نام پژوهشگر: آرش توشه
اکرم دهقانی فیروزآبادی مهناز فرهمند
چکیده درجامعه در حال گذار ایران با برخوردی که بین ارزشهای سنتی و مدرن ایجاد شده است، دگرگونی هایی هم در گرایش ها و رفتار افراد، به خصوص دختران نوجوان به وجود آمده است. بنابراین، این پژوهش درصدد است، عوامل موثر بر گرایش نوجوانان به رفتارهای نو در بین دختران دبیرستانی شهرستان میبد را مورد بررسی قرار دهد. روش مورد استفاده در این تحقیق از نوع پیمایش بوده است. داده ها با ابزار پرسش نامه تلفیقی محقق ساخته و استاندارد به دست آمد. جامعه آماری تحقیق، دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر میبد در سال تحصیلی 1394-1393 بود. تعداد 384 نفر به عنوان نمونه بر اساس فرمول کوکران و به روش نمونه گیری طبقه ای متناسب انتخاب شد. اعتبار ابزار به وسیله روش اعتبار محتوا مورد تأیید قرار گرفت. برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. داده ها به کمک نرم افزار آماری spss مورد تحلیل قرار گرفتند. گرایش به رفتارهای نو در چهار بعد تمایل به فعالیت های فراغتی مدرن، تمایل به مدیریت بدن، تمایل به رفتارهای کلامی نو و تمایل به ارتباط با جنس مخالف سنجیده شد. یافته های تحقیق نشان داد که از میان متغیرهای مورد بررسی، سن، رشته تحصیلی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، فردگرایی، مادی گرایی، خردگرایی، عرفی شدن، برابرگرایی جنسیتی، همنوایی با دوستان و نوگرایی والدین رابطه معناداری با میزان گرایش به رفتارهای نو داشتند. نتایج رگرسیون چندگانه از نقش معنادار شش متغیر مادی گرایی، فردگرایی، نوگرایی والدین، برابرگرایی جنسیتی، سن و پایگاه اجتماعی- اقتصادی حمایت کرد که در این میان مادی گرایی، فردگرایی و نوگرایی والدین بیشترین نقش را در تبیین متغیر گرایش به رفتارهای نوجوانان ایفا کرد. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد که متغیرهای مستقل وارد شده در مدل رگرسیون 42 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین کرده است. کلمات کلیدی: نوجوانان، رفتارهای نو، عرفی شدن، فرد گرایی، مادی گرایی
آمنه منصوری مهرآبادی مهناز فرهمند
نقش زن، در حفظ و ارتقای سلامت جسمی، روانی و اجتماعی فرد در خانواده و جامعه بدون جایگزین است و همواره با برعهده داشتن مسئولیت خطیر پرورش نسل آینده در نظام طبیعی و تداوم بخشیدن به این نقش در خانواده و جامعه به گونه ای موثر در روند توسعه اجتماعی نقش دارد. در این راستا مهمترین هدف پژوهش حاضر، آسیب شناسی نقش زنان در جامعه و پیامدهای آن برای خانواده های یزدی است. روش مورد استفاده در این تحقیق، از نوع پیمایشی می باشد؛ داده ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای از 484 نفر از زنان متاهل در شهر یزد گردآوری شده است. اعتبار ابزار به وسیله روش اعتبار محتوا مورد تایید قرار گرفت و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. داده ها به کمک نرم افزار آماری spss مورد تحلیل قرار گرفتند و از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و رگرسیوناستفاده شده بود. در این تحقیق از نظریه اینگلهارت، برچسب زنی، تئوری تعارض اسکانزونی و نظریه نقش برای تدوین مبانی نظری استفاده شده است. متغیرهای مستقل این پژوهش شامل؛ نوع نقش،زمان ایفای نقش، تعداد ساعت، باورهای سنتی و مذهبی، تن آرارایی، بدنامی، فشار روحی و روانی، چندگانگی نقش، تعارض نقش، مصرف گرایی می باشد. یافته های تحقیق نشان داد که از میان متغیرهای مورد بررسی، متغیر نوع نقش، زمان ایفای نقش، مدت زمان ایفای نقش و باورهای سنتی و مذهبی رابطه معناداری با عملکرد خانواده نداشت؛ در حالی که متغیرهای مزاحمت اجتماعی، مصرف گرایی، چندگانگی نقش، تعارضات نقشی، فشارهای روحی و روانی، احساس بدنامی، تن آرایی و نگرش با عملکرد خانواده رابطه داشتند. نتایج رگرسیون چند متغیره از نقش معنادار چهار متغیر باورهای سنتی و مذهبی، چندگانگی نقش، فشارهای روحی و روانی و نگرش در عملکرد خانواده صورت گرفت که در این میان فشارهای روحی و روانی بیشترین نقش را در تبیین متغیر عملکرد خانواده زنان ایفا کرد.