نام پژوهشگر: سولماز راستجو
سولماز راستجو نادیه ایمانی
در این پایان نامه با فهم این که «خانه» چه به عنوان یک سیستم و چه به عنوان موضوعی برای طراحی، علی رغم سادگی ظاهری اش، سرشار از پیچیدگی است؛ تلاش شد تا به این پرسش پاسخ داده شود که «برای گذر از این پیچیدگی چه می توان کرد؟» برای یافتن پاسخی علمی، بحثی تئوریک پیرامون مفاهیمی چون پیچیدگی، خودسازمان دهی، جعبه ی سیاه و ابر تیره شکل گرفت. بحثی مصداقی نیز به عنوان مکمل به این موضوع باز شد که در آن، مساله یافتن الگوهای طراحی خانه در چهار دهه ی گذشته در شهر تهران بوده است. برای یافتن این الگوها، با روش نحو فضای معماری 246 نمونه مورد بررسی قرار گرفت. این روش ناشی از نگرش فرهنگی- اجتماعی به موضوع خانه است و ابزاری به نام نمودار توجیهی را برای این هدف به کار می گیرد. با این ابزار ارتباطات فضایی خانه، در قالب گراف مدل شده و به صورت ماتریسی وارد رایانه می شوند. با روش های آماری گزاره هایی توصیفی در مورد خانه های تهران استخراج و نتایج بدست آمده با یکدیگر مقایسه شدند. از این مقایسه و تجزیه و تحلیل، روندی در ترتیب و چیدمان اجزای گراف ها یا به عبارتی فضاهای خانه پدیدار گشت که این نظریه را پیش روی نهاد: «خانه های تهران بر اساس اصول خودسازمان دهی، در اثر گذشت زمان و در جهت نزدیک شدن به الگوی مطلوب خانه، مبتنی بر شیوه ی زندگی مطلوب، بهینه شده اند.» در نهایت با شناخت این الگوی بهینه و نیز الگوی غالب هر دهه، به آسیب شناسی خانه های تهران از دیدگاه فرهنگی-اجتماعی پرداخته شده و وجود شکافی عمیق بین الگوی بهینه و الگوی مطلوب در طراحی و ساخت خانه ها در تهران به عنوان معضلی معرفی شده است که خانه را از نوستالژی و حس خانه تهی می سازد و خانه را به مکان فیزیکی خانه که حداقلی از نیازهای روزمره را برآورده می کند، تقلیل می دهد. هدف این رساله نه ارائه ی راهکار، که ارائه ی شیوه و بینشی است که بتواند دست مایه ای قرار گیرد برای یاری رساندن به معماران در راه رسیدن به راهکار در طراحی معماری خانه ی مطلوب.