نام پژوهشگر: بهنام رحیمی
سید ابوالقاسم مرکبی فاطمه هادوی
مطالعات وبررسی های نانواستراتیگرافی برروی نهشته های کرتاسه پسین در برش سفید چاه شمال دامغان منجر به شناسایی 13 خانواده ،29 جنس و48 گونه از نانوپلانکتون های آهکی گردید. برمبنای ارزش چینه شناسی بایوزون های موجود: از cc17تا cc22 از زون بندی سی سینگ(1977) سن سانتونین پسین تا انتهای کامپانین پسین برای نهشته های مورد مطالعه پیشنهاد می گردد. با توجه به حضور فراوان گونه های u.sissinghii, w.biporta, w.barnesae وعدم حضور گونه m.decussata در نمونه های مورد مطالعه، رسوب گذاری این نهشته ها در آب وهوای گرم ومحیط کم عمق صورت گرفته است. وبا توجه به کاهش نسبی در فراوانی هولوکوکولیت ها به ویژه l.cayeuxii از طرف بخش بالای واحدهای سنگی a به طرف بخش پایین واحدهای سنگی b و از طرف بخش پایین واحدهای سنگیb به طرف بخش بالای واحدهای سنگی b از نهشته های کرتاسه پسین ، می توان عمق حوضه را در حال افزایش نسبی دانست. موضوع دیگر،از روی شباهتهای زیستی وسنگ شناسی وهمخوانی بایوزون های موجود در دو منطقه کپه داغ وشمال دامغان (برش سفید چاه) می توان نتیجه گرفت که واحدهای سنگی a مشابه سازند آب دراز و واحدهای سنگی b مشابه سازند آب تلخ می باشد واین مهم، بیانگر وجود دریای وسیعی در دو منطقه با رسوبگذاری هم زمان است یا اینکه بخشی از رسوبات سازند آب دراز وآب تلخ طی یک گسل رورانده ثقلی به البرز شرقی( شمال دامغان) رانده شده اند.
علیمراد یزدان تبار بهنام رحیمی
ورقه سیاه خانی در کمربند چین خورده گسلیده نازک پوسته البرز شرقی از شمال باختری شاهرود تا شمال سمنان ادامه دارد.این تحقیق ورقه سیاه خانی را در شمال دامغان بررسی می کند. چین های انتشار گسلی وگسل های راندگی دوپلکسی با شیب به سمت شمال-شمالغرب ساختمان های اصلی ورقه سیاه خانی را تشکیل می دهند. روند ساختمانهای چین خوردگی و راندگی در ورقه سیاه خانی wsw-ene است و راستای کوتاه شدگی nnw-sseمی باشد.بررسی ساختارها در محدوده مورد مطالعه نشان می دهد که ورقه سیاه خانی در محدوده مورد مطالعه یک ناودیس تاق فرم است و تحت تاثیر سیستم چین خوردگی خمشی-لغزشی و انتشار گسلی تشکیل شده است. کرنش پایین در محدوده مورد مطالعه حاکی ازکم عمق بودن ورقه سیاه خانی وتکتونیک نازک پوسته حاکم بر ورقه است و تغییرات زیاد کرنش ناشی از تاثیر راندگی های فرعی داخل ورقه در محدوده مورد مطالعه است.
عرفان حاجی بهنام رحیمی
مطالعه شکستگیهای ساختاری (structural fractures) و خصوصیات آماری و فراکتالی آنها، از سالها پیش همواره مورد توجه محققین بوده است. در تحقیق حاضر، ابتدا نقشه شکستگیهای ساختاری (خطواره های) منطقه تکنار، به عنوان یک منطقه شکننده (brittle) با استفاده از روشهای مطالعات دورسنجی (داده های ماهواره ای landsat etm+ و irs) و نرم افزارهای er-mapper 7.01 و arcview gis 3.2a تهیه شد. سپس با تکیه بر نقشه رسم شده ابتدا شکستگیها از نظر روند به 6 دسته طبقه بندی شدند. برای رسم دیاگرامهای گل سرخی دسته شکستگیها از نرم افزار rockwork 2006 استفاده گردید. این دسته بندی در بررسیهای صحرایی نیز مورد بازبینی قرار گرفت. سپس خصوصیات هندسی و ساختاری شکستگیها بر روی نقشه تهیه شده و همچنین در طی مطالعات گسلهای اصلی در پیمایشهای صحرایی، برداشت و مورد مقایسه قرار گرفتند. در این مقایسه، هر دو گروه داده (ماهواره ای و صحرایی) همخوانی بالایی را نشان دادند. بررسی الگوی فراکتالی (fractal model) شکستگیها با استفاده از نقشه رسم شده، خود مشابهی (self similarity) بالای شکستگیها را در سراسر منطقه نشان داد. میانگین بعد فراکتالی (d) بدست آمده برابر 46/1 محاسبه شد. رسم نقشه های منحنی میزان برای پارامترهای تراکم، تجمع و بعد فراکتال، با استفاده از نرم افزار autodesk land desktop 2004 انجام پذیرفت. با توجه به روند و نوع حرکت گسلها و جهت یافتگی کلی چین خوردگیهای منطقه، محور تنش عمومی فشارشی حاکم بر منطقه در جهت شمال غرب – جنوب شرق قرار دارد. همچنین با توجه به افزایش بعد فراکتال و نیز افزایش مقادیر تراکم (i) و تجمع (?) در بخش جنوبی تکنار، به نظر می رسد که سیستم گسل درونه نقش بیشتری در اعمال تغییرات ساختاری و ایجاد شکستگیها نسبت به گسل تکنار داشته است. با در نظر گرفتن مطالب یاد شده، چنین می نماید که الگوی تغییرات ساختاری در منطقه تکنار تحت مکانیسم برش ساده راستگرد بر روی گسل فعال درونه بوده و در طول زمان باعث چرخش چند درجه ای ساعتگرد محورهای تنش شده است. بررسی نقش گسل درونه در بالازدگی (uplift) محلی و نفوذ گرانودیوریتهای شمال کاشمر جهت مطالعات بعدی در این منطقه پیشنهاد می گردد.
سید حامی محسنی مفیدی فاطمه هادوی
با توجه به فراوانی نسبی و محدوده چینه شناسی کوتاه نانوفسیل های آهکی، این گروه از فسیل ها به ابزار بسیار مناسبی برای تقسیمات بایواستراتیگرافی بخصوص در کرتـــاسه فوقــــانی مورد اسنفاده قرار می گیرند. به همین دلیل و با توجه به ایتکه تا کنون مطالعه فسیل شناسی دقیقی بر روی ناحیه انجام نشده است، این مقطع برای اولین بار بر مبنای نانوپلانکتون های آهکی مورد مطالعه قرار گرفت. ناحیه مورد مطالعه از لحاظ جغرافیایی در جنوب باختری گرگان و در زون البرز شرقی در 50 کیلومتری جاده دامغان به سمت گلوگاه در نزدیکی روستای چمن ساور واقع است. هدف اصلی از این مطالعه تعیین زون بندی بیواستراتیگرافی و تطابق با زون بندی های استاندارد جهانی است. برای انجام مطالعات بایواستراتیگرافی جمعاً 11 نمونه از بخش تحتانی نهشته های مشابه سازند آبدراز، 5 نمونه از یخش فوقانی نهشته های مشابه سازند آبدراز و همچنین تعداد10 نمونه از رسوبات مشابه سازند آب تلخ برداشت و به آزمایشگاه منتقل شد. نمونه ها بعد از آمــاده سازی به روش (smear slide) با میکروسکوپ نوری مدل bx2 مطالعه و عکس برداری گردیدند. در طی بررسی برای برش چمن ساور جمعاً 14جنس و26 گونه شناسایی گردید. با توجه به محدوده ظهور و انقراض گونه هــای شاخص و تجمع فسیلی همراه، 5 بایوزون برای برش چمن ساور (cc17- cc21) شناسایی گردید. بر اساس ارزش چینه شناسی بایوزون های تعریف شده، برای زمان رسوب گذاری رسوبات مشابه سازند آب دراز و آب تلخ در برش چمن ساور سن انتهای کامپانین آغازی تا ابتدای کامپانین پسین پیشنهاد می شود.
الهام مجتهدین فاطمه هادوی
محدوده البرز به عنوان بخشی از کمربند چین خورده- تراستی آلپ- هیمالیا، در حدود 2000 کیلومتر در شمال ایران گسترش یافته است. یکی از اسلوپ های شمالی البرز شرقی، توالی از سنگ های ژوراسیک میانی تا کرتاسه بالایی است که توسط قاسمی (1990) تفکیک و " رخساره شمالی " نام نهاده شده است. این توالی از لحاظ لیتولوژیکی بسیار مشابه با رسوبات هم سن خود در کمربند چین خورده کپه داغ در شمال ایران است. در برش سفیدچاه، بخشی از این توالی رخنمون دارد و به صورت ناپیوستگی بر روی کمپلکس دگرگونی گرگان قرار گرفته است که شامل سنگ آهک های چاکی و مارنی است. در بررسی کنونی، قاعده این توالی در دو مقطع مطالعه شده است: برش های سفیدچاه به شمال روستای ارزک و غرب سفیدچاه. از این دو برش فرامینیفرهای کمی گزارش شده است، اما با فقدان مطالعات نانوفسیلی در این نواحی روبرو هستیم. بر اساس این بررسی برای اولین بار، مجموعا از 20 نمونه، تعداد 11 خانواده، 20 جنس و 37 گونه از نانوفسیل ها شناسایی و عکسبرداری شدند که از تنوع و حفظ شدگی متوسطی برخوردارند. گونه های شاخص در هر 2 برش watznaueria biporta, eprolithus floralis, و گونه های مختلف جنس ceratolithoides هستند. بر اساس مطالعات انجام شده 6 بایوزون برای این دو برش در نظر گرفته شده است که با زون های cc22-cc26 از زون بندی سی سینگ (1977) و زون بندی پرش نیلسون (1983، a1979) همخوانی دارد. با توجه به فراوانی گونه هایی مانند w.barnesae ، w.biporta ، u.sissinghii و u.trifidus و عدم حضور گونه m.decussata در در نمونه های مورد مطالعه در هر دو برش، رسوبگذاری این نهشته ها در آب و هوای گرم و محیطی کم عمق صورت گرفته است. با توجه به کاهش فراوانی هولوکوکولیت ها، خصوصا گونه l.cayeuxii از طرف قاعده واحدهای سنگی هر دو برش به طرف بالای این واحدها، می توان گفت عمق حوضه در حال افزایش نسبی است.
علی نظری بهنام رحیمی
در این پژوهش زون گسلی آستانه در شمال دامغان مورد مطالعه قرار گرفته است. در محدوده مطالعه، بعد فرکتال گسل ها در مقیاس هایی مختلف تعیین شد و مشخص شد که گسل های منطقه دارای خود تشابهی هستند و مقدار بعد فرکتال بدست آمده از طریق روش مربع شمار بین 34/1 تا 36/1 تغییر می کند که نشان دهنده توسعه کم بعد فرکتال می باشد. در منطقه مطالعه در روی خطوط برداشت عمود بر گسل اصلی، برای هر کدام از درزه ها پارامترهایی مانند موقعیت مکانی، امتداد وشیب و فاصله بین شکستگی ها اندازه گیری شد. بر اساس مطالعات ساختاری صورت گرفته دو دسته درزه n60e تا n80eو n10w تا n30w مشاهد ه شد. همچنین از زون خرد شده به سمت صفحه گسل بر تراکم و ارتباط درزه ها افزوده می شود. برای بررسی نفوذ پذیری ساختارهای همراه با زون های گسلی، از مدل های کیفی و کمی به همراه اطلاعات حاصل از برداشت های صحرائی و مدل های عددی ارائه شده استفاده کرده ایم. در زون گسلی آستانه زون خرد شده بخوبی توسعه پیدا کرده است و هسته گسلی نیز به مقدار کمتر توسعه پیدا کرده است. در مدل های کیفی ارائه شده درصد کل هر یک از اجزای سازنده زون گسلی با یکدیگر مقایسه شده اند. برای بررسی هندسه زون گسلی از سه اندیس fa ،fm و fs استفاده شده است. نتایج نشان دهنده این است که زون گسلی آستانه بصورت ترکیبی از مجرا و سد در برابر جریان سیالات در منطقه رفتار می کند
معصومه شمسی فاطمه هادوی
کاملترین توالی رسوبات کرتاسه در شمال شرق ایران، در حوضه کپه داغ یافت شده است. سازند آیتامیر یکی از سازندهای کرتاسه پسین در حوضه کپه داغ است. این سازند از دو بخش ماسه سنگ زیرین و شیل بالایی تشکیل شده است. سازند آب دراز نیز یکی دیگر از سازندهای شرق حوضه کپه داغ است. این سازند در بالای سازند آیتامیر واقع شده و اساسا از شیل خاکستری و 3 تا 4 باند چاکی تشکیل شده است. تا کنون چندین مطالعه میکروپالئونتولوژی بر اساس فرامینیفرها در این حوضه انجام شده است. بر اساس این مطالعات، مرز بین دو سازند آیتامیر ـ آب دراز ناپیوسته گزارش شده است. هادوی و موسی زاده ( 1384)، نانوفسیل های آهکی سازند های آیتامیر ـ آب دراز را در برش شوراب مورد مطالعه قرار دادند و مرز بین دو سازند آیتامیر ـ آب دراز را پیوسته گزارش کردند. در مطالعه پیش رو، 81 متر از قسمت فوقانی سازند آیتامیر و 126 متر از قسمت تحتانی سازند آب دراز از برش کوه دو برادر برداشت شده است. این برش در شمال شرق مزدوران واقع شده است. تعداد 19 نمونه از قسمت بالایی سازند آیتامیر و 28 نمونه از قسمت تحتانی سازند آب دراز برداشت و پس از آماده سازی جهت مطالعات بایواستراتیگرافی بررسی شدند. بر مبنای مطالعات نانوفسیل های آهکی با استفاده از میکروسکوپ نوری پلاریزان، 14 خانواده، 29 جنس و 48 گونه، شناسایی و معرفی شدند. بر اساس نانوفسیل های بدست آمده برای برش مذکور، زون های cc16 – cc22 ، cc12 از زون بندی سیسینگ (1977)، پیشنهاد می شود. بنابراین سن برش مورد نظر، تورونین پسین ـ کامپانین پسین می باشد. عدم وجود سه بایوزون cc13 ، cc14 و cc15، نشان دهنده عدم رسوبگذاری و فرسایش و در نهایت وجود یک ناپیوستگی با سن کنیاسین پیشین ـ سانتونین پسین، در برش مورد مطالعه است. با توجه به حضور بایوزون cc17 در بخش فوقانی سازند آیتامیر و بخش تحتانی سازند آب دراز، می توان نتیجه گرفت که وقفه رسوبی بین این دو سازند وجود ندارد. با توجه به حضور فراوان گونه w.barnesae در نمونه های مطالعه شده در بخش بالایی سازند آیتامیر وکاهش آن در نمونه های مطالعه شده در سازند آب دراز و از آنجا که فراوانی این گونه در عرض جغرافیایی کم می باشد، می توان نتیجه گرفت که رسوبگذاری سازند آیتامیر در عرض جغرافیایی پایین تا متوسط بوده و نهشته های این سازند در محیطی کم عمق و ساحلی شروع و در ادامه، به سمت حوضه آب دراز بر عمق حوضه افزوده شده است.
فرشته رنجبرمقدم خسرو ابراهیمی نصرآبادی
منطقه مورد مطالعه در 110 کیلومتری جنوب شرق مشهد و 40 کیلومتری جنوب شرق فریمان به مختصات ? 24 ? 35 تا َ28 ? 35 شرقی و ? 2 ? 60 تا ? 7 ? 60 شمالی قرار گرفته است. این منطقه بخشی از زون ایران مرکزی به شمار می رود و شامل سنگ های دگرگونی می باشد که سنگ اولیه آنها شامل ترکیبات پلیتی، کربناتی و کوارتز – فلدسپاتی است. بر اساس مطالعات انجام شده دگرگونی در منطقه مورد مطالعه از نوع مجاورتی در مقیاس ناحیه ای و از گروه فشار پایین – حرارت بالا می باشد. بررسی های پتروگرافی نشان می دهد که حداکثر درجه دگرگونی در ناحیه در حد درجات بالای رخساره آمفیبولیت بوده و بر اساس مجموعه های کانی شناسی موجود سه زون آندالوزیت – کوردیریت، سیلیمانیت- آندالوزیت و سیلیمانیت فوقانی در منطقه قابل تفکیک می باشد. میزان حداکثر دما و فشا ر دگرگونی با استفاده از نرم افزار ترموکالک بطور میانگین 664 درجه سانتیگراد و 5/2 کیلوبار محاسبه شده و بر اساس حداکثر فشار به دست آمده ، عمق دگرگونی در منطقه حدود 8/7 کیلومتر برآورد گردیده است . با انجام عملیات فرآوری به روش تست مایع سنگین و تست مغناطیسی خشک شدت بالا بر روی آندالوزیت های موجود در متاپلیتهای منطقه مقدار آلومینا (al2o3) از 38/18% به 13/54 % یعنی مقدار مناسب جهت تولید فرآورده های دیرگداز از این ماده معدنی افزایش یافته است.
زهرا باقری دینانی فاطمه هادوی
منطقه مورد مطالعه با موقعیت جغرافیایی\ 18° 54 طول شرقی و\37 °36 عرض شمالی به عنوان بخشی ازالبرز شرقی در50کیلومتری جاده دامغان به سمت گلوگاه در نزدیکی روستای چمن ساورواقع است. البرز شرقی، مشابه سایر نقاط البرز از ساختار و زمین شناسی پیچیده ای برخوردار است. رسوبات کرتاسه پسین این منطقه که به همراه ناپیوستگی دگرشیب برروی رسوبات پالئوزوئیک ( سازند مبارک ) قرارگرفته است، برای اولین بار توسط هوبر ( 1957 ) معرفی و به دنبال وی صالحی راد ( 1979 )، آنها را تحت عنوان سازند یانه سر معرفی کرده است که از لحاظ لیتولوژی بسیار مشابه سازندهای آب دراز، آب تلخ، نیزار و کلات در حوضه رسوبی کپه داغ است. در این مطالعه 21نمونه از رسوبات چاکی لایمستون متعلق به کرتاسه پسین به ضخامت 28 متر مورد مطالعه قرار گرفته است که بر این اساس تعداد 57 گونه نانوفسیل متعلق به 23 جنس و13خانواده از برش چمن ساور معرفی شد. با توجه به محدوده ظهور و انقراض گونه های شاخص و تجمع فسیلی همراه، یک بایوزون برای برش چمن ساور پیشنهاد می شود که با زون cc26 از زون بندی سیسینگ (1977) وcc26b از زون بندی پرش نیلسون ( 1983، a1979 ) همخوانی دارد. با توجه به عدم حضور گونه nefrolithus frequence که متعلق به عرض های جغرافیایی بالا بوده و نیز وجود گونه u.trifidus می توان چنین نتیجه گرفت که این سازند در عرض های جغرافیایی پایین تا متوسط و در حوضه ای با آب و هوای گرم نهشته شده است. از طرف دیگر حضور فراوان گونه های l.cayeuxii و c.obscurus نیز نشان می دهد که این سازند در حوضه ای که در عرض جغرافیایی پایین تا متوسط بوده است، رسوبگذاری شده است. از روی شباهت های زیستی وسنگ شناسی موجود در دو منطقه کپه داغ وچمن ساور در شمال دامغان می توان نتیجه گرفت که این رسوبات مشابه بخشی از سازند آب تلخ می باشد که طی یک گسل رورانده ثقلی به البرز شرقی رانده شده است.
مریم السادات صالح عقیلی فاطمه هادوی
با توجه به ارزش چینه شناسی نانوپلانکتون های آهکی در تعیین سن لایه های رسوبی، در بررسی گذر سازند آب تلخ به سازند نیزار(در برش تنگ دو برادر) مورد مطالعه قرار گرفتند. این برش در شرق کپه داغ و در107 کیلومتری مشهد واقع است. موقعیت جغرافیایی این برش " 37 9 ?36 عرض شمالی و" 32 34 ?60 طول شرقی می باشد. ضخامت کلی برش 40 متر می باشد. لیتولوژی برش برای سازند آب تلخ شامل شیل آهکی به رنگ خاکستری مایل به آبی با لایه های جزئی و فرعی مارن است. که نزدیک به سطح فوقانی سازند لایه های نازک ماسه سنگ رس دار و سنگ آهک مارنی ماسه ای وجود دارد. لیتولوژی سازند نیزار عمدتاً شامل ماسه سنگ های ضخیم لایه گلوکونیتی و شیل می باشد. از این توالی رسوبی 21 نمونه از مرز بالایی آب تلخ و مرز زیرین نیزار برداشت شده است و پس از آماده سازی به روش اسمیر اسلاید با میکروسکوپ مطالعه و سپس عکسبرداری انجام شده است. نتایج حاصل از مطالعات تاکسونومی نانوپلانکتونهای آهکی منجر به شناسایی16 خانواده، 22 جنس، 55 گونه شده است. با توجه به گسترش چینه شناسی نانوپلانکتونهای آهکی موجود در برش مورد مطالعه و اولین پیدایش گونه های شاخص و تجمع فسیلی همراه آن، با زون cc2 5و cc26 از زون بندی (سیسینگ ، 1977) و زیر زون های cc25c و cc26a و cc26b از زون بندی ( پرش نیلسون ،1987) هم خوانی دارد. پیشنهاد می گردد بر مبنای این بایوزون سن بخش بالایی سازند آب تلخ و بخش زیرین سازند نیزار ماستریشتین پسین تا بالاترین بخش ماستریشتین پسین است. و گذر سازند آب تلخ به سازند نیزار تدریجی و هم شیب می باشد.
سیده محبوبه علمدار بهنام رحیمی
چکیده منطقه مورد مطالعه در 30 کیلومتری شمال غربی شهرستان کاشمر و جنوب غربی روستای کریز در محدوده ای بین ?50 ?16?58-?54 ?17?58 طول شرقی و?48? 23?35-?27 ?24?35 عرض شمالی قرار گرفته است. ناحیه مطالعه شده در شرق معدن آهن سیاه کوه است که از نظر تقسیمات ساختاری در قسمت شرقی زون تکنار قرار گرفته است. براساس بررسی های صحرایی و مطالعات کانی شناسی صورت گرفته عمده سنگ ها را واحدهای عمیق ( سینوگرانیت، هورنبلند دیوریت، هورنبلند کوارتز دیوریت، هورنبلند پیروکسن دیوریت و پیروکسن بیوتیت هورنبلند دیوریت )، واحدهای نیمه عمیق (دیوریت پورفیری، هورنبلند دیوریت پورفیری، پیروکسن هورنبلند دیوریت پورفیری، هورنبلند پیروکسن دیوریت پورفیری، بیوتیت هورنبلند دیوریت پورفیری، مونزودیوریت پورفیری، هورنبلند پیروکسن مونزونیت پورفیری، پیروکسن هورنبلند مونزونیت پورفیری و پیروکسن مونزونیت پورفیری) و واحدهای آتشفشانی (آندزیت، پیروکسن آندزیت و توف آهکی) با سن ائوسن را تشکیل می دهند که به طور وضوح واحد کربناتی با سن پرمین منطقه را فراگرفته است. واحدهای ساب ولکانیک به همراه واحدهای پلوتونیکی و ولکانیک توسط محلول های گرمابی شدیدا دگرسان شده و زون های آلتراسیون پروپلیتیک، کربناتی، سیلیسی و آرژیلیک و ترکیبی از آن ها را بوجود آورده است. پذیرفتاری مغناطیسی در توده های نفوذی از si 5-10×105تاsi 5-10×6905 اندازه گیری شده است که می توان استنباط کرد این مجموعه با سری گرانیتوئید های نوع i در ارتباط است. کانی سازی در منطقه به شکل رگه ای، عدسی، توده ای و افشان مشاهده می شود. کانی سازی رگه ای و عدسی در ارتباط با زون گسلی می باشد. اغلب کانی سازی در منطقه مگنتیت است که بیشتر به اشکال رگه ای، عدسی توده ای و کمتر به صورت افشان می باشد. کانی های دیگر که به مقدار کمتری در تیپ رگه ای و عدسی در منطقه مشاهده می شوند شامل اسپکیولاریت، کالکوپیریت، پیریت، هماتیت، مالاکیت، کوارتز و کربنات است. هوازدگی کانی های سولفیدی اولیه سبب تشکیل مقادیر سطحی از کانی های ثانویه مانند مالاکیت شده است. از نظر تکتونیکی منطقه حاوی سه نوع گسل از جمله گسل نرمال، گسل امتدادلغز و گسل تراستی است که روند اصلی گسل ها شمال غربی – جنوب شرقی است. روند این گسل ها با روند کانی سازی رگه ای منطبق است. گسل ها امتداد لغز در کانی سازی نقش موثری داشته و عملکرد این گسل ها منجر به ایجاد فضاهای مناسب برای بالا آمدن محلول و پر کردن فضاها شده است. اکتشافات ژئوشیمیایی بر مبنای رسوب رودخانه ای و ژئوشیمی سنگ مورد بررسی قرار گرفت. در آنالیز aas برای رسوب رودخانه ای به ترتیب بالاترین مقدار آهن، منگنز، مس، روی و نقره 6 درصد، پی پی ام,1258 ppm، 63 ppm ، 166 ppm و 1.3 ppm است. در نمونه های خرده سنگی حاصل از آلتراسیون منطقه به ترتیب بالاترین مقدار آهن، منگنز، مس، روی و نقره 5 درصد، 3156پی پی ام,140پی پی ام, 4310ppm و 20 ppm است. مگنتیت در سنگ آهک و مابین توده های نفوذی - آهک به صورت هیدروترمال تشکیل شده است. وجود اکسید آهن فراوان از نوع مگنتیت، سنگ های گرانیتوئیدی و تیپ i، حضور آنومالی مثبت مس و ارتباط کانی سازی با موقعیت گسل ها می تواند شواهدی برای تایید ژنز کانسار سنگ آهن منطقه به عنوان عضوی از ذخایر تیپ fe oxide باشد.
زینب رضوی فاطمه هادوی
چکیده : محدوده البرز به عنوان بخشی از کمربند چین خورده- تراستی آلپ- هیمالیا، در حدود 2000 کیلومتر در شمال ایران گسترش یافته است. یکی از اسلوپ های شمالی البرز شرقی، توالی از سنگ های ژوراسیک میانی تا کرتاسه بالایی است که توسط قاسمی (1990) تفکیک و " رخساره شمالی " نام نهاده شده است. این توالی از لحاظ لیتولوژیکی بسیار مشابه با رسوبات هم سن خود در کمربند چین خورده کپه داغ در شمال ایران است. در برش چمن ساور(جنوب کردکوی) ، بخشی از این توالی رخنمون دارد و به صورت ناپیوستگی بر روی رسوبات کربناته کربونیفر(سازند های مبارک و قزل قلعه) قرار گرفته است که شامل سنگ آهک های چاکی و آهک ماسه ای است. در بررسی کنونی، قاعده این توالی در برش شماره 1، 2و 3 مطالعه شده است. از این سه برش فرامینیفرهای کمی گزارش شده است، اما با فقدان مطالعات نانوفسیلی در این نواحی روبرو هستیم. بر اساس این بررسی برای اولین بار، مجموعا از 23 نمونه، تعداد 10 خانواده، 18 جنس و 33 گونه از نانوفسیل ها شناسایی و عکسبرداری شدند که از تنوع و حفظ شدگی متوسطی برخوردارند. گونه های شاخص در هر سه برش watznaueria biporta, lucianorhabdus cayuexii و uniplanarius trifidus, هستند. بر اساس مطالعات انجام شده 3 بایوزون cc22، cc25 و cc26 برای این سه برش در نظر گرفته شده است که با زون بندی سی سینگ (1977) و زون بندی پرش نیلسون (1983، a1979) همخوانی دارد. نبود دو بایوزون cc23وcc24، دلیل عدم رسوبگذاری و در نهایت وجود یک ناپیوستگی با سنی معادل انتهایی ترین بخش کامپانین پسین تا ماستریشتین پیشین می باشد. تشابه زیستی و سنگ شناسی میان رسوبات مورد مطالعه و نهشته های مشابه در البرز شرقی و کپه داغ نسبتا زیاد بود. با توجه به تشابه نسبتا زیاد زیستی و سنگ شناسی میان نهشته های مورد مطالعه و نهشته های مشابه در کپه داغ می توان گفت که نهشته های مورد مطالعه واقع در البرز شرقی در زمان تشکیل (انتهای کامپانین پسین– انتهای ماستریشتین پسین ) جزئی از حوضه کپه داغ بوده اند. با توجه به عدم تشابه سنی میان رسوبات قاعده ای نهشته های کرتاسه بالایی در البرز شرقی و همچنین شواهد فعالیت گسلش روراندگی در منظقه می توان نتیجه گرفت که تمامی این نهشته ها توسط یک گسل رورانده بر روی رسوبات پالئوروییک رانده شده اند. سن این راندگی با توجه به یافته های فسیلی برای برش 1و 3 انتهای کامپانین پسین و برای برش شماره 2 انتهای ماستریشتین پسین است. با توجه به فراوانی گونه هایی مانند w.barnesae ، w.biporta ، u.sissinghii و u.trifidus و عدم حضور گونه n.frequens در نمونه های مورد مطالعه در هر سه برش، رسوبگذاری این نهشته ها در آب و هوای گرم و محیطی کم عمق صورت گرفته است.
وحید ابراهیمی بهنام رحیمی
چکیده: محدوده مورد مطالعه در 35 کیلومتری شمال شرقی سبزوار در شرق مجموعه افیولیتی شمال سبزوار واقع شده است. نزدیک ترین روستا به محدوده اکتشافی چشمه سیر می باشد که منطقه مورد مطالعه در قسمت غربی و شمالی این روستا قرار دارد.عمده واحد های سنگی موجود در منطقه شامل دونیت و هارزبورگیتسرپانتینیزه،سرپانتینیت، گابرو و بازالت و عدسی های کرومیت که در واحد هارزبورگیت و دونیت به شدت سرپانتینی قرار گرفته اند.منطقه غرب چشمه سیر دارای 2 معدن چاه سوختهبا میزانcr2o3 بین 30 تا 37 درصد و نورآبادبا میزان cr2o348 تا 55 درصد می باشد. سنگ میزبان اصلی کرومیت ها در این محدوده هارزبورگیت ها می باشد.بافت های اولیه شامل بافت مشبک، افشان ونودولار و بافت هایثانویه از قبیل بافت برشی،کششی و کاتاکلاستیک در کرومیت های منطقه نمود دارند.عیار میانگینcr2o3، در کل محدوده اکتشافی غرب چشمه سیر 45 درصد و عیار میانگین al2o39درصدمی باشد کهدر مصارفمتالورژیکی وبا افزودن مقادیری آلومینیوم می تواند در صنایع دیرگدازمورد استفاده قرار گیرد.کانسارهای کرومیت غرب چشمه سیربا توجه به نسبت های کاتیون های دو و سه ظرفیتی و اکسید های عناصر اصلی منیزیم، آهن، آلومینیوم، تیتانیوم و کروم از نوع انبانه ای و محیط تشکیل آنبر اساس دیاگرامal2o3 در مقابل tio2و دیاگرامal2o3 در مقابل ,fe2+/fe3+supra-subduction(ssz) می باشد.همچنین این کانسار با مقادیر نسبت cr/cr+alاز 76/0 تا 87/0 (میانگین 81/0) و مقادیر al2o316/3 تا 6/18 درصد وزنی و همچنین تیتان پایین منطبق بر کانسارهای کرومیت نوع کرم بالا می باشد و بالا بودن مقدار cr2o3(میانگین 45/41درصد) و mgo(میانگین 8/16درصد) در این کانسار حاکی از تبلور کرومیت ها از ماگمایی با درجه ذوب بخشی بالا می باشد.در مورد اکتشافات ژئوشیمیایی منطقه، براساس نتایج حاصل از تجزیه های ژئوشیمیایی رسوبات آبراهه ای که برای 5 عنصر cr، co، ni، mnو cuانجام گرفت هیچ کدام از این عناصر آنومالی از خود نشان ندادند و با توجه به آنالیز های انجام شده از نمونه های سنگ میزبان کانسار مورد مطالعه عناصر کروم، منگنز، تیتانیوم، وانادیوم و روی آنومالی بالایی را نشان می دهند، که اغلب آنومالی بالای این عناصر در سنگ میزبان هارزبورگیتی و دونیت و هارزبورگیت سرپانتینیزه مشاهده می شود.
زهرا امیرچخماقی سید مسعود همام
منطقه مورد مطالعه با مختصات جغرافیایی َ00 ,?60 تا َ02 ,?60 شرقی و َ26 ,?35 تا َ30 ,?35 شمالی در استان خراسان رضوی، در 110 کیلومتری جنوب شرق مشهد و 35 کیلومتری جنوب شرق فریمان واقع شده و از نظر ساختاری بخشی از زون ایران مرکزی به شمار می رود. مطالعات پتروگرافی صورت گرفته بر روی سنگ های دگرگونی منطقه مطالعاتی نشان می دهد که سنگ اولیه دارای ترکیب متنوع بوده و شامل سنگ های پلیتی، کوارتز- فلدسپاتی و کربناته می باشد. متاپلیت ها که حاصل دگرگونی سنگ های پلیتی می باشند، بیشترین حجم سنگ های دگرگونی منطقه را به خود اختصاص داده اند و شامل کانی های آندالوزیت، گارنت، کردیریت، سیلیمانیت، بیوتیت، مسکویت، کوارتز، پلاژیوکلاز و آلکالی فلدسپار می باشند. آنالیز فلورسانس پرتو ایکس (xrf) که جهت تعیین ترکیب سنگ منشا انجام گردید، موید منشا آرژیلیتی یا رسی متاپلیت های منطقه می باشد. تنوع کانی شناسی این سنگ ها نیز با استفاده از آنالیز پراش پرتو ایکس (xrd) مورد تایید قرار گرفت. طی بررسی های پتروگرافی و کانی شناسی بر روی مقاطع نازک تهیه شده از نمونه های منطقه قنداب حاکی از آن است که شیست های منطقه در امتداد شمال شرق – جنوب غرب افزایش درجه دگرگونی را نشان می دهند. بر این اساس حداکثر درجه دگرگونی منطقه در حد رخساره آمفیبولیت بوده و زون های آن شامل آندالوزیت- سیلیمانیت و سیلیمانیت فوقانی می باشد. نتایج آنالیز نقطه ای الکترون مایکروپروب که به منظور بررسی شیمی کانی و همچنین ارزیابی دما و فشار تشکیل سنگ ها صورت گرفته، نشان می دهد که گارنت و پلاژیوکلازهای ناحیه هموژن بوده و به ترتیب دارای ترکیب آلماندین – اسپسارتین و الیگوکلاز – آندزین می باشند. ترکیب بیوتیت نیز در حد آنیت می باشد. با استفاده از نتایج حاصل از این آنالیز و تعیین اکتیویته اعضای نهایی کانی ها به کمک برنامه ترموکالک، دما و فشار سنگ های دگرگونی معادلc? 664 و kbar 5/2 برآورد گردید. از مجموع مطالعات انجام شده در منطقه چنین نتیجه می شود که منطقه تحت تاثیر دگرگونی مجاورتی در مقیاس ناحیه ای و از نوع فشار پایین- حرارت بالا واقع شده است. با انجام عملیات کانه آرایی به روش تست مایعات سنگین و مغناطیس خشک با شدت بالا بر روی آندالوزیت های موجود در متاپلیت های منطقه، میزان آلومینای (al2o3) موجود در سنگ (به عنوان مهمترین پارامتر کنترل کننده درجه دیرگدازی)، از 18 درصد به بیش از 54 درصد افزایش یافته است. نتایج این تحقیق حاکی از امکان تولید فرآورده های دیرگداز اسیدی از ماده معدنی آندالوزیت فریمان می باشد.
بهنام رحیمی حمید نیازمند
یک اثر مهم همراه با جریان گاز در ریز مجرا ها اثر رقت است که با عدد نودسن، نسبت مسیر متوسط آزاد مولکولی به طول مشخصه جریان، اندازه گیری می شود. برای نودسن در رنج ????^(-?)? kn ? ?/? که به رژیم لغزشی معروف است، معادلات ناویر استوکس همراه با شرایط لغزش سرعت و پرش دما می تواند مشخصه های جریان را بخوبی پیش بینی کند.یک روش حجم محدود بر پایه روش سیمپل برای مطالعه جریان توسعه یابنده یا توسعه یافته جابجایی آزاد در ریز مجرا ها مورد استفاده قرار گرفته است. سیال مورد مطالعه غیر قابل تراکم و نیوتونی، هوا، با خصوصیاتثابت و متغیر است. تاثیرات چندین شرط مرزی شامل شرایط لغزش مرتبه بالا، خزش گرمایی و شرایط مرزی مرتبه دوم روی مشخصه های کلیدی جریان بررسی شده است. محدوده ای از عدد ریلی کم ?×????^(-?)? ra ? ?×????^(-?) که مشخص کننده جریان در ریز مجرا ها است مورد استفاده قرار گرفته است. اثرات رقت روی مشخصه های جریان در مناطق توسعه یافته و یابنده مورد بررسی قرار گرفته است.پارامتر های کلیدی جریان نظیر ضریب اصطکاک و ضریب انتقال حرارت به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. اثرات رقت با افزایش عدد نودسن به طور قابل ملاحظه ای نرخ جریان و انتقال حرارت را افزایش می دهد، در حالی که ضریب اصطکاک و دمای ماکزیمم سیال را کاهش می دهد. این کاهش در ضریب اصطکاک در عدد ریلی پایین بیشتر است. همچنین افزایش در عدد ریلی باعث افزایش نرخ جریان و انتقال حرارت و کاهش دمای ماکزیمم گاز می شود.اثرات شرایط مرزی مرتبه بالا در جهت کاهش سرعت لغزشی و پرش دمایی تشخیص داده شد در حالی که اثرات خزش گرمایی به طور قابل ملاحظه ای سرعت لغزشی را افزایش می دهد.این مسأله نیز تشخیص داده شد که تغییرات دمای لایه گاز کنار دیوار در مدل کردن خزش گرمایی بسیار مهم است و نادیده گرفتن آن که روندی رایج در مقالات است، منجر به توزیع غیر فیزیکی سرعت و دما می شود.
پروین بابایی حسین صادقی
چکیده در این مطالعه از 1040 داده جنبش نیرومند ثبت شده توسط شبکه شتابنگاری ایران (ismn) که مربوط به 150 زلزله با بزرگی ممانی 5 و بیشتر از آن و عمق کانونی کمتر از42 کیلومتر می باشد، جهت بدست آوردن رابطه ای مناسب برای برآورد سریع بزرگی استفاده شده است. ما روش wu and teng (2004) را برای معرفی رابطه تجربی برآورد سریع بزرگی در ایران بکار گرفتیم که در آن از کمیتی به نام لرزش موثر کلی استفاده می شود. این کمیت از طریق انتگرال گیری زمانی مقادیر مطلق شتاب از شتابنگاشت ها در مدت دوام لرزش شدید بدست می آید. لرزش موثر کلی بواسطه یک رابطه کاهیدگی، متناسب با بزرگی ممانی و فاصله کانونی زلزله می باشد. ما ضرایب رابطه کاهیدگی تعریف شده را از طریق فرآیند برازش خطی چندگانه به روش حداقل مربعات محاسبه نمودیم. سپس تأثیر شرایط ساختگاه در این تحلیل لحاظ گردید. بدین ترتیب 892 داده از مجموع داده ها بر اساس میانگین سرعت موج برشی در 30 متر بالایی و نسبتهای طیفی h/v به دو گروه سنگ و خاک تقسیم شدند. همچنین ما با توجه به شرایط پیچیده زمینساختی ایران، امکان وجود روابط جداگانه را در مناطق مختلف لرزه زمینساختی برای برآورد بزرگی آزمودیم. بنابراین در چند مرحله، تقسیم بندی های متفاوتی بر روی داده های موجود بر اساس ویژگیهای لرزه زمینساختی در مناطق مختلف ایران انجام گردید. هرچند در نهایت یک رابطه برای برآورد سریع بزرگی در ایران بدون در نظر گرفتن شرایط ساختگاه و مشخصات لرزه زمینساختی از نظر آماری معنادار بود. مقادیر نتیجه شده از رابطه بدست آمده برای تعیین سریع بزرگی، سازگاری قابل قبولی با مقادیر بزرگی گزارش شده نشان داد.
هادی میری مسعود همام
منطقه مورد مطالعه، که به طور کلی با نام خلج شناخته می شود، در استان خراسان رضوی و در جنوب غربی شهر مشهد در نزدیکی دهکده خلج واقع گردیده و بر روی نقشه زمین شناسی 100000/1 مشهد قابل رویت می باشد و شامل سنگ های مافیک و اولترامافیک، توده های نفوذی و لایه های رسوبی دگرگون شده می باشد. در شیست های منطقه مورد مطالعه، در جه دگرگونی از شمال به جنوب افزایش می یابد و همراه با افزایش درجه دگرگونی به تدریج تغییرات کانی شناسی مشخصی در سنگ بوجود می آید . با حرکت به سمت توده نفوذی به ترتیب شاهد حضور : کلریتوئید شیست، کلریتوئید – گارنت شیست، گارنت شیست و گارنت – استارولیت شیست هستیم. به طور کلی دو نوع حادثه دگرگونی را باید در محل تفکیک کرد: ابتدا دگرگونی ناحیه ای در سنگ های منطقه تاثیر گذاشته و سپس به دنبال تزریق توده های گرانیتی به داخل مجموعه سنگ های دگرگونی ناحیه ای ، این سنگ ها مجددا متحمل دگرگونی حرارتی نیز شده اند. حد بالایی دگرگونی به رخساره آمفیبولیت می رسد و دگرگونی مجاورتی بیشترین تاثیر را روی سنگ های منطقه گذاشته است. عمده ترین کانی هایی که به عنوان کانی های دگرگونی در منطقه خلج یافت می شوند عبارتند از:کلریت،مسکویت،بیوتیت،گارنت و استارولیت. بخش عمده پورفیروبلاست ها به اثر دگرگونی مجاورتی مربوط است مگر کانی های درجه پایینی مانند کلریت،مسکویت و برخی از بیوتیت ها و گارنت ها. یک مرحله دگرشکلی قدیمی در زمان دگرگونی ناحیه ای اولیه و یک مرحله دگرشکلی که از پیش از زمان نفوذ توده آذرین آغاز شده و تا پس از دگرگونی مجاورتی همواره حضور داشته است را در منطقه شاهد هستیم. بنابراین تمامی درشت بلورهای منطقه از نوع همزمان با دگرشکلی می باشند. البته مدرکی برای تعیین زمان پایان یافتن این نیروها و یا دلیلی برای پایان یافتن این نیروها نداریم
لیلی فرهمند سید کیوان حسینی
یک گروه متشکل از کارشناسان ژاپنی و ایرانی 6 هفته پس از وقوع زمین لرزه 5 دی 1382 با نصب یک شبکه لرزه نگاری متشکل از 9 ایستگاه اقدام به جمع آوری داده های پیوسته مربوط به پسلرزه ها از تاریخ 6 فوریه تا 7 مارس 2004 بر روی "گسل ارگ بم" نمودند. هر ایستگاه به یک لرزه نگار سه مولفه ایی فوق حساس (3d,lennartz electronic) از نوع سرعت با فرکانس طبیعی 1hz مجهز بوده است. تغییر فرمت اطلاعات شکل موج به طور پیوسته با نرخ نمونه گیری 100hz بوسیله رقومی کننده 8000sh,hakusan)) با 16bitdigits انجام شده است. در این پایان نامه 130 پسلرزه از مجموع 2789 پسلرزه ثبت شده توسط این شبکه موقت بر اساس بزرگی و موقعییت فضایی مناسب انتخاب و کار تعیین حل مکانیزم آنها انجام گردید. پراکنش امواج لرزه ایی در داخل زمین باعث می شود تا میزان خطا در تعیین حل مکانیزم زلزله بیشتر شود که این امر در مورد زلزله های میکرو و کوچک تشدید می شود. بنابراین استفاده کردن از قطبیت اولین حرکت موج s که به سادگی تحت تاثیر مسیر خود قرار نمیگیرد، علاوه بر قطبیت موج p می تواند دقت کار را در تعیین حل مکانیزم بالا ببرد. بر همین اساس، با توجه به کوچک بودن پسلرزه های رخ داده و از سوی دیگر کم بودن تعداد ایستگاه ها در منطقه، در این تحقیق به منظور تعیین حل مکانیزم پسلرزه ها علاوه بر نسبت دامنه ها از مجموع قطبیت امواج p و s نیز استفاده شد تا بتوانیم به نتایج مطلوب و دقیقتری برسیم. پس از تعیین نوع قطبیت امواج p،sv و sh و نسبت دامنه آنها (sv/p ,sh/p, sv/sh) به صورت چشمی، حل صفحات گسل مربوط به هر یک از پسلرزه ها با rms کمتر از 2/0 با استفاده از نرم افزار focmec تعیین گردید. مکانیزم های مختلفی در 4 قطعه مختلف گسل ارگ بم مشاهده می شود که مکانیزم غالب در آنها، امتدادلغزی راستگرد می باشد. مکانیزم های دیگری از جمله تراستی محض، امتدادلغز چپگرد، تراستی چپگرد، نرمال چپگرد و راستگرد بین اعماق 5/2 تا 5/11 نیز مشاهد گردید که بیشترین تمرکز آنها در قطعات شمالی گسل است که شاید بتوان یکی از علل بالاتر بودن خسارت ها در این قسمت از گسل را ناشی از گسترش قطعات گسلی و مکانیزم های متفاوت در آنها دانست. با توجه به مجموع 130 پسلرزه بکار گرفته شده، مقادیر امتداد و شیب صفحه اصلی گسل به صورت ?88?^°،?n350?^° و مقدار ریک ?-170?^° محاسبه گردید. بر اساس توزیع پسلرزه های زمین لرزه 5 دی 1382 بم، "گسل ارگ بم" به عنوان گسل مسبب زلزله با شیبی رو به شرق بوده و علیرغم وجود مکانیزم غالب امتدادلغزی راستگرد، مکانیزم های متفاوت دیگری نیز از جمله مکانیزم تراستی که برخی محققان نیز به آن اشاره نمودند، تعیین گردید. هر چند در این پایان نامه علت وجود مکانیزم های مختلف مشاهده شده در منطقه بر خلاف عقیده آن محققان، ناشی از نوع کرنش و همچنین چرخش و تغییر امتداد گسل در قطعات شمالی نسبت به جنوبی معرفی شده است.
علی کیوان زراعتکار بهنام رحیمی
زون گسل سنگ بست- شاندیز با پهنای تقریباً 2 کیلومتر، طول 57 کیلومتر و روند شمال غرب- جنوب شرق (n42ow)، از فاصله ی 15 کیلومتری غرب شهر مشهد می گذرد و از جمله گسل های اصلی شرق کوه های بینالود است که دارای حرکت امتدادلغز راست رو با مولفه شیبی می باشد. این مولفه شیبی در بخش جنوب شرقی زون گسل از نوع نرمال و در بخش شمال غربی به صورت معکوس است. بر اساس شواهد زمین شناسی آغاز فعالیت این گسل پی سنگی تراستی را می توان ژوراسیک بالایی (مالم) دانست که با توجه به تغییر شرایط تکتونیکی ناحیه و متعاقباً تغییرات محلی میدان استرس فشارشی از راستای شرقی- غربی به n30oe، مکانیسم جنبایی آن به صورت امتدادلغز عمل کرده است به طوری که در عهد حاضر این جابه جایی امتدادی، میدان استرس برشی ساده را با راستای n40ow به طور محلی در زون گسل سنگ بست- شاندیز القا می کند. بنابراین شمال غرب زون گسل تحت میدان استرس فشارشی قرار دارد درحالی که جنوب غرب آن در ناحیه آزادسازی انرژی و تکامل واقع شده است. در این پایان نامه ابتدا سعی شده تا با تکیه بر ویژگی های زمین شناسی ناحیه ای، خصوصیات ژئومورفولوژی نظیر وضعیت توپوگرافی و انحراف آبراهه ها، و الگوی شکستگی ها در زون گسلی به تحلیل هندسی زون گسل سنگ بست- شاندیز پرداخته شود و بر این اساس الگوی تکامل این زون تعیین گردد. سپس فعالیت لرزه ای تاریخی و دستگاهی زون گسل سنگ بست- شاندیز بر اساس داده های شبکه لرزه نگار محلی و داده های دوباره تعیین موقعیت شده مورد بررسی قرار می گیرد. و در نهایت تحلیل سینماتیک و دینامیک سطوح گسلش با مطالعه استرس دیرین در این زون گسلی انجام می شود. در نتیجه با تشخیص شرایط تغییر ساختاری در پهنه برش و تهیه نقشه ساختاری زون گسل همراه با جهت های تنش دیرین، یک مدل ساختاری برای زون گسل سنگ بست- شاندیز ارائه می گردد.
سید منصور حسینی محمد تاتار
در این مطالعه به بررسی لرزه زمین ساخت بخش باختری کپه داغ و البرز خاوری و همچنین تحلیل ساختاری و کینماتیکی گسل سیاه کوه پرداخته شده است. در این پژوهش از زمین لرزه های تاریخی (امبرسز و ملویل، 1982 و بربریان و یتس، 2001)، زمین لرزه های دستگاهی موجود در کاتالوگ های جهانی (کاتالوگ انگداهل و کاتالوگ پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله )، زمین لرزه های ثبت شده در شبکه لرزه نگاری کشوری- شمال خاور ایران، حل سازوکارهای کانونی زمین لرزه های بر گرفته از کاتالوگ دانشگاه هاروارد ، داده های ارتفاعی رقومی ایران، تصاویر ماهواره ایquickbird (google earth) و برداشت های میدانی در گستره مورد مطالعه استفاده شده است. گسل سیاه کوه امتداد n70e و شیب زیاد در حدود 75-70 درجه به سمت شمال باختر دارد و دارای حرکت امتداد لغز چپگرد محض است. بطوریکه در طول گسل، واحدهای سنگ چینه ای قدیمی تر روبروی واحدهای جوانتر قرار گرفته اند و در پایانه شمال خاوری آن، گسل هایی با سازوکار راندگی منشعب شده اند که باعث رانده شدن واحدهای سنگ چینه ای پالئوزوئیک به روی واحدهای جوان نئوژن شده اند. همچنین با استناد به زمین لرزه های تاریخی و دستگاهی حاصل از کاتالوگ های محلی و جهانی، کمربند چین خورده کپه داغ یکی از فعال ترین و لرزه خیزترین ایالت های ساختاری ایران در طول تاریخ می باشد که همه این رویدادها نشاندهنده فعالیت جوان گسل های این زون در نتیجه همگرایی بین صفحه عربی و اوراسیا می باشند. گسل های بخش باختری کپه داغ و البرز خاوری در زمان بیش از 3.5-5ma که روند استرس حاکم بر منطقه ne-sw بوده است با سازوکار چپگرد و راندگی (برای گسل عشق آباد) شکل گرفته اند اما در طی 5-5/3 میلیون سال اخیر که روند استرس حاکم بر منطقه به صورت n-s در آمده است، در بعضی موارد تغییر سازوکار داده اند. همچنین این بخش از ایالت ساختاری کپه داغ بر اثر چرخش در جهت خلاف عقربه های ساعت بلوک های زون گسلی قوچان، در نتیجه حرکت راستگردی گسل های این زون گسلی و همچنین حرکت راستگردی گسل عشق آباد و سازوکار چپگرد گسل شاهرود، به سوی باختر مهاجرت کرده است.
نعمت اله غیور نجارکار سید کیوان حسینی
نتایج به دست آمده از مدل، چرخش پاد ساعت گرد ایران ، عربستان و آناتولی را نسبت به صفحه اوراسیا و انطباق خوب بردار های سرعت حاصل از مدل را با بردارهای سرعت gps نشان می دهد. جهت بردارهای جابجایی در مناطق مکران، شرق زاگرس، شرق ایران مرکزی، کپه داغ و شرق البرز ، شمال- شمال شرق مدل سازی گردیده است. به تدریج به سمت غرب، در مناطق مرکز زاگرس، مرکز ایران مرکزی و مرکز البرز، جهت این بردارها تقریبا شمالی می شوند و در مناطق غرب زاگرس و شمال غرب ایران، جهت آنها به شمال- شمال غرب تغییر می یابد که این جهت ها با جهت های بردارهای سرعت افقی حاصل از gps قابل مقایسه است. بیشترین نرخ جابجایی، در منطقه مکران حدود 20-18 میلیمتر در سال بدست آمده است، به تدریج به سمت غرب نرخ جابجایی کاهش یافته به طوری که جابجایی در حد فاصل زاگرس و مکران حدود 13-11 میلیمتر در سال، در شرق زاگرس حدود 11-9 میلیمتر در سال، در مرکز زاگرس 7-9 میلیمتر در سال و در غرب زاگرس 5-3 میلیمتر در سال بدست آمده است. مدل سازی ما نشان دهنده نرخ جابجایی در منطقه ی کپه داغ حدود 5-3 میلیمتر در سال، در شرق البرز حدود 8-6 و در مرکز و غرب البرز حدود 5-3 میلیمتر در سال است. از طرف دیگر با استفاده از جهت محورهای اصلی کرنش می توانیم نوع گسلش در مناطق مختلف را بررسی و مقایسه نمائیم، به طوری که در منطقه ی بین مکران و زاگرس یک گسل امتدادلغز تقریبا شمالی- جنوبی قابل استنباط است که می توان آن را به گسل میناب نسبت داد. در مناطق شرق و مرکز زاگرس نوع گسلش از نوع معکوس (تراست) غالب می باشد. در منطقه ی غرب زاگرس، نوع گسلش امتداد لغز غالب است. در ایران مرکزی و البرز نوع گسلش امتدادلغز و در منطقه ی کپه داغ، هر دو نوع گسلش امتدادلغز و معکوس بدست آمده است. همچنین جهت میدان تنش فشارشی افقی ماکزیمم پیش بینی شده بوسیله ی مدل، با نقشه ی تنش جهانی (wsm) برای ایران، قابل مقایسه است.
مصطفی قنادیان بهنام رحیمی
حوضه کپه داغ به دلیل دارا بودن چین های بزرگ، منظم و جوان و همچنین ذخایر هیدروکربوری موجود در بسیاری از تاقدیس های آن، از دیر باز مورد توجه خاص زمین شناسان بوده است. مهم ترین سنگ مخزن هیدروکربنی این حوضه، سازند کربناته مزدوران می باشد. با توجه به اهمیت شناخت شکستگی ها در مراحل مختلف اکتشاف و استخراج مخازن هیدروکربوری، بررسی و مطالعه شکستگی های سازند مخزنی مزدوران از بنیادی ترین موضوعات زمین شناسی نفت حوضه کپه داغ محسوب می شود. در این پژوهش سعی بر آن بوده است که با مطالعه میدانی سازند مزدوران واقع در محدوده ی شمال باختری روستای مزدوران به بررسی دقیق الگوی شکستگی های سازند مزدوران و ارائه مدل مفهومی پیدایش شکستگی ها، تعیین عوامل موثر بر فاصله بندی شکستگی های کششی و در نهایت تعیین میدان تنش موثر بر دگرریختی سازند مخزنی مزدوران بوده است. بر طبق بررسی های میدانی انجام گرفته، سازند مزدوران در منطقه مورد مطالعه دارای سه دسته شکستگی می باشد که در طی سه مرحله تشکیل شده اند. دسته اول شکستگی ها کششی بوده که دارای امتداد شمال خاوری-جنوب باختری هستند، این دسته از شکستگی ها در مرحله قبل از چین خوردگی سازند مزدوران تشکیل شده اند. دسته دوم شکستگی ها از نوع هم یوغ بوده و حرکات برشی را نشان می دهند، این دسته از شکستگی ها دارای امتداد شمال خاوری-جنوب باختری و شمال باختری-جنوب خاوری بوده و در طی چین خوردگی سازند مزدوران ایجاد شده اند و در نهایت دسته سوم شکستگی ها که از نوع کششی بوده و دارای امتداد شمال باختری- جنوب خاوری هستند و در مراحل پایانی چین خوردگی سازند مزدوران ایجاد شده اند. شواهد تعیین سن نسبی شکستگی ها موید این موضوع می باشند که شکستگی های دسته دوم از دسته اول جوان تر و از دسته سوم قدیمی تر می باشند و شکستگی های دسته سوم جدیدترین سیستم شکستگی ایجاد شده بر روی سازند مخزنی مزدوران می باشد. همچنین فاصله بندی شکستگی های کششی، تأثیر زیادی بر روی مقدار تراوایی این نوع از شکستگی ها در سنگ مخزن دارد، از این رو تعیین عوامل موثر بر مقدار فاصله بندی شکستگی های کششی موجود در سنگ مخزن کمک شایانی در تعیین محل های مناسب جهت حفاری چاه های اکتشافی می نماید، بر اساس بررسی های انجام گرفته، عواملی همچون گسلش نرمال، ضخامت لایه بندی و دگرریختی و خمش سنگ مخزن از جمله مهم ترین عوامل موثر بر فاصله بندی شکستگی های کششی موجود در سازند مخزنی مزدوران هستند. یک مسئله بسیار ضروری در اکتشاف و تولید نفت، آگاهی از وضعیت تنش های زمین ساختی موثر بر سنگ مخزن می باشد. برای رسیدن به این هدف از داده های میدانی مانند: درزه ها، شکستگی های هم یوغ و گسل ها (نرمال، معکوس، امتداد لغز) استفاده گردیده است. با استفاده از روش برگشتی، موقعیت محورهای اصلی تنش (1? ، 2? ، 3?) محاسبه شد، که بر این اساس محور اصلی تنش افقی موثر بر سازند مخزنی مزدوران n025±20° می باشد.
زهره رحمتی پور بهنام رحیمی
دراین پژوهش شکستگی های محدوده ی رگه ی طلا-آنتیموان ارغش، جنوب نیشابور، شمال شرق ایران، جهت پی بردن به نحوه تشکیل و متعاقبا توسعه آن ها مورد مطالعه قرار گرفته است. در محدوده ی مورد مطالعه شکستگی ها در 6 دسته درون محدوده آرایش یافته اند. سه دسته از این شکستگی ها به عنوان درزه معرفی شده اند زیرا لغزشی نشان نمی دهند و دارای جابجایی عمودبر دیواره هستند. دیگر دسته های شکستگی به عنوان گسل شناخته شده اند زیرا جدایش امتدادی راست رو و چپ رو نشان می دهند. به منظور مطالع دقیق تر شکستگی ها ، محدوده مذبور به 4 ایستگاه تقسیم شد و در هر ایستگاه با توجه به نظم قابل درک از شکستگی ها ، دسته جات سیستماتیک شکستگی تفکیک و برای هردسته پارامترهایی چون امتداد و شیب، زاویه ی شیب و فراوانی، سوی لغزش و دیگر ساختارها درصورت وجود اندازه گیری شده اند. مشاهدات صحرایی از جمله جابجایی رگه ها و خط خش های گسلی، حرکت امتدادی را برای گسل های منطقه نشان می-دهند. در نهایت با استفاده از روش های نوین تحلیل لغزش گسل، موقعیت تنش های اصلی مشخص شد. تحلیل دینامیکی سطوح گسلی راستای تنش فشاری بیشینه را به طور محلی شمال شمال-غربی-جنوب جنوب شرقی معرفی می نماید. موقعیت محورهای تنش 1? ، 2? و 3? با استفاده از روش برگشتی به ترتیب 26/332، 62/167و06/67 تعیین شد. نوع دگرشکلی برش ساده راست گرد می باشد که نحوه آرایش و سازوکار گسل های تشکیل شده با الگوی شکستگی های برشی ریدل سازگاری خوبی دارد.
مریم اکرمی سید مسعود همام
توده گرانیتوئیدی چاه یوسف در72کیلومتری شرق گناباد و در مختصات جغرافیایی با طول"7220?34شرقی وعرض"3715?59شمالی قرار دارد. این منطقه در شمال بلوک لوت واقع شده است. سن این توده نفوذی به دوره کرتاسه پایینی نسبت داده می شودکه با امتداد شمالی–جنوبی در داخل سنگ های رسوبی و دگرگونی منطقه نفوذ کرده و سنگ های با مشخصات دگرگونی مجاورتیرا به وجود آورده است. ترکیب سنگ های این توده نفوذی در محدوده مونزوگرانیت تا سینوگرانیت قرار می گیرد.مطالعات پتروگرافی و صحرایی نشانگر آنست که کانی های سازنده این سنگ ها شامل:کوارتز،پلاژیوکلاز،ارتوز،بیوتیت،کلریت،موسکویت،سرسیت،کلسیت وکانی های اپک می باشدوبافتهای اصلی آنها عبارتند از: هپیدیومورف گرانولار و پورفیری. بر اساس مطالعات ژئوشیمیایی ماگمای سازنده آن متعلق به سری کالکوآلکالن پتاسیم بالا بوده و از نظر شاخص اشباع آلومین در قلمرو پرآلومین تا متاآلومین واقع می شود.در نمودارهای عنکبوتی غنی شدگی عناصر ناسازگار la,k,th,rb وآنومالی منفی عناصر ti,nb,sr,ba بیانگر ایجاد ماده مذاب حاصل از منشاء پوسته ای است. بر اساس مطالعات صحرایی، پتروگرافی و ژئوشیمیایی سنگ های توده نفوذی مورد مطالعه در زمره گرانیتوئیدهای نوع sقرار می گیرد. این توده گرانیتوئیدی احتمالا در مرحـــــله پایانی فاز کوهـــــزایی مربوط به کرتاســــــه در بلوک لوت به وجود آمده است و مذاب مادر آن در موقعیت بعد از برخورد و در اثر فشردگی لیتوسفر تحتانی وذوب بخشی متاگریواک ها ایجاد شده است.
سکینه اسلامی بهنام رحیمی
گستره مورد بررسی در شمال خاوری ایران و در قلمرو ایالت ساختاری البرز قرار گرفته است. این گستره در محل پهنه گذری مشکان و در منتهی الیه جنوب باختری زون بینالود قرار داشته و عمده تغییرات آن نیز متأثر از فعالیت گسل های مرز شرقی این پهنه می باشد. زمین شناسی منطقه شامل سنگ های آتشفشانی تراکی آندزیتی به سن ائوسن است. نتایج بدست آمده از پردازش و فیلترینگ تصاویر ماهواره ای استر و لندست7 گویای قرار گیری گستره معدنی فیروزه نیشابور در یک زون تغییر شکل کششی است. در این سیستم گسل های دارای روند n145-155 به عنوان پهنه های اصلی جابجایی( pdz) در منطقه در نظر گرفته می شوند. فعالیت این سبب شکل گیری یک سیستم کششی در فضای داخلی پله می گردد. در داخل سیستم مذکور انواع برش های همسو و ناهمسو با پهنه اصلی جابجایی، با روند و سوی حرکت متفاوت شکل می گیرند به گونه ای که تقریبا منطبق بر هندسه سیستم های ریدل شکل گرفته اند. اکثر این گسل ها شیبی قائم و یا نزدیک به قائم دارند و ساز و کار آنها عبارتند از گسل های راستگرد با مولفه معکوس، چپگرد با مولفه نرمالی و نرمال. عمده ساختارهای منطقه متأثر از فعالیت این گسل هاست. آنالیزهای کینماتیک در گستره مطالعاتی بر جهت گیری محور تنش کمینه افقی و با راستای شمال باختری-جنوب خاوری دلالت دارد. رژیم تکتونیکی کششی علاوه بر تغییر شکل شکننده سنگ ها سبب ایجاد فضای مناسب برای کانی سازی می گردد. گسل ها و شکستگی ها مهترین کنترل کننده جریان سیال در محیط های معدنی به شمار می روند. بازشدگی شکستگی ها به سبب تغییر شکل منجر به بالارفتن جریان سیال شده، که خود توسعه گسترده رگه ها را در ناحیه رقم می زند. در محدوده معدن وجود زون های آلتراسیون و کانی سازی گسترده و مرتبط با زون های گسستگی شاهد مناسبی برای بالا بودن جریان سیال در پهنه مورد بررسی و متمرکز شدن سیالات به شمار می آید.
خدیجه نصرالهی سیداحمد مظاهری
منطقه مورد بر اساس نمودار اشترکایزن از دو واحد اصلی هورنبلند بیوتیت مونزوگرانیت و هورنبلند بیوتیت سینوگرانیت تشکیل شده است که در بین این واحدها، واحدهای خیلی کوچک گرانیت پورفیری و میکروگرانیت وجود دارد. کانی های اصلی تشکیل دهنده آنها کوارتز، ارتوکلاز( پرتیتی) ، پلاژیوکلاز، کانی های متداول، بیوتیت ، هورنبلند و کانی های فرعی زیرکن، آپاتیت و مگنتیت و کانی های ثانوی شامل سرسیت و کانی های هوازدگی شامل اکسید و هیدروکسیدهای آهن و کائولن است. پلاژیوکلازها از مرکز به سمت حاشیه سرسیتی شده اند و دارای منطقه بندی می باشند، ارتوکلازها به کانی های رسی وکائولن دگرسان شده اند. براساس مشاهدات صحرایی و مطالعات میکروسکوپی انکلاوهای ماگمایی در سنگ های میزبان از نوع انکلاوهای میکروگرانولار فلسیک است، اندازه ?? سانتیمتر می رسند که به شکل کروی تخم مرغی شکل می باشند و حاوی فنوکریست هایی از کانی های زمینه می باشند. این سنگها دارای ماهیت کالک آلکالن پتاسیم بالا بوده و شاخص اشباع از آلومین سنگهای منطقه مورد مطالعه پرآلومین و متا آلومین هستند. نمودارهای عنکبوتی غنی شدگی از عناصر ناسازگار k,th,rb,la و آنومالی منفی عناصر ti,nb,sr,ba را نشان می دهد که بیانگر ایجاد ماده مذاب حاصل از منشا پوسته ای است. آمفیبول های منطقه از نوع کلسیک بوده و ترکیب آنها از هورنبلند آهن و هورنبلند منیزیم دار تا اکتینولیت تغییر می کند که در شرایط نسبتا بالای فوگاسیته اکسیژن تبلور یافته اند. فشار محاسبه شده با استفاده میزان alموجود در آمفیبول ها، در حدود 2.71 تا 2.91 کیلوبار نشان می دهد و درجه حرارت بدست آمده حدود 723 تا 728 درجه سانتی گراد تغییر می کند. براساس نمودار فشار - عمق مشخص گردید که سنگهای گرانیتوئیدی منطقه مورد مطالعه تقریبا از اعماق 10 تا 20 کیلومتر منشاءگرفته اند. براساس نمودار تکتونوماگمایی ، آمفیبول ها در گستره آمفیبول های وابسته به مناطق فرورانش ( s-amph ) می باشند. میکاهای نمونه های مورد مطالعه در نمودار aspe، با داشتن al>1.742 و>0.248 fe/(fe+mg) در گستره بیوتیت با تمایلی به سمت آنیت قرار گرفته اند. براساس مقادیر اکسیدهای tio2, mgo, feo و mno بیوتیت-های مورد مطالعه از نوع اولیه و محصول تبلور ماگما هستند. تعیین سری ماگمایی با استفاده از بیوتیت ها، گرانیتوئیدهای مورد مطالعه در محدوده c قرار دارند که نشان دهنده منشا ماگمای کالک آلکالن است که در محیط کوهزایی مرتبط با زون فرورانش که شاخص گرانیت نوع i است تشکیل شده اند. ترکیب پلاژیوکلازهای مورد مطالعه در گستره ای بین an13.02 تا an47.74 و ab50.57تا ab84.12 که در محدوده آندزین تا الیگوکلاز قرار می گیرند. ین براساس نمودار chappelle & white که بر پایه مقدار درصد وزنی na2o در مقابل k2o ترسیم شده است و متمایز کننده گرانیت های i و s می باشد سنگهای گرانیتوئیدی مورد مطالعه در رده گرانیت های نوع i قرار می گیرند.و همچنین نمونه های مورد مطالعه در قلمرو گرانیتوئیدهای همزمان با برخورد (syn-collision) و اواخر کوهزایی (late – orogenic) قرار می گیرند. موقعیت نمونه های مورد مطالعه بر روی نمودار y در برابر nb در قلمرو گرانیتوئیدهای قوس آتشفشانی (vag) قرار می گیرند. براساس نمودارهای y-z و zr / al2o3 – tio2/ al2o3برای جدایش دو نوع اصلی گرانیت های درون صفحه ای و گرانیت های وابسته به قوس ارائه شده اند، نمونه های مورد مطالعه در گستره وابسته به قوس قرار می گیرند. سنگهای منطقه مورد مطالعه حاصل ذوب بخشی آندزیت و آندزیت بازالت کالک آلکالن آبدارند که منشا مناسبی برای گرانیت های پتاسیم دار می باشند.
ثوره رضایی بهنام رحیمی
چکیده بیوتیت-مسکویت لوکوگرانیت و پگماتیت خواجه مراد، با روند شمال باختری-جنوب خاوری، گسترده ترین توده نفوذی در مجموعه گرانیتوئید های مشهد می باشد که در جنوب شرق شهر مشهد واقع شده است. در این پژوهش شکستگی های موجود در این توده، جهت پی بردن به نحوه تشکیل و توسعه آنها، مورد مطالعه قرار گرفتند. با توجه به وسعت محدوده ی مطالعاتی ، به منظور بررسی دقیق تر شکستگی ها، 22 ایستگاه مطالعاتی در این توده در نظر گرفته شد و در هر یک از این ایستگاه ها، پس از تعیین دسته های سیستماتیک شکستگی، برای هر دسته پارامترهایی چون امتداد، شیب و جهت شیب، فاصله ی عمودی شکستگی ها و میزان بازشدگی عمود بر دیواره، اندازه گیری شد و ساختارهای موجود بر روی سطح شکستگی ها، پر شدگی های مینرالی، میزان جدایش امتدادی و افت قائم در راستای گسل ها، شکل خاص پایانه ی شکستگی ها، انواع ساختارهای موجود در زون های تخریب گسل ها و دیگر ساختارها در صورت وجود، بررسی شدند. در محدوده مورد مطالعه، شکستگی ها در چهار دسته اصلی قرار می-گیرند که تمامی این دسته های شکستگی، مشخصات گسل ها را نشان می دهند. از میان چهار دسته شکستگی، شکستگی های دارای روند عمومی شمالی-جنوبی که فراوانترین شکستگی های موجود در منطقه می باشند، علاوه بر شواهد گسلی نظیر جابجایی رگه ها و وجود خش لغز ها روی سطوح آینه گسلی، ساختار ویژه سطح درزه ها یعنی ساختار پرمانند (plumose structure) را نیز نشان می دهند که این شواهد، بیانگر این است که این شکستکی ها، زمانی بصورت شکستگی های کششی بوده اند و بعدها بصورت گسل درآمده اند. ساختارهای ایجاد شده در زون های تخریب پایانه ای گسل ها (tip damage zones) و همچنین ساختارهای ایجاد شده در طول زون های تخریب اتصالی پاره های گسلی (linking damage zones)، حاکی از امتداد لغز بودن گسل های شمالی-جنوبی می باشد، اما مقادیر بالای زوایای ریک خش لغزهای موجود بر روی سطوح آینه گسلی این دسته (°65 - °35)، نشان دهنده گسلش نرمال با کمی مولفه امتداد لغزی، می باشند. همچنین ساختارهای درختی (tree structures) شکل گرفته در پایانه گسل های دارای روندهای عمومی شمالی-جنوبی و شمال شرقی-جنوب غربی، نشان می دهد که این دو دسته، گسل های امتداد لغز دوباره فعال شده می باشند. تمامی این شواهد گویای این است که این دو دسته گسلی، حد اقل دو بار فعالیت را نشان می دهند؛ این گسل ها در ابتدا گسل هایی امتداد لغز بوده اند و بعد ها بصورت گسل های نرمال دارای مولفه امتداد لغزی، دوباره فعال شده اند. با توجه به شواهد محدودی که بر روی سایر دسته جات گسلی منطقه نیز قابل رویت می باشد، احتمال می رود که تمامی دسته های گسلی منطقه، فرآیند دوباره فعال شدن (reactivation) را تجربه کرده باشند. تحلیل دینامیکی انجام شده بر روی گسل های منطقه مورد مطالعه، حاکی از آن است که تغییر شکلی کلی حاکم بر این منطقه، از نوع کششی با مولفه امتدادی راستگرد می باشد. شواهد موجود، حاکی از پیچیدگی تاریخچه تکتونیکی حاکم بر این منطقه می باشد و با توجه به نتایج بدست آمده، هنوز نمی توان با قاطعیت در مورد منشأ ایجاد کننده شکستگی ها و دلیل عملکرد گسل های نرمال در این منطقه، اظهار نظر کرد.
فرزین فرازمند بهنام رحیمی
نتایج حاصل از برداشت های میدانی و مطالعات دفتری سیستم هندسی چین اشلر حاکی ازآن است که براساس طبقه بندی رمزی، الگوی شیب ایزوگونی اشلر از نوع همگرا (1b) می باشد و درطبقه بندی که براساس سطح چین خوردگی است، چین اشلر ازنوع چین نیمه مدور ، باز، نامتقارن و با ضریب نوک دار شدگی0/62 و0/66است. در تحلیل سینماتیکی تاقدیس، بحث قوام میانگین و اختلاف قوام واحدهای تشکیل دهنده چین و تبعیت آن از رده بندی طبقات درگیر (رمزی) مطرح است که طبق آن، ضخامت ثابت طبقات و فقدان سیستم های گسلش حاکی از ساختار چین خوردگی با مکانیزم خمشی- لغزشی است.بعلاوه وجود بیشترین برش و لغزش در مرز لایه بندی سازند شوریجه ، این مولفه را به عنوان پویاترین بخش سازند شوریجه در طی فرآیند چین-خوردگی معرفی می نماید. در بحث دینامیک نیز محور تنش غالب نیز می باید در جهت n,ne-s,swبر واحدهای سنگی اعمال گردد. در رابطه با موقعیت قرارگیری شکستگی ها و قطب سطوح شکستگی نسبت به لایه بندی می توان گفت: تشکیل سری یک شکستگی ها، نسبت به خود چین تقدم زمانی داشته و دیگر الگوهای شکستگی در یک مرحله ی پسین و طی فرآیند تشکیل چین و به وسیله سیستم تنشی که به صورت متقارن نسبت به سطوح لایه بندی آرایش یافته اند، تشکیل شده اند. در سازندهای شوریجه و تیرگان با توجه به متقارن بودن سیستم درز و شکستگی ها نسبت به هندسه چین، تقدم زمانی سری شکستگیهای عرضی نسبت به شکستگی های مورب و با در نظر داشتن مکانیسم غالب چین خوردگی تاقدیس اشلر که از نوع خمشی- لغزشی می باشد، می توان نتیجه گرفت که غالب سیستم شکستگی های موجود در سازند شوریجه و تیرگـان، در طی فرآیند چین خوردگی و تحت تاثیر تنش های تشکیل دهنده تاقدیس به وجود آمده اند. بر اساس نتایج به دست آمده از تحلیل ساختاری شکستگی ها، سیستم های موجود در ساختمان تاقدیس اشلر (سازندهای شوریجه و شوریجـه)، از نـوع درز و شکستگی های کششی و برشی بوده و هم زمان با اعمال تنش و اعمال تغییرات ساختاری در منطقه به وجود آمده است. بر این اساس، میزان?1، ?2، ?3در ناحیه محاسبه شده که میانگین راستای تنش وارده n019e می باشد. طبق مطالعات آماری درتاقدیس اشلر،فاصله بندی،تراکم، پُریدگی و شدت انواع سیستم ها و دسته های شکستگی ثابت نبوده،تابع جایگاه ساختاری،زاویه شیب یال ها وخواص لیتولوژیکی سازندهاست. امروزه اگاهی از وضعیت تنش های زمین ساختی موثر بر سازندهای مخزنی، از مطالعات مهم و حیاتی در زمینه اکتشاف و استخراج مواد هیدروکربنی است. برای آگاهی از میدان تنش موثر بر سازند مخزنی شوریجه بهره گیری از داده های میدانی نظیر صفحات درز و شکستگی ها حائز اهمیت است. طی مطالعات صورت پذیرفته، روند غالب تنش افقی حاکم بر سازند مخزنی شوریجه مقدار n025°±20° تعیین شده است.
مهسا ارجمندی فرزین قایمی
در این پژوهش، شکستگیهای گرانیت کاشمر، جهت پی بردن به نحوه تشکیل و توسعه آنها مورد مطالعه قرار گرفته است. به منظور مطالعه دقیق تر شکستگیها، منطقه ای به وسعت 145 کیلومتر مربع از توده مزبور به 8 ایستگاه تقسیم شد و در هر یک از این ایستگاه ها، دسته های شکستگی تفکیک و برای هر دسته پارامترهایی چون امتداد و شیب، ریک خطواره، فاصله عمودی، طول، مرفولوژی سطح شکستگی، پرشدگی مینرالی، انواع ساختارهای موجود در زونهای تخریب گسلها و دیگر ساختارها در صورت وجود بررسی شدند. بررسی های صورت گرفته، 4 دسته شکستگی سیستماتیک با جهتگیری و ویژگیهای متفاوت را آشکار نمود که تمامی این دستههای شکستگی، ویژگی های گسلها را نشان می دهند. شکستگیهای با روند عمومی شمالی- جنوبی، شرقی- غربی و شمال غرب- جنوب شرق، علاوه بر شواهد گسلی نظیر خشلغزها و جابه جایی رگهها، ساختار ویژه سطح درزهها یعنی ساختار پر مانند را نیز در برخی نقاط نشان میدهند. این شواهد نشان میدهند که این شکستگیها زمانی به صورت شکستگیهای کششی بودهاند و بعدها به صورت گسل فعال شده اند. بررسی ساختارهای ایجاد شده در زون تخریب پایانه گسلها و مناطق اتصالی بخشهای گسلی، نشان میدهد که فعالیت مجدد این 4 دسته شکستگی، به فرم جابه جایی امتدادلغز می باشند. استرس دیرین با اندازهگیری 30 صفحه گسلی و خشلغزهای مربوط به آنها و سپس با استفاده از روشهای نوین تحلیل لغزش گسل، مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت دو جهت تنش در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد. یکی باعث القای حرکت راستالغز راستگرد و دیگری که جوانتر از اولی است، پدید آورنده حرکت راستالغز چپگرد میباشد. نحوه آرایش و سازوکار گسلهای تشکیل شده در منطقه با الگوی شکستگیهای برشی در یک سیستم کرنشی شکننده برشی ساده سازگاری خوبی نشان میدهند.
سمیه شمس ضامنجانی بهنام رحیمی
منطقه مورد مطالعه در جنوب و جنوب غرب شهر شیراز در فارس داخلی، کمربند چین خورده-رانده زاگرس واقع شده است. در این پژوهش تحلیل ساختاری تاقدیس سبزپوشان و هندسه مخزن دهرم و نیز گسل سبزپوشان و تأثیر آن بر این تاقدیس مورد بررسی قرار گرفته اند. نتیجه حاصل از ترسیم 8 برش عرضی تقریبا? عمود بر ساختارهای منطقه و یک برش طولی نشان می دهد، تاقدیس سبزپوشان یک چین نامتقارن با تمایل به سمت جنوب غرب است. این تاقدیس با قرار گرفتن در زون گسلی سبزپوشان از سه بستگی شمال غربی،مرکزی و جنوب شرقی تشکیل شده است که فقط بستگی شمال غربی این تاقدیس دارای روند شمال غربی-جنوب شرقی است و از روند تاقدیس های منطقه تبعیت می کند.این تاقدیس در رده بندی (mitra.2003) یک multi-detachment faulted foldاست که در اثر اندرکنش بین چین خوردگی وگسلش شکل گرفته است. گسل های عبوری از منطقه مورد مطالعه گسل های سبزپوشان1، سبزپوشان2 و راندگی ظفرآباد هستند. در اثر عملکردگسل سبزپوشان1 که گسلی امتداد لغز راستگرد با مولفه راندگی است و راندگی ظفرآباد که با راندن یال شمالی تاقدیس سبزپوشان بر روی یال جنوبی آن در نزدیکی دماغه جنوب شرقی بستگی مرکزی باعث حذف یال جنوبی در سطح زمین شده است، در بستگی مرکزی ساختار گل مانند مثبت ایجاد کرده است. عملکرد گسل های سبزپوشان1 و سبزپوشان2 در بستگی شمال غربی نیز منجر به ایجاد ساختار گل مانند مثبت شده است. نتیجه بررسی شکستگی های منطقه، جهت فشارش در این ناحیه را در جهت ne-swرنشان می دهد که با جهت برخورد صفحه عربی- اوراسیا مطابقت دارد. با ترسیم نقشه ugc گروه دهرم در تاقدیس سبزپوشان به ارزیابی هندسه مخزنی گروه دهرم پرداخته شد. نتیجه این ارزیابی تأثیر گسل های پی سنگی سبزپوشان1، سبزپوشان2 و راندگی ظفرآباد بر این هندسه مخزنی است که در بستگی شمال غربی،500 متر بستگی مستقل از گسل وجود دارد که در نتیجه بهترین گزینه برای حفاری چاه جهت دسترسی به ذخایر هیدروکربنی احتمالی در این تاقدیس بستگی شمال غربی می باشد که البته به علت جدایش عمودی زیاد گسل سبزپوشان و احتمال آسیب جدی پوش سنگ در این منطقه حفاری با ریسک بالایی همراه است. واژه های کلیدی: تاقدیس سبزپوشان، گسل سبزپوشان، مخزن گروه دهرم، فارس داخلی، کمربند چین خورده-رانده زاگرس.
بهرام حسن زاده نوربخش میرزایی
در این پژوهش، با استفاده از زلزله های ثبت شده گستره کپه داغ مرکزی، برگرفته از مرکز لرزه نگاری کشوری، و با محاسبه مقادیر پارامترهای لرزه خیزی a وb و بعد فرکتال، زمین ساخت این گستره را بررسی و تفسیر نمودیم. در گام اول این پژوهش، پس از شناسایی و حذف انفجارها از فهرست نامه، پیشلرزه ها و پسلرزه ها حذف شدند. سپس با کمک نمودار فراوانی- بزرگی، مقدار 2/2 برای بزرگای کاملی گستره در دوره مورد بررسی، محاسبه گردید. مقدار-b گستره، که با استفاده از روش بیشینه احتمال و کمترین مربعات به دست آمد بیانگر فراوانی نسبی رویدادهای بزرگتر در گستره کپه داغ مرکزی است. نقشه مقدار-b ، تغییراتb-value را بین حدود 6/0 تا 1/1 نشان می دهد که معمولا در نواحی فعال تکتونیکی دیده می شود. نقشه a-value و b-value، تغییرات مکانی فراوانی و بزرگی زلزله ها و سطح لرزه خیزی ناحیه را نشان می دهند. بررسی نقشه مقدار-b و بعد فرکتال رومرکز زمین لرزه ها، تغییرات آشکاری را در طول سیستم گسلی بخاردن- قوچان نشان می دهد به گونه ای که می توان این سیستم را به سه بخش مجزا تقسیم نمود. بررسی تغییرات زمانی b-value که با استفاده از روش پنجره های زمانی متحرک به دست آمد، تغییرات آشکاری را برای مقدار این پارامتر در اوایل سال 2010 میلادی نشان می دهد. وقوع دو زمین لرزه با بزرگی های 8/4 و 0/5 در این سال را می توان دلیل این تغییرات دانست. بعد فرکتالی این گستره 75/1 است که بیانگر تنش پیچیده و چندگانه روی این گستره است. نقشه بعد فرکتالی، تغییرات این مقدار را بین 5/1 تا 8/1 در بخش عمده ای از گستره کپه داغ مرکزی نشان می دهد که بیانگر توزیع گسل ها در سرتاسر این بخش از کپه داغ است. همچنین، در بخش دیگری از این پژوهش، مکان زلزله به وقوع پیوسته در تاریخ 19/04/2010 با بزرگی 8/4 این ناحیه را با مکانی که کوچکترین دوره بازگشت را برای وقوع زلزله ای با این بزرگی نشان می دهد، مقایسه کردیم. نقشه دوره بازگشت به دست آمده قبل از زمین لرزه مورد اشاره، این مکان را به عنوان یک تنشگاه و مکانی با کوتاهترین دوره بازگشت برای وقوع چنین زلزله ای نشان می دهد. نتایج این تحقیق نشان می دهد استفاده از پارامترهای لرزه خیزی a-value و b-value و بعد فرکتال و تهیه نقشه توزیع محلی تنش بر اساس این پارامترها، اطلاعات ارزشمندی درباره سازوکار گسل ها و تغییرات سیستم های گسلی در طول زمان، ارایه می نماید. همچنین، این تحقیق نشان می دهد بررسی لرزه خیزی یک ناحیه با استفاده از خرد لرزه ها، می تواند اطلاعات ارزشمندی از توزیع تنش در پوسته زمین و مکان زلزله های آینده ارایه کند.
حامد زندمقدم اسدالله محبوبی
سازند پادها به سن دونین زیرین- میانی متشکل از سنگهای سیلیسی آواری، دولومیتی و تبخیری است و از این میان سنگهای سیلیسی آواری از گسترش بیشتری برخوردار هستند. جهت بررسی تاریخچه رسوبگذاری و پس از رسوبگذاری این نهشته ها در ایران مرکزی، شش برش ازبک کوه و دهنه کلوت (شرق ایران مرکزی واقع در شمال طبس)، سراشک، گزوئیه و شمس آباد (جنوب شرق ایران مرکزی واقع در شمال کرمان) و نچفت ( غرب ایران مرکزی واقع در شمال اصفهان) انتخاب و به ترتیب ضخامت های 492، 320، 297، 306، 109 و 149 متر اندازه گیری شده است. آنالیز رخساره های سازند پادها در این برش ها سبب تشخیص 27 لیتوفاسیس شده که در شش دسته رخساره کنگلومرایی(gcm, gms, gp, gh, gf) ، ماسه سنگی (st, sp, sh, sl, sr, sm, se)، حدواسط ماسه سنگی- گلسنگی (sr(fl), sr/fl, fl(sr))، گلسنگی (fl, fm)، دولومیتی (dl, ds, dm)، حدواسط ماسه سنگی- دولومیتی (sr/dl)، دولومیتی- چرتی (dcl, dcs) و تبخیری (el, efl, efm, edl) تقسیم بندی شده اند. از این میان رخساره های کنگلومرایی (به استثناء لیتوفاسیس gf) و دولومیتی- چرتی در شرایط قاره ای و به ترتیب مربوط به محیطهای آبرفتی و دریاچه ای هستند. مابقی رخساره ها اغلب در محیطهای ساحلی و در زیر محیطهای ساب تایدال-اینترتایدال و سوپراتایدال-سبخایی راسب شده اند. با این وجود در برش های گزوئیه و نچفت می توان به تاثیر جریانهای رودخانه مئاندری و محیطهای دلتایی اشاره کرد. مطالعات پتروگرافی نشان می دهد که سنگهای کنگلومرایی سازند پادها اغلب پلی میکتیک (شامل خرده سنگهای ریولیت، ریوداسیت، توف، چرت، دولومیت)، پاراکنگلومرا تا ارتوکنگلومرا و برون سازندی هستند. ماسه سنگهای سازند پادها اغلب از دو پتروفاسیس کوارتزآرنایت و ساب تشکیل شده اند. از سایر پتروفاسیس ها می توان به چرت آرنایت و ولکانیک آرنایت و کالک لیتایت اشاره کرد که از فراوانی اندکی نسبت به دو پتروفاسیس پیشین برخوردار هستند. مطالعات پتروگرافی و ژئوشیمیایی دولومیتهای سازند پادها نشان دهنده سه نوع دولومیت اولیه (pd)، جانشینی (rd) و پر کننده حفرات و رگه ها (vd) است. از مهمترین ویژگیهای دولومیتهای اولیه می توان به بلورهای ریز (کوچکتر از 20 میکرون)، بدون شکل تا نیمه شکل دار، فقدان فسیل، حضور ترک های گلی v شکل، فابریک فنسترال، حضور کانی های تبخیری، پراکندگی دانه های کوارتز آواری و لومینسانس تیره تا مات اشاره کرد. دولومیتهای نوع جانشینی به دو صورت جانشینی در زمینه و جانشینی در پوسته های فسیلی مشاهده شده و از لومینسانس نارنجی تا قرمز برخوردار هستند. دولومیتهای جانشینی اغلب بی شکل تا نیمه شکل دار و در اندازه ای بزرگتر از 20 میکرون هستند. دولومیتهای حفره و رگه پرکن درشت بلور و نیمه شکل دار تا شکل دار بوده و بر اساس شدت و زونینگ لومینسانسی به شش پتروتیپ تقسیم شده اند. آنالیز عنصری و ایزوتوپی در دولومیتهای pd و rd نشان دهنده پراکندگی تقریباً یکسان داده های ژئوشیمیایی در این دو نوع دولومیت است و چنین به نظر می رسد که دولومیتهای جانشینی به احتمال زیاد از تبلور مجدد یا جانشینی دولومیت های اولیه (pd) در عمق کم و تحت شرایط احیایی اندک به وجود آمده اند. این دولومیتها بر اساس داده های ایزوتوپ اکسیژن به ترتیب در دمای c?44 و c?59 تشکیل شده اند و دمای تشکیل دولومیت های نوع vd c?82 محاسبه شده است که در تعامل کامل با دمای به دست آمده از سیالات درگیر (c?83) است. مدل دریایی موثرترین مدل برای تشکیل دولومیتهای سازند پادها محسوب می شود که سبب ته نشینی گسترده دولومیتهای اولیه شده است. دولومیتهای جانشینی و پرکننده حفره و رگه ها نیز در طی دیاژنز و در مراحل مختلف تدفین تشکیل شده اند. مطالعات دیاژنتیکی در پتروفاسیس های مختلف ماسه سنگی بیانگر فرایندهای همچون فشردگی فیزیکی، سیمانهای دولومیتی فراگیر و سیمانهای هماتیتی (مربوط مرحله ائوژنز)، فشردگی شیمیایی و استیلولیتی شدن، سیمان شدگی سیلیسی، کربناته و رسی، دگرسانی فلدسپاتها و خرده های ولکانیکی، انحلال سیلیس و خرده های چرتی و به دنبال آن جانشینی کربنات (مربوط به مرحله مزوژنز)، شکستگیها و رگه های پر شده با کلسیت (مربوط به مرحله تلوژنز) است. آنالیز چینه نگاری سکانسی نیز نشان دهنده دو سکانس رسوبی کامل و دو سکانس رسوبی ناقص در برش های مورد مطالعه است. به استثناء برش نچفت، مرز سکانسها در سایر برش ها از نوع اول مشخص شده است که منطبق بر افق هایی از خاک دیرینه و لایه های کنگلومرایی است. بررسی سکانس های رسوبی و دسته رخساره های سازند پادها منعکس کننده عمیق شدن محسوس حوضه رسوبی به سمت شمال و غرب است. مطالعات برخاستگاه بیانگر سنگ مادر پلوتونیکی و بعضاً دگرگونی با ماهیت اسیدی برای اغلب ماسه سنگهای سازند پادها است. ناحیه برخاستگاه دارای هوازدگی نسبتاً شدید و در شرایط آب و هوای نیمه مرطوب تا مرطوب قرار داشته و رسوبات فرسایش یافته در طی چرخه های مجدد رسوبی و در شرایط مرزهای غیر فعال قاره ای راسب شده اند. بررسی جغرافیای دیرینه زمان دونین زیرین- میانی نشان می دهد که تاریخچه رسوبگذاری نهشته های مورد مطالعه در ارتباط با بازشدگی اقیانوس پالئوتتیس و تبدیل حوضه ریفتی به حاشیه غیر فعال قاره ای است. نهشته های سازند پادها در راستای قطعات بالا آمده و فرورفته و در حاشیه جنوبی اقیانوس پالئوتتیس و تحت شرایط غالباً ساحلی برجای گذاشته شده اند. با توجه به شدت تاثیر گسلهای نرمال و قطعه بالا آمده در حاشیه ریفتی پالئوتتیس، رسوبات سازند پادها می توانند از نهشته های همزمان با ریفت (اردوویسین- سیلورین) و قبل از ریفت (قبل از اردوویسین) ایران مرکزی و ناحیه زاگرس نشات گرفته باشند. چرخش بلوک های ایران مرکزی نیز سبب پیچیدگی در الگوی پراکندگی رخساره های سازند پادها در محدوده مورد مطالعه شده است.
صالح حسن واعظ عبایی حسین محمدزاده
چشمه های گرو در خراسان رضوی در 30 کیلومتری جنوب مشهد و در فاصله دو کیلومتری شرق اتوبان مشهد - باغچه واقع است. مطالعه این مجموعه چشمه ها بدلیل نزدیکی به دومین کلان شهر ایران از اهمیت خاصی برخوردار است .هدف از این پژوهش بررسی کیفیت آب، ژنز و اثرات زیست محیطی آب مجموعه چشمه های گرو، واقع در جنوب شرقی بینالود که بخشی از زون ساختاری البرز به شمار می رود، می باشد. ضمن اندازه گیری پارامترهای صحرایی (tds, ec, ph, t) آب 10 دهانه از چشمه های گرو، از آب دو دهانه از چشمه های گرو در طی دو دوره نمونه برداری و مورد آنالیز قرار گرفت که با توجه به نتایج آنالیرها بر روی دیاگرام پایپر، تیپ آب کلروره سدیک مشخص گردید. دیاگرام شولر مشخص می کند که، آب چشمه ها قابلیت شرب ندارد. همچنین با توجه به غلظت بالای سدیم و هدایت الکتریکی آب این چشمه ها برای کشاورزی نامناسب است. به لحاظ صنعتی آب این چشمه ها رسوب گذار تشخیص داده شد. نمودارهای ترکیبی نشان می دهند که منشأ غلظت بالای یون بیکربنات و کلسیم و منیزیم در آب چشمه ها، انحلال سنگ های کلسیتی و دولومیتی بالادست چشمه ها است. با بررسی کیفی منابع آبی در دو امتداد گسل امتداد لغز سنگ بست - شاندیز مشخص گردید، غلظت پارامترها، آنیون ها و کاتیون ها از شمال غربی محدوده چشمه های گرو، به سمت چشمه ها روند افزایشی دارد، این روند افزایش در مسیر گسل تا چشمه ها ادامه می یابد. پارامترهای کیفی آب چشمه های گرو نسبت به چشمه روستای امان آباد روند افزایشی قابل توجهی دارد و در اکثر پارامترها افزایش 100 در صدی پیدا می کند. اما در دو روستای انتخاب شده در جنوب و غرب چشمه های گرو، این افزایش دیده نمی شود که می توان نتیجه گرفت مجموعه چشمه های گرو از نوع سدی می باشند. از آنجائیکه گسل امتداد لغز سنگ بست - شاندیز نقش قابل توجهی در تشکیل چشمه ها دارد و چشمه ها در پایانه این گسل قرار گرفته اند، می توان ژنز این چشمه ها را نوعی پدیده هیدروتکتوژئومورفیک دانست. با توجه به پتانسیل خورشیدی مناسب در محدوده ی مورد مطالعه و موقعیت مناسب گردشگری آن، می توان با استفاده از آبگرمکن خورشیدی و بالا بردن درجه حرارت آب چشمه ها از آن جهت آب درمانی استفاده کرد. واژگان کلیدی: چشمه های گرو، گسل سنگ بست - شاندیز، هیدروژئوشیمی، ژنز.
مرضیه نطقی مقدم فاطمه هادوی
کپه داغ در راستای wnw- ese در شرق دریای خزر گسترش دارد و متشکل از رسوبات ژوراسیک میانی تا میوسن است. در این رساله مرز بین سازندهای آیتامیر/ آب دراز، سازندهای آب دراز/ آب تلخ، سازندهای آب تلخ/ نیزار و سازندهای نیزار/ کلات در شرق کپه داغ برمبنای نانوفسیل های آهکی برای تعیین سن، بررسی شرایط پالئواکولوژیکی و جهت بازسازی پروداکتیویتی قدیم براساس نانوفسیل ها و تغییرات در عناصر عمده یا کمیاب (cu, cd, pb, zn) و ترکیباتی مانند caco3 نمونه برداری و آماده سازی شده است. در این مرزها مطالعات بایواستراتی گرافی نانوفسیل های آهکی منجر به شناسایی بایوزون های نانوفسیلی شده که در زیر آورده شده است: گذر سازند آیتامیر به سازند آ ب دراز: برش دوبرادر: cc17 تا cc19/ برش چهچهه: cc17 تا cc18/ برش حمام قلعه:cc17 تا cc20 گذر سازند آب دراز به سازند آ ب تلخ: برش دوبرادر: cc20 تا cc21/ برش چهچهه: cc20 تا cc21/ برش حمام قلعه:cc20 تا cc22 گذر سازند آب تلخ به سازند نیزار: برش دوبرادر: cc22 تا cc24/ برش چهچهه: cc22 تا cc24/ برش کلات: cc22 تا cc24 گذر سازند نیزار به سازند کلات: برش دوبرادر: cc25 تا cc26/ برش چهچهه: cc25 تا cc26/ برش کلات: cc25 تا cc26 باتوجه به بایوزون های پیشنهادشده، سن گذرهای مورد نظر در تمام برش های مطالعه شده به شرح زیر است: گذر سازند آیتامیر به سازند آ ب دراز: سانتونین پسین گذر سازند آب دراز به سازند آ ب تلخ: انتهای کامپانین پیشین گذر سازند آب تلخ به سازند نیزار: انتهایی ترین بخش کامپانین پسین و ماستریشتین پیشین گذر سازند نیزار به سازند کلات: ماستریشتین پسین در گونه های نانوفسیلی حفره ها، پل ها و سایر ساختارهای ناحیه مرکزی هتروکوکولیت ها مشخص هستند، بنابراین در این مرزها انحلال و فرآیندهای دیاژنتیکی تغییرات اساسی در مجموعه های اولیه نانوفسیلی ایجاد نکرده است و حفظ شدگی گونه ها خوب می باشد. تعداد گونه های نانوفسیلی شناسایی شده در هر یک از برش ها به شرح زیر است: گذر سازند آیتامیر به سازند آ ب دراز: برش دوبرادر: 32 گونه برش چهچهه: 39 گونه برش حمام قلعه: 37 گونه گذر سازند آب دراز به سازند آ ب تلخ: برش دوبرادر: 38 گونه برش چهچهه: 45 گونه برش حمام قلعه: 47 گونه گذر سازند آب تلخ به سازند نیزار: برش دوبرادر: 24 گونه برش چهچهه: 32 گونه برش کلات: 27 گونه گذر سازند نیزار به سازند کلات: برش دوبرادر: 22 گونه برش چهچهه: 32 گونه برش کلات: 25 گونه الگوهای پراکندگی مشهود در نانوفسیل ها مشخص کننده شرایط پروداکتیویتی پایین و الیگوتروفیک با فراوانی گونه های جهان شمول (watznaueria) است. به عبارت دیگر حضور watznaueria barnesae ، prediscoshphaera spp. به استثنای (prediscoshphaera stoveri)،microrhabdulus spp. ، lithraphidites spp. و eiffelithus spp.، و عدم حضور گونه های شاخص پروداکتیویتی بالا اشاره به پروداکتیویتی پایین و حاصلخیزی پایین حوضه دارد. در نمونه های مطالعه شده فراوانی برخی گونه ها مانند watznaueria spp., calculites spp., lucianorhabdus spp, uniplanarious spp. نشان می دهد که رسوبات متعلق به این مرزها در آب و هوای گرم و در آب های کم عمق نهشته شده اند. مشاهدات نانوفسیلی نشانگر افزایش عمق در همه مرزها از بخش های پایینی به سمت قسمت های فوقانی است ولی در گذر بین سازندهای آب تلخ و نیزار نشان دهنده کاهش عمق از قاعده به سمت راس است. الگوهای توزیع غلظت pb، zn، cu و cd نشانگر روند افزایشی به سمت بالای برش در مرز بین سازندهای آیتامیر/ آب دراز، سازندهای آب دراز/ آب تلخ و سازندهای نیزار/ کلات است و پیشنهاد دهنده افزایش پروداکتیویتی در این مرزها ولی در مرز بین سازندهای آب تلخ/ نیزار غلظت pb، zn، cu و cd نشان دهنده روند کاهشی به سمت بالای برش است و پیشنهادکننده کاهش پروداکتیویتی در این مرز از سازند آب تلخ به سازند نیزار می باشد. براساس مطالعات اخیر، فراوانی نانوفسیل های آهکی به ویژه w. barnesae نشان دهنده انطباق قابل توجه با داده های شیمیایی در این مرزهاست. هردومورد آنالیزهای شیمیایی و فراوانی نانوفسیل های آهکی نشان دهنده افزایش پروداکتیویتی از قاعده تا راس در همه مرزها به استثنای مرز بین سازندهای آب تلخ و نیزار است.
سهیلا جوادی سیدمسعود همام
چکیده منطقه مورد مطالعه در جنوب شرق گناباد در فاصله 72 کیلومتری جنوب شرقی گناباد و 6 کیلومتری شمال روستای گیسور، در مجاورت کوه های چاه یوسف واقع به مختصات ¢¢27 ¢14°59 تا ¢¢55 ¢15°59 طول شرقی و ¢¢3 ¢20°34 تا ¢¢8 ¢21°34 عرض شمالی قرار دارد. تفکیک واحدهای سنگی منطقه نشان از دو نوع سنگ آذرین و دگرگونی می باشد. سنگ های آذرین منطقه شامل سینوگرانیت، مونزوگرانیت، و پگماتیت ها است. واحدهای دگرگونی منطقه نیز به چهار مجموعه تقسیم بندی شده است. سنگ های دگرگونی منطقه دو دگرگونی ناحیه ای و مجاورتی را تحمل نموده اند. رخساره دگرگونی سنگ های دگرگونی ناحیه ای در حد رخساره شیست سبزوآمفیبولیت و هاله دگرگونی مجاورتی نیز با نوع 2b همسان است. سنگ اولیه سنگ های دگرگونی شامل ترکیبات پلیتی، کربناتی و کوارتز فلدسپاتی است. جهت محاسبه دما از کالیبراسیون bhattacharya et al.(1992) استفاده شده است، که بر این اساس شرایط تقریبی دما حدود 545 تا 570 درجه سانتی گراد برآورد شده است. فشار به دست آمده با استفاده از سامانه gpmb-mg حدود 5/23 کیلو بار و بر اساس سامانه gpmb-fe حدود 3/57 کیلوبار محاسبه شده است. با توجه به آهن دار بودن گارنت، فشار محاسبه شده توسط سامانه gpmb-fe که حدود 3/75 کیلو بار است به عنوان فشار تقریبی دگرگونی منطقه گیسور در نظر گرفته می شود. دو فاز دگرشکلی در منطقه مورد مطالعه تشخیص داده شد که فاز نخست (m1) حاصل دگرگونی ناحیه ای بوده که در اثر عملکرد این فاز شیستوزیته اولیه درمنطقه ایجاد شده است. فاز دوم (m2) همزمان با نفوذ توده ها و دگرگونی مجاورتی حاصل از نفوذ این توده ها بوده است که در اثر آن رشد پورفیروبلاست های گارنت، استارولیت وآندالوزیت آغاز شده است. پس از پایان رشد پورفیروبلاست ها ادامه نیروها باعث تغییراتی در جهت یابی زمینه نسبت به این پورفیروبلاست ها گردیده است. این نیروها تا مدت زمان نامشخص ادامه داشته است.? ? واحدهای دگرگونی منطقه شامل متا سنداستون ها، متا کالک سیلیکات ها و متاپلیت ها می باشند. ? متاپلیت ها به سه مجموعه : ? کوارتز+مسکویت + بیوتیت ? کوارتز+مسکویت +بیوتیت + گارنت ? کوارتز+مسکویت + بیوتیت + استارولیت + آندالوزیت ± گارنت ± فیبرولیت ? کوارتز+ مسکویت + بیوتیت + آندالوزیت ± گارنت ± فیبرولیت تفسیم می شوند. ? بررسی ترکیب شیمیایی نمونه سنگ های متاپلیتی نشان می دهد که نسبت مولی m/mf دراین سنگها بین 0/16 و 0/37ونسبت مولی f/mf بین 0/72 و 84 /0متغیر است. ? نسبت مولی m/mf: (mgo/(mgo+feo) در این سنگها بین 0/16 و 0/37 و نسبت مولی f/mf : (feo/(feo+mgo) بین 0/72 و 84 /0متغیر است. ? آنچه که از مقایسه نتایج حاصل ازآنالیزxrf وتجزیه ترکیب شیمیایی کل برمی آید این است که درمنطقه ترکیب پروتولیت و تغییرات دمایی هردو در ترکیب کانی شناسی منطقه تاثیر داشته اند. ? با پیاده کردن نسبت های مولی نمونه های آنالیز شده بروی دیاگرام afm معلوم می گردد که نمونه های برداشت شده از پلیت های گیسور درگوشهm نزدیک به راس a بوده بنابراین غنی ازآلومینیوم هستند. ? عموما دراین ناحیه نمونه های حاوی گارنت در میزان m کمتر از 0/73ودر محدوده xmn بین صفر الی 1 /0 قراردارند. ? در چهارگوشه فلوگوپیت – آنیت- استونیت – سیدروفیلیت ، بعد از پلات شدن کلیه بیوتیت ها ، مشاهده شدکه ترکیب شیمیایی بیوتیت ها درمجاورت خط واصل آنیت - فلوگوپیت به راس آنیت نزدیک است. ? کریستال های پلاژیوکلاز در متا پلیت های گیسور دارای دامنه ترکیب شیمیایی از an23.76 ، ab75.21 تا an27.80 ، ab71.40 درنمونه f24 و ab92.7 ، an1.83 درنمونه f27 می باشند. فلدسپات موجود درنمونه f11 نیز ازنوع ارتوکلازبوده ودارای ترکیب شیمیایی or87.83 تا or93.99 است. ? ازلحاظ ترکیبی گارنت های آنالیزشده دراین دونمونه از متاپلیت های گیسوردرمقطعf14 ازنوع محلول جامد آلماندین – گروسولار ودرمقطع f24 ازنوع محلول جامد آلماندین – پیروپ می باشند. ? طبق نمودار sio2 – al2o3 – feo میکاهای سفید درمتاپلیتهای منطقه ازنوع مسکویت است. ? به جزدریکی ازنمونه ها که کلریت اولیه درآن مشاهده می شود مابقی کلریت ها حاصل دگرگونی برگشتی بیوتیت ویا گارنت هستند . برای تعیین نوع کلریت ها ازنمودار si نسبت f/fm ( ام . اچ ، هی 1978) استفاده شد. و با تصویرکردن درصدهای مربوطه ، کلریت ها درمحدوده ریپیدولیت و برونزویژیت قرارگرفتتد. ? استارولیت های منطقه آلومینیوم بالایی داشته ونیزغنی ازآهن هستند. . میران اکسید آهن درآنها نیزبین 13/44 تا 14/04 درصد ومیزان mgo نیزبین 0/96 تا 1/261 درصد متغیر است. ? براساس طبقه بندی هرون شیل ولیتارنایت به عنوان سنگ مادرنمونه ها ی بررسی شده تعیین می شود. ? رسوبات اولیه واحدهای دگرگونی گیسوردرابتدا دستخوش یک دگرگونی ناحیه ای شده است و سپس نفوذ توده های دگرگونی باعث ایجاد پورفیروبلاست های موجود درواحدهای متاپلیتی گردیده است. ? با توجه به ویژگی های مجموعه های کانیایی درکمپلکس دگرگونی گیسورازجمله حضورآندالوزیت واستارولیت دردرجات متوسط وگسترش گارنت دردرجات دگرگونی مختلف می توان این زون را با هاله دگرگونی نوع 2b همسان دانست . ? براین اساس بازه ی فشارتشکیل هاله ی دگرگونی گیسورگناباد را می توان بین 5/3 تا 5/4 کیلوبارپیشنهاد کرد. برمبنای فشارپیشنهادی وواکنش های موجود که بعدا به آنها پرداخته می شود بیشینه دمای حدود 50 ± 600 درجه سانتی گراد برآوردمی شود. ? با توجه به کمبود نمونه سنگ های جمع آوری شده با ترکیب کلی یکسان ومناسب ، تنوع ترکیبی درواحدهای دگرگونی ، پراکندگی برون زدگی های گرانتیوئیدی درسراسرمنطقه وعملکردعوامل تکتونیکی درمنطقه مشکلاتی رادرزمینه رسم ایزوگرادها درهاله دگرگونی گیسورایجادکرده است . بااین وجود وبراساس بررسی های کانی شناسی زون بندی زیررا می توان برای دگرگونی های همبری گیسور این گونه تعریف کرد: ? زون گارنت ? زون آندالوزیت ?
لیدا خدادادی فاطمه هادوی
کپه داغ در راستای wnw- ese از شرق دریای خزر تا کشور افغانستان گسترش دارد . در این رساله از گذر بین سازندهای مزدوران - شوریجه، شوریجه - تیرگان، تیرگان- سرچشمه، سرچشمه – سنگانه و سنگانه - آیتامیر در شرق کپه داغ نمونه برداری شد که بطور متوسط در هر برش 50 نمونه برداشت و به روش اسمیراسلاید آماده سازی گردید. سپس برمبنای نانوفسیل های آهکی مطالعه شد. در این مرزها مطالعات بایواستراتیگرافی نانوفسیل های آهکی منجر به شناسایی بایوزون های نانوفسیلی با محدوده ی سنی زیر شده است: گذر سازندهای مزدوران - شوریجه: دربرش دوبرادر cc1 (بریازین پیشین)، در برش طاهرآباد: cc3 (والانژینین پسین) و در برش اشلر: این گذر به دلیل عدم رسوبگذاری سازند مزدوران رخنمون نداشته است.گذر سازند های شوریجه - تیرگان: در هر سه برش cc5 ( هوتروین پسین)،گذر سازند های تیرگان - سرچشمه: در هر سه برش cc7 (آپتین پیشین)، گذر سازند های سرچشمه – سنگانه در هر سه برش cc8 (آلبین) ، گذر سازند های سنگانه – آیتامیر در هر سه برش cc11 (تورونین پیشین – میانی) پیشنهاد گردید. گونه های نانوفسیلی شناسایی شده در هر برش به قرار زیر است: گذر سازند های مزدوران - شوریجه: برش دوبرادر: 22گونه برش طاهرآباد: 20 گونه برش اشلر: سازند مزدوران رخنمون نداشته است. گذر سازندهای شوریجه – تیرگان : برش دوبرادر: 20گونه برش طاهرآباد: 22 گونه برش اشلر: 17گونه گذر سازند های تیرگان - سرچشمه: برش دوبرادر: 21گونه برش طاهرآباد: 23 گونه برش اشلر: 18گونه گذر سازند های سرچشمه - سنگانه: برش دوبرادر: 18گونه برش طاهرآباد: 17 گونه برش اشلر: 17گونه گذر سازند های سنگانه - آیتامیر: برش دوبرادر: 21گونه برش طاهرآباد: 23 گونه برش اشلر: 21 گونه حضور گونه های watznaueria barnesae ، nannoconus spp ،micrantolithus spp. ، lithraphidites spp. و eiffelithus spp.، و عدم حضور گونه های شاخص پروداکتیویتی بالا اشاره به پروداکتیویتی پایین و حاصلخیزی پایین حوضه دارد. در نمونه های مطالعه شده فراوانی برخی گونه ها مانند watznaueria spp.,nannoconus spp. micrantolithus spp.نشان می دهد که رسوبات متعلق به این گذرها ( کرتاسه پیشین) در آب و هوای گرم و در آب های کم عمق نهشته شده اند. نانوفسیلها افزایش عمق در همه مرزها از بخش های پایینی به سمت قسمت های فوقانی را نشان می دهند ولی در گذر بین سازندهای مزدوران – شوریجه و سازند های سنگانه - آیتامیر نشان دهنده کاهش عمق از قاعده به سمت راس است. الگوهای توزیع غلظت pb، zn، cu و cd نشانگر روند افزایشی به سمت بالای برش در مرز بین سازندهای شوریجه - تیرگان، سازندهای تیرگان - سرچشمه و سازندهای سرچشمه - سنگانه است و پیشنهاد دهنده افزایش پروداکتیویتی در این مرزها ولی در مرز بین سازندهای مزدوران – شوریجه و سازند های سنگانه - آیتامیر غلظت pb، zn، cu و cd نشان دهنده روند کاهشی به سمت بالای برش است و پیشنهادکننده کاهش پروداکتیویتی در این گذر هاست. براساس مطالعات اخیر، فراوانی نانوفسیل های آهکی به ویژه w. barnesae نشان دهنده انطباق قابل توجه با داده های شیمیایی در این مرزهاست. هردومورد آنالیزهای شیمیایی و فراوانی نانوفسیل های آهکی نشان دهنده افزایش پروداکتیویتی از قاعده تا راس در همه مرزها به استثنای مرز بین سازندهای مزدوران – شوریجه و سازندهای سنگانه - آیتامیر است.
شادی انصاری جعفری فرزین قائمی
کانسار کوه زر در شهرستان تربت حیدریه از توابع استان خراسان رضوی واقع شده است. منطقه مطالعاتی در فاصله 33 کیلومتری جنوب غرب تربت حیدریه و در محدوده ورقه زمین شناسی فیض آباد، در حاشیه شمالی ایران مرکزی و حدود شمالی بلوک های لوت و طبس و جنوب زون سبزوار جای می گیرد. منطقه اکتشافی کوه زر در بخش مرکزی کمربند آتشفشانی- نفوذی (ولکانیک- پلوتونیک) خواف- درونه در شمال گسل درونه قرار دارد. این کمربند به عنوان زون تکنار معرفی شده است. عمده تغییرات و ساختارهای منطقه متأثر از فعالیت گسل درونه است که تقریباً از 7 کیلومتری جنوب منطقه مطالعاتی عبور می کند. نتایج بدست آمده از پردازش تصاویر ماهواره ای و مطالعات صحرایی گویای قرارگیری گستره معدنی زرمهر در یک زون برشی می باشد که در آن انشعابات r، r ،p و dمنطبق با هندسه سیستم های ریدل شکل گرفته اند. در بین گسل-های شناسایی شده، امتدادهایn50?e تا شرقی- غربی و n20?-45?w دارای فراوانی بیشتری هستند. اکثر این گسل ها شیبی قائم و یا نزدیک به قائم دارند و سازو کار اغلب آنها امتدادلغز با مولفه نرمال و یا معکوس راست رو و چپ رو می باشند. در این بین گسل های نرمال و معکوس هم وجود دارند که دارای مولفه امتدادلغزی می باشد. تحلیل تنش دیرین با اندازهگیری 620 صفحه گسلی و خش لغزهای مربوط به آن ها مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت دو جهت تنش در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد. یکی باعث القای حرکت امتدادی راسترو و دیگری پدید آورنده حرکت امتدادی چپرو است. رژیم تکتونیکی کششی علاوه بر تغییر شکل شکننده سنگ ها سبب ایجاد فضای مناسب برای کانی سازی می شود. گسل ها و شکستگی ها مهمترین کنترل کننده جریان سیال در محیط های معدنی به شمار می روند. بازشدگی شکستگی ها به سبب تغییر شکل منجر به بالارفتن جریان سیال شده، که خود توسعه گسترده رگه ها را در ناحیه رقم می زند. در محدوده معدن وجود زون های کانی سازی گسترده و مرتبط با زون های گسستگی شاهد مناسبی برای بالا بودن جریان سیال در پهنه مورد بررسی و متمرکز شدن سیالات به شمار می آید.
مهدی قربانلو بهنام رحیمی
معادن سنگ آهن سنگان خواف در شهرستان تربت حیدریه از توابع استان خراسان رضوی واقع شده است. این معادن درون خرد قاره ایران مرکزی در حاشیه شمالی بلوک لوت قرار گرفته است.در این پژوهش شکستگی های محدوده آنومالی c جنوبی از بخش غربی معدن، جهت پی بردن به نحوه تشکیل و متعاقبا توسعه آن مورد مطالعه قرار گرفت. در محدوده مورد مطالعه بعد از پردازش تصاویر ماهواره ای وانجام مطالعات صحرایی مشخص شد که شکستگی ها در 4 دسته درون محدوده آرایش یافته اند. در بین این دسته ها، شکستگی های با امتداد تقریبا شرقی- غربی و شمالی- جنوبی دارای فراوانی بیشتری هستند. جهت مطالعه دقیق تر محدوده با توجه به موقعیت ساختارها و تنوع واحدهای سنگی، منطقه به20 ایستگاه تقسیم و نزدیک به 1200 داده برداشت شد. در هر ایستگاه با توجه به نظم قابل درک از شکستگی ها، دسته جات سیستماتیک درزه ها و گسله ها تفکیک و برای هر دسته پارامترهایی چون امتداد، شیب، زاویه شیب و فراوانی آن، سوی لغزش و دیگر ساختارها در صورت وجود اندازه گیری شده اند. مشاهدات صحرایی حرکت مورب لغزی با مولفه شیبی غالب را بر اکثر گسل های منطقه که عموما با شیبی قائم و یا نزدیک به قائم ظاهر شده اند، نشان می دهند. با استفاده از روش های نوین تحلیل تنش قدیمه، موقعیت تنش های اصلی مشخص شد که تنش افقی قدیمه محلی را در راستای شمال- جنوب و با مکانیسم کششی معرفی می کند. از نظر موقعیت محورهای تنش، با استفاده از روش برگشتی می توان نتیجه گرفت محور 1? بصورت قائم و دو محور 2? و 3? بصورت افقی بر منطقه تاثیر گذاشته اند. رژیم تکتونیکی کششی ایجاد شده، علاوه بر تغییر شکل شکننده سنگ ها سبب ایجاد فضای مناسب برای کانی سازی در شکستگی های با روند شرقی- غربی شده است. که حاکی از ارتباط داشتن تکتونیک منطقه با فرایند کانی زایی می باشد. با تغییر رژیم تکتونیکی و تغییر جهت تنش کششی بیشینه از شمالی- جنوبی به شمالغرب- جنوبشرق، بر منطقه فاز مخربی تاثیر گذاشته است که باعث جابه جایی زون های کانی سازی شده توسط شکستگی های با روند شمالی- جنوبی وشمالغرب- جنوبشرق به ترتیب در جهت های راسترو و چپرو شده است.
اشرف سیاحی خسرو ابراهیمی
معدن سنگ آهن سنگان، در استان خراسان رضوی در حدود 300 کیلومتری جنوب شرقی مشهد قرار دارد. منطقه مورد مطالعه در ?0 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان خواف و در حد فاصل بین شهرستان سنگان و تایباد واقع شده و جزء آنومالیهای بخش شرقی معدن سنگان محسوب می شود، از نظر زمین ساختاری در ارتباط با زون ایران مرکزی بوده و در شمال شرقی بلوک لوت قرار می گیرد. منطقه مطالعاتی در گوشه شرقی نقشه زمین شناسی 1:250000 تایباد واقع می باشد. واحدهای سنگی منطقه شامل واحد متاولکانوسدیمنت، واحد رسوبی (ماسه سنگ)، واحد کربناته (سنگهای عمدتا آهکی)، سنگهای ولکانیکی (هورنبلند آندزیت، پیروکسن آندزیت، ریوداسیت، لاپیلی توف و توف کربناته)، توده های نفوذی (بیوتیت سینوگرانیت، سینوگرانیت، آپلیت، پیروکسن آلکالی فلدسپار سینیت، هورنبلند بیوتیت کوارتز سینیت، تونالیت، پیروکسن هورنبلند آلکالی فلدسپار سینیت و هورنبلند سینیت)، واحد دگرگونی (کوارتزیت، کالک شیست، آندالوزیت هورنفلس، مرمر) و واحد اسکارن (گارنت اسکارن، پیروکسن- اسکارن، آمفیبول- پیروکسن اسکارن، اپیدوت- زوئیزیت اسکارن و فلوگوپیت اسکارن) می باشد. این واحدها تحت تأثیر آلتراسیون کربناتی شدن با شدت های مختلف (شدید و متوسط)، کربناتی- آرژیلیکی، کربناتی- سریسیتی، کربناتی- اپیدوتی، کربناتی- سیلیسی، کلریتی، کلریتی- سریسیتی، آرژیلیکی، رسی- سریسیتی، سیلیسی- سریسیتی- اپیدوتی، کربناتی- کلریتی و سریسیتی – کلریتی قرار گرفته اند. کانسار آهن فرزنه، یک کانسار نوع اسکارنی است و از نظر مجموعه کانیهای کالک سیلیکاته، جزء اسکارن های کلسیک محسوب می شود و شامل اگزو اسکارن است، که عبارتند از: گارنت اسکارن، پیروکسن اسکارن، آمفیبول- پیروکسن اسکارن، اپیدوت- زوئیزیت اسکارن و فلوگوپیت اسکارن می باشد. فرآیندهای متاسوماتیکی پیشرونده و پسرونده اسکارنی منطقه در طی سه مرحله به وقوع پیوسته است. مرحله پیشرونده بعد از جایگزینی و با شروع تبلور توده نفوذی در عمق و یا آزاد شدن سیالات هیدروترمالی حاصل از آن شروع شده، در این مرحله کانسارسازی انجام نمی شود و حکم آماده سازی زمینه را دارد، کالک سیلیکات های بدون آب نظیر گارنت و پیروکسن در این مرحله ایجاد می شوند. در مرحله پسرونده پیشین کالک سیلیکات های بدون آب در اثر ورود محلول های هیدروترمالی دما پایین، دگرسان شده و به مجموعه ای از کانیهای سیلیکات کلسیمی آبدار با کلسیم کمتر مانند (اپیدوت و اکتینولیت)، تبدیل می شوند. در مرحله پسرونده پسین مجموعه کالک سیلیکات های آبدار و بدون آب حاصل از مراحل قبلی به مجموعه ریز دانه کوارتز، کلسیت، کلریت و کانیهای رسی تبدیل شده اند. کانی سازی در منطقه شامل کانی سازی اولیه و کانی سازی ثانویه می باشد. کانی سازی اولیه با کانه های اسپکیولاریت، هماتیت (اولیه)، مگنتیت و پیریت (به میزان کم) مشخص می شود، این کانی سازی به صورت توده ای، عدسی، رگه ای و افشان دیده می شود. کانی سازی منطقه بیشتر حالت توده ای دارد. کانی سازی ثانویه با کانه های هماتیت، گوتیت، در مواردی لیمونیت و حتی (گل اخری) و به میزان کمتر (مالاکیت) نیز مشخص می شود. هماتیت و گوتیت مهم ترین و فراوان ترین کانه های اکسیدی منطقه هستند. مرحله اصلی نهشت اکسیدها، بعد از مرحله تشکیل اسکارن پسرونده پسین، یعنی در طی مرحله هوازدگی رخ داده است. زون های اسکارنی همراه با کانی سازی در منطقه شامل گارنت اسکارن، پیروکسن اسکارن و اپیدوت- زوئیزت اسکارن است، بخش بیشتر کانی سازی (هماتیت- گوتیت) در زون اپیدوت- زوئیزیت اسکارن رخ داده است. اکتشافات ژئوشیمیایی به روش رسوبات رودخانه ای ناهنجاری عناصر مس، روی، نقره، کبالت، نیکل و کروم را در منطقه نشان می دهد. در ژئوشیمی به روش خرده سنگی نیز دامنه تغییرات عناصر به این شرح است: 40-1fe (%)= ،30/1%-ppm 1>cu= ، 19/0%-ppm 7zn= ، 81-1>co (ppm)= ، 37-1>ni (ppm)= ، 30-1>cr (ppm)= ، 11-1>ag (ppm)= ، 7-5>au (ppb)= ، 476-5as (ppm)= می باشد. ژئوشیمی توده های نفوذی منطقه نشان می دهد که آنها در رده گرانیتهای نوعi و در محدوده کالک آلکالن غنی از پتاسیم قرار داشته، دارای مشخصه پرآلومینوس و (تا حدودی متاآلومینوس) بوده و در محدوده گرانیت و کوارتز مونزونیت واقع و از نظر موقعیت تکتونیکی در ارتباط با قوس آتشفشانی می باشند. با توجه به ترکیب پتاسیک نمونه ها و شواهدی همچون غنی شدگی سنگها از عناصر th,u,rb,k,pb در کنار آنومالی منفی ti,nb,sr,ba به نظر می رسد، ذوب پوسته زیرین، عامل مهمی در منشأ ماگمای سازنده توده های گرانیتوئیدی منطقه مورد مطالعه باشد. با توجه به وجود خاستگاه مشترک و فرآیند تفریق در نمونه های نفوذی مورد مطالعه و توده نفوذی برمانی، که روند تفریق را به خوبی تأیید می کند و همچنین نزدیک بودن مقادیر متوسط اکثر عناصر اصلی و فرعی منطقه به توده برمانی می توان احتمال داد که توده گرانیتوئیدی برمانی با کانی سازی منطقه در ارتباط است.
محمد زکریا پیرخضرانیان بهنام رحیمی
مجموعه معادن سنگ آهن سنگان خواف از قدیمی ترین و مهم ترین معادن آهن ایران محسوب می¬شوند. این معادن در جنوب شرقی استان خراسان رضوی و در 40 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان خواف واقع شده اند. از نظر تقسیمات زمین شناختی این منطقه جزیی از خرد قاره ایران مرکزی و بخشی از پهنه لوت محسوب می¬شود. کانی سازی در این معدن از نوع اسکارنی بوده و جزو کمربند آتشفشانی- پلوتونیکی خواف- درونه قرار می گیرد. معدن سنگان با توجه به تاریخ زمین ساختی که پشت سر گذاشته تحت تأثیر فاز های مختلف تکتونیکی قرار گرفته و شکستگی های فراوانی در منطقه به وجود آمده است. در این پژوهش به بررسی و تحلیل ساختارها در بخش شرقی این معدن و در محدوده بین آنومالی های سنجدک و باغک پرداخته شده است. با توجه به غلبه ساختار های شکننده در این منطقه عمده فعالیت بر روی تحلیل شکستگی ها خواهد بود. برای مطالعه شکستگی ها در این محدوده 27 ایستگاه تعریف شده و در این ایستگاه ها به مطالعه و برداشت از شکستگی ها پرداخته شد. با استفاده از این اطلاعات سیستم های مختلف شکستگی ها مشخص شده اند. از جمله مهم ترین سیماهای ساختاری محدوده معدنی گسلی شمال غربی- جنوب شرقی است که گسل دردوی نام گذاری شده است و نقش قابل توجهی در پراکنش کانسار های معدنی داشته است و در این پژوهش توجه ویژه ای به آن شده است . بررسی گسل ها نشان داده است که بیشتر گسل های منطقه متأثر از حرکت این گسل بوده اند. عمده گسل های منطقه از نوع گسل های امتداد لغز هستند و با توجه به حرکت چپ لغزی گسل دردوی سیستم تنش ساده بر منطقه تأثیر گذار بوده است . گسل های امتدادی چپ لغز که امتداد های شمال شمال غربی – جنوب جنوب شرقی داشته اند را می توان به عنوان شکستگی های ریدل این گسل معرفی کرد و همچنین گسل های امتدادی راست لغز که جملگی امتداد های شرقی – غربی دارند را می توان آنتی ریدل های این گسل دانست. گسل های نرمال عمدتاً امتداد های شمال غربی- جنوب شرقی دارند و گسل های معکوس نیز در امتداد های شمال شرق جنوب غرب پراکندگی دارند و در انتهای امر با توجه به وضعیت گسل ها مدلی برای کرنش حاصل از این گسل ترسیم شده است.درزه ها به 8 دسته مختلف تقسیم بندی شدند و با توجه به اطلاعات حاصل از تفسیرها دسته های شمالی- جنوبی و دسته های شمال شرق – جنوب غربی قدیمی ترین دسته های ما و دسته های شرقی غربی جدید تر از دسته های قبلی هستند و همچنین دسته های شمال غربی- جنوب شرقی جوان ترین شکستگی های منطقه و شکل گیری آن ها متأثر از گسل دردوی بوده است. با استفاده از متدهای نوین بازسازی تنش های دیرین ، به بازسازی و ترسیم میدان تنش در این محدوده پرداخته شد. تحلیل میدان های تنش در این محدوده نشان می دهد که منطقه با کششی شمالی جنوبی مواجه است. اما میدان تنش در اطراف گسل درودی متفاوت و این دینامیک حرکتی این گسل بردار های تنش ناحیه ای را تحت تأثیر قرار داده است.
محمد انور محقی فاطمه هادوی
حوضه رسوبی کپهداغ در شمال خاورایران که ازخاوردریای خزرآغازوپس ازعبوراز ترکمنستان و ایران، وارد خاک افغانستان میشودو به عنوان یک میدان گازی بزرگ بین سه کشور ایران، ترکمنستان و افغانستان مشترک است. در این رساله از گذر سازندهای مزدوران - شوریجه، شوریجه - تیرگان، تیرگان - آب دراز، تیرگان- سرچشمه، سرچشمه - سنگانه، سنگانه - آیتامیر، آیتامیر- آب دراز و آب دراز- کلات در سه برش قلعه زو، شیخ و جوزک در غرب کپه داغ نمونه برداری شد که بطور متوسط در هرگذر 13 نمونه برداشت و به روش اسمیراسلاید آماده سازی گردید. گونه های نانوفسیلی شناسایی شده در هر برش به قرار زیر است: گذر سازند های مزدوران - شوریجه: (برش جوزک: 17 گونه) گذر سازندهای شوریجه - تیرگان: (برش جوزک: 15 گونه) گذر سازند های تیرگان - آب دراز: (برش جوزک: 24 گونه) گذر سازند های تیرگان- سرچشمه: (برش شیخ: 17 گونه، برش قلعه زو: 29 گونه) گذر سازند های سرچشمه - سنگانه: (برش شیخ: 20 گونه، برش قلعه زو: 17 گونه) گذر سازند های سنگانه-آیتامیر: (برش شیخ: 9 گونه، برش قلعه زو: 9 گونه) گذر سازند های آیتامیر- آب دراز: (برش شیخ: 22 گونه، برش قلعه زو: 13 گونه) گذر سازندهای آب دراز- کلات: (برش جوزک: 19 گونه، برش شیخ: 29 گونه، برش قلعه زو: 21 گونه) مطالعات بایواستراتیگرافی نانوفسیل های آهکی منجر به شناسایی بایوزون های نانوفسیلی از زون بندی سیسینگ (1977) با محدوده سنی زیر شده است: گذر سازند مزدوران به سازند شوریجه: دربرش جوزک بایوزونcc4 (هوتروین پیشین)، گذر سازند شوریجه به سازندتیرگان: در برش جوزک بایوزون cc5 (هوتروین پسین)، گــذر ســازندتیرگان به ســـازند آب دراز: در برش جوزک بایوزون های cc7و cc18 (آپتین پسین وکامپانین پیشین) از سویی نبود بایوزون های cc17-cc8 بین بخش فوقانی سازند تیرگان و بخش زیرین سازند آب دراز نشانگروجود ناپیوستگی در این گذر می باشد، گذر سازند تیرگان به سازند سرچشمه: در برش های شیخ و قلعه زو بایوزون های cc7 تا cc8 (آپتین پسین تا آلبین پیشین)، گذر سازند سرچشمه به سازند سنگانه: در برش های شیخ و قلعه زو بایوزون های cc8 تا cc9 (آلبین تا سنومانین پیشین)، گذر سازند سنگانه به سازند آیتامیر: در برش هــای شیخ و قلعه زو بایــوزون های cc11 تاcc12 (تورونین پیشین / میانی تا تورونین پسین)، گـــذر سازندآیتامیر به سازند آب دراز: در برش های شیخ و قلعه زو cc17 تاcc18 (سانتونین پسین/کامپانین پیشین تا کامپانین پیشین) و گذر سازند آب دراز به سازند کلات: در برش های جوزک، شیخ و قلعه زو بایوزون های cc21 وcc26 (ابتدای کامپانین پسین و انتهای ماستریشتین پسین) در ضمن نبــود بـــایوزون های cc25-cc22 بین بخش فوقانی سازند آب دراز و بخش زیرین سازند کلات نشان دهنده وجود ناپیوستگی در این گذر می باشد. حـضـورگــونه های نانوفسیلیwatznaueria barnesae ، .nannoconus spp، micrantolithus spp.، lithraphidites spp.، eiffelithus spp. وspp. prediscosphaera به جـزگونه p.stoveri و عدم حضور گـــــونه های شـــاخص پروداکتــــیویتی بالا نـــشانگر پروداکــتیویتی وحاصلخیزی پایین حوضه می باشد. فـراوانی برخـــی گـــونه هـای گرمادوست مانند micula decussate، micula prinsii،micula swastika quadrum gartneri، quadrum gothicum،quadrum sissinghii ،watznaueria barnesae conusphaera mexicana،lithraphidites bollii ،nannoconus spp.، micrantholihtus obtusus و نبود نانوفسیل های شاخص آب و هوای سردنشـــانگر رسوب گذاری مناطق مطالعه شده در آب و هوای گرم و در آب های کم عـمق می باشد. شواهد نانوفسیلی نشاندهنده افزایش عمق در گذر سازندهای شوریجه به تیرگان، تیرگان به سرچشمه، سرچشمه به سنگانه و آیتامیر به آب دراز از بخش های پایینی به سمت قسمت های فوقانی است ولی در گذر سازندهای مزدوران به شوریجه و سنگانه به آیتامیر نشان دهنده کاهش عمق از قاعده به سمت راس است. الگوهای توزیع غلظت عناصر pb، zn، cu و cd در گذر سازند های برش قلعه زو نشانگر روند افزایشی به سمت بالای برش در گذر بین ســـازندهای تیرگان به سرچــشمه، سرچشـمه به سنگانه و آیتامیر به آب دراز و مبین افزایش پروداکتیویتی در این گذرها می باشد ولی در گذر بین سازندهای سنگانه به آیتامیر غلظت عناصر مذکور روند کاهشی به سمت بالای برش داشته و نشاندهنده کاهش پروداکتیویتی در این گذر است. براساس این پژوهـش، فراوانی نانوفـسیل های آهکی به ویژه گونه w. barnesae نشانگر انطباق چشمگیر با داده های شیمیایی در این گذرهاست. هردومورد آنالیزهای شیمیایی و فراوانی نانوفسیل های آهکی نشان دهنده افزایش پروداکتیویتی از قاعده تا راس در گذرسازندهای تیرگان به سرچشمه، سرچشمه به سنگانه و آیتامیر به آب دراز وکاهش پروداکتیویتی درگذر سازندهای سنگانه به آیتامیر است. مقایسه سن گذرها و تطابق گذر سازند ها در شرق و غرب حوضه نشان می دهد که اغلب گذرها در غرب سن متفاوتی نسبت به شرق حوضه دارند و از سویی نانوفسیل های آهکی موجود در برش های شرق کپه داغ نسبت به نانوفسیل های موجود در برش های غرب این حوضه از تنوع و فراوانی نسبتا بالاتری برخوردارند و این مسئله به دلیل شرایط محیطی مساعدتر موجود در شرق در طی دوره زمانی مورد مطالعه است.
فرشته بداقی فاطمه هادوی
رشته کوه البرز بخشی از کمربند چین خورده- تراستی آلپ- هیمالیا می باشدکه در حدود 2000 کیلومتر در شمال ایران گسترش یافته است. در این رساله از پنج برش در محدوده البرز شرقی نمونه برداری و به روش اسمیراسلاید آماده سازی گردید،سپس برمبنای نانوفسیل های آهکی مطالعه شد. در این برش ها مطالعات بایواستراتیگرافی نانوفسیل های آهکی منجر به شناسایی بایوزون های نانوفسیلی با محدوده ی سنی زیر شده است: برش چشمه قلقل: cc16 (سانتونین پسین) تاcc26 (ماستریشتین پسین). برش مجن: cc20 (کامپانین پیشین) تاcc26 (ماستریشتین پسین) برش کوه نمازگاه: cc24 (ماستریشتین پیشین) تاcc26 (ماستریشتین پسین) برش کوه شاهدار: cc24 (ماستریشتین پیشین) تاcc26 (ماستریشتین پسین) برش قلعه موران: cc16 (سانتونین پسین) تا cc22 (کامپانین پسین) جنس وگونه های نانوفسیلی شناسایی شده در هر برش به قرار زیر است: برش چشمه قلقل: تعداد 23 جنس و 48 گونه برش مجن: 23 جنس و 41 گونه برش کوه نمازگاه: 18 جنس و 43 گونه برش کوه شاهدار: تعداد24 جنس و 44 گونه برش قلعه موران: تعداد17 جنس و 34 گونه در مطالعات کنونی حضور گونه های watznaueria barnesa و lithraphidites carniolensis و عدم حضور گونه های شاخص مواد غذایی بالا مانند گونه های جنس biscutum می تواند موید مواد غذایی پایین حوضه باشد. در این مطالعه حضور نانوفسیل ها و الگوی تغییرات فراوانی آنان به ویژه حضور p. spinosa, ، ,p. cretacea e. eximius, e. gorkae e.turriseiffelii, l. carniolensis, w. barnesae و m. decoratus موید شرایط باروری پایین برای برش های مورد مطالعه است. در نمونه های مطالعه شده فراوانی برخی گونه ها مانند uniplanarius sissinghii،uniplanarius trifidus و watznaueria barnesa نشان می دهد که رسوبات متعلق به کرتاسه پسین در آب و هوای گرم و در آب های کم عمق نهشته شده اند، همچنین وجودگونه های micula murus و micula prinsii در ماستریشتین شاخص آب و هوای گرم است. نانوفسیلهای موجود کاهش عمق در همه برش ها از بخش های پایینی به سمت قسمت های فوقانی را نشان می دهند ولی در برش قلعه موران نشان دهنده افزایش عمق از قاعده به سمت راس است. الگوهای توزیع غلظت pb، zn، cu و cd نشانگر روند کاهشی به سمت بالا در همه برش ها بجز برش قلعه موران است و پیشنهاد دهنده کاهش پروداکتیویتی در این برش هاست، ولی در برش قلعه موران غلظت pb، zn، cu و cd نشان دهنده روند افزایشی به سمت بالای برش است و پیشنهادکننده افزایش پروداکتیویتی در این برش است. براساس مطالعات اخیر، فراوانی نانوفسیل های آهکی به ویژه w. barnesae نشان دهنده انطباق قابل توجه با داده های شیمیایی در این برش هاست. فراوانی نانوفسیل های آهکی و نیز آنالیزهای شیمیایی نشان دهنده کاهش پروداکتیویتی در تمام برش ها از قاعده به سمت بالاست بجز برش قلعه موران که افزایش پروداکتیویتی داریم، که این بعلت بازه زمانی این سازند است. ازآنجا که لبه بالایی این بایوزون سنی معادل کامپانین پسین را دارد واین بازه زمانی شرایط محیطی کاملاٌ متفاوت با دیگر نهشته های مورد مطالعه است که در ماستریشتین پسین می باشند.
فاطمه پزشکی فرزین قائمی
مطالعه ی الگوی ساختارهایی نظیر چین خوردگی ها در کپه داغ به دلیل وجود مخازن هیدروکربوری، مخصوصاً گاز از اهمیّت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش سعی بر آن بوده است که با مطالعه میدانی تاقدیس خور به مطالعه دقیق الگوی شکستگی ها، ویژگی های هندسی چین خوردگی، عوامل موثر بر فاصله بندی و میدان تنش موثر بر آن بپردازیم.
مریم یکنظر فرزین قائمی
گستره مورد بررسی در شمال ایران، با روند شمال باختری- جنوب خاوری، در جنوب شرقی شهر مشهد واقع شده است. در این تحقیق، شکستگی های گرانیت خواجه مراد، جهت پی بردن به نحوه تشکیل و توسعه آن ها مورد بررسی قرار گرفته است. به منظور مطالعه دقیق تر شکستگی ها، 9 ایستگاه مطالعاتی در این توده در نظر گرفته شد و در هر یک از ایستگاه ها ، دسته های شکستگی تفکیک و برای هر دسته پارامترهایی نظیر امتداد و شیب، ریک خطواره، مورفولوژی سطح شکستگی، پرشدگی کانیایی، انواع ساختارهای موجود در زون های تخریب گسل ها و دیگر ساختارها در صورت وجود بررسی شدند. بررسی¬های صورت گرفته، 3 دسته شکستگی سیستماتیک را آشکار نمود که تمامی این دسته¬های شکستگی، ویژگی¬های گسل¬ها را نشان می¬دهند. شکستگی¬های با روند عمومی شمالی¬– جنوبی و شمال¬ شرقی– جنوب¬غربی علاوه بر شواهد گسلی نظیر خش لغزها، پرشدگی رگه در امتداد آن ها یا ساختار ویژه سطح درزه ها یعنی ساختار پر مانند را نیز در برخی نقاط نشان می دهند. همچنین شکستگی های با روند شمال غربی – جنوب شرقی که در این پژوهش مورد بحث است علاوه بر شواهد گسلی نظیر خش لغز ها، دارای پرشدگی در امتداد خود هستند. در مجموع این شواهد نشان می دهند که این شکستگی ها زمانی به صورت شکستگی های کششی بوده اند و بعد به صورت گسل فعال شده اند. مطالعه ساختارهای ایجاد شده در زون تخریب پایانه گسل ها و مناطق اتصالی بخش های گسلی، حاکی از امتداد لغز بودن گسل های شمال غربی – جنوب شرقی می باشد، اما مقادیر پایین زوایای ریک خش لغزهای موجود بر روی سطوح آینه گسلی، نشان دهنده گسلش امتدادلغزی با کمی مولفه معکوس می باشد. همچنین ساختارهای دم اسبی با جابجایی راست گرد و چپ گرد در این دسته نشان می دهد که این دسته گسل های امتداد لغز دوباره فعال شده می¬باشند. استرین دیرین با اندازه گیری 16 صفحه گسلی و خش لغزهای مربوط به آن ها و سپس با استفاده از روش های نوین تحلیل لغزش گسل، مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت جهت تنش در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد و مقدار محاسبه شده برای محور ماکزیمم استرس افقی حدود n37e (?1) بدست آمد.
فرشته ارمز فرزین قائمی
گسل آبقوی به عنوان یکی از جدیدترین راندگیها در کمربند چینخوردهگسلیدهی البرز در دامنهی جنوبی رشته کوه بینالود مطرح میباشد. راندگی آبقوی با طول تقریبی 35 کیلومتر از غرب روستای بوژان در شمال شهر نیشابور تا روستای خانلق در شمال شهر فیروزه امتداد یافتهاست و در پایانهی غربی خود به سیستم راستلغز چکنه میپیوندد. این راندگی از هشت قطعهی گسلی با امتداد تقریبی n43w با شیبهای بین 20 و 50 درجه به سمت شمال شرق تشکیل شدهاست که دارای اندکی مولفهی راستلغز میباشند. مولفهی راستلغز باعث انحراف آبراههها هنگام عبور از روی گسل و قرارگیری مجرای اصلی در حاشیهی شرقی مخروطافکنهها شده است. این راندگیها که در پلیوسن شکل گرفتهاند؛ نهشتههای ترشیری را روی رسوبات آبرفتی کواترنر راندهاند. نرم بودن جنس لایهها و یا سیمان سست بین قطعات آن، عامل نابودی سطح گسل طی فرسایش و عدم حفظ خشلغز شده است. در این منطقه شش دسته درزه مرتبط با راندگی تشکیل شده اند که شامل دو دستهی موازی جبهه و چهار دستهی دوبه دو مزدوج عمود بر جبهه میباشند. جهت تنش حداکثر به این منطقه 040-220 به دست آمده است. مطالعات مرفوتکتونیکی فعال بودن راندگی و وجود مولفهی راستلغز روی آن را نشان میدهد.
مریم غلامزاده فرزین قائمی
منطقه اخلمد در شمال استان خراسان رضوی و در زون بینالود قرار دارد. مطالعه شکستگی¬های ساختاری (structural fractures) و خصوصیات آماری و فراکتالی در واحدهای آهکی ژوراسیک در این تحقیق مدنظر بوده است. بدین منظور در مرحله اول، ابتدا نقشه شکستگی¬های ساختاری (خط¬واره¬های) این محدوده، به عنوان یک منطقه با دگرریختی شکننده با استفاده از تکنیک¬های دورسنجی و انواع داده¬های ماهواره¬ای شامل landsat etm+، aster و spot و نرم¬افزارهای دورسنجیarc gis 9.3، arcview gis 3.2، er-mapper 7.0 و envi 4.7 انجام شد. سپس برپایه نقشه رسم شده، شکستگی¬ها از نظر روند در 6 دسته طبقه بندی شدند و دیاگرام¬های گل¬سرخی دسته شکستگی¬ها رسم گردید. صحت این دسته بندی در بررسی¬های صحرایی نیز مورد بازبینی قرار¬گرفت. برای این کار خصوصیات هندسی و ساختاری شکستگی¬ها بر روی نقشه تهیه شده و همچنین در طی مطالعات گسل¬های اصلی در پیمایش¬های صحرایی، برداشت و مورد مقایسه قرارگرفتند. در این مقایسه دو گروه داده¬، درمورد سه دسته شکستگی همخوانی بالایی را نشان دادند. بررسی الگوی فراکتالی شکستگی¬ها با استفاده از نقشه رسم شده، خود متشابهی (self similarity) بالای شکستگی¬ها را در سراسر منطقه نشان داد. میانگین بعد فراکتالی (d) بدست آمده به میزان 41/1 محاسبه شد. رسم نقشه¬های منحنی میزان برای پارامترهای تراکم، تجمع، نقاط تلاقی و بعد فراکتال، با استفاده از نرم افزار arc gis 9.3 انجام پذیرفت. با تکیه بر نتایج مربوط به میزان و نحوه توزیع خط¬واره¬ها در نقشه ساختاری، چگونگی توزیع دو پارامتر i و ? ، توزیع مقادیر d و نقاط تلاقی در نقشه منحنی¬های تراز، و همچنین با توجه به روند و نوع حرکت گسل¬ها، به نظر می¬رسد که تغییرات ساختاری ایجاد شده در منطقه مورد بررسی در نتیجه دو مرحله تنش می¬باشد. در مرحله نخست محور تنش فشارشی حاکم بر منطقه، دارای راستای عمومیne-sw و در مرحله دوم دارای راستای عمود به سطح زمین را دارا بوده است. با درنظر گرفتن مطالب یاد شده، چنین می¬نماید که الگوی تغییرات ساختاری در منطقه اخلمد تحت مکانیسم فشارشی است. با توجه به نتایج حاصله بررسی شکل¬گیری گسل¬های نرمال با توجه به تنش¬های فشارشی حاکم بر منطقه جهت مطالعات بعدی در این منطقه، پیشنهاد می¬گردد.
مریم یوسفی فرزین قائمی
دگرگونی های منطقه ملایر در جنوب و جنوب غرب شهرستان ملایر، در بخش شمالی پهنه سنندج- سیرجان قرار دارد. واحد اصلی چینه ای منطقه, شامل فیلیت ها و اسلیت های منسوب به ژوراسیک زیرین و میانی است که در زمین شناسی ایران تحت عنوان اسلیت ها و فیلیت های همدان شناخته می شوند. منطقه تا حد رخساره شیست سبز دگرگون شده است. اولین نسل از دگرشکلی منطقه(d1) به صورت شکل پذیر منجر به تشکیل برگوارگی فراگیر کلیواژ اسلیتی (s1) در منطقه شده است. چین های این نسل(f1) به صورت چین خوردگی در رگه های سیلیسی دیده میشود که همزمان تا قبل از تشکیل برگواره فراگیر منطقه به صورت موازی با آن شکل گرفته اند. این چین ها از نوع چین های شیبدار (plunging inclined)، با هندسه متقارن و زاویه بین یالی بسته، توزیع همگنی در منطقه دارند و هم در سطح میکروسکوپی و هم در پیمایش های صحرایی قابل مشاهده اند. نسل دوم دگرشکلی منطقه (d2) به صورت نیمه شکل پذیر با یک برگوارگی سطح محوری، عمود بر برگوارگی نسل اول در منطقه شکل گرفته است. چین های متقارن این نسل (f2) به صورت قائم (vertical) به گونه ای در اسلیت ها شکل گرفته اند که سطح محوری آن ها موازی با دومین برگوارگی منطقه (s2) باشد. در مقیاس میکروسکوپی برگواره نسل اول دگرشکلی (d1) به صورت یک لایه بندی ترکیبی قابل مشاهده است و برگوارگی نسل دوم دگرشکلی (s2) به صورت یک کلیواژ کنگره ای به شکل تقریبا عمود بر برگوارگی قبل شکل گرفته اند. دگر شکلی مرحله دوم (d2) به صورت هم محور با دگرشکلی مرحله اول قرار دارند و با یک الگوی تداخلی از نوع تیپ 3 رمزی (1967) به شکل منقاری (hook shape) در منطقه نمود دارد.
محمدعلی صالحی رضا موسوی حرمی
سازند سیلیسی آواری آبحاجی به سن ژوراسیک پیشین در شرق ایران مرکزی بر روی بلوک¬های یزد، طبس و لوت گسترش دارد. جهت مطالعه این سازند هفت برش در کوه راهدار (منتهی الیه لبه غربی بلوک طبس یا بلوک کلمرد)، سیمین سپاهان، معدن پروده (شمال و شرق بلوک طبس)، کوه شیسویی (غرب بلوک لوت)، راور-دره آبکوه، زرند-دره چناروئیه و زرند-معدن اشکلی (جنوب بلوک طبس) و همچنین سه چاه اکتشافی a، b و c در محدوده معدن زغالسنگ پروده انتخاب شده است. سازند آبحاجی در برش¬های سطح الارضی به ترتیب 82، 347، 75، 220، 683، 702 و 402 متر ضخامت داشته و در برش¬های تحت الارضی 5/82، 63 و 62 متر ضخامت دارد. این سازند عمدتاً از ماسه سنگ، سیلتستون و شیل تشکیل شده و کنگلومرا و رگه¬های نازک زغال در آن ناچیز است. آنالیز رخساره¬های سنگی در برش¬های مورد مطالعه منجر به شناسایی دو رخساره دانه درشت (gcm, gt)، هشت رخساره دانه متوسط (st, se, sl, shc, shs, sr, sh, sp)، سه رخساره دانه ریز (fm, fc, fl)، دو رخساره حدواسط دانه متوسط و ریز (sr/fl, fl(sr)) و یک رخساره زغالی (c) شده است. تفسیر محیط رسوبگذاری نهشته¬های سازند آبحاجی در ناحیه مورد مطالعه بر مبنای تفکیک رخساره¬های سنگی و بررسی تغییرات عمودی و جانبی آنها انجام شده است. نهشته¬های قاره¬ای سازند آبحاجی در برش¬های سیمین سپاهان و معدن پرورده در سیستم رودخانه¬ای مئاندری بر جای گذاشته شده¬اند. نهشته¬های حدواسط در این سازند شامل رسوبات دلتایی است که در برش¬های کوه راهدار، راور-دره آبکوه و زرند-دره چناروئیه غالب هستند. بخشی از نهشته¬های سازند آبحاجی در برش¬های کوه شیسویی و زرند-معدن اشکلی علاوه بر محیط دلتایی در محیط دریایی کم عمق آواری رسوبگذاری کرده¬اند. به طور کلی در این سازند از سمت غرب به شرق حوضه و به سمت رأس توالی، روند عمیق شوندگی وجود دارد. بررسی رخسارهای الکتریکی و مطالعه روند تغییرات نمودار گاما نیز منجر به شناسایی و تفکیک نهشته¬های رودخانه مئاندری در چاه¬های اکتشافی محدوده معدن زغالسنگ پروده گردیده است. آنالیز چینه نگاری سکانسی در برش¬های مورد مطالعه و انطباق سکانس¬ها نشان دهنده چهار مرحله پسروی و پیشروی در زمان نهشته شدن سازند آبحاجی در شرق ایران مرکزی شده است. در برش¬های جنوبی بلوک طبس به علت قرار گرفتن در بخش¬هایی از حوضه که میزان فرونشینی بالا بوده است بیشترین تعداد سکانس رسوبی (سه سکانس رسوبی کامل و یک سکانس ناقص) حفظ شده¬ است. در صورتی که در برش¬های شمال بلوک طبس و بلوک کلمرد به علت حضور در نواحی مرتفع غالباً شرایط فرسایش و عدم رسوبگذاری حاکم بوده و یا نهایتاً در برخی برش¬ها تنها یک سکانس رسوبی تشکیل شده است. در برش¬های مختلف انواع دسته رخساره¬های lst، tst و hst در سازند آبحاجی بر اساس تغییرات رخساره¬ها و سطوح سکانسی کلیدی و همچنین الگوی انباشتگی چینه¬ها شناسایی گردیده¬اند. مطالعات پتروگرافی نشان می¬دهد که سنگ¬های کنگلومرایی سازند آبحاجی عمدتاً پلی میکتیک و پاراکنگلومرا هستند. همچنین این مطالعه منجر به شناسایی چهار پتروفاسیس ساب لیتارنایت، چرت آرنایت، ماسه سنگ/شیل آرنایت و فیلارنایت در ماسه سنگ¬های سازند آبحاجی شده است. مطالعات دیاژنتیکی در پتروفاسیس¬های مختلف ماسه سنگی بیانگر فرایندهایی نظیر تشکیل پوشش های هماتیتی و رسی در اطراف دانه¬های آواری، فشردگی فیزیکی شامل تماس¬های نقطه¬ای، مماسی و طولی و همچنین خمیدگی دانه¬های ناپایدار (در مرحله ائوژنز)، فشردگی شیمیایی شامل تماس¬های محدب-مقعر و مضرس، سیمان¬های سیلیسی و دولومیتی، دگرسانی فلدسپات¬ها، کلریتی شدن، کائولینیتی شدن و ایلیتی شدن (در مرحله مزوژنز)، شکستگی و پرشدگی (در مرحله تلوژنز) است. آنالیز ژئوشیمیایی عناصر اصلی و فرعی نمونه¬های ماسه سنگی و شیلی و همچنین داده¬های پتروگرافی ماسه سنگ¬های سازند آبحاجی نشان می¬دهد که رسوبگذاری این سازند در موقعیت حاشیه قاره¬ای غیر فعال، چرخه¬های مجدد کوهزایی و بعضاً کراتون صورت گرفته است. این مطالعات نشان می¬دهد که سنگ¬های منشأ سازند آبحاجی عمدتاً از نوع رسوبی و با چرخه مجدد، پلوتونیک و دگرگونی درجه پایین تا بالا بوده است. نتایج پتروگرافی و ژئوشیمیایی همچنین حاکی از هوازدگی نسبتاً شدید ناحیه برخاستگاه در شرایط آب و هوایی نیمه مرطوب تا مرطوب است. بررسی جغرافیای دیرینه زمان ژوراسیک پیشین نشان می¬دهد که نهشته¬های مورد مطالعه در یک محیط تکتونیکی از نوع بلوک¬های گسل خورده و مایل شده و در ادامه یک حوضه کششی قاره¬ای پشت کمانی (extensional continental back-arc basin) تشکیل شده¬اند که عامل ایجاد این شرایط تکتونیکی فرورانش پوسته اقیانوسی نئوتتیس در لبه جنوبی بلوک ایران بوده است. الگوی مشاهده شده از تغییرات ضخامت، رخساره¬ها، محیط رسوبی و سکانس¬های رسوبی سازند آبحاجی از سمت غرب به شرق بر روی بلوک¬های لوت، طبس و یزد با مدل تکتونیکی حوضه¬های کششی با بلوک¬های گسل خورده و مایل شده همخوانی دارد. نتایج حاصل از مطالعه برخاستگاه حاکی از این است که نهشته¬های آواری بالغ قبل از ژوراسیک و سنگ¬های پلوتونیک و دگرگونی رخنمون یافته بر روی بخش¬های بالاآمده بلوک پشت بادام و یزد مهمترین سنگ منشأهای سازند آبحاجی در غرب حوضه بوده است. این در حالی است که نهشته¬های آواری بالغ قبل از ژوراسیک رخنمون یافته بر روی بخش¬های بالاآمده شرق بلوک طبس (بالاآمدگی شتری) تنها و مهمترین تأمین کننده رسوبات آواری برای سازند آبحاجی در شرق حوضه بوده است. با توجه به سنگ منشأ غالب نوع رسوبی و با چرخه مجدد در سازند آبحاجی، به نظر می¬رسد فرایند چرخه مجدد رسوبی سبب تغییر در ترکیب ماسه سنگ¬ها و نشان دادن ویژگی ماسه سنگ¬های موقعیت تکتونیکی حاشیه غیر فعال برای این سازند گردیده است. رخداد اصلی کوهزایی سیمرین (main cimmerian event) در مرز تریاس-ژوراسیک با افزایش یکباره اندازه دانه رسوبات آواری در قاعده سازند¬ آبحاجی در ایران مرکزی، سازند آلاشت از گروه شمشک در البرز و توالی¬های رسوبی معادل در بینالود همراه است. می¬توان عامل این تغییر در اندازه دانه را جدا شدن و رها شدن پوسته اقیانوسی فرورانش یافته (slab break-off) به زیر بلوک ایران در نظر گرفت که منجر به بالاآمدگی یکباره پوسته قاره¬ای و فرسایش شدید شده است. بازسازی نحوه جهت¬یابی بلوک¬های لوت، طبس و یزد در زمان ژوراسیک پیشین، با اعمال چرخش °135 درجه¬ای در جهت عقربه¬های ساعت، نشان می¬دهد که موقعیت¬های مناطق منشأ و جهت¬های حمل و نقل رسوبات در زمان نهشته شدن سازند آبحاجی روند شمالی-جنوبی داشته¬اند.
حسین علیزاده بهنام رحیمی
در این پژوهش شکستگی های تونالیت درخت بید- غرب مشهد، شمال شرق ایران، جهت پی بردن به نحوه تشکیل و متعاقباً توسعه آنها مورد مطالعه قرار گرفته است. در محدوده مورد مطالعه شکستگی ها در 4 دسته درون توده آرایش یافته اند. یک دسته از این شکستگی ها به عنوان درزه معرفی شده اند زیرا لغزشی نشان نمی دهند و دارای جابجایی عمود بر دیواره هستند. دیگر دسته های شکستگی به عنوان گسل شناخته شده اند زیرا جدایش امتدادی راست رو نشان می دهند. خش لغزها بر روی سطوح گسلی توسعه یافته و دارای زوایای ریک 5?-25?w هستند. به منظور مطالعه دقیق تر شکستگی ها، توده مزبور به 8 ایستگاه تقسیم شد و در هر ایستگاه با توجه به نظم قابل درک از شکستگی ها، دسته جات سیستماتیک شکستگی تفکیک و برای هر دسته پارامترهایی چون امتداد و شیب، فاصله عمودی، طول، مرفولوژی سطح شکستگی، میزان بازشدگی عمود بر دیواره، پر شدگی های مینرالی، میزان جدایش امتدادی شکستگی ها و دیگر ساختارها در صورت وجود اندازه گیری شده اند. مشاهدات صحرایی از جمله جابجایی رگه ها، انکلاوها و خط خشهای گسلی، حرکت امتدادی راست رو با مولفه شیبی معکوس را برای گسلهای منطقه نشان می دهند. این جهت حرکت با استفاده از فابریکهای میکروسکوپی نشانگر سوی برش در مقاطع میکروسکوپی نیز تایید می شود.
بهنام رحیمی رضا داورنژاد
گاز طبیعی که مخلوطی از هیدروکربن ها (متان، اتان، پروپان و ...) و مقدار کمی ترکیبات معدنی است، تغییرات خصوصیات فیزیکی آن با فشار، دما و ترکیب آن اهمیت زیادی در محاسبات مهندسی دارند. ضریب تراکم پذیری(z) یکی از مهمترین پارامترهای محاسباتی در عملیات مربوط به صنایع نفت و گاز می باشد. نقش این پارامتر اساسی را در محاسبات فرآورش گاز، موازنه مواد، سنجش ذخیره گاز، شبیه سازی مخازن گاز، آزمایش گاز و قیمت تمام شده ی مصرف مشترکین می توان مشاهده کرد. اندازه گیری های آزمایشگاهی، معادلات حالت و روابط تجربی از منابع محاسبه ضریب تراکم پذیری می باشند. در این پژوهش سعی بر این بوده که بعد از مطالعات کتابخانه ای و دریافت داده های آزمایشگاهی از منابع مربوطه و سازماندهی روابط مورد نیاز، با تعیین معادله مربوطه، آن معادله با معادلات دیگر مقایسه شود. در انتهای پژوهش نتایج حاصله ارائه شده است. در نتایج به دست آمده برای مدل ریاضی ریشه ی میانگین مربعات خطا و ضریب تعیین معادله به ترتیب 14 درصد و 89/0 و برای مدل ترمودینامیکی به ترتیب 4/3 و 91/0 می باشد که در برابر مقادیر مربوط به سایر معادلات بسیار کمتر می باشد.
صادق افشار نجفی فرزین قائمی
در این پژوهش شکستگی های توده گرانیتی شرق بجستان، جهت پی بردن به نحوه تشکیل و توسعه آنها به دو طریق دورسنجی و صحرایی مورد مطالعه قرار گرفت. در روش دورسنجی برای دسته بندی شکستگی ها، از تصویر اسپات 5 و با اعمال فیتلر سوبل بر روی آن در نرم افزار er mapper استفاده شد. در محدوده مورد مطالعه شکستگی ها در دو دسته nw-se ( دسته a)که از نظر فراوانی روند غالب منطقه بوده و به صورت نیمه موازی با گسل های اصلی و دایک های منطقه تشکیل شده و دسته دوم با روند ne-sw ( دستهb ) شناسایی شدند. تحلیل های آماری و فرکتالی، مقادیر بالای چگالی، شدت و بعد فرکتال را در غرب و جنوب شرق توده نشان دادند. به منظور مطالعه دقیق تر شکستگی ها، توده مزبور به 9 ایستگاه تقسیم و در هر ایستگاه با توجه به نظم قابل درک از شکستگی ها، دسته جات سیستماتیک تفکیک و برای هر دسته پارامترهایی چون امتداد و شیب، فاصله عمودی، طول، ریک خطواره ها، انواع ساختارهای موجود در زونهای تخریب، پرشدگی های مینرالی، میزان جدایش امتدادی، و دیگر ساختارها در صورت وجود اندازه گیری شدند.
علیرضا مظلومی بجستانی محمدحسن کریم پور
چکیده ندارد.
شکیبا رمضانی رضا موسوی حرمی
چکیده حوضه رسوبی کپه داغ در پهنه شمالی ایران و در حاشیه جنوبی ابرقاره اوراسیا واقع است. این حوضه درون قاره ای پس از بسته شدن اقیانوس هرسینین و در طی کوهزایی سیمرین پیشین در زمان تریاس میانی تشکیل شده است. سازند پسته لیق به سن پالئوسن زیرین از رسوبات قاره ای شامل شیل قهوه ای، ماسه سنگ، کنگلومرا و مقادیر تبخیری تشکیل شده است. بمنظور مطالعه رخساره های رسوبی و تاریخچه رسوبگذاری و پس از رسوبگذاری سازند پسته لیق، دو برش تنگ نیزار و چهل کمان به ضخامت های 337 و 5/221 متر در شرق حوضه رسوبی کپه داغ مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس مطالعات پتروگرافی دو پتروفاسیس کنگلومرایی و ماسه سنگی (کوارتزآرنایت، ساب لیت آرنایت و لیت آرنایت) شناسایی شده است. همچنِن فرآیندهای دیاژنتیکی شناسایی شده در طی سه مرحله ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز عمل نموده که شامل فشردگی (فیزیکی و شیمیایی)، سیمانی شدن(اکسیدآهن، سیلیس و کلسیت)، دگرسانی، جانشینی، انحلال، شکستگی و رگه های پرشده است. مطالعات بافتی و ساختارهای رسوبی سازند پسته لیق منجر به شناسایی سه مجموعه لیتوفاسیس آواری کنگلومرایی (gcm) ، ماسه ای(sl ,sr, sh, st, sp, sm)، گلسنگی(fl, fm) و رخساره تبخیری و همچنین 5 عنصر ساختاریch, la, ff, cr وcs شده است. مطالعات پترولوژیکی، رخساره های سنگی، عناصر ساختاری و جهت جریان دیرینه منعکس کننده محیط رسوبگذاری این نهشته ها در یک محیط رودخانه ای مئاندری با بستر گلی و ماسه ای و همچنین رسوبات خارج از کانال و محیط سالینا است. مطالعات پتروگرافی بیانگر موقعیت تکتونیکی کوهزایی برخوردی و کوهزایی چرخه مجدد ناحیه منشاء در رسوبات است. همچنین آنالیز جهت جریان دیرینه نشان می دهدکه جهت جریان از سمت جنوب شرق بطرف شمال غرب جریان داشته است. آنالیز چینه نگاری سکانسی این رسوبات بیانگر ته نشست آنها در طی افت سطح نسبی دریا در زمان پالئوسن زیرین است و شامل دو سکانسی رسوبی است که سه دسته رخساره lst, hst وtst در آنها تفکیک شده است.
فرگل شکرایی ایوب کاویانی
در این کار جدایش امواج برشی در زیر ناحیه شمال شرقی ایران مربوط به فازهای sks و skks 43 زلزله شاخص که در فواصل بین 145-90 درجه ای 7 ایستگاه باند پهن مرکز زمین لرزه شناسی دانشگاه فردوسی مشهد ثبت شده اند را مورد بررسی قرار داده ایم. جهت گیری محور حرکت سریع امواج برشی و نیز تاخیر زمان رسید بین مولفه های سریع و کند حرکت پارامترهایی هستند که به وسیله انها آنیزوتروپی لرزه ای بخش بالایی جبه واقع در قاعده لیتوسفر را می توان بررسی نمود.تاخیر زمانی در ایستگاه های مختلف بین 0.5 تا 1.5s متغیر بوده و به طور متوسط s1 بدست آمده است. بیشترین مقدار تاخیر زمانی مربوط به ایستگاه قوچان با1.5s می باشد. جدایش مشاهده شده را می توان به کرنش حاصل از جهت گیری خطی اولیوین های موجود در گوشته فوقانی نسبت داد. مطالعات انجام شده نشان می دهد که جهت محور حرکت سریع موج در اغلب ایستگاهها تقریبا موازی محور ne-sw است. نتایج حاصل از این تحقیق انطباق خوبی بین حرکت مطلق صفحه و تنش موجود در پوسته شرق و شمال شرق ایران با آنیزوتروپی لرزه ای این مناطق نشان می دهد و پیشنهاد می نماید که آنیزوتروپی تعیین شده از نوع آنیزوتروپی باقی مانده نبوده و می تواند ناشی از تکتونیک فعال منطقه باشد.