نام پژوهشگر: آناهیتا خدابخشی کولایی
اشکان ابوالقاضی جلال یونسی
تقریباً یک چهارم کل سرطان های زنان را سرطان پستان تشکیل می دهد که دومین عامل مرگ ناشی از سرطان ها می باشد. از دست دادن پستان ها به همراه عوارض جانبی درمان های کمکی، مشکلات متعددی را برای بانوان مبتلا به سرطان پستان ایجاد می کند. سرطان پستان، از زمان تشخیص بیماری، برای بیماران همراه با استرس و نگرانی شدید است و می تواند منجر به افسردگی و انزوا طلبی مبتلایان گردد و کیفیت زندگی آنها را در همه جنبه ها تحت تأثیر قرار دهد. از آنجا که برنامه های مدیریت استرس، قادر به آموزش مهارت های لازم جهت مقابله و مدیریت استرس زا ها هستند، همواره برای بیماری های مزمن، قابل استفاده هستند. در این پژوهش از برنامه آموزش مهارت های مدیریت استرس مبتنی بر شناختی رفتاری استفاده شده است تا بتوان روی آگاهی و شناخت بیماران و نحوه تفکر آنها در مورد استرس تأثیر گذاشت و با برنامه های رفتاری و کارامد، مهارت ها را به آنها آموزش داد. پژوهش حاضر یک مطالعه با طرح پژوهشی شبه آزمایشی است که بر اساس طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل صورت گرفته است. آموزش مدیریت استرس متغیر مستقل و کیفیت زندگی متغیر وابسته پژوهش می باشند .ضمن اینکه افراد دو گروه در شرایط یکسان از نظر درمان و مراحل بیماری قرار دارند و این در حالیست که فقط گروه آزمایش در 10جلسه آموزش مدیریت استرس شرکت کرده است. جامعه آماری این پژوهش، بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بخش جراحی انستیتو کانسر بیمارستان امام خمینی تهران، درسال 1388 می باشند. روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری هدفمند می باشد و در نهایت 10 نفر در گروه آزمایش و 9نفر در گروه کنترل به عنوان افراد نمونه حضور داشتند(21=n).سه حیطه کیفیت زندگی شامل کیفیت زندگی عمومی،عملکردی و علائم توسط آزمون کیفیت زندگی qlq-c30 ، در قبل و پس از مداخله، در دو گروه سنجیده شد. یافته های پژوهش نشان می دهند که برنامه آموزش مهارت های مدیریت استرس مبتنی بر شناختی رفتاری، توانسته است روی سه حیطه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان پستان تأثیر گذار باشد) p <0/05). نتایج این تحقیق نشان می دهند، درصورتی که از مهارت های شناختی رفتاری در طرح ریزی برنامه های درمانی استفاده شود، خصوصاً در مورد بیماران مبتلا به سرطان پستان، به دلیل آنکه روی فرایند شناخت افراد و نحوه تفکر صحیح به دور از تحریفات شناختی و افکار غیر منطقی تأثیر دارد، قادر خواهد بود بر بهبود کیفیت زندگی عمومی و عملکرد شخصی فرد نقش موثری را ایفا کند.
شهلا محمدی ربابه غفار تبریزی
چکیده پژوهش حاضر با هدف تبیین خودمتمایزسازی دانش آموزان دختر سال اول متوسطه توسط انسجام و انعطاف پذیری در خانواده انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلی? دانش آموزان دختر سال اول متوسطه شهرستان سقز در سال تحصیلی1390-1389 بودند، که از میان آنها نمون? 200 نفری به طور نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند، سپس آزمودنی ها به مقیاس های انسجام و انعطاف پذیری خانواده و خود متمایز سازی پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی وآمار استنباطی (رگرسیون گام به گام) استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که، رگرسیون مولفه خود متمایزسازی، از روی متغییر های انسجام و انعطاف پذیری خانواده، از لحاظ آماری در سطح 001/.=? معنادار است. همچنین، بین مولفه های خودمتمایز سازی (واکنش عاطفی،حالت من،گسلش عاطفی و آمیختگی با دیگران) با انسجام و انعطاف پذیری خانواده ارتباط معناداری مشاهده شد. بنا بر نتایج، هرچقدر انعطاف پذیری خانواده پایین تر باشد، خودمتمایز سازی فرزندان هم کمتر می شود. همچنین یافته ها نشان داد که، هرچه انسجام خانواده بیشتر باشد، خود متمایز سازی فرزندان کمتر می شود. واژگان کلیدی: خودمتمایز سازی ، انسجام خانواده،انعطاف پذیری خانواده
فاطمه مصطفایی اصغر دادخواه
چکیده این پژوهش با هدف بررسی، رابطه بین امیدواری با معناجویی و افسردگی در افراد مصروع و مقایسه آن با افراد غیر مصروع انجام گرفت.روش پژوهش از نوع توصیفی می باشد. در این مطالعه ،از بین افراد مصروع مراجعه کننده به انجمن صرع استان گلستان 100 نفر آزمودنی، به طور نمونه گیری در دسترس و 100 نفر افراد غیرمصروع به طور تصادفی برای پژوهش انتخاب شدند و از طریق پرسشنامه های امیدواری، معنای زندگی و افسردگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظورتحلیل داده های پژوهش از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و آزمونt استیودنت برای مقایسه میانگین دو گروه مستقل بهره گرفته شد. یافته های تحقیق حاکی از وجود رابط? معنادار بین امیدواری با افسردگی و معناجویی با افسردگی، در افراد مصروع و غیر مصروع می باشد. همچنین، رابط? معناداری بین امیدواری با معناجویی در افراد غیرمصروع مشاهده گردید، در حالی که،این رابطه بین دو مولفه مذکور در افراد مصروع، مشاهده نشد. همچنین، نتایج حاکی از وجود تفاوت معنادار بین امیدواری با معناجویی و افسردگی در افراد مصروع و غیر مصروع می باشد. با توجه به یافته های پژوهش، مبنی بر اینکه بین امیدواری، معناجویی و افسردگی در افراد مصروع در مقایسه با افراد غیر مصروع تفاوت معناداری وجود دارد. به گونه ای که افراد مصروع از امیدواری و معناجویی کمتر در زندگی برخوردارند و افسردگی بالاتری را نسبت به جمعیت غیرمصروع تجربه می کنند. از این رو به نظر می رسد که در برنامه های مشاوره و توانبخشی این قبیل بیماران باید به این مولفه ها توجه ویژه داشت. کلید واژه ها: صرع، امیدواری، معناجویی، افسردگی
زکیه نصیری اصغر دادخواه
هدف از این پژوهش، تبیین میزان شادکامی از طریق حمایت اجتماعی و حرمت خود در سالمندان مقیم مراکز شبانه روزی در مقایسه با سالمندان مقیم در خانه می باشد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. در این مطالعه، از 120 نفر آزمودنی، 60 نفر سالمندان مقیم مراکز شبانه روزی شهر شیراز و 60 نفر سالمند مقیم خانه از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و از طریق پرسشنامه های جمعیت شناختی، حمایت اجتماعی واکس و همکاران، شادکامی آکسفورد و حرمت خود روزنبرگ مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور استیودنت برای مقایسه دو گروه مستقل و t تحلیل داده های پژوهش از آزمون های همبستگی پیرسون، آزمون رگرسیون چند متغیره به شیوه همزمان بهره گرفته شد. یافته های تحقیق حاکی از وجود رابطهء معنادار بین حمایت اجتماعی، حرمت خود و شادکامی در دو گروه سالمندان مقیم در خانه و مقیم مراکز شبانه روزی می باشند. همچنین نتایج حاکی از وجود تفاوت معنادار در دو گروه سالمندان مقیم در خانه و سالمندان مقیم مراکز شبانه روزی در متغیرهای حمایت اجتماعی، حرمت خود و شادکامی است .(p< 0/ 01) نتایج رگرسیون چند متغیره به شیوه همزمان نیز نشان می دهد که حمایت اجتماعی و حرمت خود، شادکامی را در دو گروه تبیین می کند و این تبیین در گروه سالمندان مقیم مراکز شبانه روزی و سالمندان مقیم در خانه متفاوت است. سالمندان مقیم در خانه از لحاظ حمایت اجتماعی، شادکامی و حرمت خود نسبت به سالمندان مقیم مراکز شبانه روزی در وضعیت بهتری هستند.
معصومه رحمتی زاده آناهیتا خدابخشی کولایی
زمینه و هدف: مت آمفتامین( شیشه ) یک مادّه محرّک بسیار اعتیاد آور است؛که تأثیرات مخربی دارد و همچنین شواهدی وجود دارد که مصرف مت آمفتامین از دیدگاه زنان تا حدودی بخاطر انگیزه کاهش وزن می باشد. هدف تحقیق حاضر تعیین رابطه بین انعطاف پذیری خانواده، مشغولیت ذهنی پیرامون غذا و تصویر بدنی در زنان مصرف کننده شیشه می باشد. مواد و روش کار: در این تحقیق، تعداد 80 نفر از افراد مصرف کننده ماده محرّک شیشه، به شکل نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های تصویر بدنی، انعطاف پذیری خانواده و مشغولیّت ذهنی پیرامون غذا را پاسخ دادند. به منظور تحلیل داده های پژوهش از آمار استنباطی، گشتاوری پیرسون، ماتریس همبستگی و رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که بین انعطاف پذیری خانواده و مشغولیت ذهنی پیرامون غذا رابطه وجود دارد(01/0> p)و بین متغیرهای دیگر؛ انعطاف پذیری خانواده و تصویر بدنی، تصویر بدنی و مشغولیت ذهنی پیرامون غذا رابطه ای وجود ندارد. از سوی دیگر انعطاف پذیری خانواده پیش بینی کننده مشغولیت ذهنی پیرامون غذا می باشد. نتیجه گیری: از آنجا که متغیّر جنسیت ، الگوهای استعمال مواد مخدّر را تعیین می کند. از این رو ، این نتایج بر ضرورت در نظرگفتن مولفه انعطاف پذیری خانواده و مشغولیت ذهنی پیرامون غذا در پیشگیری و درمان تأکید می کند . کلید واژه: ماده محرّک شیشه، انعطاف پذیری خانواده، مشغولیت ذهنی پیرامون غذا، تصویر بدنی
فاطمه شیخ علی اکبر سلیمانی
نتایج پژوهش های بسیاری حاکی از آن است که در بستر خشونت های خانگی، صدمات روانی و جسمی قابل توجهی به زنان و کودکان وارد می آید. از ویژگی های فردی تاثیرگذار در کاهش موثر خشونت و آمار طلاق، می توان به نقش تمایزیافتگی و خودپنداره زنان اشاره نمود. هدف: در این پژوهش میزان تمایزیافتگی و خودپنداره در زنان مطلقه و غیرمطلقه دارای تجربه خشونت-های خانگی مورد مقایسه قرار گرفت. روش: به این منظور تعداد 80 نفر از زنان مطلقه دارای تجربه خشونت های خانگی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با 80 نفر از زنان غیر مطلقه دارای تجربه خشونت های خانگی در سن و تحصیلات همتاسازی شدند و به سوالات پرسشنامه تمایزیافتگی اسکوورون و خودپنداره راجرز پاسخ دادند. به منظور تحلیل داده های پژوهش از آزمون t استیودنت، رگرسیون گام به گام و همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: یافته های تحقیق رابطه معناداری بین متغیرهای تمایزیافتگی و خودپنداره در زنان مطلقه و غیرمطلقه دارای تجربه خشونت های خانگی نشان دادند. تمایزیافتگی گروه زنان مطلقه بالاتر از گروه زنان غیرمطلقه است. گروه زنان مطلقه از خودپنداره مثبت تری نسبت به گروه زنان غیرمطلقه برخوردارند. بین تمایزیافتگی و خودپنداره در زنان مطلقه دارای تجربه خشونت های خانگی، رابطه معناداری وجود دارد (01/0 p<). بین تمایزیافتگی و خودپنداره در زنان غیرمطلقه دارای تجربه خشونت های خانگی نیز رابطه معناداری وجود دارد (01/0 p<). نتیجه گیری: تمایزیافتگی و خودپنداره نقش مهمی در افزایش روزافزون آمار طلاق دارند. این نتایج ضرورت در نظر گرفتن آموزش های پیش از ازدواج در زمینه های مهارت در روابط بین فردی, آموزش خودمتمایزسازی و همین طور شناسایی افراد پرخاشگر و آموزش مهارت های کنترل و مدیریت خشم به آنها را نشان می دهد. کلیدواژه : خشونت خانگی، تمایزیافتگی، خودپنداره، طلاق.
فاطمه اشترایه علیرضا مهدویان
هدف:هدف اساسی پژوهش حاضر تعیین تفاوت الگوی فراجنسیتی (آندروژنی) با الگوی جنسیتی مردانه و زنانه و نیز تعیین تفاوت بین الگویابی جنسیتی , خود متمایز سازی و احقاق جنسی در دانشجویان متاهل زن بوده است. روش:بدین خاطر 200 زن متاهل ، از بین دانشجویان دانشگاه های دولتی شهر تهران باروش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و پرسشنامه های نقش جنسیتی بم (bsri) ، خود متمایز سازی اسکورون و احقاق جنسی هالبرت (hisa )بر روی آنها اجرا شده است. داده های مرتبط با آزمون ها ،بر اساس آزمون تحلیل واریانس یک راهه anova، آزمون تحلیل واریانس چند متغیره (manova) ، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تعقیبی شفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج:نتایج پژوهش حاضر نشان داد که احقاق جنسی ، تمایز یافتگی و ابعاد مختلف آن در گروه های جنسیتی آندروژن ، مردانه وزنانه متفاوت است . بدین معنا که میزان احقاق جنسی و تمایز یافتگی زنان دارای الگوی جنسیتی آندروژنی نسبت به سایر گروه های جنسیتی بیشتر،و در الگوی جنسیتی زنانه کمتر از سایر گروه های جنسیتی میباشد.همچنین ماتریس همبستگی مربوط به تبیین احقاق جنسی نشان داد که تمایز یافتگی و همگی ابعاد آن به جز "جایگاه من" دارای همبستگی مثبت ومعنادار با احقاق جنسی هستند . در ضمن نتایج نشان می دهد که وضعیت شغلی آزمودنی ها،درتعیین الگوهای جنسیتی موثر است،بدین معناکه در الگوی جنسیتی زنانه فراوانی مربوط به گروه خانه دار افزایش داشته است. بحث و نتیجه گیری:بنابر این در کل با توجه به نتایج بدست آمده، احقاق جنسی و تمایز یافتگی در الگوی جنسیتی زنانه کمتر از الگوی جنسیتی آندروژن و مردانه به چشم می خورد و نقش تمایز یافتگی در احقاق جنسی قابل چشم پوشی نیست .
مرتضی فرازی آناهیتا خدابخشی کولایی
? چکیده مقدمه: لکنت یکی از بیماریهای بحث برانگیز و یک اختلال گفتاری چند وجهی روانی ـ حرکتی است که در جریان طبیعی گفتار فرد روی می دهد و همراه با تغییرات رفتاری، شناختی و نگرشی است. هدف: هدف این مطالعه تدوین پروتکل روش تلفیقی شناختی ـ گفتاری به زبان فارسی و تعیین اثربخشی آن در درمان افراد لکنتی بزرگسال بود. روش پژوهش: این پژوهش با یک مطالعه متدولوژیک برای تعیین روایی و پایایی ابزار پژوهش و یک مطالعه شبه تجربی برای تعیین اثر بخشی روش تلفیقی شناختی ـ گفتاری در درمان افراد لکنتی بزرگسال(19نفر)انجام گرفت. روش نمونه گیری از نوع در دسترس بود که از میان مراجعان لکنتی بزرگسال 30-18ساله به مراکز گفتار درمانی شهر تهران انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش، از نسخه فارسی آزمونssi-3(رایلی2009)و آزمون نیمرخ شناختیwasspرایت و آیره(2009) استفاده گردید. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از برآورد پایایی با امتیاز 98/0 برای متن 200 کلمه ای و برآورد دامنه 99/0-76/0 برای تمام خرده مقیاسهای آزمون نیمرخ شناختی می باشد. همچنین نتایج، آشکار ساخت که تفاوت معنی داری بین میانگین روانی گفتار، میانگین روانی خواندن شفاهی و میانگین خرده مقیاس های نیمرخ شناختی با رویکرد تلفیقی و رویکرد شکل دهی روانی گفتار در دو گروه وجود دارد(001/0p<). نتیجه گیری: روش تلفیقی شناختی ـ گفتاری در درمان لکنت بزرگسال در مقایسه با رویکرد شکل دهی روانی گفتار اثر بخش تر بوده و استفاده از آن به همه گفتار درمانگران توصیه می شود
بیان محمد مرادی تقی پورابراهیم
چکیده ندارد.
رحمان بردی اوزونی دوجی اصغر دادخواه
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی برنامه افزایش مهارت های مقابله ای زوج ها بر کیفیت ارتباط زوج های ناسازگار بود. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زوج های مراجعه کننده به خانه های سلامت منطقه دو تهران بودند که از این افراد با توجه به ملاک های ورود 12 زوج به صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. از این تعداد 6 زوج به تصادف در گروه آزمایش و 6 زوج به گروه کنترل اختصاص داده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه آموزش مهارت های مقابله ای را دریافت کردند در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. ابزار گردآوری داده ها مقیاس سازگاری زناشویی بود. نتایج بدست آمده از تحلیل کوواریانس نشان داد که سازگاری زناشویی گروه آزمایش به طور معناداری (p<0/0001) نسبت به گروه کنترل افزایش یافته است.