نام پژوهشگر: سارا سلیمانی دوگاهه
سارا سلیمانی دوگاهه بهروز قاسمی
گستردگی و اشباع بازار و سردر گمی و آشفتگی مصرف کننده، نقش برندینگ را به نحو شگفت انگیزی در دهه های اخیر تغییر داده است. سازمان ها این نکته را درک کرده اند که به منظور بقای برند سازمان، تعهد برند نه تنها از طریق تلاش های برندینگ رسانه های گروهی انتقال می یابد بلکه کارکنان عنصر حیاتی برندینگ در اذهان مشتریان و سایر ذی نفعان به منظور بقای برند سازمان می باشند. مدیران باید بتوانند از ابزارهای کنترل متناسب با نوع سازمان و بخش ها و کارکنان بهره ببرند.هدف اصلی از انجام این تحقیق، ارزیابی اهمیت تعاملات فردی با تلاش های تبلیغاتی کمپانی به منظور نشان دادن عملکرد جامع برند است. باشد در این پژوهش 131نفر از مدیران شرکت مپنا به طور تصادفی انتخاب شده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها به دلیل نرمال نشدن توزیع داده ها از نرم افزار pls استفاده شد.نتایج پژوهش میدانی تحقیق حاضر بیانگر آن است که در آزمون این مدل و در بررسی متغیرهای اثرگذار بر متغیرهای وابسته اثر متغیرهای کنترل رسمی و عملکرد کارکنان بر کیفیت برندینگ رفتاری اثرگذار است و این در حالی است که بزرگترین اثر مشاهده شده نیز در کل مدل اثر کنترل رسمی مدیریت بر کیفیت برندیگ رفتاری است. در مطالعه متغیرهایتبیین کننده عملکرد کارکنان نیز دو متغیر کنترل رسمی مدیریت و توانمندسازی آن ها نقش معنی دار و قابل پیش بینی دارند. سهم برند در موفقیت به طور مستقیم تابعی از کیفیت برندینگ و عملکرد کارکنان است. نکته حایز اهمیت این است که دو متغیر کنترل رسمی و تناسب برند با رسانه های گروهی بر روی هیچ یک از متغیرهای تحقیق اثر معنی داری از خود نشان نمی دهند. کنترل رسمی مدیریت در زمینه سازمان مورد مطالعه عامل مهمی در کیفیت برندینگ رفتاری و عملکرد کارکنان است. از آنجا که سهم برند در موفقیت سازمان به متغیر کیفیت برندینگ رغتاری وایسته است و کنترل رسمی نیز بر کیفیت برندینگ رفتاری اثر به شدت معنی داری را وارد می کند می توان نتیجه گیری نمود که کنترل رسمی مدیریت به طور غیرمستقیم و به واسطه ایجاد کیفیت برندینگ رفتاری اثر مهمی در سهم برند در موفقیت دارد. از آن جا که سهم برند در موفقیت به متغیر عملکرد کارکنان وابسته است و کنترل رسمی نیز بر عملکرد کارکنان اثر معنی داری را وارد می کند می توان نتیجه گرفت کنترل رسمی مدیریت به طور غیر مستقیم و به واسطه بهبود عملکرد کارکنان اثر مهمی در سهم برند در موفقیت سازمان دارد. از آن جا که سهم برند در موفقیت به متغیر عملکرد کارکنان وابسته است و توانمندسازی نیز بر عملکرد کارکنان اثر معنی داری را وارد می کند می توان نتیجه گیری نمود که توانمندسازی به طور غیر مستقیم و به واسطه بهبود عملکرد کارکنان اثر مهمی در سهم برند در موفقیت دارد. لذا تلاش های سازمان برای توانمندسازی از طریق بهبود عملکرد کارکنان سبب بهبود سهم برند در موفقیت می گردد.