نام پژوهشگر: شیلان مولودی
شیلان مولودی محمدرضا مریدی
گذر از سنت قاجاری به مدرنیته پهلوی همچون گذر از ساختارهای اجتماعی به عاملیت های انسانی است. انسان در مرکز تجربه مدرنیته قرار دارد از همین رو بدن انسان در مرکز تغییرات سنت به مدرنیته است. مناقشات پیرامون تجربه های زیستی و حتی تجربه های نوع لباس و پوشاندن بدن در مرکز نظریه های مدرنیته قرار می گیرد. از همین رو آغاز مدرنیته در ایران نیز در کشمکش با نوع لباس سنتی، حجاب و پوشش قرار گرفت. در تمام این بازه زمانی بدن به عنوان واسطه و میانجی ساختارهای اجتماعی و عرصه ی روزمره، بیش از سایر حوزه ها تغییر و دگرگونی اجتماعی را با ورود مدرنیته تجربه کرد. از هر منظری به مسئله ی تجدد نگاه کنیم، حذف عاملیت و هدف آن یعنی موجود انسانی غیرممکن است، پس طبیعی بود این دگرگونی خود را بیش از هرچیز در شکل لباس افراد نشان داد. بنابراین در اینجاست که باید از گفتمان هایی حرف زد که همپای توسعه در تن و بدن ایرانی ها خود را به گونه ای بازنمایی کرد که به تدریج آنان از پوشش سنتی، قومی، منطقه ای و محلی خارج شده و به سبک اروپایی ها لباس برتن کرده اند. در ابتدا این تغییرات و دگرگونی مختص درباریان قاجار و پدیده ای تفننی و صرفاً برای تفاخر است. امّا با گذشت زمان تغییرات از اندرونی های دربار خارج می شود و نهایتاً قدرت دربار را نیز به عنوان مهمترین مرجع ارائه مد و نحوه ظاهرآریی کم می کند. سنت و گفتمان مذهبی سرسختانه با شکستن مرزهای پوشش به مخالفت برمی خیزد و در حوزه قدرت، لباس تا آنجا برای قدرتمداران حیاتی می شود که در دوران پهلوی در راستای سیاست های ملت سازانه، کنترل آن به صورت قوانین اجباری در می آید. در این تحقیق سعی می شود گفتمان هایی که در تغییر ظاهر ایرانیان تأثیر گذاشته و نحوه بروز این تأثیرات بررسی شود. نشانه شناسی کدهای پوششی این بازه زمانی بخشی از تفکر اجتماعی و فضای فرهنگی دوران را آشکار می کند و ما را در فهم اپیستمه حاکم در آن دوران یاری می دهد.