نام پژوهشگر: حسین میرجعفری
وحید عابدین پور حسین میرجعفری
در طول تاریخ ایران پس از اسلام، سده 9 ق. که مقارن با دوران حاکمیت تیموریان بر این سرزمین است را می توان عصر رشد و شکوفایی انواع شاخه های هنری نظیر نقاشی ، معماری ، تذهیب ، کتاب آرایی و موسیقی دانست. یکی از این شاخه های هنری خط و خوشنویسی بود که علاوه بر شکوفایی ، با نوآوری های بنیادی همراه بود. علاوه بر خطوط نسخ ، ثلث ، توقیع ، رقاع ، محقّق ، ریحان ، کوفی و معقلی که در طی قرون گذشته نیز از آنها استفاده می شد، خوشنویسان بزرگ ایرانی این دوره ، خطوطی را مورد استفاده قرار دادند که از لحاظ نوع و شیوه نگارش متمایز از خطوط قبل و متناسب با فرهنگ و ادبیات ایرانی بود. از جمله این خطوط می توان به تعلیق ، نستعلیق و شکسته تعلیق اشاره نمود. ابداع و تکامل خطوط نامبرده در فاصله قرون 8 و 9 ق. و پیوند آنها با شاخصه های فرهنگی ایرانی و اسلامی نظیر شعر ، زبان و ادبیات فارسی، تاریخ ایران و انواع شاخه های هنری – که رویکرد ایرانی داشتند ـ و مذهب تشیع ـ که در قرن دهم به عنوان یکی از مولفه های اصلی هویت ایرانی مطرح شد ـ باعث شد تا خط و خوشنویسی در این زمان از جمله مولفه های اصلی هویت ایرانی قرار گرفته و در باروری آن نقش مهمی ایفا نماید. تبیین هنر خوشنویسی و ویژگیهای آن در سده 9 ق. ، چگونگی و علل تحولات این هنر ، بررسی نحوه ارتباط این هنر با هویت ایرانی و کارکردهای خوشنویسان و جایگاه و موقعیت آنان در جامعه عصر تیموری ، از مواردی است که تحقیق حاضر با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر اسناد خطی و منابع کتابخانه ای به دنبال دستیابی به آنهاست.
لیلا بیرانوند فریدون الهیاری
خلیج فارس به لحاظ بازرگانی و ارتباطات دریایی در تجارت جهانی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. ایران همواره در دوره باستانی تسلطی کامل بر خلیج فارس داشته است. در دوره اسلامی نیز با روی کار آمدن نخستین حکومتها در ایران همواره گرایش به تسلط بر خلیج فارس در برنامه های حکومتهای مستقر در فلات ایران بود. نخستین دودمان ایرانی که بر سراسر خلیج فارس تسلط پیدا کرد، دودمان آل بویه بود. تا اینکه در سال 654 هـ. ق / 1254 م حکومت ایلخانی روی کار آمد. هلاکو، شاهزاده مغول، پس از تهاجم بر ایران و بین النهرین و براندازی خلافت عباسی توانست در ایران حکومتی بزرگ و قدرتمند بگستراند. در پرتو این یکپارچگی سیاسی، امنیت و آرامش برقرار شد. در این دوران خلیج فارس نقش مهمی در اقتصاد بازی می کرد. این منطقه در این زمان نیز یکی از پررونق ترین مراکز و مسیرهای تجاری به حساب می آمد. بخش عمده ای از فعالیتهای تجاری جهان آن روز در این منطقه متمرکز بود و محصولات شرق و غرب جهان از این طریق مبادله می شد. رویه متساهلانه ایلخانان مغول از نظر ملاحظات سیاسی- اقتصادی، همچنین اقدامات مدارانه جویانه ملوک هرموز و کیش «خاندان عرب طیبی» در فراهم نمودن امکانات رفاهی تأثیر زیادی در جذب بازرگانان وتجار از ملل مختلف «هندی، چینی، اروپائی و ...» و رونق داد و ستد در این منطقه داشته است. این نوشتار در پی آن است تا با بررسی اوضاع خلیج فارس در ابعاد گوناگون جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی در فاصله سالهای 756- 654 هـ. ق از خلال منابع اصیل و مرتبط بپردازد و از این طریق پرتوی هر چند اندک بر تاریخ منطقه «خلیج فارس» در این سالها بیاندازد.
مهدی زرین ایل حسین میرجعفری
تحوّلات هنر تصویری ایران از روزگار پیش از تاریخ آغاز شد. روند چند هزار ساله هم آمیزی سنتهای تصویری آسیای غربی نهایتاً در الگوی ایرانی عصر هخامنشی (559 تا 330 ق.م) تبلور یافت. این الگو طی چند قرن زیر موج یونانی مآبی پوشیده ماند؛ اما در زمان ساسانیان ( 22 م تا 652 م) از نو رخ نمود و در شرایط اجتماعی و فرهنگی این عصر ویژگی هایی جدید کسب کرد. در این میان، پارتیان یا اشکانیان (250 ق.م تا 226م) با رویکرد به سنّت های کهن تر ایرانی و شرقی شخصیت خویش را در هنری تلفیقی ظاهر ساختند. از سوی دیگر، آسیای میانه از هم آمیزی سنتهای ایرانی، هندی و چینی الگوهای خاص خود را آفرید. میراث ساسانی و آسیای میانه به دوره اسلامی رسید و بر جریان هنر تصویری ایران تا زمان سلجوقیان تأثیر قاطع گذاشت. استیلای مغولان بر ایران نقطه ی پایان این روند و نقطه عطفی در تاریخ نقاشی این سرزمین بود. در طول حکومت مغولان (ایلخانان و جلایریان)، آل اینجو و آل مظفر، نگارگری به مراحل تکامل خود نزدیک شد. در کارگاههای سلطنتی آنان بود که نقّاشان عمدتاً به کار مصوّر کردن کتب گماشته شدند و نگارگری تا رسیدن به دوران طلایی خود فاصله ای نداشت. در دوره تیموری نگارگری به بالاترین اوج و ترقّی خود رسید. این هنر در عهد تیموری نه تنها تقلیدهای هنری و سبکهای نقاشی چین را که از عصر مغول وارد ایران شده بود، مورد جذب و اقتباس قرار داد، بلکه در مسیر تکاملی خود سرانجام استقلالی را نمایان ساخت که منعکس کننده ی روح هنری ایرانیان بود و به همین سبب است که عصر تیموری را «دوره ی طلایی هنر نقاشی ایران» دانسته اند. باید توجه داشت که ابعاد تکامل طبیعی هنر نقاشی و مینیاتور قرن نهم به کیفیتی منسجم شد که امروزه می توانیم آن را تحت عنوان مستقل«سبک دوره تیموری» بپذیریم. در عهد تیموری هنرمندان معروفی در عرصه ی نگارگری ظاهر شدند که یکی از نام آور ترین این هنرمندان، کمال الدّین بهزاد است. سخن گفتن از بهزاد، در حقیقت سخن گفتن از پیکره ی اصلی نقاشی دوره تیموری است؛ و بدین سبب است که او را حتی بزرگترین نقّاش دوره ی اسلامی ایران معرّفی کرده اند. استقلال شیوه کار بهزاد در نقاشی دوره تیموری تا آنجاست که در مینیاتور صاحب مکتب خاصی شد که به «مکتب بهزاد» شهرت دارد. در این رساله تلاش شده است ضمن نگاهی کوتاه به نگارگری ایران قبل و بعد از اسلام، این هنر در دوره تیموری به طور مفصّل مورد بحث و بررسی قرار گیرد و مهمترین هنرمندان نگارگر این دوره معرّفی شوند. کلید واژه ها: نگارگری، عصر طلایی، مینیاتور، مکتب بهزاد، هنرمندان نگارگر، سبک دوره تیموری.
مرضیه بیگی زاده حسین میرجعفری
ایل قاجار در تحولات سیاسی –نظامی دوره ی صفویه حضور پررنگی داشته به طوری که نام تعداد زیادی از آنها در منابع عصر صفوی آمده است که از زمان تشکیل حکومت صفویه تا زمان انقراض این سلسله در کنار شاهان صفوی بوده اند و هر چند شورشی یا قیامی از جانب ایل قاجار علیه صفویان دیده نشده است اما بعضی از سرکردگان این ایل قربانی جاه طلبی شاهان صفوی شده اند. تعدادی از افراد ایل قاجار داری مقامات مهمی در دستگاه صفوی بوده اند از جمله؛ فرماندهی کل سپاه ایران (سپهسالار)، فرماندهی لشکریان در نبرد با دشمنان داخلی و خارجی، حکام ایالات مختلف، للگی شاهزادگان صفوی، ، و مناصبی همچون داروغه، قورچی باشی، یساول صحبت شاهان صفوی و ... شناخت خاندان ها و شخصیت های مهم قاجاری و نقش آنها در تحولات دوره ی صفویه از جمله اهدافی است که در این پژوهش مد نظر است. به نظر می رسد ایل قاجار به طور کلی حضور پررنگی در تحولات سیاسی-نظامی این دوره از تاریخ ایران داشته اند. نفوذ ایل قاجار در دوره ی شاه طهماسب اول نسبت به دوران سایر شاهان صفوی بیشتر بود به طوریکه در حوادث جانشینی شاه طهماسب اول و بر تخت نشاندن اسماعیل دوم توانستند نقش آفرینی کنند و به نظر می رسد شاه عباس اول نیز بیشتر از دیگر شاهان صفوی آنها را محدود نمود و از قدرت و نفوذ آنها کاست. از خاندان های مهم قاجاری که حضور فعالی در دوره ی صفوی داشتند خاندان زیاداغلی بودند که فعالیت خود را از زمان شاه اسماعیل اول با شخصی به نام امت بیگ آغاز نمودند. سپس در دوره ی سایر شاهان صفوی، فرزندان و نوادگان شخص مذکور دارای مقامات مهمی در دستگاه و دربار صفویه گردیدند.
ثریا کرنوکر حسین میرجعفری
این طایفه در تشکیل دولت صفوی مانند دیگر طوایف مهّم قزلباش نقش عمده ای داشتند . بعد از به قدرت رسیدن شاه اسماعیل ، افراد این طایفه در زمینه های سیاسی و نظامی نقش های عمده ای ایفا کردند و از آنها سردارانی مانند حسین بیگ للِه شاملو و دورمیش خان شاملو جز مهم ترین امرای شاه اسماعیل محسوب می شدند؛ ولی به دلیل تعادلی که شاه اسماعیل بین طوایف قزلباش و ایرانیان به وجود آورد ، امرای قزلباش مانند دوره های بعد نتوانستند قدرت نمایی کنند . شاملوها که به دلیل تعداد زیاد و مناصب بزرگی مانند امیر الامرایی و وکالت که دو منصب مهم و در اختیار حسین بیگ للِه بود به همراه استاجلوها در رأس طوایف قزلباش قرار داشتند، بعد از مرگ شاه اسماعیل مانند دیگر طوایف قزلباش در روی کار آوردن شاه طهماسب نقش عمده ای ایفا نمودند اما چوهه سلطان تکلّو با به دست آوردن منصب امیرالامرایی به رقابت با شاملوها برخاست که نتیجه ی آن، درگیری شاملوها و تکلّو ها ، کشته شدن چوهه سلطان به وسیله شاملوها و رسیدن حسین خان شاملو به مقام امیر الامرایی بود . اما پس از مدتی ، حسین خان در صدد بر آمد که شاه طهماسب را طی توطئه ای به قتل برساند که موفق نشد و شاه او را به دلیل خیانت کشت و بعد قدرت آنها را محدود کرد . این مسأله قدرت و اهمیت این طایفه را در مقایسه با سایر طوایف به خوبی نشان می دهد. اما نقش این طایفه بعد از در هم شکسته شدن قدرت آنان ،در دوران شاه طهماسب پایان نمی یابد بلکه بعد از یک وقفه ی کوتاه، شاه طهماسب از افراد و امرای این طایفه در دستگاه حکومتی استفاده کرد و در سال های آخر حکومت شاه طهماسب ، دوباره موقعیت و اقتدار خود را در جایگاهی برتر از سایر طوایف یافتند . این موضوع در جریان سال های پایانی پادشاهی شاه طهماسب نمود پیدا می کند . آنها اسماعیل میرزا را که در قهقهه زندانی بود آزاد کرده و او را در رسیدن به سلطنت یاری کردند و شاه اسماعیل هم به پاس خدمات آنها مناصب مهمّی به آنها واگذار کرد؛ از جمله علیقلی خان شاملو را مأمور قتل عباس میرزا و حاکم خراسان کرد .اما با مرگ شاه اسماعیل از کشتن شاهزاده منصرف شد و خود را للِه ی او و حاکم خراسان خواند. دوران سلطان محمد خدابنده که دوره ی تسلّط و غلبه ی قزلباشان در کشور بود بهترین شرایط را برای آشکار ساختن قدرت و اقتدار قبایل قزلباش فراهم ساخت؛ یعنی زمینه برای قبایل مختلف قزلباش فراهم شد تا قدرت خود را به نمایش بگذارند . در این قدرت نمایی طایفه ی شاملو نیز بی نصیب نمانند؛ علیقلی خان شاملو که شاهزاده عباس میرزا را در اختیار داشت به مخالفت با محمد شاه و امرای پایتخت پرداخت و حکومت عباس میرزا را در خراسان اعلام کرد اما در نتیجه ی درگیری بین علیقلی خان و متحد و رقیبش مرشدقلی خان، عباس میرزا به دست رقیب افتاد و علیقلی خان در جنگی با ازبکان به قتل رسید. هر چند شاه عباس با نشستن بر تخت سلطنت ، قدرت قزلباشان را محدود کرد اما افرادی از طایفه شاملو مانند زینل خا ن شاملو ، مهدی قلی خان شاملو ، حسن خان و حسین خان شاملو در جنگ های شاه عباس با عثمانی و ازبکان نقش های مهمی ایفا کردند. نقش طایفه ی شاملو هر چند در حوادث سیاسی و نظامی دوره ی صفویه چشمگیر بود ولی فقط در این مورد خلاصه نمی شود، در زمینه ی فرهنگی و ادبی بعضی از افراد این طایفه نقش و اهمیت خاصی داشتند از جمله: حسن خان شاملو حاکم خراسان و مایل شاملو و رهی شاملو که ازشاعران دوره صفویه محسوب می شدند .اما چیزی که در این بین مهّم است روی آوردن قزلباشان به مسائل فرهنگی است .به طور کلی می توان گفت :که طایفه ی شاملو بیشترین نقش و اهمیت را در بین طوایف قزلباش در دوره ی صفویه دارا بود.
محسن ملکی حسین میرجعفری
ایجاد انقلاب صنعتی در اروپا سبب رشد صنایع کشورهای اروپایی گردید،و نظام کهنه ارباب رعیتی جای خود را به نظام سرمایه داری داد. با افزایش تماس ها و مبادلات ایران با غرب در قرن نوزدهم /سیزدهم زمینه رقابت میان کالاهای سنتی ایرانی و کالاهای صنعتی غرب فراهم آمد. و چون کالاهای سنتی ایرانی از حمایت دولتی و نیز پویایی لازم برخوردار نبودند رو به زوال رفتند. اما آشنایی ایرانیان با اروپا و صنایع جدید اروپایی سبب شد که آنان اقدام به تاسیس کارخانجات صنعتی نوین نمایند. به این ترتیب اولین دوره نوسازی صنعتی ایران در دوره قاجار آغاز شد. در دوره قاجار با توجه به عدم ایجاد زیر ساخت های لازم،کار شکنی های روس و انگلیس،سیستم استبدادی حکومت و دیگر شرایط خاص مملکت ،صنایع جدید چندانی شکل نگرفتند و یا در واقع ایجاد شده سپس دچار ورشکستگی می شدند. با روی کار آمدن رضاشاه ظرف مدت نزدیک به چهارده سال چندین کارخانه ،مربوط به صنایع مصرفی در ایران بوجود آمد ،این روند با و قفه هایی در دوران پس از جنگ جهانی نیز تا دهه چهل ادامه یافت .صنایعی که در این فاصله در ایران ایجاد می شدند، اغلب از همان دست صنایعی بودند که در دوره قاجار غالبا با ورشکستگی مواجه شده بودند .این صنایع از لحاظ ماشین آلات ،نیروهای متخصص و نیز مواد پایه به خارج وابسته بودند. به همین خاطر دارای انعطاف پذیری و توان رقابت با کارخانه های مشابه خارجی نبودند،یعنی در حقیقت هر گونه ابداع و نوآوری که در صنایع اروپا صورت می گرفت تا زمان انتقال به ایران کهنه شده بود. چنین شرایطی باعث شد که مسئولان وقت به فکر ایجاد صنایع سنگین بیافتند، تا با استفاده از آنها در صنایع کشور تحولی ایجاد نمایند. ایجاد صنایع سنگین در ایران چندان با استراتژی غرب همسو نبود ،به همین خاطر و نیز تعلل مسئولان وقت مملکتی ایجاد این صنایع در کشور تا اوایل دهه پنجاه به تعویق افتاد. نهایتا دو کارخانه ماشین سازی،یک واحد ذوب آهن،یک کارخانه آلومینیوم و چند واحد پتروشیمی در کشور احداث شد. در این پایان نامه محورهای بالا در فصول مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است . در این راستا تلاش بر محوریت مطالعات آرشیوی واسناد در این بازسازی بوده است.
علی رسولی مرتضی نورایی
تحت تأثیر اقدامات تیمور در آسیا، مسیر خلیج فارس- خراسان در آغاز قرن نهم به مهمترین مسیر برای تجارت داخلی و خارجی ایران تبدیل شد. ضربات سنگین جنگهای تیمور بر مراکز اقتصادی و تجاری اردوی زرّین، شرق دریای سیاه، آسیای صغیر، سوریه، شمال هند و غرب ایران، جنگهای مکرّر با جغتاییان در آسیای مرکزی، و انتقال پایتخت به ماوراءالنّهر و خراسان، از جمله مهمترین این اقدامات بود. در نتیجه، حفظ و فعال کردن محور خلیج فارس- خراسان به یکی از سیاستهای استراتژیک دولت تیموری مبدل گردید. استقرار شاهرخ در هرات، و موفقیتهای او در حفظ یکپارچگی و ثبات نیمه شرقی و جنوبی ایران، و روابط تجاری گسترده ازسوی شمال شرق با چین، و از سوی جنوب با هند جنوبی، مسیر تجاری خلیج فارس- خراسان را با شکوفایی و رونق کم نظیری مواجه کرد. رونق اقتصادی شهرهای نیمه شرقی و جنوبی ایران در قرن نهم نتیجه این سیاستها و شاهدی بر نقش تجاری این مسیر است. در پی مرگ شاهرخ، و درگیری های داخلی تیموریان، مرکز و جنوب ایران ابتدا به دست قراقویونلوها و بعد از سقوط آنها به دست آق قویونلوها افتاد. بدین ترتیب مسیر خلیج فارس- خراسان از نظر سیاسی دو پاره شد. با این وجود تجارت میان این دو کانون همچنان در سطح قابل توجهی ادامه یافت. شکوفایی اقتصادی و هنری هرات عصر بایقرا و ادامه رونق اقتصادی هرموز، علیرغم بحرانهای سیاسی، از نشانه ها و نتایج استمرار این تجارت است. در سراسر این دوره بندر هرموز کانون مرکزی تجارت در خلیج فارس، و دروازه اصلی تجارت ایران با حوزه اقیانوس هند بود. این کانون تجاری دستکم تا نیمه قرن نهم به عنوان یک دولت خراجگزار مبدأ ورود و صدور کالا میان قلمرو تیموریان در خراسان، یزد، فارس و کرمان، و حوزه اقیانوس هند و جنوب شرق آسیا عمل می کرد. در نیمه دوم قرن نهم نیز، هر چند که هرموز خراجگزار دولتهای ترکمان بود، این نقش تجاری همچنان ادامه پیدا کرد. زوال مسیر تجاری خلیج فارس- خراسان نیز همچون رونق آن، در نتیجه ورود قدرتهای جدید رخ داد. تحوّلات مهم و اساسی در اوایل قرن دهم یعنی سقوط هرات به دست ازبکان، افتادن هرموز به دست پرتغالیان، تأسیس دولت صفوی، و بازگشت پایتخت ها به غرب ایران، به دوران یکصد ساله شکوه این محور تجاری نقطه پایان گذاشت. موضوع این پایان نامه بررسی تجارت در مسیر خلیج فارس- خراسان در دوره تیموریان است. تحقیق بر اساس روش استفاده از داده های کتابخانه ای و با روش تحلیلی و توصیفی انجام شده، و در پی آن است که اهمیت و نقش این مسیر تجاری را در دوره تیموریان تبیین نماید. واژه های کلیدی: تجارت، خلیج فارس، خراسان، ملوک هرموز، تیموریان.
فاطمه السادات فیروزی علی اکبر کجباف
بندرعباس پس از فتح هرموز در سال 1032هـ .ق/1623م به مدت یک صد و بیست سال به عنوان کانون اصلی تجارت خلیج فارس مطرح گردید. طی این دوره این شهر تحت تاثیر رقابت های پیدا و پنهان استعمارگرانی چون انگلستان ، هلند و فرانسه قرار داشت. با این همه حجم مبادلات در این بندر روز به روز افزایش یافت و حفظ و نگهداری آن برای ایران و شرکای تجاری اش حائز اهمیت گشت. از این رو بندرعباس طی این دوره نسبتا? طولانی شاهد حوادث مهمی بود که بارزترین آن جابه جایی شرکت های تجاری و کشمکش پنهان برای کسب هرچه بیشتر امتیازات بازرگانی است. از زمان زندیه بندرعباس از دست دولت مرکزی خارج گردید و حاکمیت آن به دست امامان مسقط افتاد . در زمان قاجاریه نیز همین روند ادامه داشت و بندرعباس و مضافات آن تحت شرایط خاص به امامان مسقط واگذار گردید اما در زمان ناصرالدین شاه تغییراتی عمده در سیاست گذاری های مربوط به بنادر و جزایر خلیج فارس ایجاد شد که بندرعباس و مضافات آن بیش از دیگر مناطق از این تحول، تأثیر پذیرفتند . ناصرالدین شاه درصدد مقابله با امامان مسقط برآمد و تصمیم گرفت این منطقه را برای همیشه از تسلط آنان خارج سازد. بعد از خلع ید امامان مسقط از حکومت بندرعباس، ناصرالدین شاه برنامه ای برای سامان بخشیدن به اوضاع بنادر و جزایر جنوبی ایران ترتیب داد که نتیجه آن بالا رفتن حجم تجارت در این مناطق از جمله بندرعباس بود. این رساله به روش توصیفی، تحلیلی، تطبیقی و بر اساس منابع کتابخانه ای و اسنادی انجام می شود. این پژوهش بر آن است به بررسی جایگاه سیاسی و اقتصادی بندرعباس در دو دوره ی صفویه و قاجاریه پرداخته و سپس به مقایسه تحولات سیاسی و اقتصادی این بندر در این دو دوره ی تاریخی بپردازد.
محسن مرسلپور اصغر فروغی ابری
در باور ایرانیان باستان، نهاد شاهی با آفرینش انسان و پیکار میان اهورامزدا و اهریمن ارتباط دارد و شاهِ آفریده ی اهورامزدا سرسلسله ی پیکار با بدی است. شاه به عنوان عامل پیوند آسمان با زمینیان کارکردهایی را به عهده داشت. الزمات و کارکردهای نهاد شاهی با قدرتگیری ساسانیان به تکامل رسید. ورود اسلام، نهاد شاهی را که مسلمانان آن را توأم با ظلم و جور می دانستند، به عنوان یکی از مولفه های هویت سیاسی ایران دچار وقفه نمود و خلافت اسلامی بر قلمرو جغرافیای سیاسی و اجتماعی جدید حاکمیت یافت. خلفای عرب نمی خواستند همسنگ شاهان شمرده شوند زیرا از نظر مسلمانان اولیه پادشاهی مترادف با ظلم و جور و تغلّب بود. اما الزامات اداره ی حکومت، ایشان را ملزم به وام گیری از الگوی ملکداری ایرانی نمود. با روی کار آمدن عباسیان وام گیری از الگوی ایرانی شدّت بیشتری یافت. اما بسیاری از ایرانیان که بازگشت به عظمت و شکوه گذشته را مستلزم اعاده ی نهاد شاهی می دانستند، عباسیان را به عنوان جانشین شاهان باستانی خود به رسمیت نشناختند. فرمانروایان ایرانی که مستقل یا نیمه مستقل بودند به احیای نهاد شاهی و کارکردهای آن پرداختند. دوره ی حکومت فرمانروایان ایرانی که از نخستین سال های قرن سوم آغاز می شود، عصر فرآیند بازسازی نهاد شاهی است اما سلسله های ایرانی در این فرآیند راههای متفاوتی را پیش گرفتند. چگونگی تکوین نهاد شاهی و کارکردهای آن در دوره ی ایران باستان، بازتاب الگوی ملکداری ایرانی در دوره ی اسلامی، رویکرد به نهاد شاهی به عنوان یکی از مولفه های هویت سیاسی ایرانیان و تکاپوی حکومت های طاهری، صفاری، سامانی، آل زیار و آل بویه در احیای نهاد شاهی و نمادها و کارکردهای آن، از محورهای تحقیق حاضر است که با روش تحلیلی به آنها پرداخته خواهد شد. بنظر می رسد که زمینه های فرهنگی و فکریِ اندیشه ی شاهی، سلسله های ایرانی را به احیای پاره ای الزامات و کارکردهای نهاد شاهی واداشت. اگرچه در این دوره خلافت عباسی سعی در حفظ چیرگی خود بر مناطق مختلف ایران داشت اما ایرانیان بر دستگاه خلافت استیلا یافته و مقام خلیفه را به یک مرجع دینی فرو کاستند. برخی حکام و فرمانروایان ایرانی افزون بر توجه به احیای الزامات و کارکردهای نهاد شاهی، عنوان شاه و شاهنشاه را نیز برای خود برگزیدند.
رضا واثق عباسی حسین میرجعفری
اوج روابط ایران و اروپا در عهد صفویه به دوران شاه عباس اول صفوی بر می گردد. شاه عباس با برقراری امنیت سیاسی و اقتصادی، ایجاد کاروانسرا، حفظ و امنیت راه ها، حمایت از صنایع و حِرَف توانست به امر تجارت رونق بخشد و در این امر انحصار ابریشم را که یکی از کالاهای مهّم و استراتژیک بود خود به دست گیرد و این امر سبب شد تا نمایندگان تجاری انگلستان و فرانسه مستقیما با شخص شاه در تماس باشند. علاوه بر آن شاه عباس درصدد گسترش روابط سیاسی و نظامی خود با آنان به منظور مقابله با استعمار پرتغال در جنوب و امپراتوری عثمانی در غرب بر آمد. این پژوهش بر آن است تا با بررسی موقعیت استراتژیک ایران و اهمیت آن برای قدرت های اروپایی، انگیزه های اصلی دو طرف از برقراری روابط را بررسی نماید.
احمد قربانی حسین میرجعفری
چکیده مناسبات و روابط تمدن ها در طول تاریخ باعث ایجاد تفاهم و دوستی و تبادل آراء و افکار با یکدیگر است . ایران و چین از جمله این تمدن ها هستند . ایرانی ها و چینی ها در دو سوی آسیا به فاصله هزاران فرسنگ ، در روزگاران گذشته با وسایل ابتدائی توانسته بودند با یکدیگر مناسبات سیاسی ، فرهنگی و بازرگانی برقرار سازند ، بُعد مسافت و ناامنی راه ها ، مانعی در این راه ایجاد نکرده بود . با توجه به اینکه چین خود را از دیگر تمدن ها بی نیاز می دید طی قرنها تماس زیادی با ملل دیگر نداشت ، ولی به تدریج با توجه به مقتضیات زمان ، دریافت که ناگزیر به ارتباط با ملل دیگر است . در اواسط قرن دوم پیش از میلاد روابط بین ایران و چین شروع و تا زمان حمله مغول با فراز و فرودهای زیادی همراه بود . بعد از حملات مغول این روابط در ابعاد گوناگون گسترش زیادی یافت و تا پایان حکومت ایلخانی در ایران ادامه یافت . روابط در سه حوزه سیاسی ، فرهنگی و تجاری جای می گرفت و با توجه به مناسبات نزدیک و دوستانه ایلخانان ایران و دولت مغولی یوآن در چین ، می توان آن را اوج مناسبات ایران و چین در گذشته دانست . روابط سیاسی شامل تبادل سفرا بین دو دولت بود که تا زمان غازان خان رنگ و بوی رئیس و مرئوسی داشت ، زیرا ایلخانان ایران از زمان هولاکو تا غازان خان خود را تابع دولت مغولی چین و قاآن را سرور و بزرگ اولوس های چهارگانه می دانستند . در این زمان ایرانیان مسلمان در دولت یوآن حضوری فعال داشتند و در سمَت های گوناگون همچون وزارت ، استانداری ، دبیری ، فرماندهی لشکر و .... به قاآن خدمت می کردند . در کنار روابط سیاسی ، روابط تجاری پررونقی نیز بین ایران و چین در جریان بود . بنادر ایران و چین دوران طلائی خود را می گذارندند و ایرانی ها و چینی ها با پیمودن هزاران فرسنگ راه آبی یا خشکی به کشورهای یکدیگر رفته و با هم داد و ستد می کردند . روابط فرهنگی همچون گذشته ، اما در مقیاسی وسیع تر ، ادامه داشت . ایرانیان و چینی ها به تبادل اندیشه ها و علوم و فنونی مانند پزشکی ، نجوم ، نقاشی و چاپ پرداختند و در کنار اینها زبان فارسی نیز در چین نفوذ فراوانی یافت . نفوذ زبان فارسی در دستگاه اداری و نظامی یوآن به حدی بود که می توان آن را بعد از زبان های ترکی – مغولی و چینی سومین زبان در چین به شمار آورد و سفرنامه ابن بطوطه گواه این ادعای ماست . کلید واژه : ایران ، چین ، سلسله ایلخانی ، سلسله یوآن ، قوبیلای قاآن ، تجارت ، خان بالیغ .
الهه روح الهی حسین میرجعفری
اعمال شکنجه، مجازات و تنبیهات وسیله آزار، اذیت و در نهایت عمل تلافی جویانه در برابر به اصطلاح جرم انجام شده به شمار می رود که منوط به دوره ای خاص از نظر تاریخی نیست چرا که همواره در طول حیات بشری چنین اعمالی به عنوان حربه حاکمان به منظور جلوگیری از تکرار اقداماتی که پایه های حکومتشان را تضعیف می کرده بوده است اما نه همه آنها بلکه بخشی که هیچگونه تعریف و توجیه منطقی از لحاظ عرفی ـ شرعی نداشته باشد. برخی شکنجه ها و مجازات جنبه شرعی داشته و به گونه ای در تمامی ادیان به اشکال مختلف تدوین و تبیین شده است که دوره صفوی از این جنبه مستثنی نیست چرا که از یک سو بسیاری از تنبیهات و مجازات به علت اختلاف با سنی ها و رسمی شدن شیعه انجام می شد و در بُعد دیگر که مورد بحث این رساله است بررسی عرفی بودن مجازات می باشد. بر این اساس این پژوهش در چهار فصل تنظیم شده است که به ترتیب در سه فصل پایانی خود به قضاوت در دوره صفوی، مجازات، تنبیهات و شکنجه های این دوره و در نهایت به تبیین نوع و نحوه اجرای آنها می پردازد و ضمن تقسیم بندی علل آنها در سه بخش سیاسی، مذهبی و روحی ـ روانی به شرح آنها در کنار بیان مصداق مجازات، تنبیهات در منابع مختلف پرداخته می شود. بهر حال بررسی شکنجه مجازات و تنبیهات این دوره نشانگر ویژگی اجتماعی، سیاسی و مذهبی این دوره از تاریخ ایران است که در نوع احکام صادر شده و شیوه های اجرای مجازات تأثیرگذار بوده است.
اسماعیل سمیعی شیردره فریدون الهیاری
حکومت ایلخانی با مرگ آخرین ایلخان مقتدر، ابوسعید بهادرخان در سال 736 هـ.ق (1335م) وارد مرحله تازه ای گردید که از آن با نام دوره زوال ایلخانان یاد می کنند. ابوسعید فرزند ذکوری نداشت که جانشینش گردد، در نتیجه در اوضاع آشفته پس از وفات او مدعیان جانشینی، برای کسب قدرت با هم به رقابت پرداختند. بازیگران اصلی عرصه قدرت در این سال ها امرای نظامی و روسای قبایل بودند که مستقلانه در گوشه و کنار، مشغول حکومت بودند. این امرا برای کسب مشروعیت و افزایش قدرت نظامی خود شاهزاده ای از خاندان هلاکو را به عنوان ایلخان اعلام کرده و به اصطلاح در رکاب او علیه دیگر رقبا شمشیر می زدند. نبردهای جانشینی پس از وفات ابوسعید، تکرار تکاپوهای سیاسی امرای نظامی و هم داستانی آن ها با یک شاهزاده ایلخانی برای استفاده از مشروعیت او است. از سال 736 هـ.ق (1335م)تا حدوداً بیست سال بعد که آخرین نشانه ها از سکه های انوشیروان عادل، آخرین ایلخان دست نشانده، در دست است، این شکل از اتحاد به کرات اتفاق افتاد. به نظر می رسد می توان شکل مذکور را به عنوان یک الگو در بررسی مسئله جانشینی در دوره زوال ایلخانان به کار برد. نگارنده برآن است تا با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی مسئله جانشینی در دوره زمانی 756-736 هـ.ق (1355-1335م) بپردازد.
معصومه رییسی سید اصغر محمود آبادی
چکیده: جنگهای صلیبی تقابل میان دو تمدن اسلام و مسیحیت بود که در طول قرن های (11-13 م) و عمدتا در منطقه فلسطین روی داد. این جنگها که سرانجام به پیروزی مسلمین ختم گردید، بر خلاف ظاهرشان، جنگهائی دویست ساله نبودند بلکه تبادلی بود در تمامی زمینه ها که تاثیرات آن، نه تنها در طول جنگ آغاز گردید، بلکه قرن ها پس از آن ادامه یافت با این تفاوت که بعد نظامی به بعد فرهنگی تغییر یافت. وقایع مربوط به این جنگ ها و تاثیراتی که در نتیجه ی آن برای طرفین حاصل شد، موضوعی است که تمامی مورخین اعم از مسلمین و مسیحیان بر آن اذعان دارند و در مورد چگونگی این انتقال و اقتباس قلم فرسائی کرده اند. اگر چه در برخی موارد تاثیر پذیری آنان دو طرفه بود ولی میراثی که غرب به همراه خود برد، چه بسا بیشتر و چشمگیر تر از آن چیزی بود که مسلمانان از اروپا اقتباس کردند. اگر از پیامد های فرهنگی که شامل علوم نظری می شد و نفوذ آن به مراتب کم تر از دیگر شاخه های علوم بود، بگذریم باید گفت که اروپائیان بیشتر بر جنبه هائی تاکید داشتند که شامل صنعت، اقتصاد، تجارت و فنون نظامی آنان می شد. این عوامل هر کدام به هم بستگی کامل داشته و هر یک از این موارد موجب پیشرفت دیگری را فراهم آورد. با استفاده از روش های توصیفی، تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای و الکترونیکی به نگارش این تحقیق پرداخته شده است.
عظیم شمیسا علیرضا خواجه احمد عطاری
فولادسازی سهم عمده ای از فلزکاری دوره ی زند و قاجار را به خود اختصاص داده است. در این دوره به سبب ارتباط با غرب و ورود کالاهای کارخانه ای، به مرور، سبک تلفیقی از سبک صفویه و اروپایی شکل گرفت که منجر به خلق آثاری شد که همچنان روح هنر ایرانی در آنها موج می زند. آثار به جا مانده از این دوره عمدتاً دارای فرم های حیوانی، گیاهی، انتزاعی و هندسی؛ و با فنونی از قبیل مشبک کاری، قلم زنی، طلاکوبی، حکاکی و تیزابی تزیین شده اند. در طراحی و ساخت زیورآلات به سبب ماهیت کاربردی-تزیینی آنها، ارتباط تنگاتنگی بین فرم، تزیین و کارکرد وجود دارد که همین ویژگی در اکثر آثار فولادی قابل مشاهده است، بدین جهت این آثار منبعی غنی برای طراحی و ساخت زیورآلات می باشند. چگونگی دسته بندی آثار فولادی زند و قاجار، اصول زیبایی شناسی، و چگونگی بهره گیری از فرم و نقش این آثار در طراحی زیورآلات مهمترین پرسش های این رساله بوده اند. در این رساله ابتدا به شناسایی و دسته بندی آثار فولادی زند و قاجار بر اساس فرم و نقش و کاربرد آنها، و سپس به زیبایی شناسی بصری این آثار اقدام نموده و در نهایت به طراحی و ساخت زیورآلات با الهام از آنها پرداخته شده است. روش تحقیق از نظر هدف، کاربردی؛ و از نظر روش، تاریخی، توصیفی و تجربی است. از مهمترین نتایج به دست آمده این است که سبک فولادسازی زند و قاجار بیشتر متأثر از سبک دوره ی صفویه می باشد و ورود کالاهای اروپایی بیش از آن که بر فرم و نقش آثار این دوره تأثیر نهاده باشد، موجب آشفتگی در روند تولید هنرهای صناعی و در مواردی کپی برداری عین به عین شده است.
شراره شهباز حسین میرجعفری
پیدایش دولت صفوی در آغاز قرن دهم هجری قمری (شانزدهم میلادی) در ایران نه تنها برای این کشور و دولت های همجوار آن بلکه برای اروپا، رویداد تاریخی مهمی بود. با ظهور دولت صفوی قسمت بزرگی از ایران قدیم دوباره تحت دولت واحدی درآمد. این دولت علاوه بر تأثیر فراوانی که در صحنه ی سیاست داخلی داشت، سبب شناسائی بیشتر ایران در محافل خارجی و ممالک اروپائی شد. اهمیت این موضوع به این دلایل است که: اولاً سلاطین صفوی ناچار بودند برای پیدا کردن یک متّحد احتمالی از میان ممالک اروپائی، با آنان از در دوستی درآیند. ثانیاً ایجاد ارتباط اقتصادی بین ایران و اروپا به سود بازرگانان ایرانی بود. در این راستا همزمان با پیدایش و سپس در طول حیات این دولت، ایران میزبان سفرای متعددی از ممالک هم جوار و دول اروپائی بود و متقابلاً سفرای متعددی به دربار آنان گسیل داشت ،که در این میان زمان شاه عباس اول ،عصر طلائی این مناسبات بود.اگرچه در اکثر مواقع این سفیران چندان عملکرد موفقی نداشتند. همچنین ورود دو برادر مسیحی از انگلیس به دربار شاه عباس به نام آنتونی شرلی و رابرت شرلی و اعزام آنان به دربار کشورهای اروپائی، فصل جدیدی را در تاریخ روابط ایران با آنان رقم زده است. در همین زمان بود که روابط سیاسی و تجاری ایران با اروپا به نحو چشمگیری افزایش یافت ، موقعیت جغرافیایی، سیاسی و تجاری ایران و توجّه ویژه شاه عباس اول در اعزام نمایندگان باعث دستاوردهای مختلف سیاسی بازرگانی، اقتصادی و فرهنگی گشت. ایران در آن زمان به عنوان قطب تجاری منطقه سبب رقابت میان فرمانروایان اروپایی شده بود و در دست گرفتن تجارت ابریشم که مهمترین و پردرآمدترین محصول صادراتی ایران را تشکیل می داد به این رقابت دامن می زد،حتی یکی از مأموریت های سفرای اعزامی، حمل مقداری ابریشم جهت فروش در کشورهای اروپائی بوده است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای متون تاریخی دست اول،سفرنامه ها و تحقیقات جدید و به شیوه مطالعه کتابخانه ای به بررسی ملاک های انتخاب سفرای اعزامی دولت صفوی و نقش و عملکرد آنها در ادوار مختلف دولت صفوی به دربارهای دول همجوار و اروپائی پرداخته ،می کوشد تا تبیینی درست از عملکرد دولت صفوی در مناسبات خارجی اش ارائه نماید.
سجاد حسینی لقمان دهقان نیری
مسلماننشینهای قفقاز جنوبی در سدههای 19 و 20م. عرصه ظهور آثار تاریخنگاری محلی متعددی شد. این آثار در محدوده جغرافیایی و زمانی مذکور به دو بخش سنت قدیم و جدید قابل تقسیم است. سنت قدیم تاریخنگاری محلی مسلماننشینهای قفقاز جنوبی در سرتاسر قرن 19م. و اوایل قرن 20م. با الهامپذیری از سنتهای تاریخنگاری ایرانی-اسلامی رایج بود. این روند تا فروپاشی دولت روسیه تزاری تداوم داشت و پس از آن در دوران جمهوری نخست آذربایجان(1920-1918م.)، تحت تأثیر افکار ناسیونالیستی این دوره گذار، به تاریخنگاری ملی انجامید. سنت جدید تاریخنگاری محلی منطقه مورد مطالعه، در بعد از این دوره گذار و در دوران اتحاد جماهیر شوروی (1991-1920م.) و سپس در دوران استقلال مجدد جمهوری آذربایجان (1991م.) ظهور کرد. در این سنت، عناصر نوین دانش تاریخنگاری محلی، تحت تأثیر تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و با بهرهمندی از تجارب تاریخنگاری ملی دوره گذار، شکل گرفت. این پژوهش بر آن است تا با بهرهمندی از روش تاریخی و شیوه تبیین توصیفی و تحلیلی، ضمن معرفی سنتهای قدیم و جدید تاریخنگاری محلی و همچنین آثار تاریخنگاری ملی دوره گذار مسلماننشینهای قفقاز جنوبی در سدههای 19 و 20م.، به بررسی دلایل ظهور و تحلیل تحولات محتوایی این آثار از منظر تحولات زبان، ساختار و شیوه تبویب، دلیل نگارش، قالب، میزان عینیت و ذهنیت، برخورداری از منابع و مآخذ و همچنین تأثیرپذیری و تأثیرگذاری در تاریخنگاری بپردازد.
غفار عبدالهی متنق اصغر فروغی ابَری
چکیده اندیشه اتحاد اسلام در اواخر قرن نوزدهم میلادی / اوایل قرن چهاردهم هجری قمری در جهان اسلام مطرح گردید و هواداران زیادی یافت. این اندیشه حتی به سیاست رسمی دولت عثمانی تبدیل گردید و در ایران و قفقاز جنوبی کسانی را به خود جذب نمود. درباره ی دلایل ظهور چنین اندیشه ای و انگیزه ی رهروان آن نظرات گوناگونی ابراز شده است، آنچه محقّق است، این جریان پاسخی به تجاوز و زیاده خواهی کشورهای استعمارگرِ غربی و روسیه تزاری بر جهان اسلام و به خصوص ایران و عثمانی بود. در منطقه قفقاز جنوبی نیز به خاطر سیاستهای روسی سازی و مسیحی سازی دولت تزاری، مسلمانان به این اندیشه روی آوردند. با افزایش فشارِ کشورهای اروپایی و در معرض تهدید واقع شدن استقلال ایران و عثمانی، متفکران بنامی چون سید جمال الدین اسد آبادی و شیخ الرئیس قاجار از ایران و همچنین در عکس العمل نسبت به سیاستهای حکومت تزاری کسانی چون علی بی (بیگ) حسین زاده و احمد آقایف از قفقاز در صف منادیان و مروّجین اندیشه اتحاد اسلام قرار گرفتند. اینکه هدف ایرانیان و قفقازیها از اتحاد اسلام چه بود و به دنبال چه نوعی از اتحاد در بین کشورهای مسلمان بودند، مورد سوال است. چنین به نظرمی رسد که ایرانیان از اتحاد اسلام حفظ استقلال ایران در سایه ی همکاری با دیگر کشورها و جوامع مسلمان را انتظار داشتند، در حالی که قفقازیها از این راه به دنبال حفظ هویت خود، و رهایی از خطر استحاله در فرهنگ روسی بودند. تحقیق حاضر با توجه به دیدگاه و عملکرد منادیان اتحاد اسلام در ایران و قفقاز جنوبی، آنها را در دو قالب اتحاد اسلام- نظری و اتحاد اسلام- عملی مورد بررسی قرار می دهد. همچنین با استفاده از روش تحقیق تاریخی و مراجعه به آثار بر جای مانده از آن دوره، به تبیین ماهیت اندیشه اتحاد اسلام موجود در ایران و قفقاز جنوبی می پردازد. در این تحقیق نتایج حاصل از اندیشه اتحاد اسلام و دلایل عدم توفیق عملی اتحاد اسلام نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت. واژگان کلیدی: جهان اسلام، ایران، قفقاز جنوبی، اتحاد اسلام، مسلمانان، روسیه.
روح اله رنجبر حسین میرجعفری
ایران تاریخی طولانی دارد که تاریخ اجتماعی آن دارای پیچیدگی های بسیار است . از این رو مباحث مربوط به آن نیز با دشواری هایی روبرو است . از آن میان چگونگی دست کشیدن مغولان از کوچرویی و روی آوردن آنها به زندگی یکجانشینی در ایران است . مغولان در سرزمین اصلی خود به دلیل شرایط اقلیمی و جغرافیایی به زندگی خانه به دوشی روی آورده بودند . این شیوه زندگی طی سالیان دراز موجب عادت آنها شده بود و هر گونه اقدام در جهت یکجانشینی را به شدت رد می کردند . آنان پس از هجوم به چین ، روسیه و ایران زندگی کوچرویی خود را رها نکردند و معتقد بودند که یکجانشینی خلاف یاسای چنگیزی می باشد . با استقرار حاکمیت ایلخانان در ایران ، شیوه معیشت مغولان معضلی در جهت اعمال قدرت حکومت مرکزی شد . از یک سو شیوه معیشت مغولان منابع درآمد حکومت یعنی کشاورزی و تجارت را از بین می برد و از سوی دیگر حاکمیت افزون بر حفظ و تقویت بنیه نظامی ، خواهان برقراری شرایط مناسب و امن برای مولدان ثروت یعنی رعایای ایرانی بودند . استمرار این دو گانگی بحران های اقتصادی و سیاسی را در پی داشت . سرانجام به دلایلی چند مغولان به تدریج زندگی کوچرویی را ترک و به زندگی یکجانشینی روی آوردند . دلایل این استحاله اجتماعی را می توان در دو دسته کلی الف ) اقدامات ایلخانان مغول و ب ) اقدامات دیوانسالاران ایرانی مورد بررسی قرار داد . با استقرار حاکمیت ایلخانان بر ایران ، بازسازی شهرها آغاز گردید . آنان همچنین به ایجاد شهرهای جدید نیز اقدام کردند . سیاست های اقتصادی غازان خان به ویژه احیای اقطاع داری موجب علاقمندی مغولان به کشاورزی و سرانجام یکجانشینی شد . اقدامات عمرانی ایرانیان به ویژه دیوانسالاران و حاکمان محلی در بازسازی ایران و تغییر معیشت مغولان تأثیر داشته که در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد . این پژوهش با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و با روش توصیفی – تحلیلی نگرشی نو به تاریخ اجتماعی ایران دارد که می تواند الگوی مناسب برای مطالعه سایر دوره های تاریخی ایران نیز باشد . نتایج پژوهش نشان می دهد که پدیده یکجانشینی مغولان دارای علل متنوع بوده و عواملی چون همجواری با ایرانیان ، تغییر مذهب ، ضرورت های اقتصادی و شرایط جغرافیایی در استحاله معیشت مغولان تاثیر گذار بوده است .
فریدون شایسته اصغر فروغی اَبَری
دولت صفویه که در سال 907 .ق / 1501 .م با ورود اسماعیل به تبریز و اعلام رسمیت مذهب تشیع تشکیل شد ، علاوه بر تمام تأثیراتی که در ساختارهای اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ایران داشت ، ساختار جدیدی از نظام سیاسی را عرضه نمود که تا مدت ها پایدار ماند . در این ساختار سیاسی مقامات جدیدی ایجاد ، مقاماتی حذف و مناصبی با تغییرات زیاد روبرو شد . در دهه های اولیه تشکیل این دولت ،مقام ًوکیل نفس نفیس همایونً که عهده دار اداره امور لشکری و کشوری بود ، مهم ترین این مقامات محسوب می شد ، اما این منصب نیز دستخوش تغییر شد واززمان شاه اسماعیل دوم و یا محمد خدابنده ادامه نیافت و وزیر اعظم با لقب ًاعتمادالدوله ً جایگزین آن شد . مقامی که از آغاز سلطنت شاه عباس یکم دوره اوج فعالیت و عملکردش شکل گرفت . وزیر اعظم در دوره صفویه ، به رغم مسئولیت خطیری که داشت،صاحب آن دارای رقبای مهم و صاحب نفوذی بود . امرای نظامی و دارنده ی مقام ًصدر ً از آغازشکل گیری این منصب،از رقبای عمده ی وزیر اعظم به شمارمی آمده اند. ازدوره ی سلطنت شاه صفی ، به تدریج علاوه بر حفظ رقابت و کشمکش عناصر قدیمی یا سنتی جامعه ی صفویه ، نیروهای جدید ساختار قدرت یعنی غلامان خاصه ، روسای حرم مانند خواجه سرایان و ملکه های مادر ، در تحدید و کنترل قدرت و یا حتی در حمایت از شخص وزیر اعظم نقش مهمی را ایفا کرده اند . اگر چه تا اوایل سلطنت شاه صفی ، مقام وزیر اعظم در اختیار مقامات سنتی جامعه ی صفویه ، یعنی مقامات دیوانی قرار داشت، ولی تداوم فعالیت آنان از دوره ی شاه صفی بــه بعد ، منوط به همکاری و حفظ روابط صمیمی با کانون های جدید قدرت در دربار بود.در رأس رقبا و مخالفان مقام وزیر اعظم را باید مقامات نظامی دانست که در اواخر دوره ی سلطنت شاهان صفویه به ویژه در سراسر دوره ی سلطنت شاه سلطان حسین ، یکی از آنان در مقام ً قوللر آقاسیً و دیگری در مقام ًقورچیً باشی به منصب وزارت دست یافتند . وزیر اعظم ، در رأس تشکیلات اداری دوره ی صفویه قرار داشت . در زمان حکومت شاهان توانمند این دوره ، همه مقامات دیوانی و لشکری به اطاعت از مقام وزیر اعظم می پرداختند ولی پس از شاه عباس یکم ، مقامات نظامی قدیم و جدیـــد( قورچی باشی ها و قوللرآقاسـی ها )، مخالفان عمده و رقبای جدی وزیر اعظم به شمار می رفتنند . علاوه بر این ، نقش خواجگان حرمسرا ، ملکه ی مادر و زنان صیغه ای به همراه غلامان خاصه ، مقاماتی بودند که می توانستند به عنوان نیروهای حامی و یا مخالف وزیر اعظم ، در نقش پشتیبانی و یا توطئه براندازی دارنده آن منصب ، موثر واقع شوند . اگر چه گسترش املاک خاصه به همراه ناتوانی جانشینان شاه عباس یکم در امر کشورداری ، موجب ازدیاد قدرت و نفوذ مقام وزیراعظم گردید، ولی به همان اندازه ، این امر موجب پیدایش و گسترش فعالیت رقبای جدی و مخالفان سرسخت وزیراعظم می گردید . همین امر سبب عزل و برکناری ، تبعید و یا حتی قتل و یا مجازات سنگین وزیر اعظم را به دنبال می آورد . بر این اساس ، این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل نقش و عملکرد ًاعتمادالدوله ً در تحولات اقتصادی و اجتماعی دوره صفویه و بر اساس مطالعه اسنادی و کتابخانه ای، به مسائل زیر خواهد پرداخت : 1ـ معرفی شخصیت ها ، اقدامات و عملکرد مقام « وکیل نفس نفیس همایون » از دوره ی سلطنت شاه اسماعیل یکم تا آغاز سلطنت شاه عباس یکم. 2ـ تبیین روابط مقام اعتماد الدوله ( وزیر اعظم ) با شاهان و مقامات عالی رتبه ی دیوانی و لشکری در دوره ی صفویه . 3 ـ تبیین علل موفقیت یا معرفی عوامل بازدارنده و محدود کننده ی حوزه ی اقتدار و فعالیت مقام اعتمادالدوله . 4ـ تبیین نقش و عملکرد مقام اعتمادالدوله ( وزیر اعظم ) در شکوفائی و ترقی یا انحطاط حکومت صفویه در ابعاد اجتماعی و اقتصادی .
الهام شفیعی الویجه فریدون اللهیاری
حیات اجتماعی اقوام و ملل مختلف در درون شهرها نمود پیدا کرده و میزان تجارت با رشد شهرنشینی ارتباط مستقیم داشته است. اصفهان به عنوان یکی از شهرهای مهم و پویا در عرصه ی تاریخ ایران و با توجه به موقعیت مناسب جغرافیایی اش، همیشه مورد توجه جهانگردان، مورخان و جغرافیدانان بوده است، همین مسأله باعث گردیده تا در کتاب های تاریخی و جغرافیایی همیشه به این شهر پرداخته شود. این شهر در طول حیات پرفراز و نشیب خود، بارها مورد حمله قرار گرفته و تا مرز نابودی پیش رفته است؛ ولی به علت موقعیت مناسب جغرافیایی و تلاش مردمان سخت کوش خود، توانسته است به حیات خود ادامه دهد و به سرعت شرایط را به نفع خود دگرگون سازد. عصر ایلخانی نیز یکی از دورانی است که اصفهان بعد از ضربات ناشی از حمله مغولان، فرصت یافت تا به ترمیم خود بپردازد و حیات خود را از سر گیرد. این شهر با استفاده از موقعیت مناسب خود و قرارگرفتن در مسیر راه های تجارتی اصلی، توانست در زیر سایه ی حمایت ایلخانان از تجارت و بازرگانی، حیات اقتصادی و تجاری خود را بازیابد و از هنر مردم خود به عنوان عاملی برای توسعه اقتصادی بهره گیرد. از این رو مطالعه مختصری درباره ی ساختار شهری اصفهان و روند رشد اقتصادی و چگونگی حیات شهری آن، در جهت فهم بهتر جایگاه این شهر در دوران ایلخانی بسیار موثر است. بررسی زمینه های رشد اقتصادی این شهر وعوامل مژثر در این رشد، مسائلی هستند که در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرند.
عبدالمهدی رجائی لقمان دهقان نیری
این پایان نامه پس از بررسی سیر صنعت نساجی در ایران دوره قاجار، و تبیین کوشش ناموفق مردم شهر اصفهان در تبدیل کارگاه های سنتی نساجی به کارگاه های صنعتی در این زمان، به دوره رضاشاه وارد می شود که در پرتو امنیت پیش آمده و حمایت های همه جانبه دولتی، و ایجاد بسترهای مناسب برای سرمایه گذاری، تعداد نه کارخانه بزرگ نساجی در اصفهان شکل گرفتند. در دوره پهلوی دوم نیز تعداد یازده کارخانه دیگر اضافه شده و کارخانه های نساجی اصفهان به بیست کارخانه رسیدند. برای بررسی رابطه میان شهر و صنعت نساجی، ابتدا اوضاع صنعت نساجی در شهر اصفهان بررسی شده و فراز و فرود کارخانه های مذکور، در فاصله زمانی سال 1300 تا 1345، نشان داده شده است. در این میان بحران اقتصادی پیش آمده پس از جنگ جهانی دوم و واکنش های مختلف دولتی و غیر دولتی به آن، با مراجعه به اسناد و مطبوعات بیان شده است. پی آمد بحران اقتصادی، بیکاری و تعطیلی کارخانجات بود که خود بحران اجتماعی را به همراه داشت. با تذکر این حقیقت که بین ده تا پانزده هزار نفر کارگر به طور مستقیم با صنعت نساجی در ارتباط بودند، معلوم است این بحران اجتماعی تا چه حد شهر اصفهان را متلاطم می نموده است. نتیجه نهایی این بحران ها، تغییر مالکیت بیشتر کارخانه ها از بخش خصوصی، به بخش دولتی و بانک ها بود. وجود و حضور کارخانه اثرات زیادی بر این خیل جمعیت کارگر بر جای می نهاد. بیمه اجتماعی، آموزش سواد و آموزش های تخصصی، ورزش کارگران و موضوع مهم بهداشت و درمان آنها بخش هایی بوده است که در این پایان نامه مورد مداقه قرار گرفتند. جنبش کارگری نیز در پی مطالبات صنفی و سیاسی خود بود که سیر تحول آن بررسی گردید. علاوه بر این اثرات نرم افزاری، به صورت سخت افزاری نیز کارخانه و شهر اصفهان تأثیر متقابلی بر یک دیگر بر جای نهادند. کارخانه های نساجی، تحت عنوان عوارض شهرداری، هزینه های انجام پروژه های عظیم شهر سازی از جمله خیابان کشی، و آسفالت خیابان ها را تأمین کردند. از سوی دیگر محلات کارگری توسط کارخانه ها و سازمان های وابسته صنعتی در اصفهان شکل گرفت که چهره شهر را دگرگون کرد. تأمین برق شهر و نیز برپایی آتش نشانی نیز تا حد زیادی مدیون کارخانه های نساجی هستند. اما کارخانه ها معضلات زیست محیطی خود را نیز به همراه داشتند. تا سال های زیاد فاضلاب کارخانه ها به رودخانه زاینده رود می ریخت و نیز چوب درختان شهر و اطراف، در کوره های کارخانه ها می سوخت. این اثرات متقابل کارخانه های نساجی و شهر اصفهان در این پایان نامه مورد بررسی قرار گرفته شده اند.
محمود سادات حسین میرجعفری
میرزا علی اکبرخان داور با به تخت نشستن رضاشاه مامور اصلاح عدلیه قدیم و تشکیل دادگستری نوین گردید.قانون مجازات عمومی 1304ش. شاخص ترین بخش تصویب قوانین جدید بود . در این قانون مجازات تبعید جایگزین رخی از کیفرها گردیده بود. لذا در این دوره گسترش شمول کسانی که تبعید شده اند به چشم می خورد. ازدیاد جمعیت تبعیدی ها در این دوره جز دلیل پیشگفته، به ماهیت حکومت رضاشاه و نهادهای برآمده از آن مانند شهربانی و ارتش نیز مربوط می شد که افراد را راسا و خارج از تشکیلات دادگستری تبعید می کردند.اصلاحات پهلوی اول مانند(قانون نظام اجباری، اتحاد البسه، کشف حجاب و اسکان عشایر) واکنش گروه هایی از مردم را برانگیخت. مجازات بکار رفته در برابر این مخالفان نیز تبعید بود. تبعید در دوره پهلوی اول ویژگی های خاص خود را دارد که با دورانهای قبل و بعد از خود متفاوت است. تبعید در این دوره هم ویژگی تبعید در حکومتهای دیکتاتوری را دارد و هم ویژگی تبعید در حکومتهای استبدادی را. تبعید ایلات و عشایر از لرستان به خراسان یادآور تبعیدهای دوران نادر شاه است و تبعید روزنامه نگاران، دیوانسالاران و مخالفان ساستهای اصلاحی یادآور تبعیدهای دوران استالین است.ملاکهای انتخاب تبعیدگاه بر اساس اقلیم محل زندگی تبعیدی، مذهب و نوع فعالیت سیاسی و اجتماعی او تعیین می شد. تبعیدی به منطقه ای کاملا متفاوت از نظر سه مولفه ذکر شده تبعید گردد تا امکان فعالیت دوباره از او سلب شود. در این دوره دو دولت شوروی و انگلستان هم به تبعید اتباع ایران که مخالف منافع آنان بودند می پرداختند.رویکرد این پژوهش محلی است و تعامل تبعیدی و مردمان تبعیدگاه و تاثیر و تاثر آنان بر روی یکدیگر از مولفه های مورد بررسی و موکد آن است.
آزاده پشوتنی زاده حسین میرجعفری
موضوع این پژوهش حول محور شناسایی نقوش صحنه های شکارگاه در آثار فلزی (زرینه ها و سیمینه ها) عصر ساسانی است و مسئله آن بر اینکه چه مفاهیمی در تصاویر صحنه ی شکارگاه عصر ساسانی وجود دارد، اُستوار است. آیا منظور از این زرینه ها و سیمینه ها، صرفاً نمایش شکار شاه بوده است یا آنکه مفاهیم وابسته به فرهنگ و باورهای دینی جامعه-ی عصر ساسانی بر تصاویر صحنه های شکارگاه آن دوره ی خاص تأثیر گذارده است. هدف از این پژوهش، نشان دادن تأثیر اعتقادات مذهبی، تقویم و نجوم عصر ساسانی بر تصاویر شکارگاه منقور بر زرینه ها و سیمینه های آن دوره است. یافته های این نوشتار نشان می دهد که عواملی چون حرکت صور فلکی و سیارات به عنوان موکل آسمانی و حیوانات صحنه ی شکارگاه، از جمله گراز، شیر و قوچ پیچیده شاخ به عنوان موکل زمینی ایزدان و ایزبانوان کیش مزدیسنی تشکیل دهنده ی اجزاء صحنه ی شکارگاه عصر ساسانیست. علاوه بر آن، تصاویر موسوم به «پادشاه و ملکه»، «بهرام گور و آزاده» و «شیر گاوشکن» در هنر ساسانی، بیانگر صحنه های پس از شکار پادشاه و همراهی ایزدان و ایزدبانوان به نشان حمایت ایشان از پادشاه فرهمند می باشد. روش تحقیق در رساله ی حاضر، به شیوه ی تاریخی- توصیفی و نوع آن، نظری می باشد. کلمات کلیدی: صحنه شکارگاه، عصر ساسانی، ایزدان و ایزدبانوان، نجوم.
محمدعلی مجیری فریدون الهیاری
چکیده ندارد.
ابوالحسن فیاض انوش حسین میرجعفری
چکیده ندارد.
مجید صادقانی حسین میرجعفری
چکیده ندارد.
هادی کردی حسین میرجعفری
چکیده ندارد.
حسین پرش ور فریدون الهیاری
چکیده ندارد.
جعفر نوری علی اکبر کجباف
چکیده ندارد.
رضا ولی پور علی اکبر کجباف
چکیده ندارد.
محسن شانهء حسین میرجعفری
چکیده ندارد.
محمد حیدری وینیچه حسین میرجعفری
در قرن نهم علاوه بر تسلط تیموریان بر ایران که از ادوار حساس تاریخی ایران است ، دو طایفه ترکمانان به نامهای قراقوینلو و آق قوینلو در صحنه سیاسی ایران ظاهر شدند. قراقوینلوها با استفاده از ضعف و اختلاف درونی حاکمان تیموری و با بهره گیری از تشکل قبایل خود که شامل قدرت عظیم نیروهای اتحادیه قبایل می شد توانستند قدرت را ابتدا در مناطق غرب ایران و سپس در مناطق مرکزی ایران و عراق عجم بدست گیرند. دوره حاکمیت ایشان نسبتا کوتاه و پر از آشفتگی های سیاسی بود. مردم اصفهان که از ظلم و ستم تیموریان به ستوه آمده بودند پذیرای قراقوینلوها شدند ولی پس از مدتی دریافتند که قراقوینلو ها به مراتب بدتر و ظالمتر از تیموریان هستند چرا که در ابتدای امر بدست ایشان قتل عام شدند دوران حاکمیت قراقوینلو ها همراه با تعدی و اجحاف بسیار بود، بطوریکه از سخت ترین ادوار تاریخی اصفهان بشمار می آید. اصفهان در این دوره از همه لحاظ دچار رکود شد، بطوریکه هیچ فعالیت علمی و فرهنگی در آن صورت نگرفت . تجارت دچار کساد گشت وضعیت اجتماعی مردم دچار نابسامانی شد. حکومت آق قوینلو ها در ایران بر عکس قراقوینلو ها جزو درخشانترین اعصار کوتاه حکومتی تاریخ ایران است .