نام پژوهشگر: مهدی ابوالقاسمی
مهدی ابوالقاسمی وحید خداکرمی
زنجیره تامین با هدف افزایش بهره وری، کاهش هزینه ها و پاسخگویی به نیازهای مشتریان در طی دهه های اخیر به سرعت گسترش یافته است. افزایش هزینه ها و پیچیدگی های موجود در سازمان ها از یک سو و افزایش عدم قطعیت و ریسک های موجود از سوی دیگر باعث شده است که مدیران به منظور کاهش خطر پذیری و انحراف از اهداف تعیین شده، استفاده از مدیریت ریسک را سرلوحه فعالیت های خود قرار دهند. در طی سالیان روش های متعددی به منظور مدیریت ریسک زنجیره تامین توسط محققین به کار گرفته شده است و لیکن بیشتر آنها کیفی می باشند. از طرفی در معدود مدلهای کمی تاثیر ریسک ها بر روی یکدیگر ارزیابی نشده است. در این رساله با استفاده از شبکه های بیزین به مدلسازی ریسک در حوزه پایین دستی زنجیره تامین پرداخته می شود. حوزه پایین دستی قسمتی از زنجیره را شامل می شود که مربوط به فروش و توزیع و مشتریان محصول است، شبکه های بیزین به عنوان ابزاری قوی جهت تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان می باشند که کاربردهای مختلفی در حوزه های علمی از آن دیده شده است اما استفاده از آن در ریسک زنجیره تامین و علی الخصوص زنجیره پایین دستی مسئله ای تازه می باشد و تقریبا هیچ مدلی در این زمینه ارائه نشده است. ابتدا با شناسایی ریسک های درگیر در زنجیره تامین پایین دستی و رابطه بین آنها به بررسی کیفی مدل می پردازیم و سپس با کمی سازی آن عملکرد ریسک در زنجیره تامین پایین دستی اندازه گیری می شود. در پایان عملکرد و اعتبار مدل پیشنهادی با ارائه یک مطالعه موردی نشان داده خواهد شد.
مهدی ابوالقاسمی محمد طباطبایی نسب
در عصر حاضر پویایی محیط و ایجاد تغییرات دائمی در ترجیحات مشتریان به عنوان یک پارادایم اصلی در صنایع مختلف پذیرفته شده است. در این میان، صنایع خدماتی و به طور خاص صنعت بانک¬داری، به علت رشد فزاینده¬ی و تشدید رقابتی که در دهه اخیر داشته¬اند، بیشتر درگیر این تغییرات و پویایی¬ها هستند و این چالش عملکرد این سازمان¬ها را تحت¬الشعاع قرار داده است. در مواجه با این چالش مدیران صنایع و پژوهشگران دریافتند که دیگر رویکردها و اقدامات سنتی پاسخگو نمی¬باشد و می¬بایست با نگرشی جدید به سازمان و محیط پیرامون آن نگاه شود. لذا در این پژوهش پس از مطالعه گسترده مبانی نظری، دو مفهوم بازارگرایی و چابکی به عنوان ابزار اصلی مواجهه با این چالش شناسایی شدند. هدف از انجام این پژوهش ترکیب کردن این دو مفهوم و متناسب¬سازی آن برای سازمان¬های خدماتی است تا راه¬حلی برای بهبود عملکرد سازمان در شرایط پویایی محیط ارائه گردد. بر اساس مدل طراحی شده در این پژوهش، فرهنگ بازارگرایی مقدمات چابک شدن سازمان را مهیا می¬کند و از این طریق منجر به بهبود عملکرد سازمان خواهد شد. برای آزمون آماری مدل مفهومی پژوهش از تکنیک مدل¬سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش شامل کلیه کارکنان بخش¬های روابط عمومی و بازاریابی، منابع انسانی و همچنین مدیریت (معاونت) شعب سرپرستی بانک¬های دولتی و غیردولتی شهر یزد می¬باشد که نمونه آماری 53 نفری از این جامعه انتخاب شد. بر اساس نتایج به دست آمده، بازارگرایی در سازمان¬های خدماتی مقدمه ایجاد چابکی مشتری و چابکی منابع انسانی می¬باشد و از این طریق موجب ایجاد چابکی در بازاریابی می¬شود. این امر به بهبود عملکرد مالی و بازار سازمان منجر خواهد شد.