نام پژوهشگر: علی منتظری
شیوا سیه بازی لیدا مقدم بنایم
چکیده زمینه: سندرم پیش از قاعدگی یکی از شایع ترین اختلالات سنین باروری است. این اختلال بر فعالیتهای فرد در خانواده و اجتماع تأثیر میگذارد و با توجه به مشکلات ناشی از آن مداخلات درمانی اهمیت خاص خود را پیدا می کنند. هدف: هدف این پژوهش بررسی اثر مصرف سولفات روی بر کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم پیش از قاعدگی بوده است. روش کار:این پژوهش در دو مرحله انجام شد. مرحله اول برای تعیین فراوانی و شناخت افراد مبتلا به pms متوسط تا شدید و مرحله دوم کارآزمایی بود که به روش دو سوکور انجام گردید. به این ترتیب که در مرحله اول دانشجویان دختر ساکن خوابگاههای دانشگاه تربیت مدرس و تهران به روش تصادفی وارد مطالعه شده، 530 نفر پرسشنامه psst (premenstrual symptomes screening tool) را تکمیل نمودند (روان سنجی پرسشنامه psst برای اولین بار در ایران در این مطالعه انجام شد) و مبتلایان به pms تشخیص داده شدند و در مرحله دوم از بین 275 نفر مبتلا به pms متوسط تا شدید،?42نفر واجد شرکت در کارآزمایی بودند که در نهایت با رضایت کتبی وارد مداخله گردیدند و به دو گروه مساوی مداخله و کنترل تقسیم شدند که در نهایت اطلاعات ?30 نفر مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. دانشجویان در سه دوره قاعدگی سولفات روی و دارونما دریافت کرده و در پایان هر دوره شدت علایم تجربه شده را در فرم psst ثبت می نمودند، ضمن اینکه پرسشنامه sf-12 نیز توسط آنان تکمیل میشد. پرسشنامه sf-12 فرم خلاصه پرسشنامه کیفیت زندگی sf-36 میباشد که (در ایران استاندارد سازی آن انجام شده است) در دو بعد جسمی و روانی خلاصه میگردد. نتایج: در این پژوهش فراوانی pms متوسط تا شدید 9/5? % بر آورد شد. بین دیسمنوره (00?/0>p)، سطح تحصیلات(0?9/0=(p، و ضعیت تاهل(0?9/0=p)، انجام ورزش به طور حرفه ای(003/0=p) و طول مدت خونریزی(04/0=p) و ابتلا به pms ارتباط آماری معنی داری مشاهده شد. یافته های پژوهش حاضر در بخش مداخله بیانگر آنست که سولفات روی در مقایسه با دارونما در کاهش شدت pms و اکثر علائم واقع در پرسشنامه psst موثرتر می باشد. علاوه بر اینکه در نمره بعد روانی پرسشنامه sf-12 نیز افزایش معنی داری نسبت به دارونما مشاهده گردید(04?/0=p). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش برتری سولفات روی را نسبت به دارونما در کاهش شدت pms، علائم و افزایش نمره کیفیت زندگی در بعد روانی را تأیید نمود. به همین دلیل میتوان استفاده از آن را برای کاهش علائم این اختلال خصوصاً نوع شدید آن پیشنهاد نمود.
طیبه فصیحی هرندی فضل اله غفرانی پور
پیشرفت های اخیر در تشخیص و درمان سرطان پستان میزان بقای مبتلایان به این بیماری را افزایش داده است. امروزه بررسی کیفیت زندگی به دلیل افزایش میزان بقای مبتلایان به این بیماری به عنوان یک موضوع مهم سلامت مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است. این مطالعه با تلفیقی از تحقیق کیفی و کمی با هدف طراحی و ارزشیابی مدل آموزشی به منظور ارتقاء کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. درمرحله اول، تحقیق به روش کیفی و با رویکرد گراندد تئوری با مشارکت 39 نفر از زنان مبتلا به سرطان پستان که حداقل یک سال از تشخیص بیماری آنان گذشته بود، به روش مبتنی بر هدف انتخاب شدند، انجام گردید. جهت تکمیل داده ها ، نمونه گیری به صورت نظری با انجام مصاحبه با اعضای خانواده بیماران و نیز تیم درمانی که به طور غیرمستقیم پدیده مورد مطالعه را درک نموده بودند، ادامه یافت. بدین ترتیب که در مجموع 4 نفر همسر، 5 نفر دختر، یک خواهر، یک نفر همسایه و 2 تن از اعضای تیم بهداشتی–درمانی نیز مورد مصاحبه قرار گرفتند .از تحلیل داده های مطالعه کیفی 267 کد سطح اول، 16کد سطح دوم و 5 کد سطح سوم حاصل گردید. نتیجه ادامه تجزیه و تحلیل در مرحله مفهوم سازی 5 مفهوم اصلی مشتمل بر درک ناتوانی جسمی و عملکردی، نارسایی/تضاد نقش، آگاهی و نگرش های فردی و اجتماعی، درک حمایت معنوی و درک حمایت اجتماعی ناکافی بود. درک حمایت معنوی عامل تسهیل کننده و کمبود آگاهی و نگرش های منفی فردی و اجتماعی در زمره عوامل بازدارنده درک حمایت بودند. درک ناتوانی های جسمی و عملکردی در این بیماران باعث نارسایی/ تضاد در نقش شده و آنان برای رفع این تضاد به جستجوی حمایت می پردازند. "درک حمایت" در این تئوری عنصر اساسی است و رابطه مستقیم با کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان دارد. بر اساس این نظریه، مدل حمایتی به منظور ارتقاء کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان طراحی شد. مرحله دوم پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود. تعداد 63 نفر از بیماران واجد شرایط در شهر کاشان به روش تخصیص تصادفی در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. برای گروه آزمون مداخله در قالب مدل حمایتی ارتقاء کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان پستان انجام شد. کیفیت زندگی هر دو گروه یک ماه پس از مداخله و با بکارگیری پرسشنامه های استاندارد eortc qlq-c30 وqlq-br23 ، حمایت اجتماعی و خودکارآمدی مورد ارزیابی قرار گرفته و با قبل مقایسه گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که دستیابی به اهداف مورد انتظار حاکی از کارآیی این مدل در ارتقاء کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
زهرا حاجی هاشمی احمد علی اکبری کامرانی
مقدمه: جهت ارتقاء سلامت،پیشگیری از بیماریهای مزمن و کاهش بروز بیماریهای خاص در سالمندان، اولین گام شناسایی وضعیت زندگی و سلامتی سالمندان و عوامل موثر بر آن می باشدکه این امر با سنجش کیفیت زندگی میسر است. این مطالعه با هدف مقایسه کیفیت زندگی در سالمندان شهر نشین و روستانشین مراجعه کننده سرپایی به درمانگاه داخلی بیمارستان امام سجاد شهریار از تیر ماه1389 لغایت تیر ماه1390انجام شد. روش: این یک مطالعه توصیفی-تحلیلی مقطعی بود که بر روی 203 سالمند شهری و روستایی مراجعه کننده سرپایی به درمانگاه داخلی انجام شد.کیفیت زندگی با پرسشنامهsf-36اندازه گیری شد. داده های جمع آوری شده وارد نرم افزار spss شده و با ازمون مقایسه میانگین ها و همچنین آزمون رگرسیون برای تعیین مهمترین عوامل موثر بر کیفیت زندگی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: در کل از 203 نمونه سالمند 60 سال و بالاتر مورد مطالعه 103 نفر شهری و 100 نفر روستای بودند میانگین سنی نمونه های شهری (انحراف معیار=6.72 )68.83در بازه 92-60 سال و میانگین سنی نمونه های روستایی(انحراف معیار=7.4)69.9 در بازه 94-60 سال بود. در آزمون رگرسیون با استفاده از متد step wiseدر حیطه عملکرد جسمانی؛ جنسیت ، گروه سنی و اشتغال بر کیفیت زندگی اثر معنی دار داشتند. در حیطه محدودیت ایفای نقش بدلیل مشکلات جسمانی فقط وضعیت تحصیلات بر کیفیت زندگی؛ در حیطه درد جسمانی: وضعیت تحصیلات، جنسیت و محل زندگی بر کیفیت زندگی؛ در حیطه سلامت عمومی: جنسیت و وضعیت اشتغال بر کیفیت زندگی؛ در حیطه سر زندگی و در حیطه عملکرد اجتماعی: وضعیت اشتغال بر کیفیت زندگی؛ در حیطه محدودیت ایفای نقش بدلیل مشکلات عاطفی: محل زندگی و در حیطه سلامت روانی جنسیت بر کیفیت زندگی اثر داشته اند. نتیجه گیری:محل زندگی در شهر و روستای شهریار بجز در حیطه درد جسمانی و محدودیت ایفای نقش بدلیل مشکلات عاطفی بر روی کیفیت زندگی تاثیری نداشت
مرضیه عربان علی منتظری
مقدمه: شواهد، نشان می دهند که علی رغم بکارگیری سیاست های جامع جهت کنترل آلودگی هوای شهر تهران، سطوح بسیاری از آلاینده های هوا در وضعیت تهدید کننده ای برای سلامتی زنان باردار قرار دارد. اخیرا، تغییر رفتار به عنوان یکی از راهبردهای موثر جهت کاهش تاثیر آلودگی هوا بر سلامت معرفی شده است. الگوی فرانظریه ای، الگویی است که در مطالعات مربوط به رفتارهای سلامت مورد استفاده قرار می گیرد. هدف از این مطالعه، طراحی و ارزشیابی برنامه آموزشی بر پایه الگوی فرانظریه ای به منظور تغییر رفتارهای مواجهه با آلودگی هوا در زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر تهران بود. روش کار: پژوهش حاضر، در دو بخش مقطعی و تجربی انجام گرفت. در مرحله اول، 200 زن باردار از سه منطقه جغرافیایی شمال، جنوب و مرکز تهران در سال 1391-1390 به تصادف وارد مطالعه شدند .جمع آوری داده ها توسط پرسشنامه های محقق ساخته پایا و روا، شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی، مراحل تغییر رفتار، منافع و موانع درک شده و عملکرد در زمینه کاهش مواجهه با آلودگی هوا جهت تعیین مهم ترین پیشگویی کننده رفتار صورت پذیرفت. در بخش دوم، که یک مطالعه تجربی بود 110 زن باردار به صورت تصادفی در دو گروه تجربه و گواه قرارگرفتند برنامه آموزشی طراحی شده بر حسب الگوی فرانظریه ای به صورت یک جلسه مصاحبه انگیزشی گروهی، یک پمفلت و ارسال روزانه پیامک از طریق سامانه شرکت کنترل کیفیت هوای شهر تهران برای گروه تجربه اجرا گردید. گروه گواه، فقط مراقبت های معمول دوران بارداری را دریافت نمودند. سپس، نمونه ها پس از جلسه آموزشی، به مدت یک ماه مورد پیگیری قرار گرفته و اطلاعات مجددا جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و با آزمون های رگرسیون لجستیک، تی مستقل، تی زوجی، من ویتنی، ویلکاکسون و خی دو بررسی شدند. یافته ها: نتایج بخش اول، نشان داد که میانگین (± انحراف معیار) سنی افراد مورد مطالعه 4/8 ±9/26 سال و میانگین (±انحراف معیار) سن بارداری آن ها 1/9±9/27 هفته بود. یافته های پژوهش، نشان داد که خودکارآمدی توان پیشگویی کنندگی مراحل تغییر رفتار را دارد (05/0>(p. هم چنین، یافته های مرحله تجربی نشان داد که پس از مداخله، بین مراحل تغییر، خودکارآمدی، منافع درک شده و عملکرد در دو گروه اختلاف آماری معنی داری وجود دارد (05/0>(p، ولی اختلاف امتیاز موانع درک شده بین دو گروه معنی دار نبود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های مطالعه حاضر، به نظر می رسد اجرای برنامه آموزشی مبتنی بر الگوی فرانظریه ای می تواند در کاهش مواجهه با آلودگی هوا در زنان باردار موثر باشد.
فاطمه صادق نژاد شمس الدین نیکنامی
استفاده از کمربندایمنی موثرترین وسیله در پیشگیری از شدت صدمات ناشی از سوانح رانندگی شناخته شده است. با وجود این استفاده از آن هنوز در رانندگان ایران پایین است.هدف از این مطالعه تعیین تاثیر برنامه آموزشی ارتقای استفاده از کمربندایمنی دررانندگان تهران بر اساس الگوی پرسید-پروسید و مدل فرایند موازی توسعه یافته بود. بخش اول این مطالعه بررسی مقطعی- توصیفی مشاهده ای و مصاحبه ای بود که به منظور برآورد میزان و علل استفاده از کمربندایمنی در رانندگان و سرنشینان جلو در تهران انجام شد. بخش دوم پژوهش حاضر مطالعه نیمه تجربی شاهددار بود که به منظور تعیین تاثیر مداخله آموزشی در استفاده از کمربندایمنی انجام گرفت. ابزار تحقیق بخش اول فرم های مشاهده و مصاحبه بودند و ابزار بخش دوم پرسشنامه محقق ساخته ای بود که علاوه برثبت مشخصات دموگرافیکی،سازه های نظری را اندازه گیری می کرد. آموزش گروه مداخله با استفاده از تحلیل نتایج بخش اول طراحی و اجرا شد. نتایج بخش اول مطالعه نشان داد بهطورمیانگین 9/77 درصدرانندگانکمربندایمنی خود را بسته بودند.استفادهازکمربندایمنیدر زنانرانندهبیشازمردان بود و رانندگان ون و وانت کمتر از دیگر رانندگان کمربندایمنی خود را در هنگام رانندگی می بستند.در بخش دوم نتایج آنالیزرگرسیون چندگانه در شرکت کنندگان بخش دوم مطالعه نشان داد که نگرش و خودکارآمدی درک شده، حساسیت درک شده، رانندگی با سرعت غیرمجاز و استفاده از موبایل در هنگام رانندگی، خودگزارشی استفاده از کمربندایمنی را دررانندگان پیش بینی می کند.خودگزارشی استفاده همیشگی ازکمربندایمنی در بین شرکت کنندگان در مطالعه نیمه تجربی 24% افزایش یافت. نتایج بخش مداخله ای مطالعه نشان داد که آموزش تئوری محوربا محتوی انگیزش ترس همراه با کارآمدی بالا می تواند استفاده از کمربند ایمنی را در رانندگان افزایش دهد
محمود طاووسی علیرضا حیدرنیا
هدف از این مطالعه بهینه سازی نظریه عمل منطقی با سازه خودکارآمدی و مقایسه آن با نسخه اولیه با روش تحلیل مسیر است. ابزار این مطالعه براساس دو راهنمای معتبر برای طراحی سوالات نظریه مذکور و همچنین ابزارهای موجود برای خودکارآمدی طراحی گردیده و سپس روایی و پایایی آن مورد ارزیابی قرارگرفت. جامعه مورد نظر در مرحله مطالعه مقطعی 433 نوجوان 15 تا 19 ساله تهرانی از دو منطقه 5 و 14 بودند، که به روش تصادفی و از 6 دبیرستان این دو منطقه انتخاب، و در مطالعه شرکت داده شدن. در این مداخله از روشهای متنوع و منطبق با رویکرد نظریه و سازه های آن شامل سخنرانی همراه با نمایش فیلم، ارائه جزوه آموزشی و بحث گروهی، و با کمترین صرف زمان برای ارتقاء میزان کمی سازه های مذکور و با هدف نهایی ارتقاء قصد پرهیز از سوء مصرف مواد مخدر به اجراء در آمده و نتایج به فاصله تقریبی 4 ماه پس از پیش آزمون استخراج و مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های این مطالعه در گروه مداخله پس از مقایسه داده های قبل و بعد از آموزش ، افزایش معنادار متغیرهای مورد نظر شامل نگرش نسبت به رفتار ، خودکارآمدی و به ویژه قصد رفتاری را نشان داد. البته هنجارهای انتزاعی علیرغم تغییر فزاینده ، افزایش معناداری نداشت. نتایج نهایی نشان داد که مداخله آموزشی طراحی شده بر اساس نظریه توسعه یافته عمل منطقی می تواند در پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدردر نوجوانان (افزایش قصدپرهیز) تاثیر مطلوبی داشته باشد .