نام پژوهشگر: فاطمه ذالی
فاطمه ذالی محمود دارم
در تحقیق پیش رو تلاش شده است تا ارتباطی میان نظریه روانکاوانه ژولیا کریستیوا در خصوص شکل گیری هویت انسان در خلال زمان و توسعه فیزیولوژیک اعصاب به دو نیمکره راست وچپ بر قرار سازد. پس از برقراری این ارتباط فرضیه ای ارائه می شود مبنی بر اینکه نیمکره های راست و چپ مغز، عواملی اثرگذار در شکل گیری هویت فرد به شمار می آیند. با استفاده از رویکرد فیزیولوژیک اعصاب، این تحقیق سعی دارد تا فرض را بر آن بگذارد که شکل گیری هویت میتواند با شکل گیری نیمکره های مغز مرتبط باشد. برای ارائه این فرضیه، ارتباطی میان سمیاتیک کورا و نیمکره راست مغز از یک سو، و مرتبه سمبولیک با نیمکره چپ، از سوی دیگر برقرار شده است به گونه ای که نیمکره راست همتای فیزیولوژکی برای سمیاتیک کورا و نیمکره چپ همتای فیزیولوژکی سمبولیک می باشد. پس از شرح و توضیح بر روی ارتباط میان دو زمینه روانکاوانه شکل گیری هویت از نگاه کریستیوا و نورولوژی اعصاب، نظریه منتج شده از بحث بروی اثر "تحول بینش" اثر خانم جیل بولت تیلور بررسی و تحلیل خواهد شد. با رویکردی فرا روان شناختی، این تحقیق فرضیه دیگری ارائه می دهد مبنی بر اینکه انجام فعالیت های فرا روان شناختی نظیر مراقبه می تواند تاثیر مستقیمی بروی امواج مغز داشته باشد و با ایجاد هماهنگی میان امواج مغز حالت تعادلی برای نیمکره های مغز ایجاد کند. داشتن مغزی متعادل چنین حالت آرامی را برای مغز ایجاد می کند که فرد می تواند کنترل زندگی خویش را به دست گرفته و به معنای حقیقی خویشتن پی ببرد.