نام پژوهشگر: نصراله محبوبی صوفیانی
ابراهیم متقی نصراله محبوبی صوفیانی
چکیده پروبیوتیک ها میکروارگانیرم های زنده هستند که پس از مصرف اثرات مفیدی با بهبود تعادل میکروفلور روده بر سلامتی میزبان می گذارند. پربیوتیک ها مواد غذایی غیر قابل هضمی هستند که از طریق تحریک رشد و فعالیت باکتری های موجود در روده اثرات سودمندی بر سلامتی میزبان دارند. علاوه بر این گزارش های موجود اثر مثبت این افزودنی های جیره را بر عملکرد رشد نیز نشان داده است. تحقیق حاضر برای آگاهی از اثر کاربرد مکمل های پروبیوتیکی گالیپرو پربیوتیکی فرمکتو بر عملکرد رشد، میکروفلور روده، سیستم ایمنی و ساختار روده در جیره ماهی قزل آلای رنگین کمان انجام گرفت. تعداد 486 قطعه ماهی قزل آلای رنگین کمان با میانگین وزنی 83/1±06/19 گرم در یک آزمایش فاکتوریل 3×3 با 9 جیره آزمایشی شامل 3 سطح پروبیوتیک گالیپرو (صفر، 2/0 و 4/0 گرم) و 3 سطح پربیوتیک فرمکتو (صفر، 1 و 2 گرم در کیلوگرم) در سه تکرار مورد استفاده قرار گرفت. ماهی ها به تعداد 18 قطعه در هر یک از 27 وان به مدت 10 هفته با جیره های آزمایش تغذیه شوند. کاربرد 4/0 گرم گالیپرو در کیلوگرم جیره به طور معنی داری سبب بهبود رشد ویژه، ضریب تبدیل و افزایش وزن بدن ماهی شد (05/0p<). در حالیکه افزودن فرمکتو به طور معنی داری شاخص های رشد مانند رشد ویژه و میزان افزایش وزن را کاهش و ضریب تبدیل را افزایش می دهد. محتوای پروتئین و چربی خام در لاشه ماهی تحت تاثیر گالیپرو و فرمکتو جیره قرار نگرفت. استفاده از گالیپرو به طور معنی داری سبب کاهش میزان تری گلیسرید، کلسترول، hdl و ldl گردیده که بیشترین اثر را مصرف 4/0 گرم گالیپرو نشان داد. فرمکتو سبب افزایش معنی دار میزان تری گلیسرید، کلسترول، hdl و ldl در سرم خون ماهی گردیده است. بیشترین میزان افزایش با مصرف 2 گرم فرمکتو حاصل شده است. اثر متقابل این دو ترکیب سبب بهبود معنی دار میزان این فاکتورهاگردیده است. این ترکیبات تاثیری بر پروتئین های خون نداشته اند. استفاده از گالیپرو و فرمکتو و همچنین اثر متقابل آن ها بر فعالیت لیزوزیمی سرم خون ماهیان تاثیر معنی دار نشان داد، به طوریکه استفاده همزمان 2/0 گرم گالِیپرو و 1 گرم فرمکتو سبب افزایش و 2 گرم فرمکتو به تنهایی سبب کاهش معنی دار فعالیت لیزوزیمی می گردد. حضور باسیلوس سوبتیلیس (bacillus subtilis) موجود در ترکیب پروبیوتیک متناسب با دوز این باکتری سبب افزایش جمعیت و تغییر میکروفلور در ماهیان مصرف کننده این تیمار گردید، بطوریکه استفاده از مکمل های گالیپرو و فرمکتو سبب تغییر در جمعیت کل باکتری های روده می شود. افزودن توام 4/0 گرم گالیپرو و 1 گرم فرمکتو به جیره بیشترین جمعیت میکروفلور روده را سبب شد. بافت پوششی روده نیز به طور معنی دار (05/0p<) تحت تاثیر استفاده از گالیپرو و فرمکتو قرار گرفت. بنحوی که بیشترین طول پرزهای روده در سطح 2/0 گرم گالیپرو بود و کاربرد فرمکتو سبب کاهش این طول شد و کمترین طول پرزهای روده در سطح 2 گرم فرمکتو مشاهده گردید. اثر متقابل این دو مکمل نیز سبب افزایش معنی دار طول پرزهای روده گردید. این پژوهش نشان داد که گالیپرو در سطح 4/0 گرم در کیلوگرم جیره سبب بهبود عملکرد ماهی قزل آلای رنگین کمان جوان می-شود. در حالیکه فرمکتو بر عملکرد رشد تاثیر چندانی ندارد.
سید مهدی حسینی نصراله محبوبی صوفیانی
جیوه سمی ترین عنصر سنگین در اکوسیستم های آبی است که به دو طریق طبیعی و صنعتی وارد محیط زیست می شود و در نهایت در رسوبات اکوسیستم آبی ته نشین و به متیل جیوه تبدیل می شود. به دلیل وابستگی بالای متیل جیوه به گروههای سولفیدریل پروتئین، این فلز به سرعت از طریق زنجیره ی غذایی انتقال می یابد و در موجودات انباشته می شود. سمیت بالای جیوه و افزایش غلظت این فلز در محیط زیست، لزوم پایش مکانی و زمانی جیوه را ایجاب می کند. زیست بوم و زندگی ماهی کفال (liza auratus) و ماهی سفید دریای خزر(rutillus frisii kutum) و نوع تغذیه آنها به صورتی است که عناصر سنگین در بافت های آنها تجمع می یابد که این نه تنها بر سلامتی ماهی، بلکه بر سلامتی انسان به عنوان عمده ترین مصرف کننده موثر می باشد. به منظور آگاهی از میزان آلودگی و غلظت جیوه در در رسوبات و همچنین تجمع آن در عضله و کبد ماهی کفال و ماهی سفید ، 12 ایستگاه در سواحل مرکزی خزر جنوبی (استان مازندران) تعیین و نمونه برداری از رسوبات و ماهیان آن انجام گردید. نتایج بدست آمده نشان داد که در رسوبات، میانگین غلظت جیوه در تمامی ایستگاهها کمتر از حد استاندارد تعیین شده (15/0 میکروگرم جیوه در گرم) بود که بیانگر سطح پایین آلودگی به جیوه در سواحل استان مازندران است. میانگین غلظت کل جیوه در عضله و کبد ماهی سفید بترتیب 112/0 و 123/0 میکروگرم بر گرم وزن تر (382/0 و 395/0 میکروگرم بر گرم وزن خشک) و میزان آن در ماهی کفال طلایی به ترتیب 137/0 و 162/0 میکروگرم بر گرم وزن تر (432/0 و 473/0 میکروگرم بر گرم وزن خشک) بدست آمد. بین دو گونه از لحاظ غلظت جیوه تفاوت معنی دار در سطح احتمال 5 درصد وجود داشت. تفاوت در غلظت جیوه ی مشاهده شده در دو گونه ی مورد بررسی را احتمالاً می توان به دلیل تفاوت در نیازهای اکولوژیکی،الگوی تغذیه، متابولیسم و همچنین تفاوت در آشیان اکولوژیک بین دو ماهی مربوط دانست. در هر دو گونه، غلظت جیوه پایینتر از حد استاندارد تعیین شده توسط سازمانهای usepa ، who، fao و fda که بترتیب 3/0، 5/0، 5/0 و 1 میکروگرم بر گرم وزن تر ماهی را اعلام داشتند، بود. همچنین مقایسه بین ماهیان ایستگاههای مختلف نشان داد که بطور کلی، ماهیان سواحل غربی استان مازندران نسبت به سواحل شرقی آن دارای میزان جیوه ی بالاتری اند. برای ارزیابی آسیب های ناشی از مصرف این ماهی ها بر سلامتی انسان، میزان مصرف مجاز ، جذب روزانه ی جیوه توسط انسان و همچنین شاخص hq (نسبت خطر) بررسی گردید. یافته های این بررسی نشان داد که شاخص hq برای ماهی سفید و کفال طلایی بترتیب حدود4/0 و 5/0 می باشد. برای حفظ سلامتی بهتر است میزان مصرف ماهی کفال طلایی و سفید دریای خزر بترتیب 51 و 62 گرم در روز (میزان مجاز مصرف) باشد. همچنین جذب روزانه و هفتگی جیوه با توجه به میزان سرانه ی مصرف هر ایرانی که توسط fao اعلام شده است، پایینتر از مقادیر راهنمای (ptwi وptdi) ارائه شده توسط who، usepa و jecfa بوده است. بنابراین، در شرایط موجود مصرف گونه های ماهی بررسی شده، خطری جدی برای سلامتی مصرف کننده گان آن را باعث نخواهد شد.
نرجس بختیاری نصراله محبوبی صوفیانی
هدف از این مطالعه تجزیه و تحلیل ترکیب و فراوانی پلانکتون ها و درشت کفزیان غالب استخرهای پرورش میگوی پاسفید (litopenaeus vannamei) در منطقه دلوار، بوشهر، ایران و اهمیت آن ها در غذای روزانه طی یک دوره پرورش 113 روزه بود. نمونه برداری ها پس از ذخیره سازی پست لارو 12 (تیرماه 1388) هر15 روز یک بار انجام شد. نمونه برداری از فیتوپلانکتون-ها از طریق جمع آوری آب، زئوپلانکتون ها بوسیله تور زئوپلانکتون گیری (اندازه چشمه55 میکرون) و درشت کفزیان با استفاده از گراب (با ابعاد 25 ×25 سانتی متر) انجام شد. در دوره پرورش، آب و پست لارو و لارو میگوها نمونه برداری شد. نتایج نشان داد که آب استخرها دامنه ای از 50- 45 گرم در لیتر شوری، 5/5- 5/3 میلی گرم در لیتر اکسیژن محلول، 4/8 - 1/8 ph و دمای آب 32-24 درجه سانتی گراد داشت. جامعه فیتوپلانکتون ها شامل دیاتومه ها، دینوفلاژلاتا، سیانوباکترها و کلروفیسه ها بود که تعدادی از گونه های جنس navicula، coscinodiscus و nitzschia غالب بودند. گروه های اصلی زئوپلانکتون ها در طی هرمرحله نمونه-برداری شامل روتیفرها، پاروپایان و موجودات مروپلانکتونی بود. اجتماع پاروپایان شامل کالانئیده، سیکلوپئیده و هارپکتیکوئیده بودند که میانگین فراوانی آن ها به ترتیب 3-17، 2/0- 5، 0-1 فرد در لیتر برآورد گردید. گونه ها اصلی پاروپایان شامل ، acartia ، centropage و oithona بود. از سوی دیگر روتیفر brachionus plicatilis در شروع پرورش غالب بود و فراوانی آن بین 0-122 فرد در لیترتغییر نمود. جامعه پلانکتون های موقت (مروپلانکتون ها) مشاهده شده در طی دوره پرورش شامللاروهای,trochophore scyphomedusae و phyllosoma بود. نتایج مطالعه روی درشت کفزیان نشان داد که پرتاران و شیرونومیده در بین اجتماعات درشت کفزیان غالب بودند و فراوانی نسبی آن ها به ترتیب 7/16% و 3/83% و فراوانی مطلق آن ها 0-352 فرد در متر مربع بود. آنالیز همبستگی، نشان داد رابطه معنی داری بین ph و اکسیژن محلول آب وفراوانی زئوپلانکتون هاوجود دارد (05/0>p)، در حالیکه رابطه معنی داری بین خصوصیات کیفی آب و فراوانی درشت کفزیان وجود ندارد (05/0<p). نتایج همچنین نشان دادکه میزان رشد ویژه میگویl. vannamei در طی دوره پرورش متفاوت وبه طور متوسط03/3 میلی گرم و 93/0 میلی متر در روز بود. اقلام اصلی شناسایی شده در محتویات روده l. vannamei شامل غذای مصنوعی، فیتوپلانکتون ، زئوپلانکتون و درشت کفزیان بود. نتایج نشان داد این گونه می تواند از منابع غذایی مختلف درون استخر یا غذای مصنوعی استفاده کند. آنالیز روده با استفاده از شاخص پری روده و شاخص رنگ در طول دوره مطالعه انجام شد. نتایج شاخص پری روده در l. vannamei نشان داد که بیشترین درصد شاخص پری در روده پیشین (95/0%) وکمترین میزان آن در روده پسین (20/0%) بود، در حالیکه شاخص رنگ، نشان داد که رنگ قهوه ای- سبز درسراسر روده غالب بود.
نوشین قامتی نصراله محبوبی صوفیانی
چکیده امروزه عملکرد فیتوکمیکال ها به منظور تغییر جنسیت و تحریک رشد در آبزیان مورد توجه قرار گرفته است. در این تحقیق اثر عصاره خارخاسک (tribulus terrestris) متعلق به خانواده اسفند (zygophyllaceae) و هورمون 17- آلفا متیل-تستوسترون بر برخی ویژگی های رشد و نرسازی قزل آلای رنگین کمان (oncorhynchus mykiss) بررسی شد. به این منظور آزمایشی در قالب یک طرح تصادفی به صورت 7 تیمار شامل 5/2، 5، 10 و 20 (گرم بر کیلوگرم غذا) به همراه یک تیمار شاهد (بدون هورمون و عصاره خارخاسک) و دو تیمار متیل تستوسترون 3 و 6 (میلی-گرم بر کیلوگرم غذا) طراحی شد. بچه ماهیان (از گله تمام ماده آمریکایی وارداتی به کشور با میانگین وزنی 02/0± 11/0 گرم) در دوره های زمانی 60، 90 و 120 روز پس از آغاز تغذیه فعال تحت تیمار قرار گرفتند. شاخص هایی رشد نظیر ضریب تبدیل غذایی، ضریب رشد ویژه، وزن نهایی، درصد افزایش وزن بدن و شاخص وضعیت و هم چنین کیفیت لاشه مورد ارزیابی قرار گرفت. هم چنین نرسازی از طریق مطالعات بافت شناسی در پایان هر دوره مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که بیشترین میزان رشد در ماهیان تحت تیمار متیل تستوسترون 6 میلی گرم مشاهده شده و هم چنین تیمار خارخاسک 5/2 نیز وزن نهایی بیشتری نسبت به تیمار شاهد داشت. شاخص وضعیت نیز اختلاف معنی داری را بین تیمارها در سه دوره نشان نداد (05/0<p). افزایش دوز و مدت زمان استفاده از تیمار تأثیر منفی بر رشد این ماهی داشت. از طرف دیگر این عصاره تأثیری بر ترکیبات لاشه قزل آلای رنگین کمان نداشت (05/0<p). با این وجود بالاترین درصد چربی در پایان 120 روز متعلق به تیمار mt3 (32/8) و کم ترین آن در تیمار kh20 (44/7) مشاهده شد. میانگین درصد رطوبت و خاکستر در این دوره به ترتیب % 08/1±29/77 و% 18/± 69/1 گزارش شد. از طرف دیگر بالاترین (73/14) و کم ترین (19/14) درصد پروتئین در تیمار پنج و یک مشاهده شد. بافت شناسی نمونه های برداشت شده در پایان هر دوره آزمایش (60، 90 و 120 روز امکان تشخیص ساختار گناد و در نتیجه جنسیت ماهیان را فراهم نکرد. اگرچه سایر ساختارهای بدنی نظیر کلیه، کبد، قسمت های مختلف دستگاه گوارش به وضوح قابل رویت بود. به دلیل در دسترس بودن نمونه های 60 روزه، نمونه برداری از ماهیان در سن 14 ماهگی پس از تفریخ، صورت گرفت. مطالعه ماکروسکوپی و میکروسکوپی گناد نشان داد که عصاره خارخاسک در دوزهای مورد استفاده تأثیری بر نرسازی ماهیان تحت تیمار نداشت. با این وجود تیمارهای متیل تستوسترون (3 و 6 میلی-گرم) قادر به نرسازی ماهیان به ترتیب 88/88 و 42/71 درصد شد. در بین تیمارهای متیل تستوسترون یک ماهی با جنسیت بینابین مشاهده شد. کلمات کلیدی: قزل آلای رنگین کمانoncorhynchus mykiss ، خارخاسک tribulus terrestris، 17-آلفا متیل تستوسترون، رشد، نرسازی
حوریه مقدم نصراله محبوبی صوفیانی
در این مطالعه اثرات تغذیهای مکمل آلوئهورا بر شاخصهای رشد، شاخصهای خونی، تحریک سیستم ایمنی غیراختصاصی، نرخ بازماندگی و واکنش به استرس حاد در بچهماهیان قزلآلای رنگین کمان مورد بررسی قرارگرفت. چهار جیره آزمایشی با سطوح مختلف مکمل آلوئهورا ( 0، 1/0، 25/0 و 5/0% به ترتیب برابر0، 1، 5/2 و 5 گرم آلوئهورا به ازای هر کیلو جیره) برای 6 هفته استفاده شد. در مجموع 300 ماهی (میانگین وزنی 01/0±20) با شرایط آزمایشگاه سازش داده شدند و سپس به صورت تصادفی در چهار گروه 25تایی با سه تکرار تقسیم شدند. هر گروه در تانک های فایبرگلاس 120 لیتری در سیستم نیمه مدار بسته برای 6 هفته نگهداری شدند. در پایان دوره آزمایش شاخصهای رشد، پارامترهای خونی (هماتوکریت، هموگلوبین، گبولهای قرمز، گلبولهای سفید، تعداد لنفوسیتها، منوسیتها، ائوزینوفیلها، بازوفیلها و نوتروفیلها)، فعالیت لیزوزیم ، پروتئین کل، پروتئینهای سرم (آلبومین و گلوبولین)، سطوح کورتیزول، گلوکز، یون سدیم و کلر و نرخ بقا اندازهگیری شدند. پس از آن 30 ماهی از هر تیماربه صورت تصادفی تحت استرس شوری (آب شیرین به ppt11) و درجه حرارت (12 به 20 درجه سانتیگراد) حاد قرارگرفتند. نمونه خون از ماهیان تحت استرس قرارگرفته در فواصل 1، 3، 6، 12 و24 ساعت پس از پایان استرس گرفتهشد. برای ارزیابی اثرات آلوئهورا بر واکنش استرس، کورتیزول، گلوکز، هماتوکریت، هموگلوبین، یون سدیم و کلر و فعالیت لیزوزیم اندازهگیری شد. ماهیان تغذیه شده با 1/0 و 25/0% آلوئهورا بیشترین وزن نهایی را داشتند(05/0>p)، در حالیکه افزایش وزن، ضریب تبدیل غذایی و رشد ویژه اختلاف معنیداری را در بین گروههای نشان ندادند. در تمامی جیرههای حاوی آلوئهورا شمار گلبولهای قرمز و سفید و میزان هماتوکریت و هموگلوبین را در قزلآلا افزایش نشاندادند(05/0>p). همچنین درصد ائوزینوفیلها به طور معنیداری در ماهیان تغذیه شده با 25/0% آلوئهورا در مقایسه با دیگر گروهها افزایش داشت(05/0>p). فعالیت لیزوزیم به طور معنیداری در سرم خون ماهیان تغذیه شده با 25/0% آلوئهورا بالاتر بود(05/0>p). ماهیان تغذیه شده با 5/0% آلوئهورا به طور معنیداری آلبومین بالاتری در سرم نسبت به دیگر گروهها داشتند(05/0>p). بیشینه نرخ بقا (100%) در تیمار 5/0 درصد آلوئهورا و متعاقب آن (6/98%) در تیمارهای 25/0 و 1/0 درصد آلوئهورا مشاهده گردید. کمینه نرخ بقا در تیمار فاقد آلوئهورا مشاهدهشد. بعد از استرس در ماهیان تغذیه شده با جیره آلوئهورا ، سطوح کورتیزول، گلوکز، هماتوکریت، هموگلوبین و فعالیت لیزوزیم به طور معنی داری تغییرات کمتری را نسبت به ماهیان فاقد آلوئهورا در جیره نشان دادند (05/0>p). بر طبق نتایج بدست آمده استنتاج میشود که افزودن آلوئهورا به جیره می تواند مقاومت علیه استرس حاد درجه حرارت و شوری، ایمنی غیراختصاصی و نرخ بقاء را در بچه ماهیان قزل آلا افزایش دهد. اما در ارتباط با اثرا آلوئهورا بر رشد و پیشنهاد دوز مناسب از آلوئهورا نیاز به بررسی بیشتر است. کلمات کلیدی: آلوئهورا، پارامترهای رشد، شاخصهای خونی، استرس حاد شوری و درجه حرارت، نرخ بازماندگی، قزلآلای رنگین کمان.
مرضیه عروجعلی فاطمه پیکان حیرتی
کادمیوم از جمله فلزات سنگین شایع وارد شده به دریای خزر و اکوسیستم های رودخانه ای اطراف آن است. هدف از این مطالعه بررسی اثرات غلظت های تحت کشنده کادمیوم بر ساختار بافت آبشش و برخی پارامترهای خونی ماهی استرلیاد بود. 60 قطعه ماهی با میانگین وزنی 95/0±69/41 گرم و میانگین طولی 14/0±98/23 سانتی متر در 4 گروه با 3 تکرار تقسیم شدند. ماهیان در گروه های صفر (شاهد)، 16، 32 و 64 میکروگرم در لیتر کادمیوم به مدت 21 روز در تانک های 95 لیتری تحت شرایط آزمایشگاهی نیمه ثابت قرار گرفتند. در طی آزمایش فاکتورهای فیزیکو شیمیایی آب شامل اکسیژن محلول، درجه حرارت، ph، ec، نیترات، فسفات، قلیائیت و سختی سنجش شد. در پایان دوره خونگیری از ناحیه ساقه دمی ماهی با استفاده از ماده ضد انعقاد edta پنج درصد صورت پذیرفت و بافت آبشش برای مطالعات آسیب شناسی در محلول بوئن تثبیت و به روش مرسوم هماتوکسیلین ائوزین مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان دادکه بافت آبشش متحمل تغییرات متعددی همچون هیپرپلازی، هیپرتروفی و ادم سلول های اپیتلیال رشته های آبششی، نکروز رشته ها و تیغه های ثانویه آبششی، حلقه شدن تیغه های ثانویه و همجوشی رشته ها و تیغه های ثانویه آبششی شده است. شدت تغییرات وارده به بافت آبشش متناسب با افزایش غلظت کادمیوم، افزایش یافت به طوری که بیشترین تغییرات آسیب شناسی در ماهیان تیمار شده با غلظتg/lµ64 در مقایسه با گروه شاهد مشاهده شد. پارامترهای خون شناسی شامل شمارش گلبول های قرمز و سفید، هماتوکریت، هموگلوبین، شاخص های ثانویه خون شناسی شامل متوسط حجم گلبول قرمز(mcv) ، میانگین هموگلوبین هر گلبول قرمز (mch) و میانگین غلظت هموگلوبین گلبول قرمز (mchc)، شمارش افتراقی گلبول های سفید و نسبت گلبول سفید به گلبول قرمز اندازه گیری شدند. به طوری کلی نتایج نشان داد که از بین فاکتورهای مورد بررسی، تنها دو شاخص هماتوکریت و هموگلوبین در گروه های تیمار شده با 32 و 64 میکروگرم در لیتر کادمیوم در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی داری افزایش یافته بود (05/0p<). سایر فاکتورهای خون شناسی تفاوت معنی داری را در بین گروه های مختلف آزمایشی نشان نداد (05/0p>). این نتایج بیانگر اثر مخرب کادمیوم محلول در آب در غلظت های تحت کشنده در ایجاد تغییرات آسیب شناسی بافت آبشش و فاکتورهای خون-شناسی ماهی استرلیاد است.
مهسا یزدانی اردستانی نصراله محبوبی صوفیانی
انگل لیگولا اینتستینالیس (ligula intestinalis) از انگل هایی است که در محوطه شکمی ماهیان زیست می کند و موجب بروز آثار سوء در بدن میزبان می گردد که تحت عنوان بیماری لیگولوزیس نامیده می شود. این بیماری یکی از شایعترین بیماری های ماهیان آب شیرین به ویژه ماهیان دریاچه ها و مخازن آبی در اکثر نقاط دنیا محسوب می شود. در مطالعه حاضر شیوع انگل لیگولا در عروس ماهی زاینده رود petroleuciscus esfahani، از ماهیان بومی رودخانه زاینده رود و تأثیر آن روی برخی از پارامترهای رشد و تولید مثل این گونه مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور نمونه برداری از دو ایستگاه، یکی در نزدیکی خروجی تصفیه خانه فاضلاب ذوب آهن به عنوان ایستگاه آلوده به انگل لیگولا و دیگری در نزدیکی پل صفائیه مابین زرین شهر و مبارکه به عنوان ایستگاه شاهد، انجام شد. نمونه برداری در سه مرحله، یکی پیش از فصل تخم ریزی در اسفند ماه سال 90 و دو بار در فصل تخم ریزی، در ماه های فروردین و اردیبهشت سال 91 از ایستگاه های ذکر شده انجام شد و طی این سه مرحله در مجموع 290 قطعه عروس ماهی زاینده رود صید و مورد بررسی قرار گرفت. از بین 175 ماهی صید شده از ایستگاه آلوده در مجموع 59 ماهی دارای پلروسرکوئید انگل لیگولا اینتستینالیس بودند و درصد شیوع 71/33 % محاسبه شد. مقایسات بین ماهیان آلوده به انگل لیگولا با ماهیان سالم ایستگاه آلوده و پس از آن با ماهیان ایستگاه شاهد به منظور مشاهده اثر احتمالی سایر عوامل اکولوژیکی بر پارامترهای مورد نظر انجام شد. وزن متوسط ماهیان ایستگاه شاهد اختلاف معنی داری را با ماهیان ایستگاه آلوده داشت که احتمالاً می تواند به علت تأثیر سایر عوامل اکولوژیکی از جمله آلودگی های محیطی روی وزن ماهیان در ایستگاه آلوده، به دلیل نزدیکی به تصفیه خانه کارخانه ذوب آهن و خروجی آن باشد. نتایج نشان داد gsi، hsi و گلیکوژن کبدی به دلیل وجود انگل لیگولا در ماهیان آلوده کاهش یافته اند. کاهش هماوری در ماهیان آلوده به دلیل وجود انگل لیگولا و آلودگی های محیطی احتمالی می تواند جهت توضیح کاهش معنی دار هماوری در ماهیان آلوده نسبت به ماهیان ایستگاه شاهد، بیان شود. در بعضی بخش های بافت کبد ماهیان آلوده خونریزی و حضور گلبول های سفید و در بافت گناد ماهیان ماده تغییر شکل، بد شکلی و آتروفی تخمک ها به علت فشار فیزیکی ناشی از وجود انگل مشاهده گردید. ضریب چاقی تحت تأثیر انگل نیز تغییر نکرده بود. با توجه به نتایج به دست آمده، وجود انگل لیگولا می تواند بر پارامترهای تولیدمثلی عروس ماهی زاینده رود تأثیر منفی گذاشته و با توقف عملکردهای تولیدمثلی تهدیدی جدی برای جمعیت این ماهی در رودخانه زاینده رود باشد. سکون آب در کنار آلودگی های محیطی در ایستگاه نمونه برداری و حضور پرندگان آبزی تحت چنین شرایطی می تواند احتمال ابتلای ماهیان به انگل لیگولا را افزایش دهد. بنابراین، اقدامات در جهت کاهش و یا توقف ورود آلودگی های صنعتی و همچنین حذف میزبانان حدواسط، می تواند شیوع آلودگی با این انگل را کاهش دهد.
محمد موحدی نسب عیسی ابراهیمی
چکیده اکوسیستم های آبی، سیستم های پویا و پایداری هستند که به لحاظ تنوع زیستی و جغرافیایی از اهمیت بالایی برخوردار می باشند. مخازن سدها، سامانه های اکولوژیکی پیچیده و پویایی هستند که با فعالیت های بشری تعامل زیادی دارند. آنها نه تنها منابع تامین کننده آب هستند، بلکه زیستگاه های متنوعی با چرخه های متوسط هیدرولوژیکی را برای گیاهان و جانوران فراهم می کنند که به زیبایی چشم انداز منطقه و توسعه بسیاری از فرصت های تفرجی منتهی می گردند.با توجه به اینکه یوتریفیکاسیون سبب از بین رفتن و ناپایداری گیاهان طبیعی و اجتماعات جانوری می شود، بنابراین برای حفظ پایداری این اکوسیستم های آبی باید روند تروفی دریاچه شناخته شود. هدف از این مطالعه بررسی وضعیت تروفی و روند تغییرات آن در فصول بهار و تابستان دردریاچه سد زاینده رود بود. در این مطالعه نمونه برداری از اردیبهشت تا شهریور 1390 در 4 مرحله به فاصله زمانی هر 45 روز یکبار در 2 فصل انجام شد. پارامترهای فیزیکوشیمیایی آب (دما، اکسیژن محلول، ph، هدایت الکتریکی، عمق روئیت سکشی دیسک و میزان مواد مغذی) و همچنین میزان کلروفیل a اندازه گیری شد. برای تعیین وضعیت تروفی از طبقه بندی ارائه شده توسط oecd برای دریاچه ها و شاخص tsi استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد که فصل نمونه برداری تاثیر معنی-داری بر پارامترهای کیفی آب دارد(05/0>.(p از سوی دیگر بر طبق نتایج آزمون آنالیز واریانس یک طرفه، تغییرات مکانی به جز پارامترهای دما( فقط در اردیبهشت ماه) و عمق رویت صفحه سکشی دیسک بر سایر پارامترهای کیفی آب تاثیر معنی داری نشان نداد)05/0< .(pنتایج نشان داد که عنصر فسفر به عنوان عامل محدود کننده ی تولید در این اکوسیستم مطرح می باشد. بنابراین چرخه ی فسفر و تغییرات آن در این اکوسیستم نقش مهمی در میزان تولیدات اولیه ایفا می کند. مقدار فسفر از ماه های فصل بهار به طرف ماه های تابستان روند کاهشی نشان داد. کاهش مواد مغذی در تابستان ناشی از کاهش ورودی آب و مصرف آن توسط جلبکها می باشد. در مجموع دریاچه سد زاینده رود بر اساس کلروفیل a در وضعیت الیگوتروف، براساس فسفر کل در وضعیت مزوتروف، بر اساس عمق رویت صفحه سکشی دیسک در وضعیت مزوتروف و در نهایت براساس شاخص وضعیت تولید کل در وضعیت الیگوتروف مایل به مزوتروف قرار گرفت. کلمات کلیدی: دریاچه سد زاینده رود، یوتریفیکاسیون، شاخص tsi ، oecd، الیگوتروف، مزوتروف، وضعیت تروفی
هادی بهاری نصراله محبوبی صوفیانی
زیست بوم به دو نوع آبی و خشکی تقسیم می شود و از مجموع این دو زیست کره (بیوسفر) حاصل می گردد. زیست بوم آبی بیش از 70 درصد سطح زمین را می پوشاند. بیشترین تنوع زیستی با ارزش جهانی در مناطق دریایی دیده می شود که دارای زیستگاه های بسیار متنوع و پایدار می باشند. از مهمترین زیست بوم های آبی، جزایر مرجانی هستند. بخاطر عدم وجود این زیست بوم در اکثر مناطق دنیا، تنوع بسیار بالا و نیز مزایائی که برای مردم ساکن در سواحل دارند، از اهمیت زیادی نسبت به سایر زیست بوم های آبی برخوردارند. امروزه عوامل مخرب متفاوتی زیستگاه آبسنگ های مرجانی تهدید نموده و خطر از بین رفتن 11 درصد از این زیستگاه های دریایی پر تولید با تنوع و غنای گونه ای را به دنبال دارد. در مقابل تخریب این مناطق، برای دست یابی به توسعه ی پایدار و مدیریت مناسب، اطلاعات دقیق مکانی پیش شرطی برای برنامه ریزی بهتر از مناطق ساحلی است. یکی از ابزارهای مناسب برای مطالعه و شناخت زیستگاه آبسنگ مرجانی، علم سنجش از دور است. اگرچه تصاویر ماهواره ای از اوایل دهه ی 80 میلادی برای مطالعات دریایی استفاده شده است، اما حتی در استفاده از تصاویر ماهواره ای پیشرفته نیز برای طبقه بندی عارضه ها محدودیتهایی وجود دارد. این تحقیق در برگیرندهی امکان استفاده از داده های سنجش از دوری در طبقه-بندی عارضه های بستری در زیستگاه آبسنگ مرجانی جزیره ی سیری واقع درخلیج فارس است. در این راستا، تحقیق حاضر با ارزیابی روش های پیش پردازشی مناسب، از جمله تصحیحات اتمسفر، سطح و ستون آب، از تصاویر ماهواره ای quickbird برای طبقه بندی عارضه های بستری در 6 طبقه استفاده کرده است. این طبقه بندی شامل کلاسهای طیفی و اطلاعاتی مرجان توده ای، مرجان پراکنده، جلبک متراکم، جلبک پراکنده، ماسه و آب های عمیق است. نتایج بدست آمده نشان دهنده ی بهبود 14.2% در طبقه بندی بستری بعد از اجرای عملیات پیش پردازشی (73.5%) نسبت به تصویر خام(59.3%) در روش طبقه بندی حداقل فاصله است. برای شناسایی و اطمینان از مطالعات میدانی، از روش های بارزسازی نسبت باند، pca، crosta، hsv، ls-fit و mnf برای شناسایی سه عارضه ی جلبک، مرجان و ماسه برای انتخاب بهینه ی نمونه های آموزشی استفاده شده است. آشکارسازی تغییرات به وسیله ی ماهواره ی لندست 5 بین سال های 1985-2000، نشان دهنده ی کاهش در بستر مرجان توده ای و افزایش در جلبک متراکم و ماسه در طول این مدت بوده است. نتایج کلی حاکی از قابلیت بهینه و مناسب تصاویر ماهواره ای در مطالعات زیستگاه های آبسنگ مرجانی است.
سوگل کیانی امینه امیدوار فرهادیان
محیط های آبی به علت ورود پسآب های صنعتی، کشاورزی و خانگی اغلب در معرض آلاینده های مختلف نظیر فلزات سنگین هستند. فلزات سنگین می توانند وارد همه اکوسیستم ها شوند و مشکلات متعددی برای موجودات آبزی ایجاد کنند. ریزجلبک ها به عنوان تولیدکنندگان اولیه در اکوسیستم های آبی اهمیت بسیاری دارند زیرا اکسیژن و مواد آلی برای دیگر موجودات را فراهم می کنند. در این مطالعه تاثیر غلظت های مختلف (0، 5، 50، 100، 250، 500 و 750 میلی گرم در لیتر) فلزات سنگین نیکل، مس و سرب بر تراکم، رشد، میزان کلروفیل a، زیست توده خشک و تغییرات مرفولوژیکی سلولی در جلبک سبز scenedesmus quadricauda بررسی گردید. آزمایش به صورت یک طرح کامل تصادفی به مدت 14 روز در شرایط محیطی محیط کشت bold basal’s medium (bbm)، دمای 25 درجه سانتیگراد، دوره نوری 12 ساعت روشنایی: 12 ساعت تاریکی و شدت نور 60 میکرومول فوتون بر مترمربع بر ثانیه برای هر دسته از آزمایش ها انجام گرفت. نتایج نشان داد که تاثیر سمیت فلزات بسته به فلزات و غلظت های آنها متفاوت بود. کاهش معنی داری p<0.01)) درتراکم جلبکی، رشد، زیست توده و کلروفیل a در تیمارهای مختلف هر دسته از آزمایش ها وجود داشت. اثر سمیت فلزات سنگین مورد آزمایش بر زیست توده و کلروفیلa به ترتیب مس>سرب> نیکل بود. مرفولوژی سلولی (بر اساس تعداد سلولها در هر کلونی) از جمعیت s. qaudricauda در طی دوره آزمایش دچار تغییرات قابل ملاحظه ای گردید. تیمارهای با غلظت های پایین تر کلنی های تک سلولی بیشتری داشت ولی با افزایش غلظت فلزات سنگین نیکل، مس و سرب مرفولوژی سلولی تمایل به کلنی های چهارسلولی در جمعیت داشت. این مطالعه نشان داد که واکنشs.quadricauda به فلزات سنگین سریع، کم هزینه و به راحتی قابل اندازه گیری است، بنابراین، این گونه برای پایش بیولوژیکی در آب های شیرین به ویژه آب های در معرض فلزات سنگین مس، سرب و نیکل توصیه می گردد.
نسترن زمانی شورابی حمید زیلویی
در مطالعه حاضر، از پوسته میگو و کیتوزان به دلیل ارزش اقتصادی کم و در دسترس بودن برای جذب اکسی تتراسایکلین موجود در پساب آبزی پروری بوسیله ی طرح آزمایش رویه های پاسخ استفاده گردید. در این مطالعه تاثیر همزمان چهار فاکتور اصلی شامل غلظت اولیه اکسی تتراسایکلین (10، 30 و 50 میلی گرم بر لیتر)، ph اولیه محلول حاوی اکسی تتراسایکلین (2، 5 و 8)، میزان جاذب (10، 55 و 100میلی گرم بر لیتر) و دما (15، 25 و 35 درجه سانتیگراد) روی راندمان جذب اکسی تتراسایکلین با استفاده از روش باکس- بنکن طراحی و از آنالیز واریانس داده های آزمایش طرح رویه های پاسخ، برای اعتبار سنجی مدل پیشنهادی استفاده گردید. در این مطالعه، مدل پیشنهادی معادله درجه دوم (مدل کوادراتیک)، با توجه به تجزیه و تحلیل anova مورد تائید قرار گرفت. همچنین از روش دستگاهی کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (hplc) جهت تشخیص میزان تتراسایکلین باقی مانده در محلول پس از عبور از جاذب استفاده شد. بررسی مورفولوژی سطح وگروه های عاملی موجود در سطح جاذب و مقایسه مساحت سطح ویژه پوسته میگو و کیتوزان به عنوان جاذب، قبل و پس از جذب با استفاده از تکنیک های روبش میکروسکوپ الکترونی (sem)، مادون قرمز (ft-ir) و bet انجام گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده برای هردو جاذب، راندمان جذب اکسی تتراسایکلین با کاهش غلظت اولیه اکسی تتراسایکلین از 50 به 10 میلی گرم بر لیتر، افزایش ph اولیه محلول حاوی اکسی تتراسایکلین از2 به 8، میزان جاذب به صورت تقریبی از 10 به 100 میلی گرم بر لیتر و دما از 15 به 35 درجه سانتیگراد، افزایش می یابد. معادلات رگرسیون حاصله از آنالیز واریانس داده ها برای جذب تتراسایکلین توسط پوسته میگو وکیتوزان به ترتیب دارای مقادیر میزان همبستگی 0/9879و 0/9899 می باشند که نشان دهنده پیروی جذب از مدل شبه مرتبه دوم است. در شرایط آزمایشی بهینه شده، حداکثر راندمان جذب اکسی تتراسایکلین توسط پوسته میگو و کیتوزان به ترتیب 65/7 و 84/8 می باشد. این نتایج به روشنی نشان دهنده توانایی بیشتر کیتوزان نسبت به پوسته میگو برای جذب اکسی تتراسایکلین از محلول های آبی بوده که این امر به دلیل بیشتر بودن سطح ویژه (نتایج حاصل از bet) و خلل و فرج (نتایج حاصل از sem) کیتوزان نسبت به پوسته میگو می باشد.
سعید اسداله نصرآبادی نصراله محبوبی صوفیانی
چکیده در این مطالعه ساختار جمعیتی و ویژگی های تولیدمثلی ??? سیاه ماهی ریزفلس (capoeta damascina) از خانواده کپورماهیان (cyprinidae)، یکی از ماهی های بومی رودخانه زاینده رود، با نمونه برداری ماهیانه از اسفند ماه 85 تا بهمن ?? مورد بررسی قرار گرفت. گروه سنی برای جنس ماده بین +0 تا +10 و برای جنس نر+0 تا +8 متغیر بود. نسبت جنسی 5?/1:1 (نر به ماده) بود. ماده ها اندازه ای بزرگ تر از نرها نشان دادند. طول چنگالی بزرگ ترین ماده صید شده 2/54 سانتی متر و وزن آن 2340 گرم و طول چنگالی بزرگ ترین نر صید شده 39 سانتی متر و 1115 گرم بود. در جنس های نر و ماده به ترتیب گروه های سنی + 3 و +4 بیشترین فراوانی را داشتند. بیشترین ضریب وضعیت برای هر دو جنس در خردادماه مشاهده گردید. کمینه و بیشینه هم آوری مطلق به ترتیب برابر 2523 و 72625 به دست آمد (42/18714 ± 26422). با ملاحظه شاخص نمو گنادی، قطر تخمک و بررسی های بافت شناسی، فصل تولید مثل این گونه در بهار (ماه های اردیبهشت و خرداد) به دست آمد. نتایج همچنین گویای آن است که سیاه ماهی ریزفلس یک گونه با تخم ریزی تدریجی در طول دوره ای کوتاه می باشد. رشد طولی برای هر دو جنس با معادله رشد برتالانفی بیان گردید. پارامتـــرهای رشد برتالانـــفی برای ماهی هــای نر ??/?? = l?، ????/0 = k، ?/???- =t0 و برای ماهی های مــاده ??/?? = l?، ?/???? = k، ????/0 = t0 به دست آمد. رابطه بین طول و وزن برای جنس نر )??/0 = r) ?/???? x????/ 0= w و برای جنـــس ماده )9?/0 = r) ????/2x ????/ 0= w بود. شاخص عملکرد رشد برای ماده ?/?? ?´ = و برای نر ??0/6 ?´ = به دست آمد که بیانگر رشد سریع تر ماده ها نسبت به نرها است.
رضوان حاتمی نصراله محبوبی صوفیانی
آبزی پروری ازجمله فعالیت¬های تولیدی است که امروزه با افزایش تقاضای جهانی برای تولیدات آبزی پروری مورد توجه سرمایه گذاران قرار گرفته است، اگرچه توسعه کنترل نشده آن مانند هر فعالیت تولیدی دیگری بر محیط زیست تأثیر خواهد داشت. گسترش آبزی پروری و لزوم توسعه همگام آن با معیارهای زیست محیطی نیاز به مطالعه آثار نامطلوب احتمالی آبزی پروری را آشکار می¬سازد. بررسی ویژگی¬های کمی و کیفی منابع آبی دریافت¬کننده پساب از ارکان توسعه پایدار و اعمال مدیریت صحیح در زمینه شیلات است. رودخانه زاینده رود نیز از منابع آبی دریافت کننده پساب چندین کارگاه پرورش ماهی می باشد، برای ارزیابی اثر اکولوژیکی ناشی از پساب مزارع پرورش ماهی روی جوامع زیستی و کیفیت آب رودخانه زاینده¬رود سه مزرعه مستقر در حاشیه رودخانه زاینده رود در محل دیمه، حجت آباد و نکوآباد تکاب به ترتیب با ظرفیت تولید 250، 25و70 تن انتخاب گردید. برای آنالیزهای فیزیکوشیمیایی و بررسی وضعیت کفزیان ، نمونه برداری از آب و ماکروبنتوزهای رودخانه زاینده رود در سه نوبت پاییز، زمستان و بهار انجام گرفت. ایستگاه¬های نمونه برداری در محل ورودی وخروجی مزارع و چند ایستگاه در رودخانه شامل بالادست مزرعه، 50-100 متر پایین دست و یک کیلومتر پایین¬دست ورود پساب به رودخانه انتخاب شدند. نمونه¬های آب برای تعیین پارامترهای دما، اکسیژن محلول، ph، cod، bod5، tss، tds ، آمونیوم، نیترات و فسفات آنالیز شدند. شاخص¬های زیستی محاسبه شده برای جوامع درشت¬بی¬مهرگان¬کفزی شامل غنای تاکسونی، غنای ept، فراوانیept، تراکم، فراوانی تاکسون¬های مقاوم به آلودگی و شاخص¬های تنوع سیمپسون و شانون بودند. همچنین برای برای ارزیابی اثر پساب مزارع بر کیفیت آب، شاخص کیفی آب (nsfwqim) نیز محاسبه گردید. نتایج نشان داد که در بیشتر مواقع غلظت فاکتورهای اندازه¬گیری شده شامل cod، bod5، tss، tds ، آمونیوم، نیترات و فسفات در پساب مزارع پرورش ماهی نسبت به ورودی افزایش معنی¬داری (05/0p<) داشته است. غلظت اکسیژن محلول وph پساب مزارع نیز در مقایسه با ورودی کاهش معنی¬داری(05/0p<) را نشان داد. کاهش شاخص کیفی آب nsfwqimنیز در محل خروجی پساب، بیانگر کاهش کیفیت آب در محل خروجی مزارع می¬باشد. نتایج همچنین حاکی از افزایش بار آلاینده¬ها با شدت فعالیت¬های مدیریتی کارگاه بود، البته در بیشتر موارد غلظت آلاینده¬ها در حد مجاز پساب برای ورود به آب¬های سطحی قرار داشتند. به طور کلی مقادیر اندازه¬گیری شده در پساب خروجی کارگاه¬ دیمه به طور معنی¬داری (05/0p<) بیشتر از پساب سایر مزارع بود که نشان می¬داد با افزایش مقدار بیومس ماهیان، غلظت آلاینده¬ها نیز در پساب بیشتر می¬گردد. کاهش تاکسون¬های حساس به آلودگی و افزایش فراوانی و تعداد تاکسون¬های مقاوم به آلودگی در محل پساب مزارع نسبت به ورودی نیز نتایج آنالیزهای فیزیکوشیمیایی آب را تأیید نمود. نتایج آنالیزهای فیزیکوشیمیایی آب بیانگر تأثیر اندک پساب بر کیفیت آب رودخانه بود که به نظر می¬رسد به علت قدرت خودپالایی و ظرفیت رقیق¬سازی رودخانه باشد. هرچند تأثیر پساب بر خصوصیات فیزیکوشیمیایی آب رودخانه ناچیز بود، نتایج مطالعه حاضر نشان داد جوامع بی¬مهرگان کفزی رودخانه تحت تأثیر پساب مزارع قرار گرفته¬است و در مواقعی که دبی آب رودخانه کمتر بود، تأثیر نامطلوب پساب بر جوامع کفزیان مشخص¬تر می¬گشت. وضعیت کیفی آب و جوامع زیستی رودخانه در ایستگاه یک کیلومتر پایین¬دست بهبود ¬یافت، ولی به ویژه در مورد ایستگاه¬های پایین¬دست مزارع با تولید زیاد به نظر می¬رسد مسافت بیشتری نیاز است که تأثیر پساب مزرعه توسط رقیق¬سازی رودخانه و توان خودپالایی آن کاملاً از بین برود. با توجه به این¬که مقدار بیومس مزارع و ظرفیت رقیق¬سازی رودخانه از موثرترین عوامل در تعیین میزان آلایندگی یک مزرعه پرورش ماهی می¬باشند، بهتر است هنگام احداث مزارع به این فاکتورها توجه نمود و همگام با حفاظت از محیط زیست، آبزی¬پروری را توسعه داد.
مسعود زنگنه فاظمه پیکان حیرتی
بوم سازگان آبی هر روزه، دریافت کننده حجم وسیعی از آلاینده هایی همچون فلزات سنگین، هیدروکربن ها، آفت کش ها و مواد آلی هستند. هدف از انجام این تحقیق بررسی اثرات کلرید کادمیوم بر برخی شاخص های خون شناسی و بافت شناسی ماهی نازک chondrostoma regium است.
صفی اله حیدری امیدوار فرهادیان
نیترات و آمونیوم در محیطهای آبی به عنوان منبع نیتروژن مورد استفاده جلبک ها قرار می گیرند. جلبک ها هم در حذف ترکیبات نیتروژنی و هم در تولید بیوماس جلبکی مفید نقش مهمی دارند. گونه هایی که به سطوح بالای نیتروژن مقاوم هستند، جهت تصفیه پساب های غنی از نیتروژن مفید هستند. این فواید باعث استفاده میکروآلگ ها به عنوان موجودات کاربردی در فعالیت های آبزی پروری می شود. بنابراین معرفی میکروآلگ بومی به نام scenedesmus quadricauda ،که دارای رشد و تولید مثل مناسبی در پساب های غنی از نیتروژن می باشد، برای این تحقیق انتخاب گردید. در این تحقیق، ابتدا s. quadricauda در سطوح مختلف نیترات و آمونیوم (9/2 تا150 میلی مولار) به عنوان ماده غذایی کشت داده شد و سپس در آزمایش دیگر، میزان کارایی این جلبک در حذف ترکیبات آمونیاک و نیتریت از پساب کارگاه پرورش ماهی مورد آزمایش قرار گرفت. نتایج نشان داد که میزان بیوماس جلبک s. quadricauda در غلظت های 9/2، 25، 50، 75، 100 و 150 میلی مولار نیترات به ترتیب 0/89، 0/86، 0/48، 0/48، 0/26 و 0/22 میلی گرم بر میلی لیتر بود، در حالیکه میزان بیوماس برای آمونیوم در همین غلظت ها به ترتیب 0/89، 0/76، 0/53، 0/38، 0/38 و 0/31 میلی گرم بر میلی لیتر بدست آمد. از سوی دیگر میزان رشد ویژه در همین غلظت ها برای نیترات به ترتیب 0/065، 0/063، 0/015، 0/015، 0/045- و0/065- در روز بود، در حالیکه این میزان برای آمونیوم در همین غلظت ها 065/0، 053/0، 023/0، 003/0- ، 003/0- و 023/0- در روز بدست آمد. میزان بیوماس در غلظت های 9/2، 5، 10، 15، 20 و 25 میلی مولار نیترات به ترتیب 0/54، 0/68، 0/75، 0/78، 0/68، 0/68 و 0/50 میلی گرم بر میلی لیتر بدست آمد، در حالیکه این میزان برای آمونیوم در همین غلظت ها54/0، 65/0، 50/0، 39/0، 38/0 و 37/0 میلی گرم بر میلی لیتر بدست آمد. میزان رشد ویژه در همین غلظت ها برای نیترات به ترتیب 0/192، 0/230، 0/240، 0/273، 0/260 و 0/185 در روز بود، در حالیکه این مقدار برای آمونیوم در همین غلظت ها0/1920، 0/143، 0/143، 0/170، 0/083 و 0/059 در روز بدست آمد. بنابراین بهترین محدوده رشد جلبک مورد نظر بین 2/9 تا 25 میلی مولار نیترات و آمونیوم است در حالیکه بهترین غلظت نیترات و آمونیوم برای رشد جلبک سندسموس 15 میلی مولار بدست آمد. در این غلظت، سندسموس دارای حداکثر میزان رشد ویژه 0/27 در روز و حداقل زمان دوبرابر شدن 2/54 روز می باشد. علاوه بر این، یافته های ما در مورد پرورش جلبک سندسموس بر روی تیمارهای مختلف پساب بر آن دلالت دارد که رشد بر روی پساب رقیق شده با محیط کشت bbm(11/0 و 0/62 میلی گرم در لیتر آمونیاک و نیتریت) عملکرد بهتری دارد. در این شرایط، بالاترین تعداد سلول جلبکی (106×9سلول در میلی لیتر)، بالاترین میزان کلروفیل a (90/2 میلی گرم در لیتر) و حذف بهترآمونیاک (89/57%) و نیتریت (89/53%) حاصل گردید. یافته های این تحقیق نشان داد که s.quadricauda ترکیبات نیتروژن دار را در آبهای طبیعی جذب می کند و در تانک های پرورش جلبک موجب تولید بیوماس ارزان قیمت این جلبک می گردد. این جلبک می تواند به عنوان غذای زنده مناسب برای پرورش زئوپلانکتون ها در محیط های پرورشی و آزمایشگاهی استفاده شود. همچنین، این گونه کاندیدای مناسبی در طراحی سیستم های بیوفیلتر دار در حذف ترکیبات نیتروژن دار از فاضلاب ها و پساب های انسانی و کشاورزی است.