نام پژوهشگر: محمد ابراهیم بنی حبیب
بهمن وزیری محمد ابراهیم بنی حبیب
یکی از مهمترین مسائل پیش رو جهت احداث سد، انتخاب ساختگاه مناسب می باشد. طرح های سدسازی اغلب پیچیده بوده و در مطالعه این گونه طرح ها گزینه های متنوع ساختگاه سد براساس معیارهای مختلف باید ارزیابی شوند. تنوع و تضاد این معیارها با یکدیگر باعث پیچیدگی تصمیم گیری در مورد انتخاب ساختگاه شده و استفاده از مدل های تصمیم گیری چند معیاره را جهت نیل به این هدف اجتناب ناپذیر می گرداند. در این تحقیق اولویت محل ساخت سد کندوله در استان کرمانشاه با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور معیارهای مناسب به کمک مطالعات و نظرات کارشناسان، در قالب چهار گروه اصلی فنی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی تعیین گردید. سپس برای تعیین وزن هفده زیر معیار مطرح در انتخاب این ساختگاه از تصمیم گیری گروهی استفاده شد. در مرحله بعد چهار گزینه پیشنهادی برای سد کندوله بر اساس این معیارها و زیر معیارهای مربوطه توسط شش مدل تصمیم گیری چند معیاره وزن دهی ساده، برنامه ریزی توافقی، ویکور، شباهت به گزینه ایده آل، تسلط تقریبی و تحلیل سلسله مراتبی رتبه بندی شدند. در انتها نیز پس از اولویت بندی ساختگاه های مورد بررسی در هر روش، نتایج باهم مقایسه و به کمک روش های ادغام مانند میانگین رتبه ها، بردا و کپ لند تلفیق گردیدند. همچنین در این تحقیق با پیشنهاد مدل اصلاح شده برای هریک از روش های تصمیم گیری چند معیاره مطرح شده و مقایسه نتایج آن با حالت تصمیم گیری گروهی، سعی شد تا با ارائه راهکارهایی فرآیند حل مساله در روش های تصمیم گیری چند معیاره مسیر کوتاهتر و کم هزینه تری را طی کند. نتایج نشان داد که اولویت بندی گزینه ها در پنج مدل وزن دهی ساده، برنامه ریزی توافقی، ویکور، شباهت به گزینه ایده آل و تحلیل سلسله مراتبی یکسان و با مدل تسلط تقریبی متفاوت بوده و تفاوت نتیجه ناشی از جبرانی بودن پنج مدل فوق و غیر جبرانی بودن مدل تسلط تقریبی می باشد. همچنین بررسی ها نشان داد که نتایج بدست آمده از مدل اصلاح شده، در هریک از روش های تصمیم گیری چند معیاره با نتایج بدست آمده از تصمیم گیری گروهی مطابقت داشته و بنابراین می توان از این مدل به جای فرآیند تصمیم گیری گروهی در تحلیل چند معیاره استفاده کرد. همچنین نتایج حاصل از روش های ادغام با نتایج بدست آمده از پنج مدل وزن دهی ساده، برنامه ریزی توافقی، ویکور، شباهت به گزینه ایده آل و تحلیل سلسله مراتبی مطابقت دارد.
مصطفی حبیبی داویجانی محمد ابراهیم بنی حبیب
افزایش روز افزون جمعیت باعث شده است که نیازهای آبی در بخش های آب شرب، صنعت وکشاورزی افزایش یابد. این شرایط نیاز به اعمال راه کارهایی موثر، برای مدیریت بهینه وکارآمد آب می باشد. لذا در این تحقیق مدل دوهدفه اقتصادی-اجتماعی برای تخصیص بهینه منابع آب در بین بخش های کشاورزی، صنعت و خدمات ارائه گردیده است. در بخش کشاورزی تابع تولید هر یک از محصولات تعیین شده و سپس براساس توابع تولید، سطح زیرکشت، عملکرد محصول و درآمد حاصله از هر محصول، تابع هدف تلفیقی مشخص گردیده است. در بخش صنعت با توجه به این که تقاضای آب، تابعی از میزان محصول، قیمت نهاده آب و قیمت سایر نهاده ها است، تابع تقاضای این بخش تعیین شد. با توجه به ضرورت موجود بخش خدمات، کل آب مورد نیاز این بخش به طور کامل تخصیص داده شد. سپس با استفاده از دو الگوریتم فرا ابتکاری، ژنتیک (ga) و هوش جمعی (pso) بیشینه سازی توابع هدف و تخصیص بهینه منابع آب بین بخش کشاورزی و صنعت، انجام و مقایسه گردید. با توجه به نتایج حاصله در حوضه کویر مرکزی ایران، در بخش اقتصادی می توان درآمد های حاصله را از 73 میلیارد ریال در حالت پایه به 112 میلیارد ریال، در حالت بهینه تخصیص منابع آب بدست آورد. همچنین با توجه به نتایج بدست آمده از این تحقیق، در حالت بهینه تخصیص منابع آب در منطقه کویر مرکزی، می توان برای 1096 نفر در بخش-های صنعت و کشاورزی اشتغال ایجاد نمود، که نسبت به وضعیت پیشین در حدود 13 درصد رشد را در پی خواهد داشت. در مجموع با تخصیص بهینه منابع آب بین بخش های مختلف، باید بیان نمود، می توان درآمدهای حاصله در منطقه کویر مرکزی ایران را تا 56 درصد نسبت به وضعیت فعلی بهبود بخشید که در این صورت، شاهد تحول قابل توجه ای در این منطقه خواهیم بود. لذا تغییر در الگوی تخصیص منابع آب در این منطقه امری لازم و ضروری به نظر می آید.