نام پژوهشگر: فرزاد رحیمزاده
فرزاد رحیم زاده بهرام سحابی
نظریات تجارت بین الملل، که رابطه بین رشد اقتصادی و تجارت را مورد بررسی قرار می دهد، همواره مورد نقد موافقان و مخالفان آن بوده است. نظریات تجارت کلاسیک و نئوکلاسیک تجارت را وسیله ای برای تقسیم کار بین المللی، تخصصی شدن کارها و انباشت سرمایه می دانستند. از این رو، نظریات مزیت مطلق و مزیت نسبی آدام اسمیت و دیوید ریکاردو، هر دو نفع کشورها را در تجارت بین الملل می دانستند. در مقابل مخالفان نظیر فریدریک لیست، پربیش و سینگر مکتب بر این عقیده اند که هرکشور باید با وضع تعرفه گمرکی و حتی ممنوعیت ورود کالاهای خارجی، به تقویت بنیانهای تولیدی خود بپردازد. در کل، با وجود نظرات موافق و مخالف، اجماع کلی براین است که تجارت رشد اقتصادی را افزایش می دهد.در این مطالعه، رابطه بین توسعه انسانی و تجارت بین الملل از طریق رشد اقتصادی بررسی شده است. تجارت ، علاوه بر اثرات مستقیمی که بر توسعه انسانی دارد، از طریق ارتقای رشد اقتصادی، باعث بهبود در شاخص های توسعه انسانی می شود. رشد اقتصادی منتج شده از گسترش حجم تجارت نیز، باعث دسترسی بهتر افراد به خدمات آموزشی و بهداشتی شده و توسعه انسانی را ارتقا می دهد. از آنجا که تجارت اثرات ناهمگونی را بر اقتصاد کشورهای مختلف، با توجه به درجه توسعه یافتگی شان، خواهد داشت. لذا در این تحقیق، کشورها بر اساس شاخص توسعه انسانی به سه گروه تقسیم شده و با معرفی متغیرهای مجازی اثرات ناهمگون تجارت بر توسعه انسانی هرکدام از آنها درقالب روش پانل پویا به تفکیک بررسی شده است.نتایج بررسی نشان می دهد که اولاً اثر کلی تجارت بر توسعه انسانی مثبت ست. ثانیاً اثر تجارت بر توسعه انسانی متفاوت بوده و در بین سه گروه کشورها، به ترتیب در کشورهای با توسعه انسانی پایین، بالا و با توسعه انسانی متوسط بیشترین میزان اثر را داشته است.