نام پژوهشگر: امیر شیرزاد

بررسی روش فقه الحدیثی ملاصدرا در کتاب شرح اصول کافی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  علی دشتی   مهرداد صفرزاده

ملّاصدرا جزء اولین کسانی است که با رویکرد عقلانی – فلسفی به شرح احادیث پرداخته است. وی با نبوغ فلسفی خود باب تحلیل های عقلی را در علوم نقلی گشود و با شرح اصول کافی نشان داد که می توان متون نقلی از جمله احادیث را با براهین عقلی، تفسیر کرد. آن چه نویسنده در این رساله در پی آن است، بررسی روش ملّاصدرا در شرح احادیث و تبیین نکات فقه الحدیثی است که ملّاصدرا به آن توجه داشته است. روش تحقیق در این رساله به صورت کتابخانه ای است و اطلاعات از طریق فیش برداری گردآوری و سپس به تحلیل و پردازش مطالب آن ها پرداخته شده است. شیوه ملّاصدرا در این شرح به این گونه است که وی ابتدا به بررسی سند احادیث می پردازد و احوال رجال آن را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و پس از آن بحث درباره متن حدیث را آغاز می کند. مهم ترین نکات فقه الحدیثی که وی در بررسی سند به آن توجّه داشته است عبارتند از: شناخت مدلسین و وضاعین، شناخت موالی، شناخت زمان راوی، شناخت بیوتات، انساب و مواطن، تمییز راویان مشترک، شناخت اخوه و اخوات، ضبط اسامی و انساب، شناخت راویان ضعیف و مجهول، توجه به راویان غیر شیعه، توجه به عقیده و ایمان راوی. و مهم ترین نکات فقه الحدیثی که در شرح متن از آن ها بهره گرفته است، عبارتند از: شرح لغات، استفاده از علوم عربیت، عرضه احادیث به قرآن، شرح حدیث با استفاده از احادیث دیگر، بیان وجوه معنایی مختلف برای حدیث، استفاده از براهین عقلانی- فلسفی.

بررسی تطبیقی نفس در حکمت اشراقی سهروردی و حکمت متعالیه ی ملاصدرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  محمد گودرزی   امیر شیرزاد

چکیده: من کیستم؟! حقیقت من چیست؟! از کجا آمده ام؟! آمدنم بهر چه بود؟! به کجا می روم؟! این دست پرسش ها، پرسش هایی بنیادین است که همواره ذهن پرسشگر آدمی را به خود مشغول داشته اند. از این رو فلاسفه تلاش نموده اند تا به این پرسش های بنیادین پاسخی درخور و مناسب دهند. رگه های آغازین پرداختن جدّی به مسأله ی نفس، به فلاسفه یونان باستان، همچون فیثاغورث بر می گردد. سپس این مسأله در زمانه ی سقراط و افلاطون و ارسطو به شکلی نظام مند با عمق بیشتری پی گرفته شد. فلاسفه ی اسلامی نیز با توجه به تأکید اسلام بر " شناخت نفس" به طور عالمانه ای به آن پرداختند. فارابی،ابن سینا، فخر رازی وخواجه طوسی از جمله فلاسفه بزرگی اند که درباره ی نفس و حقیقت آن اندیشیده اند، نظر داده اند و برغنای علم النفس فلسفی افزوده اند؛ این جریان نفس شناسی استمرار یافت تا اینکه در حکمت اشراقی و حکمت متعالیه، رویکرد نوینی به خود گرفت. سهروردی بر اساس نظام نوری فلسفی خویش، تبیین نوینی از نفس و حقیقت آن عرضه نمود. ملاصدرا نیز برمبنای حکمت صدرائی با تکیه بر آرای حکمای الهی، طرحی نو در انداخت؛ به گونه ای که بنابر ادعای خودش، دو جریان افلاطونیان و ارسطوئیان را به هم پیوند داد. این پژوهش تحت عنوان " بررسی تطبیقی نفس در حکمت اشراقی سهروردی و حکمت متعالیه ی ملاصدرا " با نگاهی تحلیلی – تطبیقی به مباحثی همچون تعریف و ماهیت نفس، قوای نفس، انواع نفس، اثبات وجود نفس، اثبات تجرّد نفس، حدوث یا قدم نفس و جاودانگی نفس در دو حکمت اشراقی و صدرائی می پردازد و با نظری گذرا به پیشینه ی علم النفس فلسفی، شباهت ها وتفاوت های این دو دیدگاه را بیان و تبیین می نماید. آنچه از این تحقیق به دست می آید آن است که این دو فیلسوف با تکیه بر آرای حکمای الهی و نقد و بررسی آنان، علم النفس فلسفی نوینی به حوزه فلسفه ی اسلامی عرضه نموده اند، که با وجود تفاوت های بنیادین، دارای شباهت های بسیاری نیز می باشند. کلید واژه ها: شیخ اشراق، صدرالمتألهین، علم النفس، انواع نفس، قوای نفس، تجرّد نفس، حدوث یا قدم نفس، جاودانگی نفس

اعتباریات از دیدگاه شیخ اشراق و علامه طباطبایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  معصومه سورنی   اسدالله آژیر

پژوهش حاضر به منظور ارائه و تطبیق دیدگاه شیخ اشراق و علامه طباطبایی در باب مسئله ی مفاهیم اعتباری تدوین یافته است. با توجه به اینکه شناخت مفاهیم اعتباری و تفکیک آنها از مفاهیم حقیقی در مباحث فلسفی جایگاه مهمی دارد و در عملکرد ذهن بسیار موثر است، این پژوهش در نظر دارد که به ارائه و تطبیق دیدگاه این دو فیلسوف اسلامی در باب مفاهیم اعتباری بپردازد. برای این منظور، سعی شده است که بعد از بیان دیدگاه سهروردی و علامه طباطبایی، در باب تعریف و تقسیم بندی مفاهیم حقیقی و اعتباری، نحوه ی وجود این مفاهیم در خارج و ذهن، ملاک صدق و مطابقت مفاهیم حقیقی و اعتباری، مصادیق مفاهیم اعتباری و...، به تطبیق دیدگاه این دو فیلسوف در باب مسائل ذکر شده، پرداخته شود. مباحث مطرح شده در این رساله، روشن می سازد که هر دو فیلسوف به شناخت مفاهیم اعتباری و تمایز آنها از مفاهیم حقیقی، دست یافته اند. اما سهروردی، تقسیمی درباره ی مفاهیم اعتباری ارائه نداده و مفاهیم فلسفی و منطقی را در یک ردیف آورده است؛ به همین سبب، احکام مفاهیم منطقی را بر مفاهیم فلسفی بار کرده است؛ لیکن علامه، تقسیماتی را در مفاهیم اعتباری طرح می کند و مفاهیم فلسفی و منطقی را در دو گروه جداگانه قرار می دهد؛ لذا احکام آنها را از یکدیگر متمایز می کند. اختلاف دیدگاه این دو فیلسوف در بحث مفاهیم اعتباری، منجر به اختلافات دیگری در سایر مسائل فلسفی شده است. از جمله ی این مسائل، می توان به بحث «اصالت و اعتباریت وجود یا ماهیت» اشاره کرد. سهروردی یکی از مصادیق مفاهیم اعتباری را «وجود» می داند و این دیدگاه، منجر می شود که به او نسبت اصالت ماهوی بدهند؛ لیکن علامه تنها مفهوم «وجود» را اعتباری می داند؛ اما مصادیق آن را اصیل می شمارد و برای آن حقیقتی در خارج قائل است؛ از این رو، او قائل به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت می شود. واژگان کلیدی: مفاهیم اعتباری، معقول ثانی، سهروردی، فلسفه اشراق، حکمت متعالیه.

ضرورت دین از دیدگاه فلاسفه نو صدرایی (علامه طباطبایی، استاد مطهری، استاد جوادی آملی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  صباح توکلی   سیمین اسفندیاری

در این پژوهش که با عنوان «ضرورت دین از دیدگاه فلاسفه نوصدرایی» می باشد، این مسئله مطرح است که انسان چه نیازی به دین دارد و نقش دین در زندگی انسان چگونه است؟ آیا حضور دین در زندگی انسان ضروری است یا خیر؟ هر چند در این مسئله، دیدگاه ها و رویکردهای گوناگونی وجود دارد، ولی در این پژوهش، این بحث را از دیدگاه نظریه پردازان معاصر در حوزه ی دین شناسی، خصوصاً علامه طباطبایی، استاد مطهری و آیت الله جوادی آملی بررسی و تحلیل نموده ایم. در ابتدا به تبیین موضوع و اهمیت پژوهش در این مسئله پرداخته ایم؛ سپس، معناشناسی دین، دلایل ضرورت دین، پاسخهای ارائه گردیده به شبهات ناظر بر ضرورت دین و در نهایت اهداف و فواید دین از دیدگاه هر یک از فلاسفه نوصدرایی را بیان نموده ایم. علامه طباطبایی انسان را خواستار سعادت، کمال و خیر می داند، زندگی اجتماعی را یک ضرورت و وجود قانون آن را گزیرناپذیر می خواند. وی معتقد است قانونی می تواند تأمین کننده ی عدالت و سعادت باشد که با نظام تکوین هماهنگی حاصل کند، این امر زندگی اخروی را نیز شامل می شود. ایشان موفقیت دین با چنین جامعیتی را از طریق بحث عقلی و نیز آزمون تاریخی قابل ارزیابی می دانند. استاد مطهری بر این باورند که دستگاه های شناسایی بشر توانایی شناسایی و پاسخ کامل به مهم ترین و سرنوشت سازترین پرسش های بشر را ندارند و تنها دین چنین توانایی را دارد و در این کار خود رقیب ندارد. بنابراین انسان برای حل حیاتی ترین مشکلات خود، باید متواضعانه خود را در اختیار دین قرار دهد. آیت الله جوادی آملی هدایت انسان را در تحصیل سعادت، ضروری می دانند و معتقدند که هدایت نوع انسان بدون وحی و بدون رهبر وحی شناس و عامل به آن میسّر نیست و می فرمایند: عقل انسان برای تأمین ضرورت هدایت وی مستقل نبوده و در بسیاری از مسایل نارسا است. در هدایت انسان عقل چون چراغ و وحی مانند راه راست است که با نور عقل ضرورت وحی و راه آن شناخته می شود.

بررسی نقدهای ملاصدرا بر سهروردی در مباحث فلسفی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  زهره زارعی   امیر شیرزاد

حکمت اشراق، یکی از مکاتب فلسفی در جهان اسلام است که توسط شهاب الدین سهروردی ارائه شده است. آرا و اندیشه های فلسفی سهروردی را می توان در دو بخش حکمت بحثی و حکمت نوری مورد ملاحظه قرار داد. در حکمت بحثی، برخلاف مشائیان به اعتباری بودن وجود و سایر مفاهیم فلسفی چون وحدت، امکان، جوهریت، عرضیت و ... قائل است. بر این پایه، ماهیت و هویت را اصیل و متعلق جعل می داند و تشکیک و تشخص را نیز، به ماهیت بر می گرداند. در مسئله جوهر و عرض، متفاوت با تقسیم ده گانه مشائیان، تقسیمی پنج گانه ارائه داده و هیولی و صورت را به عنوان اجزای جوهری جسم انکار می کند، بلکه حقیقت جسم را اتصال جوهری می داند. سهروردی در بخش دیگر فلسفه خود، یعنی حکمت نوری ضمن تبیین هستی و نظام آن بر اساس نور و مراتب شدید و ضعیف آن، سیر نزول از نورالأنوار تا انوار پائین تر و سپس اجسام و نیز، سیر صعود انسان از عالم برزخ غاسق(جسم) به سمت نورالأنوار را بررسی و ترسیم کرده است. ملاصدرای شیرازی از فیلسوفان جهان اسلام است که حدود پنج قرن پس از سهروردی، حکمت متعالیه را پایه گذاری کرد. یکی از منابع مهم ملاصدرا در تأسیس این مکتب، حکمت اشراق سهروردی است. وی در عین استفاده از اندیشه های فلسفی سهروردی، با برخی از مبانی و آرای او مخالفت نموده و آن ها را به بوته ی نقد کشیده است. مهم ترین اثرش در این باب تعلیقاتی است که بر شرح حکمه الاشراق نگاشته است که در آنجا در عین شرح و تأیید برخی از آرای شیخ اشراق، انتقاداتی را بر او وارد ساخته است. در حوزه مطالب بحثی، مهم ترین انتقادات ملاصدرا به اعتباری بودنِ وجود و سایر مفاهیم فلسفی مربوط می شود که در این راستا، به اثبات اصالت وجود و وحدت تشکیکی آن می پردازد. در مسئله جوهر و عرض هم به نظر مشائیان بازگشته و به مقولات ده گانه قائل می شود و با سرایت دادن حرکت از عرضیات به جواهر، حرکت جوهری را اثبات می کند. در حوزه نوری نیز، با تصریح به مساوق بودن نور و وجود، سعی در تأویل کلام سهروردی به اصالت وجود دارد. در مورد علم واجب به غیر نیز، مشکل کلام سهروردی در علم قبل از ایجاد و پس از ایجاد را یادآورد می شود. در بحث مثل با اشاره به قصور شیخ اشراق در نرسیدن به عمق مطلب، ایراداتی بر نحوه اثبات آن به وسیله شیخ اشراق، طرح می کند و در بحث عالم مثال نیز، در دو مورد صور متخیله و مرآتیه با وی مخالفت می کند. در بحث نفس و معاد هم با استفاده از قاعده جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودنِ نفس، دیدگاهی متفاوت با سهروردی ارائه داده است. این پژوهش با عنوان «بررسی نقدهای ملاصدرا بر سهروردی در مباحث فلسفی» عهده دار بحثی تفصیلی درباره انتقادات ملاصدرا بر سهروردی در حوزه های نام برده است.

بررسی نقدهای ملاصدرا بر فلسفه مشائی در الهیات در معنای أخص
پایان نامه دانشگاه رازی - کرمانشاه - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  شمسی سلیمی   امیر شیرزاد

پژوهش حاضر به منظور ارائه و بررسی انتقادات ملاصدرا بر ابن سینا در حوزه الهیات بالمعنی الأخص فراهم آمده است. موضوع الهیات خاصه، موجودات مجرد و در صدر آنها واجب الوجود و شئون مربوط به او می باشد. با توجه به اینکه مباحث مربوط به الهیات بالمعنی الأخص از جمله مسائل مهم فلسفی،کلامی می باشد و بنیادی ترین مسائل در این حوزه قرار می گیرند، نقاط اختلاف ابن سینا با ملاصدرا در این زمینه اهمیت بیشتری می یابد. در این پژوهش ابتدا آراء ابن سینا در اثبات ذات مطرح می گردد و سپس به انتقادات ملاصدرا در این باره پرداخته می شود. در ادامه انتقادات ملاصدرا در زمینه توحید ذات، صفات الهی، صدور کثیر از واحد و معاد بررسی می گردد. این پژوهش روشن می سازد که گرچه در بسیاری از موارد نظرات ملاصدرا در مسائل این حوزه، والاتر از نظرات شیخ می باشد، اما با این حال نمی توان صدرا را در تمامی انتقاداتش محق دانست، چرا که گاهی روش سخن شیخ چنان است که زمینه را برای برداشت های متفاوت از سخنان وی فراهم آورده است.

دیدگاه ملاصدرا درباره چیستی مرگ و سرنوشت انسان
پایان نامه دانشگاه رازی - کرمانشاه - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  علی صالح حاتمی   امیر شیرزاد

پژوهش حاضر به منظور ارائه دیدگاه ملاصدرا درباره مرگ و سرنوشت انسان پس از آن فراهم آمده است. با توجه به این¬که از دیدگاه ملاصدرا، مرگ امری وجودی است که تنها انسان را از عالم فانی دنیوی، برای حیاتی ابدی به عالم جاوید اُخروی منتقل می¬کند، اهمیت مسأله مرگ در زندگی انسان و نیز سرنوشت انسان پس از آن به عنوان دو واقعیت مسلم و انکار ناشدنی آشکار و نمایان می¬شود، لذا این پژوهش در نظر دارد، به بیان دیدگاه این فیلسوف بزرگ اسلامی درباره مرگ و سرنوشت انسان پس از آن بپردازد. برای این منظور ابتدا دیدگاه ابتکاری ملاصدرا درباره چیستی، انواع و ضرورت مرگ بیان می¬شود و سپس به بیان سرنوشت انسان پس از مرگ از دیدگاه وی پرداخته می¬شود. مباحث مطرح شده در این رساله روشن می¬سازد که ملاصدرا براساس یک سری مبانی ابتکاری از جمله اصالت وجود، جسمانیه¬الحدوث و روحانیه¬البقاء بودن نفس، حرکت جوهری اشتدادی آن و... مرگ را به عنوان امری وجودی تعریف می-کند که تنها باعث انتقال نفس انسان از عالم دنیا به عالم آخرت می¬شود، نه باعث نابودی نفس انسان. وی مرگ را به سه نوع طبیعی، اخترامی و ارادی تقسیم می¬کند و در توضیح هر یک از آن¬ها می¬گوید: اگر خروج نفس از بدن در اثر استقلال نفس باشد، مرگ طبیعی، اما اگر خروج نفس از بدن در اثر استقلال نفس نباشد، بلکه در اثر خرابی بدن به خاطر حادثه¬ای باشد، مرگ اخترامی و اگر خروج نفس از بدن به اراده و اختیار انسان باشد، مرگ ارادی خواهد بود. سپس وی با اقامه دلایل عقلی و نقلی، تجرد نفس ناطقه انسانی و تبع آن، حیات پس از مرگ را اثبات می¬کند و حیات پس از مرگ را یا برزخی می¬داند یا اُخروی و معتقد است که انسان بعد از مرگ تا روز قیامت، در بهشت یا جهنم برزخی، به سر می¬برد. اما با برپایی قیامت، حیات اُخروی او آغاز می¬شود که وی از حیات اُخروی به معاد تعبیر می¬کند، معاد را نیز اعم از معاد روحانی و معاد جسمانی می¬داند و هر دو را با دلایل عقلی اثبات می¬کند. کلید واژه¬ها: صدرالمتألهین، چیستی مرگ، ضرورت مرگ، سرنوشت انسان، فرجام شناسی