نام پژوهشگر: مریم نعمتپور
مریم نعمت پور حسین راغفر
موضوع اصلی پژوهش حاضر تبیین مفهوم عدالت در رویکرد دینی است. به این منظور تلاش شده است اصول موضوعه ای که چارچوب و قیود ما را در ارائه تئوری منسجم و قابل دفاعی از عدالت با توجه به نگرش دینی شکل می دهد استخراج شود، لذا به منظور تدوین نظریهی عدالت اجتماعی با استناد به تعالیم دینی -که در این پژوهش تمرکز اصلی بر آراء امام علی (ع) قرار گرفته است-، ابتدا لازم است چارچوب نظری مشخصی بدین منظور تدوین شود. جهت انجام چنین مطالعهای، تلاش شده است که آراء امام علی(ع) در بستر نظری یکی از اندیشمندان حوزه عدالت اجتماعی، در عصر حاضر مورد نظر قرار گیرد. از آنجایی که مفهوم مدرن عدالت طی چند دهه اخیر تحت الشعاع اصولی که رالز در سال 1971 در کتاب "نظریهای در باب عدالت" مطرح می کند قرار گرفتهاست، در این پژوهش نظرات رالز بهعنوان مبنایی در نظر گرفته می شود، تا نسبت نظرات امام با اندیشههای مدرن عدالت مشخص شود. در پژوهش حاضر تلاش شده است با رجوع به منابع کتابخانهای و اسناد و مدارک موجود و بهره گیری از روشی تحلیلی- انتقادی هدف پژوهش دنبال، و به پرسشها پاسخ داده شود. نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که، در رویکرد دینی برقراری عدالت از سویی در راستای هدف غایی و میل به سعادت نوع بشر است و از سوی دیگر از آنجایی که بی عدالتی هایی که در جوامع انسانی مشاهده می شود عموما ناشی از روابط قدرت و ساختار اجتماعی نامناسب است، لذا برقراری عدالت ناشی از خردجمعی است، که رویکرد دینی نیز آن را تأیید می کند. مواجهه دینی به برقراری عدالت و حفظ کرامت انسانی افراد صرف نظر از گرایش های اعتقادی، نژادی و جنسیتی آنان تأکید دارد. در این مواجهه امر عادلانه، امری اخلاقی است، و لذا هر گونه بی عدالتی موید نقض اصول اخلاقی محسوب میشود. در رویکرد دینی بسیاری از موضعگیریها بر این اصول استوارند. لذا در مواجهه دینی به منظور برقراری عدالت توانمندسازی طبقات محروم در اولویت قرار می گیرد. در نگرش دینی سه آستانه تعریف میشود: فقر شدید (مسکنت)، فقر مطلق، و غنای کفافی. تأمین این سه آستانه که معرف سه سطح از زندگی است، لازم است بهترتیب از پایینترین سطح صورت پذیرد. این وظیفه از جمله وظایف نخستین نظام اجرایی به منظور برقراری عدالت بشمار می رود. بر این مبنا اگرچه وجوه اشتراک میان آراء امام علی (ع) و نظریه رالز مشاهده می شود، با این وجود تفاوت های بنیادی معرفتی در این دو رویکرد قابل تشخیص است. نگاه مدرن لزوم اخلاق و عدالت را در زندگی بهتر انسانی جستجو می کند، و بر اخلاق وظیفه گرا تأکید دارد، براین مبنا انسان مدرن اخلاق را در عقلانیت خلاصه می کند. در حالی که در تفکر دینی به جهت اتکا به اخلاق فضیلت گرا، انسان دینی انسانی تکلیف گراست. لذا نگاه اینگونه به مسأله، مواجههای کاملا متفاوت از آنچه در تفکر مدرن وجود دارد را شکل می دهد.