نام پژوهشگر: مهدی ساداتینژاد
مهدی ساداتی نژاد محمدعلی فتح اللهی
مفهوم مدرنیسم به دوره ای از زندگی بشراطلاق می گردد که بعد از رنسانس در غرب آغاز گردید و در نتیجه آن نوعی جهان بینی تازه بر تمام شئونات زندگی سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، اخلاقی و علمی حاکم گردید و زندگی انسانی را تغییر داد در این رساله فقط جنبه ای از مدرنیسم که به اندیشه سیاسی مربوط می گردد مورد توجه قرار گرفته و از میان اندیشه های سیاسی نیز فقط دو اندیشه که به صورت گفتمان غالب در جامعه ایران بیشتر مطرح گردید یعنی لیبرالیسم و مارکسیسم مطالعه گردیده است و از لحاظ زمانی محدوده پژوهش به سال های دهه چهل تا انقلاب اسلامی محدود گردیده تا نتایج ملموس تری به دست آید.هدف اصلی این رساله پاسخ به این پرسش است که اندیشه های لیبرالیستی و مارکسیستی در دهه چهل چه تأثیری برفضای فکری ایران داشته است. فرضیه ی تحقیق به این صورت تنظیم گردیده است که اندیشه لیبرالیستی و مارکسیستی در دهه چهل به طور جدی اندیشه های سنتی موجود را که تحت تأثیر مذهبی بودن جامعه ایران رنگ و بوی مذهبی داشت با چالش روبرو نمود. در این وضعیت و با توجه به زمینه های قبلی که منجر به ورود اندیشه های لیبرالیستی و مارکسیستی به ایران گردید. جامعه ایران با جریان های فکری مختلفی روبرو شد که از یک سو حاملان اندیشه لیبرالیستی الگوهای لیبرالیستی را برای جامعه ایران دنبال می کردند و از سوی دیگر جریانات مارکسیستی با الهام از انقلاب های قرن بیستم به دنبال اجرای الگوی مارکسیستی در ایران بودند. در نقطه مقابل این جریانات واکنش های سه گانه ای به وقوع پیوست . واکنش اول از سوی روشنفکران مذهبی خارج از فضای حوزه علمیه بود که با استفاده از ادبیات ایدئولوژی های جدیداقدام به بازسازی اندیشه دینی نمودند که فعالیت های مهندس بازرگان و دکتر علی شریعتی در دهه چهل نمونه ای از مصادیق آن می باشد. واکنش دوم جریان التقاطی بود که تلاش اصلی آن ترکیب اسلام با بخشی از ایدئولوژی های جدید و ارائه یک الگوی مدرن بود.در جریان التقاطی اصالت با ایدئولوژی های جدید بود و اندیشه های دینی بصورت روکشی برآن تلقی می گردیدند.در این رساله سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک نمونه از جریانات التقاطی در دهه چهل مورد بررسی قرار گرفته است. در واکنش سوم که در فضای حوزه های علمیه شکل گرفته است دیدگاه های سه شخصیت بزرگ حوزوی آیت الله طالقانی، آیت الله مطهری و امام خمینی مورد بررسی قرار گرفته است. شروع فعالیت روحانیت در آغاز‘واکنش به چالش هایی بود که اسلام و اندیشه های آن را زیر سوال می برد. حاکمیت رسمی هم با اتخاذ سیاست های غیر رسمی و با اهدافی متفاوت از جریان های مارکسیستی و لیبرالیستی به دنبال اجرای اندیشه ناسیونالیستی و احیای سنت های ایران باستان بود و جریان برآمده از حوزه علمیه به استناد به منابع موجود دینی در صدد دفاع از اندیشه های اسلامی بود و اسلام را جامع ترین ایدئولوژی برای رشد و تعالی جامعه ایران می دانست. این واکنش که در آغاز جنبه ی دفاعی داشت به تدریج در یک روند تکاملی به کنش جدید تبدیل گردید. روشی که در این رساله مورد توجه قرار گرفته است روش بازسازی سنت است. براساس این روش با وجود عقلانیت و پویایی در سنت ها هنگامی که سنت ها با چالش روبرو می گردند، در مرحله اول از سوی حامیان سنت‘ دفاع صورت می گیردو سپس با بازسازی سنت متناسب با شرایط جدید یک الگوی نوین دینی بوجود می آید این نوع نگاه به سنت که در این روش مورد توجه قرار گرفته در کلیت این رساله دیده می شود چرا که تأثیر مدرنیسم بر فضای فکری ایران ایجاد نوعی چالش در برابر سنت های موجود جامعه ی ایران بود و برخی از واکنش ها در نقطه مقابل همین چالش ها شکل گرفته است لذا آموزه های این روش در مسیر کل تحقیق همواره نمایان است. نتیجه ای که ازمجموع مباحث بدست می آید فرضیه این رساله را تایید می نماید که بر اساس آن درنتیجه تلاقی آراء و اندیشه ها در دهه چهل و سرخوردگی جریانات سیاسی از حرکت های قبلی‘ فضای کشور بگونه ای متفاوت از گذشته در وضعیت بحران اندیشه ای قرار گرفت ودر چنین فضایی به دلیل ریشه های تاریخی، نوعی بازسازی اندیشه دینی صورت گرفت ودر نتیجه با رهبری امام خمینی و طرح مباحث تشکیل حکومت اسلامی به صورت یک الگوی جدید درآمد و نهایتا به پیروزی انقلاب وتاسیس جمهوری اسلامی منتهی گردید.