نام پژوهشگر: نوید سعیدی رضوانی
مصطفی عراقی نوید سعیدی رضوانی
این پژوهش در ارتباط با موضوع ارزیابی برنامه ریزی مدیریتی تفکیک پسماند از مبدأ در منطقه شانزده با تاکید بر نظریه توسعه پایدار شهری پیترهال انجام شده است. با توجه به موقعیت جغرافیایی و مشکلات و معضلات زیست محیطی منطقه مذکور پژوهشگر طبق علاقه شخصی به بررسی این موضوع پرداخته است. و تلاش شد که نشان داده شود که در برنامه ریزی مدیریتی تفکیک پسماند چه عواملی می توانند تاثیر مستقیم داشته باشند و آیا شهرداری منطقه شانزده در این امر توانسته موفقیتی حاصل نماید و یک برنامه ریزی مدیریتی صحیح در خصوص تفکیک پسماند از مبدأ چه تاثیری در دستیابی به توسعه پایدار شهر در این راستا می تواند داشته باشد. این پژوهش دارای شش فرضیه می باشد. فرضیه اول« به نظر می رسد بین مشارکت های شهروندی با برنامه ریزی مدیریتی تفکیک پسماند در منطقه رابطه وجود دارد.» فرضیه دوم« به نظر می رسد بین آموزش و اطلاع رسانی با برنامه ریزی مدیریتی تفکیک پسماند در منطقه رابطه وجود دارد.» فرضیه سوم« به نظر می رسد بین تبلیغات با برنامه ریزی مدیریتی تفکیک پسماند در منطقه رابطه وجود دارد.» فرضیه چهارم« به نظر می رسد بین اصلاح الگوی مصرف با برنامه ریزی مدیریتی تفکیک پسماند در منطقه رابطه وجود دارد.» و فرضیه پنجم« به نظر می رسد زنان نقش کلیدی در تفکیک پسماند از مبدأ در سطح منطقه داشته باشند.» فرضیه ششم « به نظر می رسد سازمان های غیر دولتی نقش کلیدی در تفکیک پسماند از مبدأ در سطح منطقه داشته باشند.» چارچوب نظری که برای پژوهش در نظر گرفته شد نظریه توسعه پایدار شهری پیترهال است. روش پژوهش مطالعه اسنادی و مشاهده میدانی (پیمایش) بوده و جامعه نمونه این پژوهش 400 نفر از شهروندان ساکن و شاغل در منطقه شانزده است و نحوه نمونه گیری به صورت تصادفی منظم سه خانه در میان و در جهت عقربه های ساعت پیش رفته، از منزل و یا مغازه بعدی، نمونه بعدی را بر می گزیند؛ نکات قابل توجه نمونه گیری این طرح این است که اولا از هر واحد مسکونی کسبه تنها با یک نفر که بالای 15 سال را داشته صورت می گیرد، دوما ترتیب انتخاب سه خانه در میان بوده است و در مورد آپارتمان ها، هر واحد یک خانوار محسوب می شود و سوما بین مغازه و خانه در انتخاب سه خانه در میان تفاوتی وجود ندارد. و در انتها با استفاده از نرم spss به تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته شد و نتیجه ای که از پژوهش بدست آمد به اثبات رسیدن تمامی فرضیات مطروحه بود. و هر یک با ضریب های خاص خود به سطح معنی داری رسیده اند.
علی حنوک واراز مرادی مسیحی
رشد سریع و شتابان شهر تهران به ویژه پس از سال 1345 زمینه ساز ایجاد بسیاری مشکلات برای شهر تهران و برنامه ریزان شهری در درون محدوده شهری و خارج از محدوده(حریم شهری)شده است.اما نکته اصلی آن است که سرعت رشد و توسعه بالای شهر تهران معضل اصلی نمی باشد، بلکه مشکل نحوه مدیریت رشد و توسعه شهر می باشد. اهداف اصلی این پژوهش، ایراد نقدی بر سیاست ها و اقدمات صورت گرفته جهت مدیریت رشد شهر تهران در قالب طرح های شهری تهران و همچنین پیشنهاد سیاست ها وتکنیک های مدیریت رشدی است که بتواند در قالب طرح مدیریت رشد شهری مطرح شده و پاسخگوی روند رشد سریع و لجام گسیخته شهرهای ایران و به ویژه شهر تهران باشد.با توجه به آنکه پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه طرح های شهری تهران در مقاطع زمانی مختلف می پردازد،از روش تحلیلی-مقطعی استفاده شده است.همچنین جهت گونه بندی طرح های شهری تهران، از الگوی دسته بندی مطرح شده توسط نلسون و داوکینز(2004) استفاده شده است که بر آن اساس طرح های مدیریت رشد شهری با توجه به دو معیار (1) میزان تاکید بر انطباق و پذیرا شدن توسعه و (2) شدت برنامه های محدودکننده رشد به چهار گونه (1) سیاست های محدودکننده ضعیف رشد (2) سیاست های محدودکننده قوی رشد (3) سیاست های انطباقی ضعیف رشد (4) سیاست های انطباقی قوی رشد قابل طبقه بندی می باشند. محدودکننده های رشد شهری برنامه و یا ابزار مدیریت رشد شهری هستند که به منظور هدایت منطقی نیازهای توسعه یک جامعه، منطقه و یا ایالت ایجاد شده است. مدیریت رشد نیز، تکنیکهای متعددی برای دست یافتن به رشد و توزیع زمین مطابق اصول و اهداف رشد هوشمند را شامل میشود. سه گونه ی عمومی محدودکننده های رشد شهری وجود دارد که عبارتند از مرزهای رشد شهری ، مرزهای خدمات شهری و کمربندهای سبز . وجه تسمیه این سه گونه در اهداف ، شدت و نحوه نگرششان به توسعه در اراضی خارج از محدوده شهری یعنی اراضی هاله شهری ، پیراشهری و توسعه های جدید می باشد. همچنین مرز خدمات رسانی شهری ابزاری تشویقی بوده در حالیکه مرزهای رشد و کمربندهای سبز ابزاری ممانعتی می باشند. نتایج بررسی طرح های شهری تهران نشان داد که در این طرح ها از دو گونه محدودکننده مرز رشد شهری و کمربند سبز استفاده شده است و مرزهای خدمات رسانی شهری تاکنون مورد استفاده قرار نگرفته اند . اصلی ترین چالش های موجود در استفاده از محدودکننده های شهری نیز عبارت بوده اند از: (1) چالش های مدیریتی شامل اعمال قوانین متعارض در محدوده حریم، مدیریت بخشی حریم و وجود ضوابط متعارض در استقرار کاربری ها و (2) چالش های ساختاری شامل افزایش جمعیت شهری و روستایی ، نفوذ و گسترش محدوده های شهری و روستایی به اراضی بلافصل مجاور و دارای قابلیت کشاورزی و نفوذ به حریم های تخصصی و منابع محیطی . همچنین با توجه به دسته بندی نلسون و داوکینز، طرح جامع تهران مصوب 1345 در گونه طرح های مدیریت رشد با چارچوب قوی انطباقی رشد شهری، طرح های ساماندهی تهران و برنامه استراتژیک تهران در گونه طرح های مدیریت رشد با چارچوب محدودکنندگی ضعیف رشد شهری و دو طرح مجموعه شهری تهران و طرح ساختاری راهبردی تهران در گونه طرح های با چارچوب محدودکنندگی قوی رشد شهری قرار می گیرند. در انتهای پژوهش نیز چارچوب مدیریت رشدی مبتنی بر اصول رشد هوشمند ارائه گردید و تکنیک های نوین مدیریت رشدی که قابلیت کاربرد در طرح های آتی شهری تهران دارند نیز مطرح شدند.
سحر آقابابایی نوید سعیدی رضوانی
وجود مشکلات ناشی از رشد شهرهای بزرگ، تراکم جمعیت و همچنین مهاجرت روستاییان به این شهرها موجب توجه و تاکید برنامه ریزان به تقویت و رشد شهرهای کوچک گردید.این اعتقاد وجود دارد که با تقویت شهرهای کوچک میتوان مسیر مهاجرت های روستاییان به شهرهای بزرگتر را تغییر داده و بسیاری از مشکلات موجود در نواحی روستایی را که ناشی از عدم دسترسی مناسب به مراکز خدماتی است برطرف نمود. نظر به اهمیت شهرهای کوچک ، این پژوهش به بررسی کارکرد این شهرها در توسعه منطقه ای شرق استان مازندران با رویکرد خلاقیت و کارآفرینی می پردازد و دارای اهدافی از جمله شناخت قابلیتها و ظرفیت های شهرهای کوچک منطقه شرق مازندران، بررسی تاثیرات این شهرها در جهت تعادل بخشی به منطقه و ارائه پیشنهادهای خلاقانه در راستای ایجاد امکانات رشد برای شهرهای کوچک می باشد. روش این پژوهش توصیفی و تحلیلی بوده و تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش جهت نیل به اهداف توسط نرم افزار spss، آزمون کای دو، آزمون f و تحلیل رگرسیون چند متغیره انجام گرفته است. نتایج بررسی ها نشان می دهد که از میان شهرهای کوچک منطقه (کیاسر، سورک و رستمکلا)، شهر رستمکلا بیشتر توانسته نقش کلیدی در خدمات رسانی به نواحی پیرامون خود ایفا نماید که به تبع آن موجب کاهش وابستگی نواحی روستایی به شهرستان های ساری و بهشهر گردیده است. از طرفی در هر شهر همیشه ظرفیتی بیشتر از آنچه در وهله اول تصور میکنیم وجود دارد. اگر بتوانیم از طریق تشخیص صحیح مزیت های نسبی هر شهر، شرایطی را فراهم کنیم که مردم بتوانند بر اساس تخیلات بلندپروازانه فکر، برنامه ریزی و عمل کنند فرصت هایی جهت تولید ثروت و افزایش بازده اقتصادی فراهم میشود. همچنین نارضایتی افراد از سطح درآمد و نابرابری درآمد باعث میشود تا تمایل به کارآفرینی در آنها بیشتر گردد. بنابراین شهرهای کوچک میتوانند کارآفرینان موفق تری را به جامعه تحویل دهند. بطور کل شهرهای کوچک منطقه شرق مازندران، به لحاظ جمعیتی و کارکردی تاثیرات مثبتی در نظام شهری استان داشته اند و آنچه کارکرد این شهرها را کمرنگ نموده است تمرکز امکانات و خدمات در شهرهای بزرگ منطقه (ساری و بهشهر) بوده است.
عطیه زرگری نوید سعیدی رضوانی
این رساله با هدف شناخت صنعت گردشگری و اثرات آن بر توسعه ی پایدار منطقه شرق گیلان نوشته شده است. برای این منظور ابتدا در فصل مبانی نظری انواع گوناگون گردشگری و انواع گردشگری مورد استفاده در منطقه شرق گیلان بیان گردیده است و سپس به شناخت ابعاد محیطی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فعالیت گردشگری و ابعاد و ماهیت های بالقوه مثبت و منفی هر بعد پرداخته شده است.در فصلی دیگر، سابقه گردشگری در برنامه های عمرانی و اهداف ان برنامه ها برای گردشگری آورده شده است و سپس چند نمونه جهانی بررسی گردیده است.بعد از معرفی منطقه شرق گیلان و معرفی جاذبه های گردشگری در منطقه مورد نظر، یافته های میدانی به دست آمده ذکر گردید و به تجزیه و تحلیل یافته های میدانی توسط نرم افزار spss پرداخته شد.در تجزیه و تحلیل یافته ها پاسخ به این سوالات مد نظر بوده است: آیا توسعه پایدار منطقه شرق گیلان با گسترش گردشگری مرتبط است؟ و آیا توسعه فضاهای گردشگری در منطقه شرق گیلان باعث توسعه منطقه خواهد شد؟در نهایت به جمع بندی اطلاعات به دست آمده پرداخته شده است که به طور خلاصه در زیر آورده می شود:توسعه فضاهای گردشگری شرق گیلان باعث رضایت گردشگران خواهد شد، با رضایت گردشگران، گردشگری توسعه خواهد یافت و توسعه گردشگری ورود سرمایه و رونق اقتصادی را به دنبال خواهد داشت که موجب توسعه منطقه می گردد. با توسعه منطقه، سطح فرهنگ و آگاهی جامعه بالا می رود و این خود باعث ارتقای توسعه پایدار می گردد و توسعه پایدار موجب گسترش گردشگری می شود و این چرخه همچنان ادامه پیدا می کند.