می رسد که فعالیت شدید فزاینده باعث افزایش شاخص های التهابی و تهدید نامحسوس دستگاه ایمنی در افراد غیر فعال در مقایسه با افراد فعال می گردد.
غلامحسین سرباز جانفدا بختیار ترتیبیان
استفاده از مکمل های غذایی توسط ورزشکاران جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده است.کراتین از جمله مکمل های انرژی زایی هست که جهت افزایش برون ده توان و بهبود عملکرد سرعتی در تمرینات شدید و کوتاه مدت(تناوبی) استفاده می شوند.
اصغر توفیقی حمید آقاعلی نژاد
چکیده ندارد.
طاهره رشیدپور اصغر توفیقی
چکیده ندارد.
سهیلا نجفی اصغر توفیقی
چکیده ندارد.
نادر پورحسین اصغر توفیقی
چکیده ندارد.
بهروز درفشی یامچی بختیار ترتیبیان
چکیده ندارد.