نام پژوهشگر: مجید علی پور بهزادی
مجید علی پور بهزادی ناصر نوشادی
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه راهبری و گرایش به اندیشه انتقادی اساتید دانشگاه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی اساتید تمام وقت دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی 93-92 بود که از میان آنها نمونه ای مشتمل بر217 استاد بر اساس جدول نمونه گیری مورگان و کرجسی و با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. روش تحقیق از نوع همبستگی بود. در پژوهش حاضر از دو ابزار استفاده به عمل آمد: الف) مقیاس گرایش به تفکر انتقادی (ریکتس، 2003) بود. این مقیاس مشتمل بر 33 گویه و در بردارنده 3 مولفه خلاقیت، بلوغ شناختی واشتغال ذهنی می باشد. پایایی سه زیر مقیاس خلاقیت، بلوغ شناختی و اشتغال ذهنی به ترتیب66/0 و 75/0 و 96/0 به دست آمد. ب) مقیاس صلاحیت راهبری مشایخ(1383) بود. این مقیاس دارای 35 ماده می باشد. ضریب آلفای کرونباخ برای زیرمقیاس برابر با 82/0 به دست آمد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین راهبری و گرایش به تفکر انتقادی در بین اساتید وجود داشت. همچنین یافته ها نشان دادند که 39 درصد از واریانس صلاحیت راهبری توسط متغیرهای مستقل تبیین می شود. برای بررسی اینکه سهم هر یک از آنها به چه میزان است از ضریب رگرسیون استاندارد(بتا) استفاده گردید و مشخص شد که مولفه اشتغال ذهنی با بتای 44/0 و بلوغ شناختی با بتای 19/0 سهم مثبت و معناداری در پیش بینی صلاحیت راهبری داشتند. لازم به ذکر است که مولفه خلاقیت سهم معناداری در پیش بینی صلاحیت راهبری اساتید دانشگاه نداشت. همچنین اعضای هیات علمی خود را در تمامی ابعاد راهبری و تفکر انتقادی پایین تر از حد مطلوب ارزیابی نمودند. از طرفی، نتایج نشان می دهند که متغیرهای مرتبه علمی، جنسیت و سابقه تدریس توان پیش بینی کنندگی معناداری برای صلاحیت راهبری اساتید دانشگاه را نداشتند. و همچنین یافته ها حاکی از عدم تاثیر متغیر سابقه، مرتبه علمی و جنسیت بر صلاحیت راهبری اساتید دانشگاه داشت.