نام پژوهشگر: مرتضی نورمحمدی
ساناز زرقامی سید محمد طباطبایی
جنگ عراق که با نام های اشغال عراق و عملیات آزاد سازی عراق نیز شناخته می شود یک عملیات نظامی است که در 20 مارس 2003 با پایان موفقیت آمیز حمله به عراق توسط نیروهای ائتلاف چند ملیتی در عراق بود. بر خلاف جنگ اول امریکا علیه افغانستان این بار اروپای غربی نه تنها هیچ حمایتی از این جنگ نکرد بلکه با مخالفتهای جدی فرانسه و آلمان روبه رو شد. بوش برای توجیه حمله خود 2 دلیل را مطرح کرد: یکی رابطه صدام حسین با القاعده و دیگری نابود سازی سلاح های کشتار جمعی. دولت امریکا همواره سعی داشت تا با توجه به هزینه های بالای قدرت سخت و نظامی به قدرت نرم و ابزارهای دیپلماسی عمومی برای کاهش هزینه های جنگ و بالا بردن حقانیت اقدام خود رو بیاورد. نا گفته نماند که استفاده از این ابزارها قبل از شروع جنگ توانست مشروعیت قابل قبولی را برای امریکا به بار بیاورد اما یکجانبه گرایی امریکا، طولانی شدن اشغال، روشن شدن حقیقت و عدم دستیابی امریکا به سلاح های کشتارجمعی ضربه ای سهمگین به جایگاه بین المللی امریکا زد.
مرتضی نورمحمدی حسین دهشیار
یکی از متغیرهای قوام بخش پدیده امنیت، فناوری است که در بسیاری از تحلیل ها در مورد امنیت به حاشیه رانده شده یا مغفول مانده است. این کم توجهی به ویژه در دو دهه اخیر، که فناوری های اطلاعات و ارتباطات به طور شتابنده ای گسترش یافتند، بیش از هر زمان دیگری نمود یافت. تأثیرگذاری گسترش فناوری های اطلاعات و ارتباطات بر تحول پدیده امنیت در عرصه سیاست جهانی از سه منظر درخور بررسی است: پویش کنشگران؛ پویش منازعات؛ و پویش تهدیدها. پویش کنشگران به عنوان مهم ترین و اساسی ترین مولفه قوام بخش امنیت به شیوه های گوناگون از گسترش فناوری های اطلاعات و ارتباطات تأثیر می پذیرد. تأثیرپذیری پویش کنشگران از این روند در یک بعد در افزایش شمار و گونه های کنشگران تبلور می یابد. فناوری های اطلاعات و ارتباطات با گسترش خود از اویل دهه1990میلادی به صورت یکی از منابع تولید کنشگران پرشمار وپرتنوع در عرصه امنیت جهانی در آمده اند. تأثیرپذیری پویش کنشگران از گسترش فناوری های اطلاعات و ارتباطات به پویش جنگ و منازعات نیز کشیده شده است. مهم ترین تأثیری که گسترش فناوری های اطلاعات و ارتباطات بر پویش جنگ و منازعات نهاده است، تحول بخشی به محیط راهبردی منازعات است. در این محیط راهبردی نوظهور، ترکیب افزایش سرعت، توانمندی و انعطاف پذیریِ گردش اطلاعات، همراه با افزایش دسترسی به انواع اطلاعات موجب می گردد کنترل ورود و خروج اطلاعات به وسیله دولت ها دشوار شود؛ در چنین محیط تحول یافته ای، تهدید نیز پیچیده، چند بعدی و نا محسوس است. از این رو، عاملان یا کارگزاران تهدید، ابزار تهدید و اهداف تهدید تحول می یابند. دولت ها دیگر تنها کارگزاران تهدید در عرصه امنیتی جهانی نیستند، بلکه فناوری های اطلاعات و ارتباطات ظرفیت تهدیدآفرینی در گستره جهانی و ایجاد ناامنی در سطوح ملی و بین المللی را برای کنشگران غیر دولتی فراهم می کنند. علاوه بر این، ابزار تهدید از ابزارهای نظامی، زور و اجبار به سمت بهره گیری از ابزارهای نرم که بیشتر مبتنی بر فناوری های اطلاعات و ارتباطات هستند، تغییر می یابد.
محمدمهدی یاقوتی غلامعلی چگنی زاده
در این تحقیق برای شکل دهی به چارچوب نظری از منابع مرتبط با نگرش سازه انگارانه و تفاسیر قابل اتکا از آن علی الخصوص کتاب نظریه اجتماعی سیاست بین الملل نوشته الکساندر ونت استفاده گردید؛ همچنین در تشریح سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر مقالات گوناگون و متعدد موجود، آثار اساتیدی همچون دکتر دهقانی فیروزآبادی، دکتر سجادپور، دکتر ازغندی، پروفسور رمضانی و سایرین مورد مطالعه و کاربرد قرار گرفت. به مثابه یک فلسفه، مبین گرایش ها و تلقی هایی خاص در باب مسایل هستی (constructivism) سازه انگاری شناسانه، معرفت شناسانه و انسان شناسانه است و مجموعه این تلقی ها بینش خاصی از جهان ارائه می دهد. به نحو و از (materialism) در مقابل ماتریالیسم (idealism) خلاصه، سازه انگاری از حیث هستی شناسی از ایده آلیسم دفاع می کند. در کل، برای سازه انگاران (objectivism) در مقابل عینیت گرایی (subjectivism) ذهنیت گرایی واقعیت نظام نه امری از پیش ساخته، که امری تکوین یافته در تعامل متقابل بازیگران است و شاخصه و ویژگیهای این عرصه اجتماعی در این تعاملات ظاهر می شود. بازیگران در تعامل متقابل خود بر اساس سازه ها و ایده ها و تصورات ذهن خود عمل می کنند. از منظر آنها کنشگران، کنشگرانی جامعه شناختی و ایفا کننده نقش اند و نه صرفا کنشگران اقتصادی (آنچه که در نظر واقع گرایان و نئولیبرال ها وجود دارد). از این منظر، کنشگران (تصمیم گیرندگان) براساس هنجارها و قواعد که خود مبتنی بر پیشینه ای از عوامل ذهنی، تجربه تاریخی و فرهنگی است، تصمیم گیری می کنند. و این هنجارها که خود از طریق جامعه پذیری برای کنشگران درونی می شوند، منافع و اهداف کنشگران را تعریف کرده و به آن جهت می دهند. از نظر آنها، روابط بین الملل چونان یک بازی است که قواعد خاص خودش را دارد. هر نوع کنشی در این بازی بر اساس معنایی که در چارچوب قواعد بازی به آن داده می شود تفسیر می گردد. با توجه به این موضوع و سوال اصلی تحقیق مبنی بر اینکه اخلاق چه کارکرد و تأثیری بر مبانی و عملکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران داشته است، با توجه به این فرضیه که با توجه به مبانی هویتی سازنده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اخلاق از منابع مهم معرّف هویت و چهارچوبی عملیاتی برای صورت بخشی به آن است، امکان حصول درکی اخلاقی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بررسی گردید.
محمد سلامی استاد مرتضی نورمحمدی
امنیت و برقراری آن یکی از مهمترین مسائل و پ ژوهشهای اندیشه ورزان روابط بی نالملل و علوم سیاسی بوده است. در تلاش برای یافتن عوامل موثر در برقراری امنیت، مکاتب و نظریه های مختلفی شکل گرفته، که هر کدام با مبانی و مفاهیمی به تشریح انسا ن، شکل گیری جوامع، عملکرد دولت ها و فضای بی نالمللی پرداخته اند. در نظریه های جدید، مطرح است. در دوره پس از جنگ به خصوص در دوره پس از جنگ سرد، جوامعی در فضای « ایده جامعه بینالمللی » یاد می شود. میان آنها سالهای متمادی جنگی رخ نداده و « جوامع امن » بینالمللی شکل گرفتهاند که از آنها با عنوان یا توسل به زور از ابزارهای تنظیم روابط و تامین اهداف در درون جامعه در حال حذف شدن است. نخستین بار، مفهوم او که از « ارتباطات » مورد نظر دویچ در نظریه « جامعه امن » جامعه امن را کارل دویچ در سال 1975 مطرح کرد. مفهوم جمله نظریات مربوط به همگرایی است توضیح داده شده است. فرآیند همگرایی با تشکیل جامعه زغال و فولاد اروپا در سال 1952 آغاز گردید و منجر به پیدایش نظریات متعدد همگرایی و تعریف مشخصات آن از منظرهای گوناگون هنجاری، کارکردی و ... در صحنه بین الملل گردید. با تشکیل شورای همکاری خلیج فارس در 1981 ، این شورا تاکنون گام های بلندی جهت همگرایی در کشورهای عرب جنوب خلیج فارس برداشته است. وجود همانندیهای فرهنگی، عقیدتی و ساختار مشابه اقتصادی، سیاسی و سرنوشت مشترک تاریخی در حوزه خلیج فارس به روند همگرایی اعضای شورای همکاری خلیج فارس کمک شایانی نموده است. در این پایاننامه ما به بررسی و واکاوی روند همگرایی و حصول به جامعه امنیتی در شورای همکاری خلیج فارس بر اساس نظریه ارتباطات کارل دویچ و شرایط جامعه امنیتی تکثرگرا پرداخته ایم و سعی نموده ایم با برشماری خصیصهها و عوامل لازم در این نظریه، زمینهها و شرایط همگرایی و در نتیجه دستیابی به جامعه امنیتی در این شورا را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم و از طرفی ضرورتها و عوامل شکست در تشکیل جامعه امنیتی و واگرایی را بر شمارده و به تحلیل و علتیابی آنها بپردازیم
محمد پورمسکین سراوانی علی آدمی
اهمیت راهبردی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به واسطه وجود منابع استراتژیک نفت و گاز در حال افزایش است از اینرو توجه و نگاه قدرت های خارجی به این مناطق افزایش یافته است. در این میان روسیه به جهت سلطه موثر در حوزه های سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در این مناطق، نقش و نفوذ گسترده ای دارد. لذا ایران در روابط خود با این مناطق، نمی تواند بدون در نظر گرفتن ملاحضات روسیه، منافع خود را پیگیری نماید. بنابراین جهت به دست آوردن حمایت و رضایت روسیه، لازم است با شناسایی و تقویت منافع مشترک و کاهش منافع متعارض، زمینه های همکاری دو کشور در این مناطق فراهم گردد. به این جهت در پژوهش حاضر سعی شده است با توجه به گفتمان های سیاست خارجی دو کشور، روابط ایران و روسیه و تاثیر آن بر منافع جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی و قفقاز در دوران ریاست جمهوری و نخست وزیری پوتین مورد بررسی قرار گیرد. و هدف این بوده است که فرصت ها و تهدیدات همکاری در قالب همکاری های منطقه ای شناسایی شده و راه کاری مناسب جهت تحقق منافع دو کشور به ویژه ایران در آسیای مرکزی و قفقاز ارائه گردد.
نعمت حسینی نیاکانی مرتضی نورمحمدی
الف.موضوع وطرح مسئله(اهمیت موضوع و هدف) با گذر از دوران جنگ سرد هزینه های استفاده از قدرت سخت افزایش یافته است وکشورایالات متحده به عنوان برترین بازیگر نظام بین الملل با درک این نکته، سعی فراوان در استفاده از قدرت نرم دارد. این کشور تمام مولفه ها و ابزارهای استفاده از قدرت نرم، منجمله ابزارهای رسانه ای واطلاعاتی دنیا را دراختیار دارد. نقطه کانونی استفاده امریکا از قدرت نرم، خاورمیانه می باشد. این منطقه از جهان به عنوان یک جغرافیایی فرهنگی، از آنجا که با فرهنگ وهویت غرب در تضاد می باشد به شدت در مقابل این نوع از قدرت مقاومت می کند. ب.مبانی نظری ،پرسش ها وفرضیه ها چارچوب نظری براساس نظریه قدرت نرم می باشد. سوال:چرا قدرت نرم در سیاست خارجی خاورمیانهای آمریکا ناکارآمد بوده است؟ فرضیه : ویژگیهای اقتصادی، فرهنگی و تاریخی حاکم بر خاورمیانه موجب شده است تا قدرت نرم در سیاست خارجی خاورمیانهای آمریکا ناکارآمد باشد. پ.روش تحقیق شامل تعریف مفا هیم،روش تحقیق،جامعه مورد تحقیق،نمونه گیری وروش های نمونه گیری،ابزار اندازه گیری،نحوه اجرای آن،شیوه گردآوری وتجزیه وتحلیل داده ها. تعریف مفاهیم: 1- قدرت نرم: قدرت نرم بر قابلیت شکل دادن به علایق دیگران تکیه دارد. قدرت نرم، قدرت جذابیت است و در این راستا از فرهنگ و ارزشهای آمریکایی می توان به عنوان بنیادی ترین منابع قدرت نرم نام برد. 2- بنیاد گرایی: بنیادگرایی اسلامی نهضتی است که به ارزشهای اولیه اسلامی معتقد است و پیروزی و بهروزی کشورهای اسلامی را در بازگشت به آن ارزشها میداند و نه پیروی از الگوی کشورهای غربی. 3- جغرافیایی فرهنگی: از نظر آمریکا، خاورمیانه محدود به منطقه ای نیست که روی نقشه ترسیم شده است بلکه از نظر آمریکا، خاورمیانه فرهنگی بسیار گسترده تر از خاورمیانه جغرافیایی است. از این منظر تمام کشورهای خاورمیانه جغرافیایی و کلیه کشورهای اطراف این منطقه که هژمونی فرهنگی آمریکا و ایده لیبرالیسم را به چالش میکشند جز خاورمیانه فرهنگی محسوب میشوند. ایالات متحده خواهان حضور دراین منطقه است و هر کشور و یا گروهی که با حاکمیت ارزشهای آمریکایی در این منطقه مخالف باشد جز خاورمیانه فرهنگی است. روش تحقیق: کتابخانه ای ت.یافته های تحقیق: عوامل موثردر ناکارآمدی قدرت نرم آمریکا در خاورمیانه عبارت اند از: 1-وجود اقتصاد رانتیر در منطقه 2-طی کردن دوران تاریخی به شدت متفاوت از غرب 3-حضور قوی بنیادگرایی در خاورمیانه ث.نتیجه گیری وپیشنهادات: خاورمیانه به عنوان یک جغرافیای فرهنگی که مسیر وتاریخی کاملاً متفاوت از غرب را تجربه کرده است به شدت در مورد ورود ارزشهای غربی مقاومت میکند و از آنجائیکه پایه و اساس اعمال قدرت نرم، پذیرش ارزشهای کشور مبدا میباشد بنابراین پذیرش قدرت نرم از سوی کشورهای خاورمیانه آمریکا را با چالشهای جدی مواجه کرده است. ایالات متحده با پذیرش خالصانه دموکراسی در منطقه خاورمیانه می تواند قدرت نرم خود را افزایش دهد و هزینه های نظامی را کاهش دهد. اما باید به این نکته توجه داشت که با توجه به گفته نای قدرت نرم یک کشور از ارزش ها، فرهنگ و سیاست خارجی آن کشور ناشی می شود. و باید ارزش ها فرهنگ و سیاست خارجی یک کشور هر سه مورد قبول سایرین باشند تا بتواند در ایجاد قدرت نرم سهیم باشد.
غلامعلی مرادی اصغر جعفری ولدانی
تداوم حضور آمریکا در خلیج فارس بعد از اشغال عراق در سال 2003، تاثیرات مهمی برکشورهای عربی منطقه داشته است. بررسی سوابق حضور نیروهای ایالات متحده آمریکا در خلیج فارس نشان می دهد این کشور بعد از عملیات آزاد سازی کویت در سال 1991 اقدام به حضور گسترده نظامی در این منطقه نموده است و در پی تقویت و تحکیم روابط خود با کشورهای منطقه بوده است. ایالات متحده آمریکا اکنون با هر هفت کشور عربی حوزه خلیج فارس روابط نزدیکی دارد .در این پژوهش سعی شده است تا در کنار بررسی این روابط که با تمرکز بر روابط امنیتی واستراتژیکی در جهت دستیابی به منظورها واهداف آن انجام می شود به دنبال پاسخ به این سوال اصلی هستیم که تاثیر روابط امنیتی – استراتژیکی ایالات متحده آمریکا وکشور های عربی حاشیه خلیج فارس در امنیت منطقه خلیج فارس چگونه می باشد؟ با توجه به بررسی ها ی انجام شده به نظر می رسد به قدرت رسیدن شیعیان در عراق پس از سرنگونی صدام وقدرت نمایی حزب الله لبنان طی سال های گذشته و نزدیکی این گروهها به ایران که منتج به افزایش قدرت سیاسی شیعیان به طور عام و ایران به طور خاص شد، به نگرانی مشترک آمریکایی ها و حاکمان کشورهای عربی خلیج فارس تبدیل گردید. این نگرانی مشترک باعث شده که طرفین به سمت ایجاد یک بلوک قدرت در برابر این تهدید شکل گرفته از منظر آنان گام بردارند. آمریکایی ها معتقدند پس از اشغال عراق در شرایطی که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس توان ایجاد موازنه موثر با ایران را ندارند و عراق نیز به توان قابل توجهی دست نیافته است، حضور نظامی آمریکا کاملا ضروری است. بررسی های انجام شده نشان می دهد، برای کشورهای عربی خلیج فارس، آمریکا ضامن اصلی بقا و امنیت به شمار می رود و حفظ سطح گسترده ای از روابط با این قدرت غربی برای آنها اهمیت حیاتی دارد . از سوی دیگر، آمریکا برای مشروعیت بخشی حضور خود در خلیج فارس و حفظ آن نیازمند آن است که به تحکیم روابط عمیق سیاسی - امنیتی با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بپردازد . نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد، با توجه به مفهوم نسبی امنیت ، روابط امنیتی ایالات متحده آمریکا وکشورهای عربی خلیج فارس باعث ایجاد یک امنیت حداقلی موقت اما شکننده برای طرفین گردیده است و با نظر به این که ایالات متحده آمریکا روابط خود با سایر بازیگران را بر مبنای منافع ملی خویش تنظیم می کند، نمی توان به پایداری وثبات این روابط در بلند مدت اطمینان داشت. با توجه به یافته های پژوهش حاضر، می توان گفت تا زمانی که اراده جمعی تمامی کشورهای ساحلی خلیج فارس مبنی بر برقراری یک سیستم امنیتی جامع شکل واحد به خود نگیرد، نمی توان از امنیت پایدار در این منطقه صحبت کرد.
مهین صالحی مجید عباسی
اتحادیه اروپا از آغاز ایفای نقش در مسائل جهانی و منطقه ای، خاورمیانه و روند صلح آن را در دستورکار خود قرار داده و به عنوان یکی از بازیگران مهم آن در آمده است. اتحادیه اروپا برغم منافع دوران جنگ سرد تلاش کرد تا حضوری فعال در این منطقه و منازعه آن داشته باشد. این پژوهش بر آن است تا با بررسی مواضع اروپا نسبت به روند صلح خاورمیانه به این پرسش پاسخ دهد که سیاست اتحادیه اروپا در قبال روند صلح خاور میانه چیست و از چه متغیرهایی تبعیت می کند؟ تمرکز زمانی تحقیق نیز دوره پس از پایان جنگ سرد تا سال 2011 را شامل می شود. زمانی که با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، اروپا که در چارچوب و قالب اتحادیه اروپا تشکل و انسجام یافته است بدنبال کسب جایگاهی فراخور خود در سطح نظام بین الملل می باشد. امروزه خاورمیانه به عنوان یکی از حساسترین و مهم ترین مناطق استراتژیک جهان در پویش های رقابتی قدرتهای بزرگ جهانی نقش فعال بر عهده دارد لذا عوامل موثر بر امنیت و ثبات آن نیز از اهمیت زیادی نزد اتحادیه اروپا برخوردار می باشد. در این زمینه مهم ترین عاملی که می تواند امنیت و ثبات خاورمیانه را با چالش مواجه نماید مناقشه اعراب و اسرائیل می باشد لذا اتحادیه اروپا که منافع گسترده ای در این منطقه دارد ناچار به نقش آفرینی در این مناقشه می باشد0 فرضیه پژوهش این است که اتحادیه اروپا برغم تلاش در جهت ارائه هویت و توفیق نسبی در قبولاندن پیش فرضهای خود برای فیصله منازعه خاورمیانه به طرفین و تمامی بازیگران، تحت تأثیر نقش و دیدگاه های آمریکا بوده است. اتحادیه اروپا برای حل ریشه ای مسائل و معضلات خاورمیانه اولویتی راهبردی و نه تاکتیکی قائل است. این در حالی است که از نظر آمریکا، ارتباطی میان مناقشه اعراب و اسرائیل و دیگر مسائل خاورمیانه وجود ندارد و آنها منفک از یکدیگر می باشند. در این پژوهش متغیر مستقل، سیاست اتحادیه اروپا و متغیر وابسته روند صلح خاورمیانه است. و روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است.
حجت کاظمی مرتضی نورمحمدی
ایران هراسی عبارت است از ترس و هراس غیر واقعی از ایران که متاثر از برداشت ها یا فهمی وارونه می باشد. موضوعی است که درآن از ایران به عنوان منبع هراس، ترس و تهدیدی بزرگ یاد می شود و نمودی از غیریت تهدید ساز، تلقی می گردد؛ و فرایندی است که با برجسته سازی، حاشیه رانی و مفصل بندی مفاهیم و نشانه ها، درصدد ارائه و ایجاد تصویری منفی از ایران در سطح منطقه و جهان می باشد. با هم ارز شدن عناصر و مولفه هایی که هویت ایران بر آن استوار است، منظومه ای معنایی در ذهن کشورهای حوزه خلیج فارس نسبت به ایران برساخته گردیده است. عناصر و مولفه هایی مانند، تشیع، ایرانیت، در بعد فرهنگی و صدور انقلاب اسلامی در بعد سیاسی و همچنین برنامه هسته ای ایران در بعد امنیتی از ابعادی هستند که در ذهن کشورهای حوزه خلیج فارس معنایی متفاوت یافته اند و در پی این انسداد معنایی، ایران به عنوان یک« غیرِ تهدیدساز» مطرح شده است. چگونگی برساخته شدن گفتمان ایران هراسی در حوزه خلیج فارس، سوالی است که با استفاده از نظریه گفتمان لاکلاو و موفه و همچنین نظریه فرکلاف در دراستای تحلیل متون و رخدادهای ارتباطی بین ایران و این کشورها، در قالب پنج فصل به آن پرداخته شده است. کلید واژه: ایران هراسی، گفتمان، کشورهای حوزه خلیج فارس. تشیع، ایرانیت، صدور انقلاب، برنامه هسته ای. ?
عبدالحمید مهمان نواز اصغر جعفری ولدانی
تقابلات موجود میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران، برآمده از هویت های سیاسی ناهمگون دوطرف است که نقش اسرائیل، به عنوان متغیری اساسی در تشدید و استمرار فضای بی اعتمادی میان این دو واحد سیاسی، بسیار تعیین کننده است؛ زیرا نه جمهوری اسلامی ایران حاضر است امنیت و موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد و نه آمریکا می تواند از فشار و تهدیدات ایران علیه متحد دیرینه ی خود در منطقه، چشم پوشی نماید؛ به ویژه آن که صهیونیستهای آمریکایی به عنوان قدرتمندترین لابی تأثیرگذار بر ساختار تصمیم سازی و تصمیم گیری آمریکا، نفوذ زیادی در سیاست خاورمیانه ای این کشور دارند. در این تحقیق سعی شده است تا بر مبنای نظریه ی سازه انگاری، هویت های متعارض جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا با تأکید بر موضوع امنیت، ماهیت و موجودیتِ متغیر مستقلی به نام اسرائیل توضیح داده شود. از سوی دیگر نیز تلاش گردیده است تا از زاویه ی نظریه ی تصمیم گیری، به نقش و تأثیر عینی و عملی اسرائیل و گروه های طرفدار اسرائیل در آمریکا پرداخته شود. لابی گرانِ صهیونیست در آمریکا، غالباً به دنبال سخت تر کردن مواضع دولت آمریکا در قبال ایران هستند چراکه نزدیک شدن ایران و آمریکا، بدون ملایم تر شدن مواضع ایران در قبال اسرائیل را نگران کننده می بینند؛ لذا از هر موقعیتی برای پرتنش کردن روابط آمریکا و ایران بهره می گیرند. تأثیر اسرائیل چه به لحاظ جایگاه و هویت، و چه به لحاظ نقش و عملکرد عینی، در اکثر اقدامات خصمانه ی آمریکا علیه ایران قابل ملاحظه است و شاید اگر این متغیر از میان برداشته می شد، خصومت ها و بی اعتمادی های مابین دو کشور به این اندازه، عمق و استمرار نمی یافت؛ چراکه نقش عوامل دیگر، در بسیاری از موارد، تابع و ناشی از همین متغیر می باشد. در سیاست های مربوط به تحریم، فشار و مهار آمریکا علیه ایران، به عنوان یکی از مهم ترین و مستمرترین شاخص های تقابل سیاسی و امنیتی بین دو کشور در طول حیات جمهوری اسلامی ایران، نقش مستقیم و غیرمستقیم اسرائیل و لابی های صهیونیستی در اکثر موارد، قطعی به نظر می رسد. لذا می توان ادعا نمود که یکی از نقش های اصلی و عمده در تشدید و استمرار چالش ها میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران، مربوط به متغیری به نام اسرائیل و لابی های صهیونیستی در آمریکا می باشد.
مهدی اصغری ورزنه مرتضی نورمحمدی
طرح سپر دفاع موشکی به طور جدی در سال1983 با عنوان « ابتکار دفاع راهبردی» از سوی دولت ریگان برای مقابله با حملات احتمالی موشکهای قاره پیمای شوروی مطرح شد. اما استقرار این سامانه به دلیل مشکلات فنی و هزینه بسیار بالای آن از ادامه مسیر باز ایستاد. در دوره جرج بوش، وی خروج آمریکا را از پیمانِ معاهده ضد موشکهای بالستیک را اعلام نمود و استقرار این سامانه را در کشورهای چک و لهستان مطرح کرد. اما این مسئله باعث نارضایتی برخی از کشورها به خصوص روسیه شد. با پایان دوره ریاست جمهوری بوش و روی کارآمدن اوباما، وی خواستار باز بینی در سیاستهای امنیتی بوش شد که بتواند هم کارایی این طرح را افزایش دهد و هم اینکه بتواند روسیه را به جبهه واشنگتن برای مقابله با حملات احتمالی برخی از کشورها از جمله ایران و کره شمالی و همچنین قطع همکاری هسته ای ایزان و روسیه بکشاند. وی موضوع استقرار سپر دفاع موشکی را در قالب طرح ناتو در ترکیه مطرح نمود که در نهایت در اجلاس لیسپون مورد توافق اعضای ناتو و رضایتمندی بهتر روسیه قرار گرفت. آمریکا هدف از استقرار سپر دفاع موشکی در ترکیه را قرار گرفتن این سامانه در کانون تهدید بخصوص ایران، که در آینده می تواند تهدید به نظم جهانی باشد عنوان نمود. در اجلاس لیسپون، ترکیه با گنجاندن شروطی از جمله عدم اشاره به کشور هدف، موافقت خود را از استقرار سپر دفاع موشکی در خاک خود اعلام کرد. اما به طور واضح روشن است که هدف استقرار سپر دفاع موشکی در ترکیه ایران می باشد می تواند باعث به هم خوردن موازنه در منطقه به زیان ایران شود که در نتیجه ضریب امنیتی جمهوری اسلامی ایران کاهش می یابد. این پایان نامه چهار هدف را دنبال می کند: الف) بیان تاریخچه سپر دفاع موشکی ب) اهداف آمریکا از استقرار سپر دفاع موشکی ج) بررسی پیامد های سپر دفاع موشکی بر امنیت جمهوری اسلامی ایران د) ارائه راهکارهایی برای جمهوری اسلامی ایران در قبال سپر دفاع موشکی
حمید عباسی هادی آجیلی
دراین پژوهش در نظر داریم با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی ضمن شناخت راهبرد قدرت هوشمند به بررسی آن درقبال جمهوری اسلامی ایران می پردازیم.انچه براین مقوله افزوده جایگاه مهم وحساس جمهوری اسلامی ایران در منطقه تحت نفوذ ایالات متحده یعنی خاورمیانه و قدرت یابی آن به عنوان یک قدرت منطقه ای درحال رشد می باشد که باعث شده ایالات متحده به ترکیبی از مولفه های قدرت همچون( قدرت سخت ، نیمه سخت و نرم) درقالب قدرت هوشمند به شکل هم فزایی و متوازن روی آورد.
سید محمدرضا موسوی مجید عباسی
پس از فروپاشی شوروی و ظهور منطقه قفقاز جنوبی و ایجاد موقعیت جدید در قفقاز و آسیای مرکزی، برای اسرائیل، فرصتی پدید آمد تا از طریق ارتباط با کشور آذربایجان در منطقه قفقاز جنوبی دارای نفوذ گردد. از یک جانب اسرائیل از سال 1992 با به رسمیت شناختن کشور آذربایجان و همکاری در زمینه های مختلف سیاسی- اقتصادی و امنیتی سعی نموده تا به اهداف مختلف خود دست یابد. و از جانب دیگر نیاز مبرم آذربایجان به تکنولوژی، پیشرفت های اقتصادی، سرمایه گذاری خارجی و نبود این امکانات در منطقه قفقاز جنوبی، دولتمردان آذری را متقاعد نموده که با برقراری رابطه با اسرائیل، می توان آذربایجان را متحول ساخت و بر امنیت آن افزود. اما مسئله حائز اهمیت در این میان، قرار گرفتن این منطقه در محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران و تعارضات شدید هویتی- ایدئولوژیکی این کشور با اسرائیل می باشد بطوریکه حضور و گسترش نفوذ اسرائیل در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی- امنیتی به منزل? کاهش نفوذ و تاثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در پیگیری منافع ملی اش در این منطقه می-باشد. نوشتار حاضر با طرح این سوال که توسعه روابط جمهوری آذربایجان و رژیم اسرائیل چه پیامدهایی بر روابط ایران و این جمهوری داشته است، به این نتیجه رسیده است که با توجه به دشمنی رژیم اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران، توسعه روابط این رژیم و جمهوری آذربایجان به واگرایی روابط ایران و این جمهوری منجر شده است. در واقع فرایند توسعه روابط ایران و آذربایجان با موانع و عوامل بازدارنده مهمی مانند تفاوت در ماهیت حکومت های دو کشور، تداوم اختلافات در مورد اسرائیل و برخورداری از جهت گیری های سیاسی روبرو بوده است. این مانع نقش موثری در عدم توسعه حداکثری روابط دو کشور داشته اند. درهمین راستا نقش آفرینی متغیرها و عواملی مانند برخورداری از مشترکات تاریخی و فرهنگی یا وجود پتانسیل مناسب برای همکاری های اقتصادی به عنوان محرکه های گسترش روابط دو طرف قلمداد می-شود.
زهرا صادقی خورجستان مرتضی نورمحمدی
پایان جنگ سرد موجد تحولات عمیقی در زمینه های مختلف بوده است؛ به طوری که ما خود را در جهانی متفاوت از گذشته می یابیم. یکی از مهم ترین حوزه هایی که در عصر معاصر دچار تحولات بسیاری شده است، حوز? امنیت می باشد. امنیت یکی از مهم ترین و پرکاربردترین مفاهیم در سیاست جهانی است. مفهوم امنیت در طول تاریخ دستخوش تحول بوده است. در عصر معاصر، امنیت در مقایسه با دوران دو قطبی و جنگ سرد بسیار پیچیده تر شده است. در گذشته وظیف? تأمین امنیت بر عهد? دولت بود و انحصار استفاد? مشروع از زور را دولت در اختیار داشت. بنابراین بخش های امنیت و دفاع دو هست? مرکزی و اصلی دولت بودند؛ اما با پایان جنگ سرد، امنیت در دو سطح بازیگران و ابعاد امنیتی متفاوت از گذشته شده است؛ به طوری که امروزه شاهد افزایش تعداد بازیگران امنیتی و گسترش ابعاد امنیت می باشیم. دولت همچون گذشته تنها بازیگر عرص? امنیتی نبوده و امنیت نیز مفهومی تک بعدی نیست که فقط شامل بعد نظامی باشد. در این میان، تهاجم بخش خصوصی به حوز? امنیت امری قابل توجه می باشد که حضور آن در اقدامات امنیتی و درگیری ها موجب کم-رنگ تر شدن حضور نیروهای دولتی شده است. شرکت های نظامی امنیتی یکی از بازیگران اصلی بخش خصوصی هستند که با ایفای نقش های متعدد به کنشگران اصلی حوز? امنیت تبدیل شده اند. با افزایش تعداد این شرکت ها و گسترش دامن? فعالیت آن ها، این بازیگران از جایگاه بالایی در امنیت برخوردار شده اند. پژوهش حاضر با بررسی نقش و جایگاه شرکت های نظامی امنیتی خصوصی به این مسئله پرداخته است که "چرا نقش و جایگاه شرکت های نظامی امنیتی خصوصی در امنیت افزایش یافته است؟". فرضی? مطرح این است که، "جهانی شدن موجب گسترش نقش و جایگاه شرکت های نظامی امنیتی خصوصی در امنیت شده است". جهانی شدن با ایجاد فرصت ها و تهدیدهای جدید موجب فراهم شدن جایگاه بزرگی برای شرکت های نظامی امنیتی خصوصی شده است که در این میان نقش شرکت های آمریکایی پررنگ تر است.
رضا بیات حسن میرفخرایی
چکیده ندارد.
محمدطاهر تنزه ای هادی آجیلی
مسئله ی افغانستان ازنگاه امنیتی پیچیدگی های منحصربفردی داردکه حاصل ازمسائل مختلف می باشد. بانگاهی به تاریخ سیاسی افغانستان درمی یابیم که این کشورهمواره بامشکل امنیت مواجه بوده است.افراط گرایی،طالبانیزم،تروریسم،تنوع قومی و پیشینه ی تعارض ومناقشات باهمسایگان(پاکستان) ازجمله مسائلی است که بستربروزناامنی وایجاددرگیری داخلی ومنطقه ای رادرافغانستان فراهم کرده است. به رغم کوشش هایی که در یک دهه اخیر چه از سوی جامعه جهانی دخیل در مساله امنیت افغانستان و چه از سوی دولت افغانستان برای مدیریت بحران امنیت در افغانستان صورت گرفته است، بحران امنیت همچنان تداوم یافته و این پرسش جدی را مطرح ساخته است که چرا نیروهای داخلی وخارجی در یک ده? گذشته با به کارگیری حداکثر توان نظامی و مالی و مسئولیت تامین امنیت در افغانستان وانجام اقداماتی درزمینه شکل گیری دولت مدرن درافغانستان بازهم درمدیریت بحران امنیت این کشور ناکام بوده اند؟ نتیجه این تحقیق نشان می دهد که روندکندوناقص شکل گیری دولت ملت مدرن در افغانستان موجب بروزمسائل ومشکلات متعددامنیتی درافغانستان شده است.
وحید شربتی مرتضی نورمحمدی
منطقه قفقازجنوبی پس از فروپاشی شوروی تبدیل به یکی از مناطق با اهمیت در سیاست بین الملل شد این منطقه با توجه به همسایگی و اشتراکات فرهنگی که با ایران دارد ، برای این کشور بسیار حائز اهمیت می باشد در این پژوهش سعی شده است به تاثیرات حضور اتحادها در منطقه بر امنیت ایران پرداخته شود
سید ابراهیم حسینی مرتضی نورمحمدی
منطقه قفقاز جنوبی که متشکل از کشورهای گرجستان، آذربایجان و ارمنستان می باشد، به دلیل بر خورداری از منابع انرژی و همچنین موقعیت خاص، به عنوان چهارراه ارتباطی شرق و غرب و شمال و جنوب، اهمیت ویژه ای در محاسبات استراتژیک قدرت های بزرگ دارد. پس از فروپاشی شوروی و وضعیت خلا قدرتی که در این منطقه به وجود آمد، این بخش از جغرافیای جهان جولانگاه قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای شد. چنانکه مهمترین رقابت بین آمریکا و روسیه به وجود آمد. کشور اولی به عنوان هژمون جهان و دومی به عنوان میراث دار شوروی سابق هرکدام خود را دارای منافعی می دانند که تضاد این منافع موجب به وجود آمدن بحران هایی در منطقه شده است. در این پژوهش تلاش شده تا تاثیر رقابت آمریکا و روسیه بر امنیت منطقه قفقاز جنوبی مورد ارزیابی قرار گیرد. محدوده زمانی و مکانی که این نوشتار به آن می پردازد بعد از یازده سپتامبر در قفقاز جنوبی می باشد و با نگاهی ژئوپلیتیکی سعی در پرداختن به موضوع مورد مطالعه در این پژوهش شده است. ژئوپلیتیک به عنوان مقوله ای بستر ساز موجب شده تا این منطقه محل رقابت قدرتهای مختلف و در راس آن ها آمریکا و روسیه باشد. چنانچه مشخص می شود این رقابت موجب شده تا بحران هایی در منطقه به وجود آید و همچنین در پاره ای موارد حل و فصل بحران ها را به تعویق انداخته است و در نهایت موجبات ناامنی را در قفقاز جنوبی فراهم آورده است.
محمد بنی مسنی مرتضی نورمحمدی
خاورمیانه همواره یکی از مناطق مهم و استراتژیک دنیا بوده است و دارای منابع عظیم انرژی و موقعیت مهم ژئوپولیتکی در ساختار نظام بین الملل می باشد؛ بر همین اساس قدرت های بزرگ به این منطقه توجه خاصی داشته اند و سعی کرده اند تا این منطقه را تحت سیطره خود داشته باشند. دو کشور آمریکا و چین در قدرت مهم نظام بین الملل محسوب می شوند که در منطقه خاورمیانه حضور فعال دارند. در این پایان نامه به بررسی اهداف حضور دو کشور مهم آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه و همچنین روابط دو کشور در قبال یکدیگر در بین سال های 2001 تا 2010 پرداخته شده است. در حال حاضر آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی در این منطقه حضور دارد و قدرت برتر منطقه محسوب می شود به عبارتی روشن تر خود را هژمون منطقه می داند و بر این است تا هژمونی خود را در منطقه خاورمیانه حفظ نماید. چین نیز به دنبال تأمین انرژی و منابع اقتصادی خویش در این منطقه می باشد و سعی در تهدید جایگاه آمریکا در این منطقه را ندارد. با توجه به این نکات دو کشور در منطقه خاورمیانه الگویی از همکاری همراه با رقابت و در بعضی از مسائل تضاد را در قبال یکدیگر دارند. در این پژوهش برای اثبات این فرض، رفتار و نظرات دو کشور در مورد مسائل مهم منطقه در دو بخش همکاری و رقابت مورد بررسی قرار می گیرد.مسئائل مهم منطقه ای که مورد بررسی قرار گرفته اند عبارتند از: حادثه 11 سپتامبر، حمله آمریکا به عراق و افغانستان،فرایند صلح خاورمیانه(مسئله فلسطین) و گزاره ایران(مسئله هسته ای ایران) که در زیر شاخه همکاری بین دوکشور برای اثبات همکاریی آورد شده اند و برای اثبات رقابت و تنش نیز از چند مسئله ازجمله،روابط چین با اسرائیل و دخالت آمریکا، روابت نظامی تسلیحاتی چین با ایران و روابط انرژی چین با ایران مورد ببرسی قرار گرفته اند.
حسن شاهوردی مرتضی نورمحمدی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عربستان سعودی ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران را مانعی بر ادامه سیاست دو ستونی نیکسونی قلمداد نموده و انقلاب اسلامی ایران را موجب سلب امنیت وجودی خود تلقی نمود. سیاست خارجی عربستان سعودی که بر پایه ایدئولوژیک وهابی و مبتنی بر حفظ وضع موجود قرار گرفته بود با سیاستِ خارجیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران که بر گرفته از نگرش شیعه، ایدئولوژی حکومتی امام خمینی(ره) بود در تعارض قرار گرفته و « وهابیّت در مقابل تشیّع» و «عربیّت در مقابل عجم» را ایجاد کرده است. این دو هویّت متعارض زمینه ساز ایجاد سیاست خارجی تقابل گرا بین دو کشور را فراهم نموده است. برداشت متضاد نسبت به هویّتهای منتسب به دو کشور موجب امنیتی کردن هویّت و متعاقب آن تنظیم روابط خارجی بر اساس آن گردیده و ایران وعربستان را وادار به تلاش بر توفّق مذهبی خود در منطقه وبعضا ًفرامنطقهای نموده است. در این پژوهش تلاش گردیده تا از طریق نظریه سازه انگاری، مبانی ایدئولوژی دو کشور ایران و عربستان مورد تبیین قرار گرفته و به چگونگی تولّد منافع متعارض از طریق هویّت ها ی منبعث از ایدئولوژی های متفاوت پرداخته شود. سوال پژوهش بر این پایه استوار است که تقابل ایدئولوژیک چه تاثیری بر روابط سیاسی ایران و عربستان پس از 2010 داشته است؟ و در طول تحقیق این فرضیه که، تقابل ایدئولوژیک از طریق ایجاد برداشت های متضاد از تحولات منطقه ای وامنیتی کردن هویّت، موجب واگرایی در روابط سیاسی ایران و عربستان سعودی شده است مورد مداقه قرار گرفته و اثبات گردیده است. ما حصل بررسیها و پژوهشهای صورت گرفته حاکی از آن است که روابط خارجی کشورهای ایران و عربستان همواره از رقابت و همکاری یا تضاد و وفاق برخوردار بوده و همکاریهای مقطعی دو کشور به منزله فراموشی نقشهای ناشی از هویّتشان نبوده بلکه این کشورها صرفاً تلاش نمودند تا مانع برجسته سازی هویّتهای متعارض خود باشند. تعارض هویّتی ناشی از دو ایدئولوژی متضاد ما بین دو کشور به عنوان یکی از متغیرهای تاثیرگذار در روابط خارجی قبل از انقلاب اسلامی در ایران بوده واین اختلافات پس از انقلاب اسلامی و اعلام صدور انقلاب و ایدئولوژی امام خمینی(ره) مبنی بر استکبار ستیزی موجب سیاست تقابل گرایانه جمهوری اسلامی ایران و «بر هم زدن وضع موجود گردیده» و با سیاست کشور عربستان مبنی بر «حفظ وضع موجود» و «تعامل محافظه کارانه» با کشورهای غربی در تقابل آشکار بوده است. برداشتهای متضاد عربستان سعودی از موضوعاتی مانند«صدور انقلاب»، «هلال شیعی» مورد ادعای عربستان و « انرژی هستهای» موجب گردیده همکاری ایران و عراق، حمایت ایران از شیعیان بحرین، مخالفت ایران با جنگ و خونریزی در یمن و مخالفت ایران با معارضین سوری وطرفداری از حکومت بشار اسد نوعی تقابل با حکومت عربستان سعودی تلقی گردیده و در صدد تقابل و مبارزه با جمهوری اسلامی ایران قرار گیرند.
سینا کریمی اصغر جعفری ولدانی
چکیده با توجه به اهمیت و جایگاه منطقه خلیج فارس و رقابت میان کشورهای این منطقه در حوزه های گوناگون و بازتاب سیاست خارجی این کشورها در منافع و امنیت ملی یکدیگر در این پژوهش تلاش شده است تا عوامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی امارات عربی متحده میان سال های 2003 تا 2014 مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. این پژوهش با این سوال آغاز شده است که چه عواملی در میان سال های 2003 تا 2014 بر سیاست خارجی امارات عربی متحده تأثیرگذار بوده است؟ در پاسخ به این سوال در این پژوهش سعی شده است تا سیاست خارجی امارات عربی متحده در سه حوزه ی عوامل داخلی، عوامل منطقه ای و عوامل بین المللی یا تأثیر ساختار نظام بین الملل مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. روش تحقیق مورد استفاده در نگارش این پژوهش از نوع تحلیلی- توصیفی بوده است. در این پژوهش ابتدا به تبیین عوامل تأثیرگذار در سیاست خارجی امارات عربی متحده پرداخته شده و سپس تأثیر این عوامل در حوزه داخلی در تصمیم گیری رهبران این کشور و پس از آن در حوزه منطقه ای در روابط با همسایگان به خصوص جمهوری اسلامی ایران و در نهایت در روابط با جامعه جهانی و به خصوص ایالات متحده امریکا مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی این عوامل نشان از آن دارد که سیاست خارجی امارات عربی متحده پس از سال 2003، معطوف به ایجاد یک عامل تهدید بیرونی برای جلوگیری از فروپاشی و تقسیم شدن امیر نشین ها و تأمین امنیت خود با استفاده از کمک قدرت های خارجی با صرف هزینه های فراوان و عضویت در پیمان نامه های امنیتی می باشد. از طرف دیگر امارات عربی متحده تلاش می کند با استفاده از منابع انرژی فراوان پرستیژ خود را در میان کشورهای عرب منطقه که دچار بحران های سیاسی و اجتماعی هستند افزایش دهد؛ زیرا تنها منابع نفت و گاز سبب اهمیت یافتن این کشور در مناسبات بین المللی شده است. کلمات کلیدی: امارات عربی متحده، سیاست خارجی، ژئوپلیتیک، نفت و گاز، قدرت های خارجی
سید وحید حسینی کیا مرتضی نورمحمدی
جمهوری اسلامی ایران و سلطاننشین عمان به عنوان دو کنشگر منطقهای در طول چند دهه اخیر روابط باثبات و سازندهای با یکدیگر داشتهاند. از زاویه نگاه ایران، رابطه با عمان ابزاری برای ایجاد شکاف در جبهه عربی به رهبری عربستان و موزانهتهدید این جبهه است. گسترش روابط با عمان گام موثری جهت کسب شناسایی قدرت منطقهای ایران است. در سوی دیگر، رابطه با ایران فرصتی مناسب برای عمان جهت بدست آوردن منافع اقتصادی و کسب پرستیژ منطقهای به عنوان یک بازیگر مستقل و البته یک میانجی موثر است. در مجموع، رابطه ایران و عمان رابطهای سازنده و روبه رشد است. این مطالعه جهت پاسخگویی به این پرسش پژوهشی اصلی طراحی شد: زمینههای همگرایی و واگرایی در روابط جمهوری اسلامی ایران وسلطاننشین عمان کدامند؟ موقعیت استراتژیک ژئوپولیتیکی دو کشور از عوامل مهم همگرایی و روابط این کشور با آمریکا و اسرائیل عامل اصلی واگرایی در روابط دو طرف است.
ضحی عباسی دوانی علی آدمی
کشورهای آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی با مشکلات سیاسی و اقتصادی فراوانی روبرو بوده اند که هر کدام از این مشکلات می تواند سبب بحران های طولانی مدت شود. اما این منطقه دارای ظرفیت هایی نیز هست که می تواند از عوامل بحران زا برای همکاری و همگرایی استفاده کند. بحران های افغانستان و خطر بسط بی ثباتی از خاک این کشور و حضور نیروهای خارجی، تهدیدهای همراه با فرصتی را برای آسیای مرکزی فراهم نموده است.افغانستان به عنوان یکی از راهکارهای همگرایی در کشورهای آسیای مرکزی مطرح است که در طرح جاده ابریشم جدید و پروژه قلب آسیا به عنوان کشوری کلیدی مطرح است و نه تنها تهدیدی امنیتی شمرده نمی شود بلکه از وضعیت کنونی این کشور می توان برای تحقق همگرایی در منطقه ی آسیای مرکزی و بهبود وضعیت اقتصادی و توسعه استفاده نمود. سوالی که در راستای موضوع پژوهش مطرح می شود این است که افغانستان بعد از فروپاشی شوروی چه نقش و جایگاهی در آسیای مرکزی داشته است؟ به نظر می رسد با آنکه افغانستان همواره مسئله ی امنیتی در آسیای مرکزی محسوب شده است اما کشورهای آسیای مرکزی از ظرفیت های این کشور برای همگرایی استفاده می کنند.
مهناز زارع مرتضی نورمحمدی
ترکمنستان به عنوان یکی از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز دارای منابع غنی نفت و گاز می باشد که این منبع غنی انرژی نقش مهمی در سیاست خارجی ترکمنستان در روابطش با سایر کشور ها به خصوص با ایران به دلیل همسایگی آن ایفا می کند. کلید واژه: ترکمنستان، سیاست خارجی، انرژی، ایران
سمیرا قناعتیان علی آدمی
دیپلماسی عمومی به عنوان ابزاری از مولفه ها و ظرفیت های قدرت نرم برای دست یابی به اهداف و منافع سیاست خارجی است. سیاست خارجی می تواند در میزان تأثیر مولفه های قدرت نرم در کشور مقصد نقش تعیین کننده ای داشته باشد. کشور عراق در سیاست خارجی دو کشور نقش مهمی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی ابزار دیپلماسی عمومی ج.ا.ا و عربستان سعودی و تأثیر آن بر سیاست خارجی دو کشور در عراق است.
صابر طاهری نژاد لداری حسین دهشیار
در این تحقیق ما این سوال را مطرح کرده ایم که برقراری پیمان امنیتی بین آمریکا و افغانستان چه تاثیراتی بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران داشته است؟ در پاسخ سوال اصلی به این نکته اشاره کردیم که برقراری پیمان امنیتی بین دو کشور موجب تهدیدات امنیتی گسترده ای برای جمهوری اسلامی می شود. روش تحقیق این پژوهش، توصیفی- تبیینی و با استفاده از ابزار؛ کتابخانه ها، مجلات علمی، سایت های معتبر علمی، پایان نامه ها، مقالات... می باشد. اگرخیلی گذرا به سابقه سه دهه گذشته کشور افغانستان نگاه کنیم اینگونه به نظر می رسد که هر گروهی، در هر زمانی که در این کشور به حکومت رسیده است، به دلیل مجموعه مشکلات و کمبودهایی که این کشور از آن رنج می برد و همچنین به دلیل جایگاه ژئوپلیتیک افغانستان که در خشکی محصور است، برای ایجاد یک نوع توازن همواره رویکرد و توجهی به یک قدرت فرامنطقه ای داشته است.