نام پژوهشگر: محسن دالوندی
عباس حسن زاده قصبه علی ناظمی رفیع
این پایان نامه جهت ارزیابی شیوع علایم نرولوژیک در بیماران با آسیب تروماتیک مغزی خفیف در بیماران مراجعه کننئه به اورژانس بیمارستان ولیعصر (عج) اراک سال 1393 مواد وروشها : این تحقیق یک مطالعه توصیفی بوده که در این بررسی بیماران زمان ورود به اورژانس و بستری دز اورژانس از نظر بروز علایم نرولوژیک توسط پژوهشگر بررسی و چک لیست مربوطه تکمیل و سپس با نرم افزار cpss ئرژن 16 تجزیه و تحلیل شده است نتایج: در بررسی ما محرز شد که شیوع علایم نرولوژیک دز بیماران با آسیب مغزی خفیف مراجعه کننده به بخش اورژانس بیمارستان ولیعصر (عج) سر درد در 57% سرگیججه 33%اختلال تعادل 1.7%شیوع فراموشی 58% شیوع تشنج 2.3% شیوع اختلال مردمک 19% انتوباسیون 0.3% اختلال هوشیازی 57% اختلال خواب در 98%
حسین صفدری محسن دالوندی
مقدمه: ضربه های مغزی ناشی از تروماهای گوناگون، از علل شایع و رو به افزایش ناتوانی و مرگ و میر در جوامع امروزی می باشد. گزارشات مختلف نشان می دهد که ضربه های مغزی و بخصوص ضربه هایی که با کاهش سطح هوشیاری فرد همراه است، می تواند باعث تغییراتی در بدن و فعالیتهای فیزیولوژیک شود و همچنین بر روی بیومارکرهای بدن و میزان و عملکرد آنها نیز تاثیرگذار باشد. یکی از فاکتورهای مهم در بدن که می تواند در سیر بهبود بیماران تاثیرگذار باشد، کلسیم و عوامل دخیل در متابولیسم آن است. روش کار: این پژوهش مشاهده ای مورد – شاهدی بر روی بیماران دچار آسیب ضربه ای مغر با معیار کمای گلاسگو کمتر از 12 که به بیمارستان ولیعصر (عج) اراک مراجعه کردند صورت گرفته است. در این تحقیق 49 بیمار در سنین 18 تا 60 سال مورد بررسی قرار گرفتند و در هر یک از آنها در بدو ورود و در یک هفته پس از بستری، میزان کلسیم و هورمون پاراتیرویید و ویتامین دی و آلکالن فسفاتاز اندازه گیری شد. گروه شاهد نیز از بین همراهان سالم، که از نظر سن و جنس و وضعیت اقتصادی، شرایط مشابهی با گروه مورد داشتند و تا زمان انجام مطالعه، بیماری خاصی در آنها گزارش نشده بود، انتخاب شدند. روش اندازه گیری پاراتیرویید هورمون و ویتامین دی به روش الایزا انجام گرفت که روش الایزا در این روش، رقابتی بوده است. میزان کلسیم نیز در محیط خنثی و با معرف ایجاد کننده رنگ سنجیده شد. سنجش آلکالن فسفاتاز نیز به روش کالریمتریک با استفاده از کیت پارس آزمون انجام گرفت. نتایج:. نتایج این مطالعه نشان می دهد که میانگین کل کلسیم در زنان و مردان بیمار، در بدو ورود برابر با 10/0 ± 59/8 می باشد. این مقدار در مردان برابر با 13/0 ± 49/8 و در زنان 15/0 ± 86/8 است. میانگین کلسیم در یک هفته پس از بستری در مردان14/0 ± 38/8 و در زنان 15/0 ± 80/8 بوده است. همچنین میانگین کلسیم در گروه مردان شاهد7/0 ± 54/9 و در زنان گروه شاهد 12/0 ± 37/9 بوده است. این نتایج از نظر آماری اختلاف معناداری را در میانگین کلسیم مردان و زنان در بدو ورود و همچنین در یک هفته پس از بستری با گروه شاهد نشان می دهد. میانگین کل آلکالن فسفاتاز در زنان و مردان بیمار، در بدو ورود برابر با 91/21 ± 30/225 می باشد. این مقدار در مردان برابر با 94/27 ± 55/232 و در زنان 77/29 ± 23/205 است. میانگین آلکالن فسفاتاز در یک هفته پس از بستری در مردان 82/44 ± 80/305 و در زنان 46/32 ± 46/220 بوده است. همچنین میانگین آلکالن فسفاتاز در گروه مردان شاهد 89/6 ± 94/209 و در زنان گروه شاهد 29/9 ± 37/158 بوده است. از نظر آماری، این نتایج نشان می دهد که تنها در یک هفته پس از بستری مردان شاهد اختلاف آماری معناداری با گروه شاهد هستیم. میانگین کل هورمون پاراتیرویید در زنان و مردان بیمار، در بدو ورود برابر با 11/2 ± 81/28 می باشد. این مقدار در مردان برابر با 29/2 ± 15/27 و در زنان 76/4 ± 42/33 است. میانگین هورمون پاراتیرویید در یک هفته پس از بستری در مردان 23/4 ± 29/34 و در زنان 95/4 ± 23/30 بوده است. همچنین میانگین پاراتورمون در گروه مردان شاهد59/1 ± 36/33 و در زنان گروه شاهد 63/2 ± 70/30 بوده است. محاسبات آماری نشان می دهد که تنها در میانگین پاراتورمون بدو ورود بیماران مرد شاهد اختلاف آماری معناداری با گروه شاهد هستیم. همچنین بر پایه این تحقیق میانگین کل ویتامین دی در زنان و مردان بیمار، در بدو ورود برابر با 47/1 ± 00/21 می باشد. این مقدار در مردان برابر با 53/1 ± 84/23 و در زنان 56/2 ± 13/13 است. میانگین ویتامین دی در یک هفته پس از بستری در مردان 44/1 ± 91/20 و در زنان 97/1 ± 62/11بوده است. همچنین میانگین ویتامین دی در گروه مردان شاهد 22/1 ± 07/22 و در زنان گروه شاهد 93/3 ± 60/19 بوده است. محاسبات آماری نشان می دهد که در زنان، هم در بدو ورود و هم در یک هفته پس از بستری میزان میانگین ویتامین دی با گروه شاهد دارای اختلاف معناداری است. مردان در بدو ورود و یک هفته پس از بستری با گروه شاهد اختلاف معناداری ندارند. همچنین در این مطالعه مشخص شد که تصادفات رانندگی و واژگونی خودرو عامل 7/83 درصد از آسیبهای ضربه ای مغز در بیماران با gcs کمتر از 12 می باشد بحث و نتیجه گیری: در این مطالعه مشاهده می شود که آلکالن فسفاتاز افزایش یافته که این افزایش ناشی از ترمیم استخوانی و کلسیفیکاسیون در بیماران آسیب ضربه ای مغز است و به همین دلیل نیز شاهد کاهش در میزان کلسیم در پلاسمای بیماران هستیم. همچنین دلیل دیگر کاهش کلسیم را می توان کمبود ویتامین دی بخصوص در زنان دانست که نقش بسزایی در جذب کلسیم ایفا می کند. کاهش کلسیم باعث افزایش در میزان پاراتورمون نیز شده است. یکی دیگر از دلایل کاهش کلسیم می تواند ورود کلسیم به داخل سلولها برای فانکشن طبیعی و از طرف دیگر ورود زیاد کلسیم به داخل سلولهای نورونال آسیب دیده برای مرگ سلولی و آپوپتوز باشد.
محسن غلامی محسن دالوندی
اختلالات هورمونی پس از ترومای سر دارای علایم بالینی چندانی نمی باشند. در حقیقت تشخیص داده نمی شوند و علایم به سایر مشکلات بعد از تروما نسبت داده می شوند.لذا هیچگونه درمانی نیز صورت نمی گیرد.این درحالیست که برخی مطالعات تغییرات بیو مارکرهای بیوشیمیایی را در آسیب مغزی نشان داده اند.لذا هدف از این تحقیق بررسی میزان هورمونهای پروژسترون ،کلسیتونین وپارامترهای بیوشیمیایی گلوکز، سدیم، پتاسیم در بیماران بالغ دچار ضربه مغزی می باشد . مواد و روشها : در یک مطالعه مورد شاهدی، 49 نفر از بیماران دچار ترومای به سر مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر(عج) در بازه ی زمانی 6 ماهه ی مطالعه در شش ماه نخست سال 1393 به عنوان گروه مورد وارد مطالعه شدند. به عنوان گروه کنترل 51 نفر از افراد سالم همسان از نظر سن و جنس با موارد انتخاب شدند و هورمونهای پروژسترون ،کلسیتونین وپارامترهای بیوشیمیایی گلوکز، سدیم و پتاسیم در بیماران بالغ ضربه مغزی در بدو مراجعه و هنگام ترخیص وهمچنین در افراد سالم بررسی شد. نتایج : در این مطالعه تعداد 49 نفر در گروه مورد و 51 نفر در گروه کنترل بررسی شدند که 29 درصد زن و 71درصد مرد بودند میانگین سن شرکت کنندگان در مطالعه 30/13±03/37 سال بود و دو گروه از نظر سن و جنس همسان بودند. مقایسه میانگین کلسیتونین و پروژسترون اولیه در بیماران و گروه شاهد نشان داد اختلاف آماری معنی داری بین دو گروه وجود نداشته(میانگین ± انحراف معیار 32/10 ± 22/6 گروه مورد در برابر 52/0 ± 65/5 گروه شاهد برای کلسیتونین و 35/1 ± 68/1 گروه مورد در برابر 06/3 ± 1 گروه شاهد برای پروژسترون (p>0.05)) درحالیکه میانگین سدیم،پتاسیم و گلوکز به صورت معنی داری در گروه مورد بالاتر بود(p<0.05) مقایسه میانگین متغیر های کلسیتونین ،پروژسترون ، گلوکز، سدیم و پتاسیم بیماران هنگام ترخیص با مقادیر نظیر در گروه شاهد نشان داد که بجز در مورد پروژسترون در رابطه با سایر موارد اختلاف آماری معنی داری بین گروه مورد و کنترل وجود داشته و افراد گروه بیماران میانگین بالاتری داشتند.در مقایسه بدو ورود و هنگام ترخیص مقادیر متغیر های کلسیتونین،پروژسترون ،گلوکز، سدیم و پتاسیم در گروه مورد نیز اختلاف آماری معنی داری در میانگین متغیرها مشاهده نشد(p>0.05). بحث و نتیجه گیری: در مطالعه ی کنونی مشخص گردید عملکرد هیپوفیز قدامی در بیماران دچار ترومای مغزی دچار تغییراتی شده که خود را به صورت افزایش گلوکز،سدیم و پتاسیم در قیاس با گروه شاهد از بدو مراجعه تا هنگام ترخیص و بالاتربودن کلسیتونین هنگام ترخیص در قیاس با افراد سالم نشان دهد.لذا توجه به محتمل بودن اختلال عملکرد هیپوفیز ، انجام تست های آزمایشگاهی و درمان به موقع ضروری می نماید.اگرچه جهت اثبات ، نیازمند مطالعات بیش تری است.
محسن لطفعلیان محسن دالوندی
چکیده ندارد.
بهروز رفیعی قلعه یی سعید طباطبایی آل طه
چکیده ندارد.
رضا شاهمیرزایی محسن دالوندی
چکیده ندارد.
مجتبی اسلامی عباس ارجمند شبستری
چکیده ندارد.
علیرضا محمدی محسن دالوندی
چکیده ندارد.
مهدی امیری محسن دالوندی
چکیده ندارد.