نام پژوهشگر: علی فرهادیپور
علی فرهادی پور مسعود دلخواه
دو اصطلاحِ به هم پیوستة هدایتِ درکِ مخاطب و ارتباطِ متقاعدکننده، در جامعة تئاتریِ ما هنوز اصطلاح آشنا و متداولی نیست، گرچه در ارتباطات روزانه، ما یا در حال هدایت درک دیگران و متقاعدکردن آن ها نسبت به پیام های خود هستیم و یا دیگران سعی در این کار دارند. تئاتر، سینما، تلویزیون، رادیو، روزنامه ها، مجلات و دیگر فعالیت های ارتباطی، همه در این ویژگی مشترکند که برای القای پیام هایی به مخاطبان خود می کوشند. بدون چنین تلاش هایی دلیلی برای ارتباط برقرارکردن نیست و مبالغی که برای انجام فعالیت های رسانه ای هزینه می شوند غیرعقلانی می نمایند. در پژوهش حاضر، منظور من از هدایت درک تماشاگر و متقاعدکردن او، هدایتِ نامحسوس و غیرمستقیمِ تماشاگرِ تئاتر به سوی درکِ ایدة بنیادیِ موجود در یک نمایش و متقاعدکردنِ غیرمستقیم و نامحسوس او نسبت به آن است؛ ایدة بنیادی یی که گاهی به طرز وحشتناکی لغزنده، غیرقابل پیش بینی و غیر از ایدة بنیادیِ کارگردان است. الگوهای ارتباطیِ به کارگرفته شده در این پژوهش، الگوهای ساختاری برای بررسی عناصر یک ارتباط نیستند و الگوهای ارتباطیِ زمانی یی هستند که به کیفیتِ یک ارتباط در روند زمانیِ آن اشاره دارند. یک کارگردان با شناخت و کاربرد الگوها، عوامل و تکنیک هایی که در این پژوهش، شناسایی و بررسی شده اند، می تواند هرچه بیشتر و بهتر، درکِ تماشاگرانِ خود را به سمتِ ایدة بنیادی یی که می خواهد هدایت کند. در فصل اول، به تعاریف و کلیات مربوط به هدایت درک تماشاگر و متقاعدکردن او پرداخته می شود مانند: تم، ایدۀ بنیادی و ... . در فصل دوم، به شباهت های تئاتر با تبلیغات پرداخته می شود که استفاده از تئوری های تبلیغات را برای هدایت درک تماشاگر در تئاتر توجیه می کند. در فصل سوم، مقوله های فرهنگی، در فصل چهارم، عوامل همزمانی، در فصل پنجم، عواملِ در زمانی و در فصل ششم، عوامل دوگانۀ موثر بر هدایت درک تماشاگر ( همزمانی/ در زمانی ) مورد بررسی قرار می گیرند. پیام های محسوس و پیام های نامحسوس، روند زمانیِ لازم، ابزارهای برانگیختنِ تفکر، احساس و خیالِ تماشاگر، استفاده از پیشزمینة فرهنگیِ تماشاگر، بی طرف نمایی، تعادل، ربطِ شخصی، قدرت، لذت بخشی و سرگرم کننده بودن، متفاوت نمایی، عجیب نمایی، تعلیق، تنوع، تقویت، تکرار، تنوعِ تکرار، تنش زایی و بسیاری از عوامل دیگر، از عواملی هستند که در هدایت درک تماشاگر و متقاعدکردنِ او در تئاتر مؤثر بوده و تأثیر آنان در متن و نتیجه گیریِ پژوهش مورد اشاره و بررسی قرارگرفته است.