نام پژوهشگر: عباس علی محمدی سراب
شهاب الدین بیگی عباس علی محمدی سراب
استفاده از سنجش از دور بخصوص در محدوده حرارتی به دلیل کاربرد های متعدد در علوم محیطی به طور روز افزون در حال افزایش می باشد. در حال حاضر دسترسی به داده های حرارتی با قدرت تفکیک مکانی و زمانی مناسب، محدودیت-های زیادی دارد. به همین دلیل در سال های اخیر روش های برای بهبود قدرت تفکیک مکانی این تصاویر با استفاده از تصاویر انعکاسی ارائه شده است. این تحقیق بر روی داده های سنجنده etm+و modis در بخش های از استان تهران و البرز انجام گرفت. پس از پیش پردازش های اولیه و محاسبه حرارت سطحی، تصاویر در قدرت تفکیک های 120، 240،360، 480، 600، 720، 840 و 960 متر شبیه سازی گردید. سپس با استفاده از روش های t-sharp، رگرسیون چندمتغییره و شبکه عصبی، حرارت سطحی در قدرت تفکیک 500 متر تخمین زده شد. از سوی دیگر با استفاده از چهار روش شبکه عصبی، تبدیل موجک-عصبی، گرام اشمیت-عصبی و روش کوکریجینگ نیز حرارت سطحی در قدرت تفکیک 250 متر تخمین زده شد. نتایج این تحقیق نشان داد در قدرت تفکیک 500 متر روش شبکه عصبی با استفاده از تمامی باند های انعکاسی در تمام کاربری ها، بهترین دقت را دارد. در قدرت تفکیک 250 متر روش شبکه عصبی با ورودی باند قرمز، مادون قرمز و شاخص پوشش گیاهی تنها در نواحی کشاورزی بهترین دقت را دارد و برابر با 27/1 درجه سانتی گراد می باشد. در نواحی شهری و کل منطقه مورد مطالعه ترکیب موجک-شبکه عصبی دقت بالاتری دارد و مقدار مطلق خطا برای نوحی شهری و کل منطقه به ترتیب برابر با 98/0 و 53/1 درجه سانتی گراد می باشد. در نواحی بایر روش کوکریجینگ از دقت بالاتری برخودار است و مقدار مطلق خطا با این روش برابر با 79/0 درجه سانتی گراد می باشد. در نهایت بهترین تصویر حرارتی تخمین زده شده به عنوان ورودی مدل tvdi در نظر گرفته شد و نقشه رطوبت نسبی خاک با مقدار مطلق خطا برای نواحی کشاورزی برابر با 07/0 بدست آمد.
زهره کرمانی القریشی عباس علی محمدی سراب
به منظور تعیین ویژگیهای اکولوژیکی زیستگاه گوسفند وحشی در پارکهای ملی خجیر و سرخه حصار اقدام به جمع آوری اطلاعات مربوط به مشاهدات جمعیتی گله های قوچ و میش در سه فصل پاییز، زمستان و بهار، از طریق مطالعات زمینی در این مناطق گردید. این اطلاعات در چهار دسته مربوط به مشاهدات پاییز، زمستان و بهاره میش های بره دار و بهاره قوچ ها، میش های نازا و بره های بزرگتر از یکسال مرتب گردید و رقومی شد. سپس با استفاده از سیستم اطلاعات جفرافیایی درصد فراوانی و تراکم قوچ و میش در ارتباط با لایه های شیب، جهت، ارتفاع، تیپ خاک، تراکم پوشش گیاه (کل پوشش گیاهی، گیاهان با ارتفاع (5-5/0) متر، علفیهای غیر گندمی)، واحدهای اقلیمی و فاصله از منابع آب، جاده (آسفالته و شنی، خاکی، پیاده رو) و روستا) برای هر فصل به طور جداگانه بررسی شد و نقشه های مطلوبیت زیستگاه تهیه گردید. نتایج نشان داد که فراوانی قوچ و میش ها در طبقات خاصی از شیب و جهت بیشتر است. جهتهای مورد توجه جانور، اغلب جنوبی و شرقی می باشد که قوچ ها و میش های نازا در بهار جهتهای شرقی را ترجیح می دهند. پراکنش جمعیت بیشتر روی خاکهایی می باشد که سنگریزه فراوان داشته و دارای نفوذ پذیری خوبی می باشد. درصد تراکم و فراوانی قوچ و میش با افزایش درصد تراکم کل پوشش گیاهی و علفیهای غیر گندمی و تراکم پوشش گیاهی با ارتفاع بیش از5/0 متر افزایش نشان می داد، ولی مورد اخیر با افزایش میش های بره دار، رابطه نداشت. بررسی نقش فاصله نشان داد که با افزایش فاصله از منابع آب و گریزگاه، فراوانی قوچ و میش ها به شدت کاهش می یابد و همچنین در فاصله 500 متری از جاده های آسفالته و شنی و 1000 متری روستاها، این جانور بندرت دیده می شود. ارزیابی نقشه های تهیه شده، نشان دهنده ارتباط نزدیک و منطقی بین نقشه های مطلوبیت زیستگاه و مشاهدات میدانی موجود می باشد.