نام پژوهشگر: نگین سلامات
نرگس امراللهی بیوکی محمدصدیق مرتضوی
روزانه مقادیر عظیمی از استرسورهای شیمیایی وارد اکوسیستمهای آبی میشوند. این ترکیبات با اثر بر فرآیندهای زیستی آبزیان سبب مخاطرات زیستی و بروز پاسخهای مختلف بیولوژیک در این گروه از موجودات میگردند. خامه ماهی گونه بومی سواحل شرقی خلیج فارس و دریای عمان بوده و به لحاظ شیلاتی یکی از مهمترین ماهیان پرورشی جهان محسوب میشود که طی مهاجرت به مناطق ساحلی و دور از ساحل میتواند تحت تأثیر استرسورهای محیطی قرار گیرد. در این پژوهش پاسخهای اکوفیزیولوژیک و آنتی اکسیدانی ویتامین (e) این گونه در شرایط محیطی و آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. نخست 6 ایستگاه در منطقه تالاب تیاب و مصب رودخانه شور و شیرین در نظر گرفته شد، 3 ایستگاه در منطقه نزدیک ساحل و 3 ایستگاه در منطقه دور از ساحل قرار داشت. میزان غلظت سرب، کادمیوم و هیدروکربنهای نفتی کل در رسوب، آب و بافت کبد خامه ماهیان صید شده در این ایستگاهها اندازه گیری گردید. میزان فعالیت آنزیمهای alt، ast و شاخص هپاتوسوماتیک در بین ایستگاههای دور و نزدیک، با وجود تفاوت در مقادیر، اختلاف آماری معنی داری نشان نداد (p>0.05). مقدار ویتامین e، پروتئین کل و شاخص تغییرات هیستوپاتولوژیکی در بین ایستگاههای دور و نزدیک، اختلاف آماری معنی داری نشان داد (p<0.05). در بخش دوم این پژوهش تعداد مورد نیاز خامه ماهی از منطقه جمع آوری گردید و به مدت 45 روز با شرایط آزمایشگاه سازگار گردید. با انجام تست سمیت کشنده میزان غلظت کشنده متوسط آلاینده سرب، کادمیوم، هیدروکربنهای نفتی کل و ترکیب این آلایندهها در این گونه محاسبه شد. پس از آن، خامه ماهیان به مدت 21 روز تحت القاء غلظتهای %5، %10 و %20 غلظت کشنده از هر کدام از گروهها قرار داده شدند. در فواصل زمانی 12، 24، 96 ساعت و 7، 14 و 21 روز نمونه خون و کبد گرفته شد. در بافت کبد میزان ویتامین e به عنوان آنتی اکسیدان بدن مورد سنجش قرار گرفت و تغییرات معنی دار آن (p<0.05) در طی زمانهای نمونه گیری نشان از بروز استرس و آسیب اکسیداتیو بود به گونه ای که کاهش بیشتر مقدار آن در اثر افزایش غلظت تیمار، بیانگر آسیب شدیدتر بود. تغییرات فاکتورهای فیزیولوژیک آنزیمهای alt، ast و پروتئین کل به صورت افزایش معنی دار میزان آنزیمها و کاهش معنی دار میزان پروتئین کل پلاسما بود (p<0.05) که علت آن تخریب غشاءسلولی هپاتوسیتهای کبدی و اثر بر فعالیت فیزیولوژیک کبد عنوان شد. شاخص هپاتوسوماتیک نیز در گروههای مختلف آلاینده محاسبه و مقایسه نتایج آن از جهت معنی داری با گروه کنترل نشان دهنده بروز اختلاف معنی دار بود (p<0.05). تغییرات هیستوپاتولوژیکی کبد خامه ماهیان به صورت شاخص تغییرات هیستوپاتولوژیک به تفکیک زمان و نوع استرسور ارائه گردید. نتایج حاصل از مطالعه هیستوپاتولوژیکی دارای هماهنگی کاملی با نتایج سایر بخشها و تأییدی بر آن نتایج بود.
راضیه لموچی نگین سلامات
رشد سریع فعالیت های صنعتی در دهه های اخیر و عدم رعایت الزامات زیست محیطی بهمراه تخلیه پساب های آلوده صنایع نظیر صنایع پتروشیمی منجر به ورود مقادیر زیادی از فلزات سنگین به محیط می گردد. فلزات سنگین از جمله آلاینده های زیست محیطی هستند که برخلاف آلاینده های آلی به راحتی از محیط حذف نمی شوند. فلزات سنگین بواسطه پایداری و تجزیه ناپذیری از اهمیت خاصی برخوردارند و افزایش غلظت آنها درمحیط به بالاتر از استاندارد های زیست محیطی بدلیل ماندگاری بالا، ورود به زنجیره غذایی و خاصیت تجمعی فلزات سنگین باعث بروز اثرات نامطلوبی بر آبزیان و انسان می گردد. جذب زیستی یک فن آوری موثر برای حذف بهینه آلاینده ها از جمله فلزات سنگین از محلول های آبی است. در این مطالعه میکروارگانیسم های مقاوم به فلزات سرب و روی از رسوبات بندر امام خمینی جداسازی و با انجام تست های بیوشیمیایی شناسایی گردید. در ادامه قابلیت رشد میکروارگانیسم های شناسایی شده در حضور غلظت های مختلف فلز مورد بررسی قرار گرفت. همچنین تاثیر فاکتورهای محیطی دما و شوری بر رشد میکروارگانیسم ها مطالعه و شرایط بهینه جهت رشد آنها تعیین گردید. در نهایت توانایی باکتری ها در حذف فلزات سرب و روی مورد مطالعه قرار گرفت. سه باکتری مقاوم به فلز سرب ochrobactrum anthropi، bacillus firmus و bacillus subtilis و دو باکتری مقاوم به فلز روی micrococcus luteus و pseudomonas aerogionsa جداسازی و با استفاده از تست هایی بیوشیمیایی و رجوع به منابع باکتریولوژیکی شناسایی شدند. باکتری های مقاوم به فلز سرب قادر به رشد تا غلظت های بالای این فلز 800 میلی گرم بر لیتر نیز بودند. در حالی که از میان دو گونه مقاوم به فلز روی m. luteus نسبت به p. aerogionsa گونه مقاوم تری می باشد. بررسی توانایی میکروارگانیسم ها در جذب فلزات سرب و روی نشان داد که با افزایش غلظت فلز درصد حذف نیز افزایش می یابد بالاترین میزان حذف فلز سرب 5/53 درصد در غلظت 200 میلی گرم بر لیتر این فلز متعلق به باکتری o.anthropi می باشد. بیشترین میزان حذف روی نیز 76 درصد در غلظت 50 میلی گرم بر لیتر توسط باکتری m.luteus بود. نتایج حاصل از بررسی تاثیر میزان نمک در محیط نشان داد که تمام گونه های مورد مطالعه به استثنای o.anthropi گونه های هالوتولرانت بوده و در رنج وسیعی از غلظت های مختلف نمک قادر به رشد می باشند.
مریم خانیان علیرضا صفاهیه
با وجود اینکه بنزوآلفاپایرن (bap) یکی از آلاینده های عمومی آب است، اطلاعات مربوط به اثرات آن روی سیستم ایمنی ماهیان هنوز محدود می باشد. در این راستا مطالعه بر روی ماهی هامور معمولی جهت تعیین اثرات bap روی پارامترهای ایمنی، کبدی و پاتولوژیک تحت تاثیر غلظت های مختلف bap صورت گرفت. در تحقیق کنونی، 100 عدد ماهی هامور معمولی از طریق تزریق داخل صفاقی با 2، 20 و 200 mg/kg وزن بدن بنزوآلفاپایرن به مدت 14 روز و تحت شرایط آزمایشگاهی تیمار شدند. تغییرات پارامترهای خونی نظیر تعداد هموسیت ها و تغییرات هماتوکریت (hct) و عملکردهای ایمنی نظیر فاگوسیتوز، تغییرات فعالیت لیزوزیم، پایداری غشای لیزوزوم و تغییرات ایمنوگلوبولین m igm)) در روزهای 0، 2، 4، 7 و 14 آزمایش اندازه گیری شد. از طرفی دیگر، نمونه هایی از طحال، راس کلیه و کبد جهت انجام مطالعات هیستوپاتولوژی جدا شده و به مدت 12 ساعت در محلول بوئن تثبیت شدند. مقاطعی به ضخامت 5 میکرومتر از بافت ها تهیه گردیده و با رنگ هماتوکسیلین و ائوزین برای بررسی با میکروسکوپ نوری رنگ آمیزی شدند. نتایج نشان داد که پارامترهای ایمنی نظیر فعالیت لیزوزیم، مقادیر igm، پایداری غشای لیزوزوم و فعالیت فاگوسیتوزی، همچنین پارامترهای خونی از جمله تعداد گلبول های قرمز و درصد هماتوکریت، به صورت وابسته به دوز تا روز 4 کاهش و سپس در روزهای 7 و 14 افزایش یافت. کمترین مقدار این پارامترها در ماهیان تیمار شده با غلظت 200 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن بنزوآلفاپایرن در روز 4 مشاهده شد. مقادیر آنزیم های کبدی ast و alp تا روز 7 با افزایش غلظت bap افزایش و در روز 14 کاهش یافت. بر اساس نتایج هیستوپاتولوژی، افزایش مقادیر آنزیم های کبدی در پلاسما به علت آسیب کبدی بوده که منجر به آزاد سازی این آنزیم ها به داخل خون شد. تغییرات پاتولوژیک کبد شامل واکوئلاسیون، دژنراسیون، افزایش مراکز ملانوماکروفاژی، اتساع فضای دیس و هیپرتروفی سلول بودند. افزایش مراکز ملانوماکروفاژی، تخریب گلبول های قرمز و احتقان نیز در طحال مشاهده شد. همچنین افزایش مراکز ملانوماکروفاژی و نکروز تغییرات مشاهده شده در راس کلیه بودند. بیشترین فراوانی و وسعت آسیب های هیستوپاتولوژی در ماهیان تیمار شده با غلظت 200 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن بنزوآلفاپایرن مشاهده شد.
فاطمه شاه علیان نگین سلامات
استفاده از میکروارگانیسم ها یکی از راه های عملی در کاهش آلودگی های نفتی می باشد. برخی از میکروارگانیسم ها با تولید بیوسورفاکتانت از طریق ازدیاد میزان انحلال پذیری هیدروکربن ها در فاز آبی، باعث افزایش تجزیه زیستی می شوند. به منظور بررسی رشد و تولید بیوسورفاکتانت و تجزیه آنتراسن توسط باکتری های ساکن در رسوبات آلوده خور موسی و همچنین مطالعه رشد آن ها، نمونه های رسوب از منطقه اخذ شد. هشت گونه باکتریایی جدا و خالص سازی شده و توسط تست های بیوشیمیایی شناسایی شدند. باکتری های جداسازی شده به محیط کشت msm حاوی آنتراسن به عنوان تنها منبع کربن انتقال داده شدند که میزان رشد آنها در غلظت های 10، 20 و 30 میلی گرم بر لیتر از طریق کدورت سنجی توسط دستگاه اسپکتروفتومتر در طول موج 600 نانومتر اندازه گیری شد. از طرفی میزان آنتراسن حذف شده از محیط توسط سنجش میزان آنتراسن با دستگاه hplc تعیین شد. تولید بیوسورفاکتانت توسط گونه های شناسایی شده نیز به سه روش blood agar، drop collaps، oil spread مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که از بین باکتری های موجود در رسوبات گونه های pseudomonas aeruginosa، psedomonas stutzeri، psedomonas putida و bacillus subtilis با تولید بیوسورفاکتانت و گونه های alcaligenes denitrificans و bacillus pumilus بدون تولید این ماده قادر به رشد در محیط آنتراسن می باشند. گونه pseudomonas aeruginosa بیشترین تولید بیوسورفاکتانت را نشان داد. باکتری های جداسازی شده بالاترین میزان رشد را در غلظت 30 میلی گرم بر لیتر آنتراسن از خود نشان دادند. مطالعه قابلیت تجزیه زیستی آنتراسن توسط باکتری ها نشان داد که در بین آنها، گونه p. aeruginosa بیشترین درصد تجزیه زیستی (486/98) را در 120 ساعت داشته در حالی که گونه a. denitrificans کمترین درصد (933/35) را نشان داد. این مطالعه موید آن است که برای حذف آلودگی های ایجاد شده، استفاده از باکتری های بومی با توانایی تولید بیوسورفاکتانت کارایی روند تصفیه را به میزان مطلوبی افزایش می دهد.
نجمه نوروزی غلامرضا اسکندری
به طور وسیعی شیوع بیماری های حیوانات آبزی، هم از نظر فراوانی و هم از نظر شدت افزایش یافته است که تعدادی از آنها با تغییرات محیطی آنتروپوژنیک همراه هستند. دانسته ها در مورد روابط متقابل پیچیده بین آلودگی و عوامل عفونی بر روی سیستم ایمنی مهره داران کم است. این روابط متقابل به شدت سلامت موجودات را تحت تاثیر قرار می دهد. در مطالعه حاضر، ما اثرات دو غلظت (20 and 200 mg/kg) از بنزوآلفاپایرن (bap) را در الحاق با عفونت vibrio alginolyticus درماهی هامور معمولی epinephlus coioides مطالعه کردیم. هدف از این مطالعه آشکار کردن روابط متقابل بین استرسورها در ارگانیسم میزبان بود. در این راستا 200 قطعه ماهی هامور معمولی سالم (183±5 gram bw) در 7 گروه تقسیم شدند که شامل : ا-گروه کنترل 2- گروه تزریق شده با روغن نارگیل 3و 4- گروه تزریق شده با bap 20 و 200 mg/kg 5و 6- گروه تزریق شده با bac+bap 20 و 200mg/kg 7- گروه تزریق شده با باکتری vibrio alginolyticus. همه گروه ها بعد از تزریق باکتری به مدت 14 روز در شرایط ثابت آزمایشگاهی نگهداری شدند. نتایج مطالعه ما با استفاده از اندازه گیری پارامترهای خونی و ایمنی، آنزیم های کبدی و بافت شناسی بررسی شد. به طور مختصر تغییرات پارامترهای خونی مثل گلبول های قرمز خونی، درصد هماتوکریت و فاکتورهای ایمنی مثل فاگوسیتوزیز، فعالیت لیزوزیم، پایداری غشای لیزوزوم و igm در روزهای 1، 2، 4، 7 و14 آزمایش اندازه گیری شدند. نمونه های بافتی طحال، کلیه سری و کبد برای مطالعات بافت شناسی جدا شدند و در محلول فرمالین برای مدت 12 ساعت نگهداری شدند. برش های 5 میکرومتری از بافت ها آماده شدند و به وسیله هماتوکسیلین و ائوزین رنگ آمیزی شدند. نتایج نشان داد که فاکتورهای ایمنی و خونی تا روز 4 کاهش یافتند و سپس تا روز 14 در همه گروه های آزمایشی به جز گروه های اکسپوز شده با باکتری تنها، افزایش یافتند. پائین ترین و بالاترین مقدار این پارامترها به ترتیب در گروه های ترکیبی و گروه باکتری مشاهده شد. نتایج مطالعه ما روابط متقابل بین عفونت vibrio alginolyticus و اکسپوز با دو غلظت bap را در ماهی هامور معمولی نشان می دهد. ما فرض می کنیم که پاسخ التهابی آغاز شده با عفونت باکتریایی، مانع توانایی ماهی هامور معمولی برای مقاومت در برابر bap نسبت به شرایط طبیعی است. به عبارت دیگر پارامترهای ایمنی مثل igm پلاسما، فعالیت لیزوزیم، پایداری غشای لیزوزوم، و فعالیت فاگوسیتوزیزبه طور معنی داری تا روز 4 و 7 به ترتیب در گروه های تحت تاثیر قرار گرفته با دو دز bap و bac+bap کاهش یافتند. کاهش پارامترهای ایمنی در ماهیان تحت تاثیر قرار گرفته با bap و باکتری vibrio alginolyticus، پیشنهاد کننده روابط آنتاگونیستیک و مخا لف بین این دو استرسور است. آنزیم های ast و alp تا روز 7 افزایش یافتند و سپس تا روز 14 کاهش یافتند. بالاترین مقدار این دو آنزیم در ماهیان تیمار شده با bac+bap200 mg/kg در همه روزهای نمونه برداری مشاهده شد. تغییرات پاتولوژیکی در طحال تقریبا در همه گروه ها افزایش مراکز ملانوماکروفاژی، خونریزی، تراکم سلول های ایمنی و مشاهده کلنی های باکتری را نشان دادند. تغییرات پاتولوژیکی درکلیه سری شامل مراکز ملانوماکروفاژی، شکسته شدن گلبول های قرمز، کلنی های باکتری و به هم ریختگی بافتی بود. تغییرات پاتولوژیکی مثل واکوئله شدن هپاتوسیت ها، مراکز ملانوماکروفاژی، هیپرتروفی سلول های کبدی و نکروز بافتی در همه گروه ها مشاهده شد
امین ورنیک نگین سلامات
درمیان انواع مختلف آلاینده ها، تولیدات نفتی یکی از مهمترین آلاینده های اکوسیستم های آبی می باشد. اغلب سمیت نفت و مشتقات آن مربوط به فاز محلول این ترکیبات می شود. به همین خاطر، در مطالعه حاضر آزمایش سمیت حاد (lc50 96h) و نیز بررسی تاثیر سمیت فاز محلول در آب (wsf) نفت گاز خام بر برخی پارامترهای کبدی فیل ماهی خاویاری huso huso، بعنوان یک گونه آبی کم نظیر و مدل مناسب از ماهیان تجاری دریای خزر، مورد بررسی قرار گرفت. ترکیب wsf در آزمایشگاه حاصل از ترکیب چهار قسمت آب کلرزدایی شده و یک قسمت نفت گاز خام بدست آمد. به منظور انجام آزمایش سمیت حاد تعداد 7 عدد فیل ماهی 200-250 گرمی در سه تکرار به مدت 96 ساعت در معرض غلظت های اسمی 4%، 12%، 20%، 28%، 36% ترکیب wsf نفت گاز خام قرار داده شدند و میزان مرگ و میر آنها مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش سمیت تحت کشنده ماهیان به مدت 7 روز در معرض غلظت های 04/0%، 4/0%، 2% و 4% ترکیب wsf نفت گاز خام قرار داده شدند و پس از جداکردن سرم خون در آزمایشگاه مقادیر آنزیم های آلانین آمینوترانسفراز ast، آلکالین فسفاتاز alp، آسپارتات آمینوترانسفراز alt، در دوره های زمانی 1روز، 2روز و 7 روز توسط دستگاه اتوآنالیزور اندازه گیری شدند. پس از 7 روز از آغاز آزمایش بافت کبد فیل ماهیان که در مجاورت با غلظت های مختلف ترکیب wsf نفت گاز خام قرار داده شدند، از نظر ضایعات هیستوپاتولوژیک مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که lc50 96h ترکیب wsfنفت گاز خام بر فیل ماهی 423/19% می باشد. حداکثر غلظت مجاز سمیت (matc) ترکیب wsf نفت گاز خام 942/1% و حداقل غلظت موثر (loec)، 554/9% ترکیب wsfنفت گاز خام بدست آمد. نتایج حاصل از آزمایش سمیت تحت کشنده، افزایش معنی داری در میزان آنزیم ast بعد از گذشت 24، 48 ساعت و 7 روز در معرض ترکیب wsfنفت گاز خام نسبت به گروه شاهد نشان داد (05/0 ? p). کاهش غلظت alp و alt در سرم خون فیل ماهی نسبت به گروه کنترل در تمامی تیمارها، در یک پاسخ وابسته به دوز مشاهده شد (05/0p ?). نتایج حاصل از مطالعات بافت شناسی نشان داد که آسیب های بافتی با افزایش غلظت ترکیب نفتی به طور چشمگیری افزایش می یابد. از مهمترین ضایعات هیستوپاتولوژیک بافت کبد فیل ماهی در معرض ترکیب wsfنفت گاز خام می توان به افزایش مراکز ملانوماکروفاژی، نفوذ لوکوسیتی، هیپرتروفی هسته و هپاتوسیت ها، دژنره شدن هپاتوسیت ها، احتقان خونی سینوزوئیدها و نکروز اشاره کرد. نتایج به طور کلی نشان داد که غلظت های تحت حاد ترکیب wsf تأثیرات فیزیولوژیک زیادی بر فیل ماهی می گذارد، با وجود ارزش اقتصادی بالای فیل ماهی و کاهش ذخایر آن، همچنین وجود صدها چاه نفت در کشورهای حاشیه خزر و توان بالقوه هیدروکربن های محلول درآب، به خاطر دسترسی بیشتر برای جوامع آبزی به نظر می رسد.
لیلا حسنی نژاد نگین سلامات
خوریات ماهشهر در حاشیه خلیج فارس قرار داشته و به دلیل استفاده واحدهای صنعتی اطراف از جیوه به عنوان کاتالیزور، در معرض آلودگی قرار دارند. جیوه فلزی منحصر به فرد می باشد که با توجه به ماهیت شیمیایی و غلظت مصرفی این فلز، میزان تاثیرات آن بر روی موجود زنده متغیر است. در تحقیق حاضر، تغییرات هیستوپاتولوژیک آبشش، کلیه و روده جهت ارزیابی اثرات غلظت های حاد جیوه مورد مطالعه قرار گرفت. 30 عدد ماهی شانک زرد باله ( میانگین وزنی 20±150 گرم) از خوریات ماهشهر صید شده و به مدت یک هفته با شرایط آزمایشگاهی سازگار شدند. سپس نمونه هایی به طور تصادفی انتخاب شده و به مدت 21 روز در تانک های حاوی غلظت های 0 (کنترل)، 10، 20، 40 و 80 میکروگرم بر لیتر نمک کلرید جیوه نگهداری شدند. سپس از هر تیمار 6 ماهی انتخاب و بافت های آبشش، کلیه و روده آنها جدا شد. نمونه های هر سه بافت جهت تثبیت در محلول ثبوتی بوئن قرار داده شده و پس از طی مراحل معمول تهیه مقاطع بافتی، مورد رنگ آمیزی h&e و رنگ آمیزی های اختصاصیpas و آلسین بلو قرار گرفته و مقاطع تهیه شده، توسط میکروسکوپ نوری بررسی شد. نتایج نشان داد که در غلظت های پایین جیوه (10 و 20 میکروگرم بر لیتر) در بافت آبشش، تغییرات مورفولوژیک شامل اتصال برخی رشته های آبشش، کوتاهی یا کندگی موضعی برخی رشته ها، افزایش ترشح موکوس، بی نظمی و به هم ریختگی آرایش رشته ها، و تغییرات هیستوپاتولوژیک شامل افزایش سلول های موکوسی، برآمدگی اپی تلیوم تیغه ای، ادم تیغه ای به همراه افزایش فضای زیر اپی تلیال، چماقی شدن انتهای تیغه ها، هیپرتروفی سلول های اپی تلیال و هیپرتروفی تیغه ها، اتصال تیغه ها، پرخونی، تلانژیکتازی و نفوذ لوکوسیت بود. تغییرات مورفولوژیک در غلظت های بالا (40 و 80 میکروگرم بر لیتر) شامل به هم ریختگی شدید رشته ها و تجمع شدید دبری بر روی آنها بود. تغییرات هیستوپاتولوژیک در غلظت های بالا شامل هیپرتروفی و هیپرپلازی اپی تلیوم، نفوذ لوکوسیت، افزایش ضخامت رشته ها و تیغه ها، تلانژیکتازی و آنوریسم تیغه ای، افزایش سلول های موکوسی و سلول های کلراید، افزایش ترشح موکوس و ریزش اپی تلیوم بود. در بافت کلیه، غلظت های بالای جیوه منجر به ایجاد ضایعاتی نظیر بزرگ شدن گلومروس و کاهش (یا فقدان) فضای بومن، انسداد لومن لوله های ادراری، تورم ابری و دژنرسانس هیالن سلول های اپیتلیالی لوله ها، تجمع مواد زائد در برخی لوله ها و پیکنوز هسته برخی سلول های پوششی لوله های کلیوی شد. در غلظت کم جیوه نیز ضایعات کمی نظیر تجمع مواد زائد در برخی لوله ها و هیپرتروفی سلول های پوششی لوله ها مشاهده شد. در بافت روده، غلظت های بالای جیوه منجر به ایجاد ضایعاتی نظیر دژنراسیون و کندگی اپیتلیوم لومن روده ای، نفوذ لنفوسیت ها، خونریزی شدید، افزایش تراکم ماست سل ها و تورم راسی ویلی ها شد. در غلظت کم کلرید جیوه نیز ضایعاتی نظیر تحلیل موضعی و تورم راسی ویلی ها، نفوذ لوکوسیت ها و تراکم ماست سل ها در چین های روده ای مشاهده شد. با توجه به گزارش های متعدد از آلودگی خور موسی به فلز جیوه، به نظر می رسد که وجود ضایعات هیستوپاتولوژیک در ماهیان بومی این منطقه متداول باشد و احتمال می رود برخی از این تغییرات بتوانند به عنوان بیومارکر آلودگی جیوه مورد استفاده قرار گیرند؛ بنابراین پیشنهاد می گردد ماهیان منطقه به منظور بررسی میزان ضایعات هیستوپاتولوژیک تحت تاثیر آلاینده ها مورد پایش قرار گیرند.
لیلا غواصی نگین سلامات
همواره مقادیر عظیمی از عوامل استرس زای شیمیایی به اکوسیستم های آبی وارد می شوند. این ترکیبات با اثر بر فرایند های زیستی آبزیان سبب بروز پاسخ ها و سازش های زیستی در این گروه از موجودات می گردند. فنانترن یکی از سمی ترین آلاینده های آلی هیدروکربن های آروماتیک حلقوی است که از طریق فاضلاب های صنعتی و صنایع مربوط به پالایش و استخراج نفت وارد محیط های دریایی می شود. در مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات مخرب ناشی از مواجهه ماهیان با فنانترن، ماهی هامور معمولی (epinephelus coioides) در معرض غلظت های مختلف این آلاینده قرار گرفت. بدین منظور پنج غلظت متفاوت از فنانترن در روغن نارگیل (20، 50، 100، 200 و mg/kg 400) تهیه و به صورت درون صفاقی به ماهی ها تزریق شد. نمونه های بافتی از کبد ماهی هامور معمولی در زمان های مختلف از شروع تزریق فنانترن جهت ارزیابی اثرات و پاسخ های فیزیولوژیک تهیه و مورد سنجش قرار گرفت. نتایج حاصل از این مطالعه بیانگر افزایش معنی دار در میزان فعالیت آنزیم های کبدی کاتالاز، سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون اس-ترانسفراز و نیز میزان محتوای گلوتاتیون کبدی با افزایش غلظت و مدت زمان در معرض قرارگیری ماهی هامور معمولی با فنانترن بود (0.05p<). همچنین شاخص سوماتیک کبدی، با افزایش غلظت و مدت زمان در معرض قرارگیری ماهی هامور معمولی با فنانترن، کاهش معنی داری را نشان داد (0.05p<). با توجه به افزایش میزان فعالیت آنزیم های سنجیده شده و نیز کاهش شاخص سوماتیک کبدی، مشخص شد که فنانترن بر سیستم دفاع آنتی اکسیدانی ماهی هامور معمولی اثر گذاشته و موجب تخریب سلول های کبدی در این ماهی می شود.
نفیسه خلعتبری نگین سلامات
ماهی شانک زرد باله acanthopagruslatus یکی از با ارزش ترین ماهیان دریایی از نظر اقتصادی و شیلاتی در ایران است و مطالعات مختلفی بر روی جنبه های مختلف پرورشی آن صورت گرفته است. بنابراین درک و شناخت درست از مراحل رسیدگی جنسی و بررسی تغییرات بافت تخمدانی این گونه دریایی برای تکثیر و پرورش موفق آن ضروری است. جهت بررسی این تغییرات نمونه برداری ها از مهر ماه 1391 تا اردیبهشت 1392 در منطقه خور موسی واقع در شمال غربی خلیج فارس صورت گرفت. پس از مطالعات بافتی تخمدان ماهی شانک، 6مرحله رسیدگی جنسی در این ماهی شناسایی شد. این مراحل شامل مرحله نابالغ، مرحله رسیدگی اولیه ، مرحله بلوغ، مرحله رسیدگی نهایی، مرحله تخم ریزی شده و مرحله استراحت بود. شاخص gsiاز آبان ماه که همزمان با مرحله نابالغ (i) بود شروع به افزایش نمود و در اسفند ماه، در مرحله گناد رسیده (iv)، به اوج خود رسید و در ماه بعد از تخم ریزی ( فروردین ماه) کاهش ناگهانی یافت. تغییرات فصلی مشاهده شده در مراحل رشد گنادی و شاخصgsi انعکاس دهنده الگوی رشد تخمدانی و رفتار تولید مثلی ماهی شانک زرد باله بودند. این بررسی ها نشان دادند که ماهی شانک زرد باله دارای دوره تخم ریزی طولانی بوده و تخم ریزی در این ماهی به صورت غیر همزمان صورت می گیرد.
رحمان علیمی عبدالعلی موحدی نیا
گربه کوسه لکه دار (chiloscyllium punctatum) یکی از گونه های ماهیان غضروفی است که در آب های خلیج فارس زندگی می کند. ویژگی های خاص بیولوژیک کوسه ها، مانند وجود مقادیر فراوان اوره در خون و نقش مهم غده رکتال با سایر ویژگی های تنظیم اسمزی ماهیان استخوانی قابل مقایسه می باشد. در این تحقیق تعداد 36 عدد گربه کوسه لکه دار (chiloscyllium punctatum) در دو فصل پاییز (قبل از تولید مثل) و فصل بهار (زمان تولید مثل) از خور درویش در شمال خلیج فارس با استفاده از تور گوشگیر صید شدند. پس از توزین، بیومتری، تعیین جنسیت و شماره گذاری کوسه های صید شده، غده رکتال و کبد کوسه ها خارج و وزن آن ها اندازه گیری شد. سپس، بلافاصله غده رکتال به صورت کامل و قطعه ای از کبد به همراه بخش معینی از آبشش، جهت تثبیت در محلول ثبوتی بوئن قرار داده شدند. جهت مطالعات بافت شناسی، از نمونه ها به روش معمول پارافینه،برش های میکروسکوپی به ضخامت 5 میکرومتر تهیه شده و مورد رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین قرار گرفتند. در این پژوهش مشخص گردید که کوسه های کوچکتر در مقایسه با کوسه های بزرگتر، به نسبت اندازه بدن خود، دارای غده های بزرگتری بودند (05/0p<). همچنین، نتایج مشاهدات میکروسکوپی چهار بخش غده رکتال شامل: ناحیه کپسولی، پارانشیم بیرونی، پارانشیم درونی و کانال مرکزی را نشان داد. با بررسی وزن کبد مشخص گردید که کوسه های بزرگتر در مقایسه با کوسه های کوچکتر، به نسبت اندازه بدن خود، دارای کبد بزرگتری بودند (05/0p<). علاوه بر این، نتایج مشاهدات میکروسکوپی ساختارهای بافت آبشش مانند فیلامنت ها و لاملاها را نشان داد. وجود سه نوع سلول غنی از پمپ انقال فعال سدیم و پتاسیم (nka) در آبشش کوسه قابل تشخیص بود که شامل: 1) سلول های غنی از میتوکندری (mrc)، 2) سلول های منفرد غنی از nkaو 3) سلول های nrc فولیکولی بودند. همچنین، مشخص شد که کوسه های کوچکتر در مقایسه با کوسه های بزرگتر دارای غلظت های یونی و اوره بالاتری در خون بودند (05/0p<). علاوه بر این، بین الکترولیت ها با یکدیگر و با اوره خون رابطه ی معنی داری مشاهده گردید (01/0p<). نتایج این پژوهش نشان داد که هورمون های t3 و t4در فصل تولیدمثل نسبت فصل غیر تولیدمثل افزایش چشم گیری می یابد (05/0p<). نتایج بررسی ضریب همبستگی بین هورمون های تیروئیدی و اسمولیت های خون، وجود ارتباط معنی داری را نشان داد (05/0p<).
مهین صادقی محمدتقی رونق
چکیده هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی اثرات بنزوآلفاپایرن (bap) و عفونت باکتری vibrio alginoliticus بر هیستوفیزیولوژی تیروئید ماهی هامور معمولی (epinephelus coioides) می باشد. بدین منظور، 140 قطعه ماهی هامور معمولی (میانگین وزنی 9/7 ±180 گرم) به طور تصادفی انتخاب و پس از طی دوره سازگاری 10 روزه، به مدت 2 هفته مورد مطالعه قرار گرفتند. طراحی آزمایش بدین صورت بود که در تانک اول هیچ گونه تزریقی صورت نگرفت، به ماهیان تانک دوم فقط روغن نارگیل، تانک سوم باکتری v. alginoliticus با دوز cfu/ml 107، تانک چهارم و پنجم به ترتیب 20 و 200 میلی گرم بر کیلوگرمbap ، تانک ششم و هفتم نیز به ترتیب غلظت 20 میلی گرم بر کیلوگرمbap +cfu/ml v. alginoliticus 107 و غلظت 200 میلی گرم بر کیلوگرمbap + alginoliticus .cfu/ml v 107 به صورت درون صفاقی تزرق شد. در روزهای 1، 4، 7 و 14 خون گیری از سیاهرگ ساقه دمی ماهیان انجام شد و سنجش سطوح هورمون های تیروئیدی (t3، t4) و هورمون محرک تیروئید (tsh) به ترتیب با روش های elisa و irma صورت گرفت. نمونه های بافتی از ناحیه حلقی ماهیان در روزهای 1، 4، 7 و14 اخذ و در محلول بافر فرمالین تثبیت گردید. پس از طی مراحل بافت شناسی آزمایشگاهی، مقاطع بافتی با استفاده از روش رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین (h & e)، رنگ آمیزی و در زیر میکروسکوپ نوری بررسی شدند. نتایج، نشان دهنده کاهش قابل توجه غلظت هورمون های (t3،t4 و tsh) در روز چهارم آزمایش در تیمارهای دارای bap و تیمارهای ترکیبی نسبت به گروه های شاهد (05/0(p< و سپس افزایش این هورمون ها تا روز چهاردهم آزمایش بود. در ماهیان تیمار شده با alginoliticus . vکاهش قابل توجه این هورمون ها در روز هفتم و سپس افزایش آنها نسبت به گروه های شاهد، مشاهده گردید (05/0(p<. همچنین، نتایج بافت شناسی، نشان دهنده تغییرات قابل توجه در ساختار بافت تیروئید همه تیمارها بود. در گروه های تیمار شده با bap و تیمارهای ترکیبی، افزایش اندازه فولیکول های تیروئیدی، کاهش ارتفاع تیروسیت ها و کاهش بافت همبند بینابینی مشاهده گردید. در تیمار باکتری، ضایعات مذکور در روز هفتم مشاهده شد. در تیمارهای دارای bap و تیمارهای ترکیبی، افزایش غلظت هورمون ها و کاهش ضایعات بافتی، از روز چهارم به بعد به دلیل بیوترانسفورماسیونbap در کبد ماهیان و کاهش اثرات آن می باشد. همچنین در انتهای دوره آزمایش، بازگشت هورمون ها به سطوح کنترل و کاهش آسیب-های بافتی در تیمار باکتری، به دلیل کاهش بیماری زایی باکتری پس از 6 تا 7 روز، مشاهده گردید.
علیرضا نصوری نگین سلامات
به منظور بررسی میزان غلظت فلزات سنگین روی، مس، کادمیوم و سرب در منطقه بندر امام خمینی و خوریات اطراف آن، از پرنده کاکایی صورتی larus genei به عنوان بیواندیکاتور استفاده گردید. به این منظور نمونه گیری در دو فصل زمستان و بهار در 5 ایستگاه و در هر فصل تعداد 20 پرنده (12 ماده و 8 نر) به صورت تصادفی جمع آوری گردید. از بافتهای پر، کبد، کلیه و ماهیچه پرنده جهت تعیین غلظت فلزات سنگین نمونه برداری گردید. سنجش غلظت فلزات سنگین توسط دستگاه جذب اتمی gbt مدلsavantaa صورت گرفت. در بین فلزات، روی بیشترین و کادمیوم کمترین غلظت را در بین همه بافتها نشان داد. بر اساس نتایج بدست آمده از نمونه های فصل زمستان فلزات روی، کادمیوم و سرب در هر دو جنس نر و ماده در بافت پر بیشترین و در ماهیچه کمترین غلظت و در خصوص فلز مس بیشترین غلظت در کبد و کلیه و کمترین غلظت در ماهیچه مشاهده گردید. در فصل بهار در هر دو جنس نر و ماده فلزات روی و سرب در بافت پر بیشترین و در ماهیچه کمترین غلظت را دارا بودند و فلز مس بیشترین غلظت را در کبد و کلیه و کمترین غلظت را در بافت ماهیچه داشت. در هردو فصل زمستان و بهار بین وزن پرنده و غلظت فلزات سنگین همبستگی وجود نداشت. (p>0.05). در فصول زمستان و بهار در بافت ماهیچه پرنده ماده، اختلاف معنی داری بین غلظت فلزات روی و مس مشاهده نشد(p>0.05) و در خصوص سایر فلزات درکلیه بافتها اختلاف معنی دار وجود داشت(p<0.05). در پرنده نر برعکس پرنده ماده در بافت ماهیچه ، بین غلظت فلزات مس و کادمیوم اختلاف معنی داری وجود داشته (p<0.05) و در سایر موارد بین غلظت فلزات در زمستان و بهار اختلاف معنی داری مشاهده نگردید(p>0.05). غلظت فلز کادمیوم در کلیه بافت ها و مس و سرب در بافت ماهیچه از استاندار جهانی بالاتر بود.
زهرا سلیمانی علیرضا صفاهیه
خلیج فارس روزانه مقادیر زیادی از آلاینده های متفاوت را دریافت می کند و آلودگی آن یکی از مهمترین نگرانی های کشورهای حوزه خلیج فارس می باشد. در این تحقیق از تغییرات هیستوپاتولوژی کلیه و آبشش ماهی شانک زردباله و ماهی بیاح جمع آوری شده از خور موسی واقع در جنوب ایران و شمال خلیج فارس، جهت بررسی میزان تاثیر آلودگی منطقه بر آبزیان استفاده شد. مطالعات پیشین تجمع آلاینده ها در بافت های ماهیان این منطقه را نشان داده اند، اگرچه مشخص نبودکه این میزان آلاینده های تجمع یافته در بافت ها، بر روی سلامتی ماهیان موثر است. در این مطالعه 60 قطعه ماهی شانک زردباله و ماهی بیاح از پنج ایستگاه در خور موسی شامل :1)پتروشیمی 2)جعفری 3)اسکله نفتی مجیدیه 4)غزاله 5) زنگی نمونه برداری شدند (july 2010). انتخاب ایستگاههای نمونه برداری بر اساس نتایج مطالعات پیشین در ارتباط با میزان آلودگی های وارد شده به آنها انجام شد. نمونه های آبشش وکلیه ماهی شانک زردباله و ماهی بیاح جدا و به مدت 12 ساعت در محلول بوئن تثبیت شدند. سپس نمونه های تثبیت شده مراحل معمول تهیه مقاطع بافتی را طی کرده و درنهایت مقاطع تهیه شده، با هماتوکسیلین/ائوزین و pas رنگ آمیزی و توسط میکروسکوپ نوری بررسی شدند. تغییرات پاتولوژیکی مشاهده شده در بافت آبشش هر دو گونه عبارت بودند از: هیپرتروفی وهیپرپلازی سلول های اپیتلیالی، تلانژیکتازی و تجمع خون در مویرگ های تیغه ای، ادم تیغه ای، اتصال تیغه ها، بی نظمی تیغه ها و برآمدگی اپیتلیوم تیغه ای. تغییرات هیستوپاتولوژیکی موجود در نمونه های کلیه هر دو گونه شامل اتساع مویرگ های گلومرولی،کاهش فضای ادراری، افزایش تجمعات ملانوماکروفاژی، انسداد لومن لوله های ادراری و تورم سلول های اپیتلیالی لوله ها، دژنرسانس لوله ها و نکروز بود. شاخص تغییرات هیستوژاتولوژی (hai) بر اساس فراوانی ضایعات بافتی مشاهده شده در آبشش و کلیه هر دو گونه ماهی در هر ایستگاه تعیین شد. میزان hai هر دو بافت و هر دو گونه در ایستگاه پتروشیمی به طور معنی داری از سایر ایستگاه ها بیشتر بود (p<0.05)، که احتمالاً به دلیل آلودگی زیاد این خور به پسماندهای صنایع پتروشیمی و کارخانه کلرآلکالی مجاور آن می باشد. کمترین مقدار hai در خور زنگی مشاهده شد. در خور جعفری میزان hai ماهی شانک زردباله به طور معنی داری بیش از ماهی بیاح بود (p<0.05) که به نظر می رسد به دلیل آلودگی بیشتر آب خور جعفری باشد. از طرفی در خور مجیدیه میزان hai ماهی بیاح بیش از ماهی شانک زردباله بود. بر اساس تحقیقات پیشین میزان آلودگی رسوبات مجیدیه پس از خور پتروشیمی بیش از سایر خورها بوده و ار آنجاییکه ماهی بیاح، بستر زی می باشد بیشتر بودن hai آن منطقی به نظر می رسد .
راحله بگ زاده باغان احمد سواری
چکیده ماهی هامور معمولی(epinephelus coioides) میزبان طبیعی باکتری vibrio alginolyticus می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تغییرات هیستوپاتولوژیک گناد، و تغییرات هورمون های استروئیدی و گنادوتروپیکی ماهی هامور معمولی تحت تاثیر بنزوالفاپایرن (به عنوان عامل استرسزا غیرعفونی) و باکتری v. alginolyticus (به عنوان استرسور عفونی) انجام گرفت. در این راستا 140 قطعه از ماهیان هامور معمولی، در 7 گروه به صورت تصادفی تقسیم شدند. گروه یک کنترل بوده و به ماهیان این تانک هیچ تزریقی صورت نگرفت، به ماهیان گروه دوم روغن نارگیل تزریق شد. به ماهیان تانک سوم باکتری v. alginolyticusتزریق گردید. به ماهیان تانک چهارم و پنجم به ترتیب غلظت های 20 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم بنزوالفاپایرن تزریق شد، به ماهیان تانک های ششم و هفتمbap20 mg/kg + v. alginolyticusو bap200 mg/kg+v. alginolyticus تزریق شد. در روز های 1، 4، 7 و 14 خونگیری از ساقه دمی ماهیان انجام و میکروتیوب ها منتقل و پس از سانتریفوژ، پلاسمای خون جداسازی شد. پس از اخذ نمونه های گناد، در محلول فرمالین تثبیت و پس از طی مراحل پاساژ بافتی، مقاطع توسط رنگ آمیزی هماتوکسلین-ائوزین (h&e) رنگ آمیزی سپس، توسط میکروسکوپ نوری مجهز به لنز dino lite و نرم افزار کامپیوتریdino capture مورد بررسی قرار گرفتند. میزان هورمون های 17-بتاسترادیول و17-oh-پروژسترون با استفاده از روش ria و هورمون های gth? و gth??با استفاده از روشirma سنجیده شد. نتایج نشان دهنده وجود ضایعات بافتی شامل خونریزی و بی نظمی و افزایش فولیکول های پری نوکلئولوس و کروماتین-نوکلئولوس، افزایش بافت همبند بینابینی و کاهش فولیکول های تکامل یافته تر مانند فولیکول وزیکول زرده، در ماهیان تیمار شده با غلظت های mg/kg bap 20 و mg/kg bap200 مشاهده شد. در تیمار های ترکیبی bap20 mg/kg+ v. alginolyticusو bap200 mg/kg+v. alginolyticus تغییرات ایجاد شده مشابه به تیمار هایی که تنها با غلظت های 20 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم بنزوالفاپایرن القا شده بود، ولی با وسعت و شدت بیشتری مشاهده گردید. نتایج حاصل از اندازه گیری میزان دو هورمون 17-بتا استرادیول و 17-oh-پروژسترون نشان داد که بیشترین کاهش هر دو هورمون درتیمارهای bap مربوط به تیمارmg/kg 200 bap در روز 4 بود. میزان دو هومون در تیمار باکتری در روز 7 نسبت به سایر روزهای نمونه برداری کاهش معنی-داری داشت (05/0>p). سپس میزان دو هورمون تا روز 14 افزایش یافت. نتایج حاصل از سنجش هورمون های gth? و gth?? نشان دهنده افزایش وابسته به دوز این هورمون ها در روزهای 4 و 7 بوده و بیشترین میزان این هورمون ها در تیمار bap200 mg/kg+v. alginolyticus و در روز 7 ثبت شد. لازم به ذکر است که افزایش هورمون های گنادوتروپینی به علت کاهش هورمون های استروئیدی می باشد. واژگان کلیدی: گناد، 17-oh-پروژسترون، 17 –بتااسترادیول، gth? ، gth??، ria, irma vibrio, alginolyticus ، epinephelus coioides
مریم آخوندیان نگین سلامات
ماهی کلمه خزری از ماهیان با ارزش اکولوژیکی و اقتصادی دریای خزر بوده و دارای دو نژاد در سواحل ایران می باشد که از این میان، نژاد ترکمنی در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته است. در این پژوهش تعداد 80 عدد ماهی ماده ی کلمه از صیدگاه بندرترکمن و رودخانه ی قره سو از مهرماه 90 تا پایان فروردین ماه 91 در 8 نوبت صید گردیده و مورد مطالعه قرار گرفت. مشاهدات بافت شناسی توسط میکروسکوپ نوری، حاکی از وقوع 7 مرحله ی رشد تخمدانی شامل مراحل: هستک کروماتین، هستک کناری، آلوئول قشری، زرده سازی اولیه و ثانویه، رسیده و تخم ریخته، در هر دوره ی تولید مثلی ماهی کلمه بود. نتایج نشان داد که طول مرحله ی زرده سازی اولیه و ثانویه در این ماهی کوتاه بوده (5 ± 60 روز) و اووسیت ها از اوایل اسفند ماه به سرعت وارد مرحله ی رسیدگی شده و در 15 فروردین ماه، حداکثر تعداد اووسیت های رسیده در تخمدان مشاهده گردید. بیشترین مقدار شاخص gsi در نمونه های مورد مطالعه از 10 اسفند تا 15 فروردین (05/0 >p) و حداقل مقدار این شاخص در 30 فروردین (پایان تخم ریزی) مشاهده گردید. نتایج نشان داد که فصل تخم ریزی این گونه درمنطقه مورد مطالعه از 15 فروردین ماه آغاز شده و مدت زمان تخم ریزی این گونه نیز بسیار کوتاه است (5 ± 15 روز). سطح پلاسمایی هورمون 17 بتا استرادیول در اوایل اسفند ماه (هم زمان با مرحله¬ی زرده سازی) به بیشترین مقدارخود (01/9 ± 16/147 نانوگرم در میلی لیتر) رسید (05/0 >p). اما میزان آن از اوایل اسفند به تدریج کاهش یافته و پس از آن نیز هم زمان با تخم ریزی و تخلیه ی گنادها، به شدت کاهش یافت. در حالی که، هورمون 17 آلفا هیدروکسی پروژسترون در 15 فروردین ماه، به حداکثر مقدار خود (51/0±71/4 نانوگرم در میلی لیتر) رسیده (05/0 >p) و بلافاصله پس از تخم-ریزی با شیب تندی کاهش یافت. نتایج تحقیق حاضر هم چنین نشان داد که سطوح پلاسمایی هورمون کورتیزول در ماهی کلمه، با نزدیک شدن به زمان تخم ریزی افزایش یافت و در 15 فروردین ماه دقیقاَ پیش از زمان تخم ریزی، به حداکثر مقدار خود ( 25/2 ± 67/12 نانوگرم بر میلی لیتر) رسید (05/0 >p). کمترین سطح پلاسمایی یون کلسیم در 30 فروردین ماه (پایان دوره تخم ریزی) (05/0 >p) و بیشترین مقدار آن در اواسط اسفند ماه تا اواسط فروردین ماه (در مرحله زرده سازی اووسیت ها) ثبت گردید و از نظر غلظت یون مذکور، در سایر زمان های نمونه برداری تفاوت معنی داری مشاهده نگردید (05/0 <p). سطح پلاسمایی یون پتاسیم در ماهی کلمه، با پیشرفت فرایند زرده سازی در اووسیت ها (در 28 اسفند ماه)، کاهش چشمگیری را نشان داده و به حداقل مقدار خود رسید (05/0 >p)، این در حالی است که، میزان یون سدیم در پلاسمای خون ماهی، در هیچ یک از زمان های نمونه برداری تغییرات معنی داری را نشان نداد (05/0 <p). نتایج فاز مطالعات آزمایشگاهی که به مدت70 روز بر روی 650 قطعه ماهی مولد ماده کلمه تحت تأثیر 4 رژیم نوری و 3 رژیم دمایی مختلف انجام شد، نشان داد که طول دوره نوری و دمای آب نقش بسزایی در سرعت رسیدگی اووسیت ها و زمان تخم ریزی ماهی کلمه دارد، زیرا، سریع ترین دوره ی تکامل تخمدانی و وقوع تخم ریزی زودرس در ماهیانِ قرارگرفته در 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی در دمای 20 درجه سانتی گراد رخ داد و نیز در ماهیانِ قرار گرفته در دمای پایین (14 درجه سانتی گراد) و دوره های روشنایی کوتاه رسیدگی اووسیت ها با تأخیر و تخم ریزی دیرهنگام رخ داد. از طرفی، به نظر می رسد که رژیم نوری در فرایند تکامل تخمدانی ماهی کلمه نقش کلیدی تری نسبت به دما دارد، زیرا حتی در تیمارهای دارای کمترین دما (14 درجه سانتی گراد) نیز، ماهیان قرار گرفته در دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی سریع تر از ماهیان سایر دوره های نوری در همین درجه حرارت، به رسیدگی و تخم ریزی رسیدند. از طرفی با مقایسه قطر اووسیت و هسته در ماهیانی که در شرایط طبیعی و در محیط دریا تخم¬ریزی نمودند با ماهیانی که در رژیم نوری طولانی و دمای بالاتر قرار داشته و تخم ریزی زود رس انجام دادند، قطر اووسیت ها و هسته در شرایط طبیعی بسیار بیشتر از ماهیانی که تخم ریزی زودرس انجام دادند، مشاهده گردید.
خدیجه خلیفی عبدالعلی موحدی نیا
مطالعه حاضر با هدف بررسی تغییرات محور هیپوفیز-گنادی ماهیان شانک زردباله (acanthopagrus latus) و کفشک راستگرد (euryglossa orientalis) تحت تاثیر آلودگی بخش¬های مختلف خور موسی انجام شد. در این راستا میزان تغییرات بافت تخمدان و سطوح پلاسمایی هورمون¬های 17-بتااسترادیول، تستوسترون، gthi و gthii سنجیده شد. بدین منظور از هر یک از پنج ایستگاه¬ انتخاب شده شامل: 1. خور پتروشیمی، 2. خور جعفری، 3. خور مجیدیه، 4. خور غزاله و 5. خور زنگی 10 عدد ماهی ماده از هریک از گونه¬های مورد نظر جمع آوری شد. بندر گناوه نیز به عنوان ایستگاه شاهد در نظر گرفته شد. پس از بیومتری جهت سنجش هورمونی، خونگیری از ساقه دمی ماهیان انجام و به میکروتیوب¬ها منتقل و پس از سانتریفوژ، پلاسما خون جداسازی شد. سپس ماهیان تشریح و نمونه¬هایی از بافت تخمدان آن¬ها برداشته و در محلول فرمالین تثبیت و پس از طی مراحل پاساژ بافتی، مقاطع توسط رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین رنگ¬آمیزی، سپس توسط میکروسکوپ نوری مجهز به لنز dino lite و نرم¬افزار کامپیوتری dino capture مورد بررسی قرار گرفتند و فاکتورهای هیستومتری قطر فولیکول، قطر اووسیت، ضخامت بافت همبندی و تنوع فولیکولی محاسبه شد. میزان هورمون¬های استروئیدی با استفاده از روش ria و هورمون¬های گنادوتروپینی با استفاده از روش irma سنجیده شد. تغییرات پاتولوژیکی مشاهده شده در تخمدان هر دو گونه ماهی در ایستگاه¬های مختلف شامل آترزی فولیکول¬ها و خونریزی، بی¬نظمی و به هم¬ریختگی بافتی، افزایش فولیکول¬های کروماتین نوکلئولوس و پری نوکلئولوس، افزایش ضخامت بافت همبند بینابینی و کاهش فولیکول¬های تکامل-یافته¬تر مانند فولیکول آلوئول قشری بود. نتایج حاصل از اندازه¬گیری میزان هورمون¬های 17-بتااسترادیول و تستوسترون نشان داد که غلظت این دو هورمون در ایستگاه¬هایی که تخمدان متحمل بیشترین تغییرات بوده، به کمترین غلظت خود رسیده درحالی¬که غلظت هورمون¬های gthi و gthii به بالاترین میزان رسیده بود. لازم به ذکر است که افزایش هورمون¬های گنادوتروپینی در نتیجه کاهش هورمون¬های استروئیدی و اثر فیدبک منفی این هورمون¬ها بر هیپوفیز بود. به طور کلی بیشترین تغییرات محور هیپوفیز-گنادی هر دو گونه ماهی در ایستگاه پتروشیمی ثبت شد، که احتمالا به دلیل آلودگی زیاد این خور به پسماندهای صنایع پتروشیمی و کارخانه کلرآلکالی مجاور آن باشد. کمترین تغییرات این محور در هر دو گونه در خور زنگی مشاهده شد. در خور جعفری میزان تغییرات محور هیپوفیز-گنادی ماهی شانک زردباله به طور معنی¬داری بیش از خورهای مجیدیه و غزاله بود (p<0.05). و با ایستگاه پتروشیمی تفاوت معنی¬داری نشان نداد (p>0.05). که به نظر می¬رسد به دلیل آلودگی بیشتر آب خور جعفری باشد. درحالی¬که در خور مجیدیه و غزاله تغییرات محور هیپوفیز-گنادی ماهی کفشک راستگرد بالا و نزدیک به خور پتروشیمی بود. براساس تحقیقات پیشین میزان آلودگی رسوبات این دو خور پس از خور پتروشیمی بیش از سایر خورها بوده و از آنجایی¬که ماهی کفشک راستگرد، بسترزی می¬باشد، بیشتر بودن تغییرات محور هیپوفیز-گنادی این ماهی منطقی به نظر می¬رسد.
زهرا صالحی احمد سواری
چکیده خور موسی، واقع در شمال غرب خلیج فارس، به طور مداوم توسط مقدار بسیار عظیمی از آلاینده ایجاد شده توسط صنایع پتروشیمی اطراف این اکوسیستم دریایی تهدید می شود. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر آلودگی محیطی خور موسی بر سیستم آنتی اکسیدانی و ساختار بافت کبد دو گونه با ارزش اقتصادی شامل کفشک راست گرد (euryglossa orientalis) و شانک زردباله (acanthopagrus latus) انجام شد. بدین منظور 100 عدد ماهی از 5 ایستگاه واقع در خور موسی شامل ایستگاه پتروشیمی، جعفری، مجیدیه، غزاله و زنگی صید شد (10عدد/ از هر گونه/ از هر ایستگاه). همچنین 20 عدد ماهی از هر دو گونه از خور بحرکان واقع در بندر گناوه بعنوان ایستگاه شاهد جمع آوری شد. نمونه ها پس از خونگیری از باله دمی جدا و در محلول ثبوت فرمالین 15% تثبیت شدند. نمونه های بافتی برطبق روش معمول بافت شناسی آماده و تغییرات پاتولوژیک بافت کبد به وسیله میکروسکوپ نوری و با استفاده از لنز dino lit مطالعه شد. میزان ویتامین e، پروتئین کل پلاسما، alt و ast در سرم خونی اندازه گیری شد. براساس نتایج، پایین ترین و بالاترین میزان فاکتورهای آنتی اکسیدانی (ویتامین e و پروتئین کل پلاسما) در هر دو گونه ماهی، در بترتیب در ایستگاه پتروشیمی و زنگی گزارش شد. این نتیجه برای محتوای خونی alt و ast عکس بود. همچنین بیشترین تغییرات پاتولوژیک شامل تجمعات ملانوماکروفاژی، دژنراسیون هپاتوسیت ها، اتساع فضای دیس، واکوئولاسیون هپاتوسیت ها و اتساع سینوزوئیدها در هردو گونه ماهی صید شده از ایستگاه پتروشیمی و کمترین تغییرات پاتولوژیک به ماهیان ایستگاه زنگی مربوط شد. ایستگاه پتروشیمی روزانه مقادیر بالایی از آلاینده ها را از صنایع مختلف از قبیل صنایع پتروشیمی امام خمینی و کارخانه کلرآلکالی واقع در خط هزینه خور موسی دریافت می کند. به عبارت دیگر، ایستگاه زنگی بسیار دور از صنایع پتروشیمی قرار دارد و بیشتر زباله های شهری شهرهای اطراف را دریافت می کند. ایستگاه های دیگر، الگوی متفاوت تری را نشان دادند. میزان تغببرات جانبی پارامترهای مطالعه شده در a. latus و e. orientalis در ایستگاه های مختلف در الگوی بصورت ذیل آمده است: الگو: زنگی> غزاله> مجیدیه> جعفری> پتروشیمی و زنگی> جعفری> غزاله> مجیدیه> پتروشیمی کلمات کلیدی: خور موسی، euryglossa orientalis، acanthopagrus latus، سیستم آنتی کسیدان، کبد
ندا کوشا محمد تقی رونق
هورمون های محور هیپوفیز-تیروئید نقش مهمی در حفظ وضعیت فیزیولوژیکی نرمال بدن مهره داران دارند و به صورت مستقیم بر بسیاری از ارگان های بدن تاثیر می گذارند. از این رو اختلال در عملکرد این محور می تواند بر سایر بخش های بدن تاثیر گذارد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اختلالات اندوکرینی تیروئید ماهی بیاح (liza abu) و ماهی شوریده (otolithes ruber) تحت تاثیر آلاینده های محیطی خور موسی بود. در تحقیق حاضر 50 قطعه ماهی بیاح نر و ماده با میانگین وزنی g 2/8 ± 4/100 و میانگین طولی cm 8/ 0± 1/18 و 50 قطعه ماهی شوریده با میانگین وزنی g 2/7 ± 9/296 و میانگین طولی cm 6/2± 5/27 از 5 ایستگاه در خور موسی شامل: 1)پتروشیمی 2)غنام 3)زنگی 4)دورق 5) پاتیل و همچنین چند قطعه ماهی بیاح و شوریده از خور سجافی واقع در خور موسی به عنوان نمونه های شاهد برای مقایسه با دیگر ایستگاه های مورد مطالعه جمع آوری شد. پس از خون گیری و جداکردن پلاسمای خون ماهیان، غلظت هورمون های تری یدوتیرونین (t3) و تترایدوتیرونین (t4) به روش الایزا در پلاسمای خون این ماهیان مورد سنجش قرار گرفت. پس از خون گیری نمونه هایی از بافت تیروئید ماهیان اخذ شده در فرمالین 15 درصد تثبیت گردید و بر اساس روش های مرسوم بافت شناسی مورد مطالعه قرار گرفت. کمترین میزان هورمون t3 و بیشترین میزان هورمون t4 در هر دو گونه ماهی در ایستگاه پتروشیمی مشاهده شد. همچنین تغییرات هیستوپاتولوژیک شامل خونریزی در ایستگاه های زنگی، غنام و پتروشیمی مشاهده گردید. ایستگاه پاتیل دارای کمترین میزان ضایعات و ایستگاه پتروشیمی دارای بیشترین ضایعات بود. در هر دو ماهی بیاح و شوریده تغییرات ساختاری مشاهده شده و میزان این ضایعات با میزان آلودگی ایستگاه رابطه نزدیکی داشت. نتایج این تحقیق نشان دهنده اثرات منفی آلاینده های محیطی بر تعادل هورمون های تیروئیدی و کاهش تبدیل t4 به t3 به علت مهار آنزیم مونودیودیناز بود. کلمات کلیدی: هورمون های تیروئیدی، تری یدوتیرونین، تترایدوتیرونین، بیاح، شوریده
فاطمه کامران زاده محمد علی سالاری علی آبادی
خور موسی از محیط های دریایی است که طی سالهای اخیر شدیداً تحت تأثیر تخلیه پسابهای حاوی آلودگی هایی از قبیل مواد شیمیایی و فلزات سنگین قرار داشته و بدلیل حضور تعداد زیادی از صنایع پتروشیمی در محدوده آن روزانه مقدار زیادی از آلاینده های متفاوت وارد آن می شود. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی تغییرات هیستوفیزیولوژیک کبد دو گونه ماهی بیاح (liza abu) و شوریده (otolithes ruber) و امکان استفاده از آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز (gpx) بعنوان شاخص تاثیر آلودگی های محیطی خور موسی بر این ماهی بود. در این راستا، 100 قطعه ماهی بیاح و شوریده از پنج ایستگاه در خور موسی شامل: 1) پتروشیمی 2) غنام 3) زنگی 4) دورق 5) پاتیل جمع آوری شدند و همچنین 20 قطعه از هر دو گونه از خور سجافی واقع در خور موسی به عنوان ایستگاه شاهد صید شد. سپس از ورید ساقه دمی خونگیری صورت گرفت و پس از اخذ نمونه بافت کبد نمونه در فرمالین 15 درصد تثبیت گردید و بر اساس روش های مرسوم بافت شناسی مورد مطالعه قرار گرفت تغییرات پاتولوژیک کبد بوسیله میکروسکوپ نوری مجهز به لنز dino lit مورد بررسی قرار گرفت. مقدار gpx، پروتئین کل، alt و ast در سرم خون اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که، کمترین مقدار پروتئین کل و بالاترین مقدار gpx، alt و ast در هر دو گونه ماهی در ایستگاه پتروشیمی ثبت شد. این نتایج در ایستگاه پاتیل بر عکس بود. میزان (dtc) و شدت ضایعات بدست آمده در خور پتروشیمی در هر دو گونه ماهی به طور معنی داری بالاتر از سایر ایستگاه ها بود (p<0.05). تجمعات ملانوماکروفاژی، نکروز، دژنره شدن سیتوپلاسم، واکوئولاسیون هسته، رسوب هموسیدرین و سلولهای خونی تخریب شده بیشترین عوارض مشاهده شده در ایستگاه پتروشیمی بودند. ایستگاه پاتیل کمترین (dtc) و شدت ضایعات را داشت. در هر دو گونه ماهی بیاح و شوریده تغییرات ساختاری مشاهده شد و میزان این ضایعات با میزان آلودگی آن ایستگاه رابطه داشت. به نظر می رسد که می توان از آنزیم gpx به عنوان نشانگر بیولوژیک جهت مطالعه اثرات آلودگی های محیطی بر ماهیان استفاده نمود.