نام پژوهشگر: فتحالله بلداجی
علی خسروی فتح الله بلداجی
این آزمایش به منظور مقایسه اثرات¬¬ استفاده از افزودنی¬های محرک رشد فلاوومایسین، پروتکسین و اسید پروپیونیک در تغذیه جوجه¬های گوشتی انجام شد. در قالب یک طرح کاملا تصادفی، 400 قطعه جوجه یک روزه مخلوط نر و ماده، در 5 تیمار (هر تیمار شامل 5 تکرار و 16 قطعه جوجه در هر تکرار)، به مدت 42 روز بر روی بستر پرورش داده شدند. یک جیره پایه بر اساس توصیه¬های¬ انجمن ملی تحقیقات (1994)، برای دوره¬های آغازین (صفر تا 21 روزگی) و پایانی (22 تا 42 روزگی) تهیه شد. جیره¬های آزمایشی عبارت بودند از: 1) جیره پایه بدون هیچ نوع افزودنی 2) جیره پایه با 0/1 درصد فلاوومایسین 3) جیره پایه با 0/01 درصد پروتکسین 4) جیره پایه با 0/2درصد اسید پروپیونیک و 5) جیره پایه با 0/01 درصد پروتکسین + 0/2 درصد اسید پروپیونیک. فراسنجه¬های افزایش وزن روزانه، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذائی به صورت هفتگی اندازه¬¬گیری شدند. در انتهای آزمایش، از هر واحد آزمایشی یک قطعه جوجه نر به طور تصادفی انتخاب و مقدار 2 میلی لیتر خون از سیاهرگ زیربالی آن جمع آوری شده و برای تعیین فراسنجه-های خونی مورد نظر، مورد تجزیه آزمایشگاهی قرار گرفتند. پس از خونگیری، همان جوجه جهت تعیین ترکیبات لاشه، ذبح گردید. نتایج این آزمایش نشان داد که افزودن اسید پروپیونیک به جیره، باعث بهبود معنی¬دار افزایش وزن در دوره آغازین گردید. این وضعیت در کل دوره پرورش، برای تیمار حاوی فلاوومایسین مشاهده شد (0/05> p). در دوره پایانی و همچنین کل دوره پرورش، پرندگان دریافت کننده تیمار حاوی اسید پروپیونیک، مصرف خوراک پایین¬تری در مقایسه با پرندگان دریافت کننده تیمار شاهد و تیمار حاوی فلاوومایسین داشتند (0/05> p ). در دوره آغازین، تمامی تیمارهای حاوی مواد آزمایشی، ضریب تبدیل معنی¬دار بهتری در مقایسه با تیمار شاهد داشتند. این وضعیت در دوره پایانی فقط برای تیمار حاوی اسید پروپیونیک مشاهده گردید (0/05> p ). در کل دوره پرورش نیز تمامی تیمارهای حاوی مواد آزمایشی به غیر از تیمار حاوی پروتکسین، ضریب تبدیل معنی¬دار بهتری در مقایسه با تیمار شاهد داشتند. با وجود تاثیر مثبت عددی تمامی تیمارهای حاوی مواد آزمایشی، تنها افزودن آنتی¬بیوتیک فلاوومایسین باعث افزایش معنی¬دار درصد لاشه در مقایسه با تیمار شاهد گردید (0/05> p ). افزودن اسید پروپیونیک باعث کاهش معنی¬دار ldl در مقایسه با تیمار شاهد و تیمار حاوی فلاوومایسین گردید. همچنین افزودن اسید پروپیونیک منجر به افزایش سطح hdl در مقایسه با تیمارهای شاهد، پروتکسین و مخلوطی از پروتکسین و اسید پروپیونیک گردید (0/05> p ). در این آزمایش، هیچ گونه اثر مثبت معنی¬داری هنگام استفاده از مخلوطی از پروتکسین و اسید پروپیونیک مشاهده نشد.
آناهیتا رشتیان فتح الله بلداجی
به منظورتعیین خوشخوراکی و ارزش رجحانی گونه های مهم مرتعی برای گوسفند و بز در مراتع ییلاقی استپی یزد،از دو روش مشاهده مستقیم زمان چرا و شمارش تعداد لقمه در یک گله مخلوط دامداران محلی استفاده شد. برای هر روش حداقل 6 رأس از هر نوع دام (گوسفند، بز) در هر سه دوره چرایی (اوایل اردیبهشت، اواخرخرداد و اواسط مرداد) در گله علامت گذاری و در دوره زمانی 15دقیقه ای تحت تعقیب قرار گرفتند. زمان مصرف گیاهان خورده شده ثبت و همچنین تعداد لقمه های خورده شده توسط دام از 7 گونه مهم که 80 درصد رژیم غذایی دام را تشکیل می دادند، شمارش شد. برای مقایسه ارزش رجحانی 7 گونه مهم برای هر گونه دام در هردوره چرایی و برای هر دو روش ثبت زمان مصرف و شمارش لقمه ها به طور مجرا از آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی استفاده شد. در مطالعه پوشش گیاهی از روش نمونه گیری تصادفی با قاب 1 مترمربعی استفاده شد. وبرای تعیین ارزش غذایی گونه های مهم مرتعی، هفت گونه مهم در سه دوره زمانی فصل چرا با 3 تا 5 تکرار، جمع آوری گردید. ترکیبات شیمیایی گیاهان با استفاده از روشهای رسمی آنالیزaoac (1990) و روش طیف سنج مادون قرمز نزدیک (nirs) اندازه گیری گردید.در بخش کیفیت گونه ها به این نتیجه دست یافتیم که بیشتر صفات معرف کیفیت علوفه مثل پروتئین خام و انرژی خام، با پیشرفت مراحل رویش و فنولوژیکی گیاه، کاهش می یابند و میزان فیبر خام وadf با افزایش مرحله رشد، افزایش یافت که منجر به کاهش خوشخوراکی و مصرف علوفه توسط دام گردید. به طور کلی نتایج حاصل از ایجاد ارتباط بین داده ای nirs و مقادیر حاصل از آنالیز شیمیایی نمونه ها در آزمایشگاه، نشان داد که در صفت درصد پروتئین خام (cp) بهترین همبستگی بین این دو سری داده وجود داشت و پس از cp شاخص adf قرار داشتند. درنتیجه استفاده از طیف سنجی مادون قرمز نزدیک (nirs) برای ارزیابی و اندازه گیری پروتئین خام به جای روش کلدال در آزمایشگاه با اطمینان بالا امکان پذیر است که با توجه به هزینه زیاد مواد شیمیایی و مدت زمان بالا برای انجام آن، استفاده از nirs منطقی به نظر می رسد.تغییرات خوشخوراکی گیاهان در طول دوره چرا برای گوسفند و بز تقریبا یکسان بود و درصد تشابه بین ترجیح غذایی بز و گوسفند80 درصد بود. همچنین بین نتایج حاصل از این دو روش تعیین خوشخوراکی اختلاف معنی داری وجود نداشت ( p<0/05). این دو روش از نظر دقت یکسان بودند و درطول دوره چرا بیش از75 درصد تشابه داشتند، اما چون روش شمارش تعداد لقمه را می توان با حداقل وسایل و امکانات اندازه گیری کرد لذا این روش بر روش ثبت زمانی ارجحیت دارد. با توجه به تعداد لقمه برداشت شده از هر گونه گیاهی و داده های ترکیب شیمیایی گیاهان و نیاز روزانه هرنوع دام با استفاده از جداول nrc ، و زمان صرف شده برای چریدن، این نتیجه رسیدیم که اوایل دوره چرا فقط گوسفند با کمبود انرژی مواجه بوده است. همچنین گوسفندان در اواسط و اواخر دوره چرا با کمبود پروتئین نیز مواجه اند اما بز فقط در اواخر دوره چرا، کمبود پروتیین داشت. به طور کلی کمبود انرژی در گوسفندان بیشتر از بزهاست و آنها به غذای تکمیلی نیاز بیشتری دارند بنابراین بزها دامهای مناسبتری برای چرا در مراتع فوق می باشند.
وحید رضایی پور فتح الله بلداجی
به منظور تعیین ارزش غذایی (قابلیت هضم ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام و انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری و انرژی قابل هضم) تفاله گوجه فرنگی و اثرات سطوح مختلف تفاله گوجه فرنگی خام و عمل آوری شده (عمل آوری شده با سود و افزودن مولتی آنزیم) بر عملکرد، خصوصیات لاشه، فراسنجه های خونی و پایداری اکسیداتیو گوشت و در انتها تعیین قابلیت هضم جیره ها در جوجه های گوشتی، سه آزمایش انجام شد. آزمایش اول در قالب طرح کاملاً تصادفی با 5 تیمار و 6 تکرار برای تعیین ارزش غذایی تفاله گوجه فرنگی انجام شد. در هر تکرار (قفس) 6 قطعه جوجه گوشتی مخلوط دوجنس قرار داشت. در این آزمایش سطوح صفر، 5، 10، 15 و 20 درصد تفاله گوجه فرنگی جایگزین بخشی از جیره پایه شد. اکسید کرم به عنوان مارکر غیر قابل هضم به میزان 0/3 درصد به جیره ها اضافه شد. قابلیت هضم ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام و انرژی قابل سوخت و ساز و قابل هضم در جیره ها با روش های جمع آوری نمونه های فضولات و محتویات ایلئوم، محاسبه شدند. با استفاده از برون یابی رگرسیون و روش اختلاف، قابلیت هضم مواد مغذی و انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری تفاله گوجه فرنگی محاسبه شد. آزمایش دوم بر پایه نتایج آزمایش نخست و در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل 4×3 شامل 4 سطح تفاله گوجه فرنگی (5، 10، 15 و 20 درصد) و 3 روش عمل آوری (خام، عمل آوری شده با سود و افزودن مولتی آنزیم) انجام شد. یک جیره شاهد ذرت-سویا نیز، به منظور بررسی فراسنجه های عملکرد، خصوصیات لاشه، فراسنجه های خونی و پایداری اکسیداتیو گوشت در نظر گرفته شد. در آزمایش سوم قابلیت هضم ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام و انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری و قابل هضم جیره های آزمایش دوم با روش های جمع آوری نمونه های فضولات و محتویات ایلئوم تعیین شدند. میزان انرژی قابل سوخت و ساز تفاله گوجه فرنگی در آزمایش اول به روش برون یابی رگرسیون محاسبه شد، که این مقادیر برای انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری و انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری تصحیح شده برای ازت به ترتیب 1757 و 1741 کیلو کالری در کیلوگرم تعیین شدند. قابلیت هضم پروتئین خام، چربی خام و ماده خشک تفاله گوجه فرنگی نیز با روش اختلاف تعیین شدند، که میانگین این مقادیر به ترتیب 58/10، 66/30 و 67/15 درصد می باشند. نتایج آزمایش دوم نشان داد که اثر نوع و سطح مختلف تفاله گوجه فرنگی برروی عملکرد و خصوصیات لاشه جوجه های گوشتی معنی دار است (p<0/05). استفاده از تفاله آنزیم دار عملکرد جوجه های گوشتی را نسبت به تفاله خام و عمل آوری شده به طور موثری افزایش داد. همچنین، سطوح بالای تفاله گوجه فرنگی (سطوح 15 و 20 درصد) سبب کاهش رشد و افزایش وزن قسمت های مختلف دستگاه گوارش شدند. اثرات سطوح پایین تفاله گوجه فرنگی (5 و 10 درصد) بر رشد در بیشتر موارد اختلاف معنی داری با تیمار شاهد نداشت. همچنین تفاله گوجه فرنگی آنزیم دار سبب کاهش معنی دار چربی احشایی شد (p<0/05). نتایج نشان داد استفاده از تفاله گوجه فرنگی منجر به کاهش میزان کلسترول و لیپوپروتئین های با دانسیته پایین (ldl و vldl) در پلاسما گردید (p<0/05). با این وجود، نوع و سطح تفاله گوجه فرنگی تأثیر معنی داری بر میزان تری گلیسریدها و لیپوپروتئین با دانسیته بالا (hdl) نداشت. استفاده از تفاله گوجه فرنگی بر تعداد هتروفیل ها، نسبت هتروفیل به لنفوسیت و تعداد کل سلول های سفید اثر معنی دار داشت (p<0/05)، ولی افزودن تفاله گوجه فرنگی برروی سایر فراسنجه های خونی تأثیر معنی داری نداشت. اثرات سطوح تفاله گوجه فرنگی برروی کیفیت گوشت بعد از کشتار (آزمون tbars) در روز هفتم و سی ام معنی دار بود (p<0/05). بدین ترتیب که با افزایش تفاله گوجه فرنگی در جیره ها یک کاهش خطی در میزان عددی tbars در روز هفتم و سی ام مشاهده شد. ولی اثر نوع و سطح تفاله گوجه فرنگی برروی عدد tbars در روز اول و اسیدیته (روزاول، هفتم و سی ام)، عدد پراکسید و اسیدهای چرب آزاد گوشت (روز چهارم) معنی دار نبود. نتایج آزمایش سوم نشان داد که با افزایش سطح تفاله گوجه فرنگی در جیره ها، قابلیت هضم مواد مغذی و انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری و قابل هضم کاهش معنی داری را نشان دادند (p<0/05). همچنین قابلیت هضم مواد مغذی و میزان انرژی قابل سوخت و ساز و قابل هضم در جیره های حاوی تفاله گوجه فرنگی آنزیم دار بیشتر از سایر انواع تفاله گوجه فرنگی بود (p<0/05). به طورکلی نتایج این تحقیق پیشنهاد می کند که از تفاله گوجه فرنگی تا سطح 10 درصد و با مکمل کردن جیره ها با مولتی آنزیم ها، می توان در جیره استفاده کرد، بدون اینکه تأثیر منفی برروی عملکرد جوجه های گوشتی داشته باشد. هر چند با افزایش تفاله گوجه فرنگی، کیفیت گوشت (tbars) به صورت خطی بهتر می شود.