چکیده در چند دهه گذشته، مسائل میان فرهنگی از روانشناسی و آموزش تا حسابداری و بازاریابی مورد توجه زیادی بوده است. محیط فرهنگی جامعه، عمیق ترین، پردامنه ترین و بیشترین تأثیر را بر رفتار اکثریت اعضای یک جامعه می-گذارد. فرهنگ به عنوان ارزش ها، نگرش ها، اعتقادات و الگوهای تفکر، تأثیر عمده ای بر تمام جوانب زندگی اجتماعی، سازمانی و فردی دارد. پژوهش حاضر مشتری گرایی و نوآوری را یک سیتم ارزشی در نظر گرفته است و به دنبال بررسی اثرگذاری ابعاد فرهنگی هافستد(فردگرایی، فاصله قدرت و جهت گیری بلندمدت)، بر این سیستم ارزشی بوده و همچنین اثرگذاری سیستم ارزشی مذکور را بر عملکرد سازمانی مورد ارزیابی قرار داده است. پژوهش حاضر از نظر هدفِ پژوهش، کاربردی و برحسب روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و پیمایشی می باشد. مدل پژوهش در شرکت-های بیمه ی ایران، رازی و کارآفرین که در سطح شهر کرمانشاه مشغول فعالیت هستند، مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری پژوهش، از مدیران و کارکنان شُعب مرکزی و نمایندگی های فروش این بیمه ها در سطح شهر کرمانشاه، تشکیل شده است که این تعداد برای هرسه بیمه 300 نفر می باشد. نمونه ای به حجم 75 نفر که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه-بندی تصادفی ساده انتخاب گردیده اند، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. ابزار مورد استفاده جهت جمع آوری داده های لازم برای آزمون 9 فرضیه پژوهش، پرسشنامه بوده است. روایی پرسشنامه مذکور توسط اساتید و خبرگان مورد تأیید قرار گرفته و ضریب آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه 921/0 می باشد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار spss و amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. از روش های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون تک متغیره جهت بررسی فرضبات استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که ابعاد فرهنگی هافستد شامل فردگرایی، فاصله قدرت و جهت گیری بلندمدت بر نوآوری تأثیر مثبت و معناداری دارند. فردگرایی و جهت گیری بلندمدت بر مشتری گرایی تأثیر مثبت و معناداری دارد اما فاصله قدرت با مشتری گرایی رابطه منفی دارد. سیستم ارزشی مشتری گرایی و نوآوری نیز بر عملکرد بازار سازمان تأثیر مثبت و معناداری دارد.