نام پژوهشگر: احمد حسنآبادی
هادی مرادی احمد حسن آبادی
آزمایشی به منظور بررسی اثر سطوح مختلف پروتئین خام، متیونین و بتائین بر عملکرد جوجه های گوشتی انجام شد. در این آزمایش 608 قطعه جوجه گوشتی یک روزه از سویه رأس 308 مورد استفاده قرار گرفت. هر جایگاه بستری (پن) شامل 19 قطعه جوجه بود. آزمایش در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی و به صورت فاکتوریل 2×2×2 انجام شد. جوجه¬ها تا سن 7 روزگی به صورت متداول پرورش داده شدند و سپس از سن 7 تا 42 روزگی با 2 سطح پروتئین خام 23 و 21 درصد و 2 سطح متیونین (0/53 و 0/64 درصد) و 2 سطح بتائین (صفر و 0/08 درصد) تغذیه گردیدند. شاخص¬های مورد اندازه¬گیری عبارت بودند از: میانگین خوراک مصرفی روزانه، میانگین افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل که به صورت هفتگی اندازه¬گیری شد. در سن 42 روزگی یک پرنده از هر تکرار انتخاب و سپس یک پرنده از هر پن برای تجزیه لاشه ذبح گردید. نتایج آزمایش نشان داد که در سن 42- 7 روزگی بین تیمار شاهد با یقیه تیمارها از لحاظ خوراک مصرفی تفاوت معنی¬داری وجود ندارد ( 0/05< p). جوجه¬های دریافت کننده بتائین خوراک مصرفی روزانه بالاتری نسبت به جوجه¬هایی داشتند که بتائین دریافت نکرده بودند و این اختلاف در سن 21 - 14 روزگی معنی¬دار ( p<0/05) بود. از نظر میانگین افزایش وزن روزانه نیز تفاوت معنی¬داری بین تیمارها مشاهده گردید ( p<0/05). جوجه¬های دریافت کننده بتائین و پروتئین 23 درصد افزایش وزن روزانه بالاتری نسبت به جوجه¬هایی داشتند که بتائین با جیره غذایی 21 درصد پروتئین خام دریافت کردند ( p<0/05). در هیچ کدام از دوره-های سنی فوق اثرات اصلی سطوح پروتئین خام، متیونین و بتائین بر میانگین ضریب تبدیل خوراک جوجه¬ها از نظر آماری معنی¬دار نبود (0/05<p).
پرتو محمودی احمد حسن آبادی
این آزمایش به منظور بررسی اثرات افزودن لسیتین سویا، روغن سویا و چربی حیوانی به جیره غذایی بر عملکرد و بیان ژن فاکتور نسخه برداری srebp-1 در کبد جوجه های گوشتی انجام شد. در این آزمایش از 592 قطعه جوجه خروس گوشتی تجاری سویه راس 308 استفاده شد. در این تحقیق از مدل آزمایشی فاکتوریل 4 × 3 در قالب طرح کاملاً تصادفی نامتعادل با 3 و یا 4 تکرار و 16 قطعه جوجه در هر واحد آزمایشی (جایگاه بستری) استفاده شد. جوجه ها مکمل چربی را از 1 تا 42 روزگی آزمایش در 4 سطح (0، 1، 2 و 3 درصد جیره غذایی) دریافت کردند. جیره های غذایی بر اساس توصیه انجمن ملی تحقیقات (nrc، 1994) تنظیم شدند و از لحا ظ انرژی قابل متابولیسم و پروتئین خام یکسان بودند. در طول مدت انجام آزمایش، مقدار خوراک مصرفی، وزن بدن، افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی به صورت گروهی و به طور هفتگی اندازه گیری شد. تعداد تلفات در مدت آزمایش به صورت روزانه ثبت شد و تصحیحات لازم بر این اساس انجام شد. در پایان آزمایش از هر پن یک پرنده با وزنی نزدیک به میانگین گروه انتخاب، خونگیری و به منظور تعیین صفات لاشه و نمونه گیری از کبد کشتار شد. درصد وزنی اجزای لاشه بر اساس وزن زنده در پایان دوره آزمایش (42 روزگی) تعیین شد. نتایج مربوط به عملکرد جوجه ها در دوره های مختلف پرورش نشان داد که چربی حیوانی و لسیتین سویا به ترتیب کمترین و بیشترین میانگین وزن بدن جوجه ها را در سنین 21 و 42 روزگی و میانگین افزایش وزن روزانه را در کل دوره داشتند؛ ولی اختلاف روغن سویا با دو تیمار دیگر معنی دار نبود. در کل دوره آزمایشی میانگین خوراک مصرفی روزانه در تیمار لسیتین سویا بیشترین میزان بود و با دو تیمار دیگر اختلاف معنی داری داشت (0/05>p). بهترین ضریب تبدیل غذایی در کل دوره متعلق به تیمار روغن سویا بود ولی با سایر تیمارها اختلاف معنی داری نداشت. تیمار چربی حیوانی بیشترین ضریب تبدیل غذایی را بوجود آورد هرچند این مقدار با ضریب تبدیل غذایی حاصل از تیمار لسیتین اختلاف معنی داری نداشت. با افزایش سطح چربی جیره ای میانگین وزن پایان دوره، میانگین افزایش وزن روزانه و میانگین خوراک مصرفی روزانه افزایش یافت و سطوح 0، 2 و 3 درصد اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند. اثر نوع و سطح چربی جیره غذایی بر وزن سینه، ران، کبد، چربی شکمی، پیش معده و سنگدان، پشت و گردن، دئودنوم، سکوم و بیان ژن فاکتور نسخه برداری srebp-1 معنی دار نبود. همچنین اثر نوع چربی بر وزن لاشه قابل مصرف، قلب و ژژنوم معنی دار نبود ولی سطح چربی اثر معنی داری داشت. با افزودن چربی به جیره ها وزن ژژنوم افزایش یافت و افزایش سطح چربی در جیره غذایی، وزن لاشه قابل مصرف و قلب را افزایش داد. اثر نوع چربی بر وزن بال و ایلئوم معنی دار بود و لسیتین سویا بیشترین وزن بال و چربی حیوانی بیشترین وزن ایلئوم را موجب شدند. نوع و سطح چربی درجیره غذایی میزان کلسترول و تری گلیسرید خون را تحت تاثیر قرار نداد ولی روغن سویا و سطح 0 درصد مکمل چربی موجب افزایش hdl خون شدند. در این آزمایش چربی حیوانی و روغن سویا تقریبا عملکرد یکسانی را باعث شدند. لسیتین سویا به عنوان یک منبع انرژی موجب بهبود در عملکرد جوجه-های گوشتی شد ولی این بهبود در مقایسه با تیمار روغن سویا از نظر آماری معنی دار نبود. در این آزمایش چربی-های غیر اشباع در مقایسه با چربی حیوانی بیان ژن srebp-1، سطح تری گلیسریدهای خون و چربی شکمی را به طور معنی دار تحت تاثیر قرار ندادند. بطور کلی با توجه به نتایج این آزمایش لسیتین، روغن سویا و چربی حیوانی به ترتیب بهترین عملکرد را در جوجه های گوشتی بوجود آوردند.
یاسمن قبادی احمد حسن آبادی
در این پژوهش اثرات سطوح متفاوت کلسیم و فسفر جیره غذایی بر شاخص های تولیدی، درصد خاکستر استخوان درشت نی، ابقا ظاهری کلسیم و فسفر کل و برخی از فاکتورهای خونی بر جوجه های گوشتی نر بررسی شد. 540 قطعه جوجه خروس گوشتی یکروزه از سویه آربور ایکرز پلاس در قالب طرح کاملاً تصادفی به صورت فاکتوریل 3×3 با 9 تیمار و 4 تکرار و 15 قطعه جوجه در هر واحد آزمایشی مورد استفاده قرار گرفت. جوجه ها با سه سطح کلسیم جیره (به میزان توصیه شده توسط انجمن ملی تحقیقات، 80 درصد میزان توصیه شده و 60 درصد میزان توصیه شده) و سه سطح فسفر قابل دسترس (به میزان توصیه شده توسط انجمن ملی تحقیقات، 80 درصد میزان توصیه شده و 60 درصد میزان توصیه شده) در دوره 7 تا 42 روزگی تغذیه شدند. درصد خاکستر استخوان درشت نی و فاکتورهای خونی در سن 28 روزگی و ابقا مواد مغذی در سن 45 روزگی مورد اندازه گیری قرار گرفت. جیره های غذایی مورد آزمایش از نظر مقدار انرژی قابل متابولیسم، پروتئین خام و سایر مواد مغذی به جز کلسیم و فسفر، یکسان بودند. نتایج این آزمایش نشان داد که کاهش سطح کلسیم جیره غذایی باعث بهبود افزایش وزن، افزایش مصرف خوراک، کاهش سطح کلسیم سرم، افزایش سطح فسفر سرم، افزایش فعالیت آلکالین فسفاتاز و افزایش ابقا ظاهری کلسیم گردید (0/05>p)). کاهش سطح فسفر قابل دسترس جیره نیز سبب کاهش وزن، کاهش مصرف خوراک، کاهش سطح فسفر سرم، افزایش فعالیت آلکالین فسفاتاز، افزایش ابقا فسفر کل و کاهش خاکستر استخوان گردید (0/05>p). در کل دوره آزمایشی، ضریب تبدیل غذایی توسط سطوح مختلف کلسیم و فسفر جیره غذایی تحت تأثیر قرار نگرفت. اثرات متقابل سطوح مختلف کلسیم و فسفر قابل دسترس بر روی وزن زنده، مصرف خوراک، ابقا ظاهری کلسیم و فسفر کل، کلسیم و فسفر سرم، فعالیت آلکالین فسفاتاز و خاکستر درشت نی معنی دار بود (0/05>p)). رعایت نسبت 2 به 1 برای کلسیم و فسفر قابل دسترس بهترین نتایج را به دنبال داشت. بر اساس نتایج این آزمایش می توان نتیجه گیری نمود که سطوح کلسیم پیشنهاد شده توسط انجمن ملی تحقیقات در سال 1994 در جیره های عملی استفاده شده در این آزمایش برای جوجه های گوشتی امروزی بیشتر از نیاز است؛ اما سطوح فسفر قابل دسترس توصیه شده در دوره های مختلف، مناسب به نظر می رسد. مطالعات بیشتری جهت تعیین میزان مناسب کلسیم و فسفر قابل دسترس مورد نیاز می باشد.
علی محمدی حمید امانلو
اثر فرآیندهای مختلف روی تجزیه شکمبه ای ماده خشک، پروتئین، کربوهیدرات های غیرالیافی، الیاف نامحلول در شوینده های خنثی و اسیدی و چربی دانه گندم در قالب طرح کاملا" تصادفی با استفاده از سه گاو ماده هلشتاین فیستولاگذاری شده با روش in situ انجام شد. تیمارها شامل 1) گندم فرآیند شده با هیدروکسید سدیم 2) گندم فرآیند شده با فرم آلدهید 3) گندم فرآیند شده با اسید تانیک 4) گندم اتوکلاو شده در دمای 100 درجه سانتی گراد 5) گندم اتوکلاو شده در دمای 130 درجه سانتی گراد 6) گندم برشته شده در دمای 130 درجه سانتی گراد 7) گندم میکروویو شده 8) گندم غلتک خشک زده شده بود. گاوها به صورت انفرادی با جیره در سطح نگهداری در دو وعده صبح و عصر تغذیه شدند تمامی پارامترهای تجزیه پذیری به وسیله نرم افزار cdr محاسبه شدند. بیشتر فرآیند ها به جز تیمار اسید تانیک و غلتک خشک زده شده تجزیه شکمبه ای ماده خشک را کاهش دادند(p<0/001). در زمان های مختلف انکوباسیون تجزیه پذیری شکمبه ای پروتئین در تیمار فرم آلدهید، هیدروکسید سدیم و اتوکلاو شده در 130 درجه سانتی گراد کمتر از سایر تیمارها وتیمار شاهد بود. تیمار فرم آلدهید بیشتر از سایر تیمار ها تجزیه پذیری شکمبه ای کربوهیدرات های غیر الیافی را کاهش داد.اتو کلاو 130 درجه و غلتک خشک به ترتیب کمترین و بیشترین بخش a (سریع تجزیه شونده) را دارا بودند(p<0/001). وکمترین سرعت تجزیه کربوهیدرات غیر الیافی نیز مربوط به گندم فرآیند شده با فرم آلدهید می باشد در کل استفاده از فرم آلدهید، هیدروکسید سدیم و اتوکلاو 130 درجه در فرآیند دانه گندم منجر به کاهش تجزیه پذیری شکمبه ای پارامترهای مختلف بیش از سایر فرآیند ها می شوند و می توانند وقوع اسیدوز را در گاوهای شیری که از مقادیر بالای گندم در جیره استفاده می کنند به حداقل برساند.