نام پژوهشگر: سارا نجفپور
سارا نجف پور جواد امام جمعه زاده
عدالت را می توان در زمره قدیمیترین مفاهیمی دانست که در فلسفه سیاسی راجع به آن بحث هایی گسترده صورت گرفته است، واژهای که در طول تاریخ از آن تعاریف متنوعی ارائه شده و در گذر زمان دچار تحولات معنایی زیادی گشته است. اما آنچه در این میان هرگز تغییر نکرده خواست انسان ها برای دسترسی به عدالت و جامعه ای عادلانه است. خواستی که امروزه و در جوامعی چندفرهنگی اهمیتی دوچندان یافته است. برقراری عدالت در جوامعی که اعضا ی آن از حیث دین، مذهب، فرهنگ، قومیت و از همه مهمتر از نظر ارزش ها و شیوه تفکر با یک دیگر متفاوتاند، بسیار دشوارتر از جوامعی است که نسبتاً منسجم و یک پارچه اند. از این رو پژوهش حاضر کوشیده است با شناخت ویژگی های خاص جوامع چندفرهنگی و انتظارات و خواست های اقلیت ها در این جوامع، دو نظریه مهم راولز و مک اینتایر پیرامون عدالت را از حیث پاسخگویی به این انتظارات و توان حل بحران های موجود در جوامع چندفرهنگی مورد ارزیابی و مقایسه قرار دهد و به پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا دو نظریه عدالت مذکور می توانند راهکاری برای برون رفت از مشکلات جوامع چندفرهنگی ارائه دهند؟ و در صورت ارائه راهکار، کدام یک از دو نظریه عدالت پیش گفته دارای وجوه کارآمدتری جهت اجرا در جوامع چندفرهنگی هستند؟ براساس یافته های تحقیق نظریه راولز و مک اینتایر هردو تا حد زیادی می توانند به بحرانی که خود در جامعه شان شناسایی کرده اند، پاسخ داده و راه حل هایی را برای آن ارائه دهند. اما علی رغم نکات مثبت موجود در این نظریه ها هردو آنها دارای نقاط ضعفی هستند که از میزان کارآمدی آنها در جوامع چندفرهنگی می کاهد. براین اساس، اغلب مشکلاتی که نظریه عدالت راولز با آن روبه رو است به عدم کارآمدی این نظریه در جوامع گوناگون به خصوص جوامع غیرلیبرال مربوط می شود، حال آنکه مشکل عمده نظریه مک اینتایر به انتزاعی بودن آن و در نتیجه دشواری اجرا برمی گردد. نکته مشترکی هم که میان این دو نظریه وجود دارد، تأکید آنها بر لزوم وجود فضایی کثرت گرایانه و به دور از تحمیل عقاید و سرکوب در سطح جامعه و جماعت های مختلف است. پژوهش پیش رو از ترکیب دو روش توصیفی- تحلیلی و مقایسهای برای پاسخ گویی به سوالات تحقیق بهره برده است.