نام پژوهشگر: سیّد سعید احدزاده کلوری
فاطمه لوایی برندق سیّد سعید احدزاده کلوری
آنچه در دیوان غزلیات مولانا باید به صورت جدّی مورد توجه قرار گیرد، وفور عناصر حماسی است. به طوری که به صراحت می توان گفت حماسه که در عرفان به نبرد انسان با خود تحدید و تعدیل شده بود، در عرصه ی دیوان مولانا دوباره حیاتی تازه یافت. تصاویر دهشت آفرینی از خون و خونریزی و کشتن ها و سربریدن ها و شکستن و بستن ها سراسر دیوان را فرا گرفته است و بدین ترتیب است که برخی از قهرمانان قدیم حماسی مخصوصاً رستم در دیوان کبیر تولّدی نوین یافته اند، امّا به قول مولانا: یکی مشتی از این بی دست و بی پا حدیث رستم دستان چه دانند! این قهرمان ـ خدایان، این شیرانِ خدا در عصری که دیگر عصر حماسه نیست هنوز در غزلیات «نعره های خونین» می زنند و مولانا در اشتیاق آنان می فرماید: زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست می توان گفت که اوج تلفیق حماسه با عرفان را می توان در دیوان کبیر جست و جو کرد. در این دیوان حماسی ـ عرفانی بی همتا، تکرار بسیاری از واژگان حماسی چون رخش، بهرام، شبدیز، عنقا، سیمرغ، اسکندر، اسب، ایزد، سرو و رجال و پهلوانان اساطیری چون رستم، زال، کیخسرو، کیقباد، سیاووش، فریدون، اژدها و... با بسامد بالا این اندیشه را تقویت می کند که مولوی در سرودن غزلیّات شمس و مثنوی معنوی که حماسه ی انسان والاست از نفوذ و تأثیر فردوسی دور نبوده است. در این پایان نامه تلاش می شود تا نمایانده شود که مولوی به عنوان شاعر نابغه ی قرن هفتم از تلمیحات شاهنامه ای به وجه قابل چشمگیری سود جسته است.
مهرانگیز عزیزی منامن سیّد سعید احدزاده کلوری
شاهنامه ی فردوسی یکی از مهم ترین و ارزنده ترین آثار ادبی است که فردوسی آن را در سده ی چهارم هجری به نظم درآورده است. این اثر جاویدان مجموعه ی عظیم و بی نظیر فرهنگ اصیل ایران باستان، سند هویت ماست که در آن فردوسی با ذکر روایات ملی با محوریت و درون مایه ی اخلاقی «کردار نیک، پندار نیک و گفتار نیک» به عظمت و گذشته ی ایرانیان اشاره می کند. فردوسی در این اثر ارزشمند در خلال داستان ها و حکایات، گاه در آغاز و گاه در پایان، به بیان آموزه ها و نصایح اعم از فضائل و رذائل اخلاقی پرداخته و خواسته است مخاطب را به شایستگی های اخلاقی سوق دهد و از هرگونه کج روی و انحراف برحذر دارد. با این وجود از مجموع سرگذشت های ذکر شده در شاهنامه، آموزه های اخلاقی و عفت و شرم و دادپروری و نیکی به نحو درخشانی به چشم می رسد و اندرزگوئی پادشاهان و قهرمانان به یکدیگر و سفارش راجع به مکارم اخلاقی مرسوم بوده است. پندها و حکمت های فراوانی که فردوسی، غالباً در آغاز و انجام حوادث و وقایع و بعد از پیروزی یا شکست های پادشاهان و پهلوانان و انقراض سلسله ها که دگرگونی و تبدل اوضاع و احوال را درپی داشته، از سر عبرت و نصیحت به مناسبت آورده، و نوع دیگر اندرزها و وصایا و مواعظ و حکمی است که از قول بعضی از پادشاهان و وزیران و موبدان و پهلوانان و دیگر بزرگان آمده است؛ اندرزهای شاهنامه گواهی می دهد که فردوسی دنیای خود را به خوبی شناخته و در عمر دراز خویش تجربه های بسیار اندوخته و گاه گاه چون عالم اخلاق با تجربه و چون فیلسوفی خردمند و سنجیده و مهربان و انسان دوست زبان به اندرزگوئی و راهنمائی مردم گشوده و حاصل تجربه ها و سنجیده های خود را عرضه داشته و شاید هم با سرودن این گونه اشعار خواسته است گاهی تنوعی در شعر حماسی ایجاد کند. از جمله آموزه های اخلاقی که در این پایان نامه مورد بررسی قرار گرفته و در شاهنامه به طور گسترده ای به چشم می خورد، عبارتند از: منزلت علم و دانش، خرد و خردورزی، ناپایداری و بی اعتباری دنیا، تشویق به نیکی، دادورزی و دادگری، پرهیز از کاهلی و سستی، بی آزاری، پرهیز از درشتی و بدخویی، صبر و بردباری، نفی آز و طمع، نفی رشک و حسد، سخن سودمند گفتن، تشویق به کار و کوشش و... اما در موضوعاتی نظیر: قضا و قدر، آزمایش ایزدی، آیین سوگند خوردن، جایگاه زن و ازدواج با محارم از عمده ترین تفاوت های شاهنامه با قرآن کریم و نهج البلاغه می باشد که به تفصیل اشاره گردیده است.