نام پژوهشگر: رضا ولی زاده
رضا ولی زاده محمد کیانپور
در این پایان نامه، کاربرد تبدیلات ویولت دوبعدی را روی تصاویر دوبعدی بررسی می کنیم. تکنیک کلاسیک بوسیله ی تبدیلات فوریه تحقق می یابد. مقایسه ایی بین دو تبدیل ذکر شده بر روی یک تصویر واحد ارائه خواهد شد و خصوصیات کلی این دوتبدیل مطالعه می شود. در فصل آخر، به طور مستقل از سایر فصل ها، یک روش برای فشرده سازی و حذف نویز از تصاویر ارائه می گردد. پایان نامه در شش فصل تهیه و تنظیم شده است. در فصل اول به بررسی تاریخچه ی پردازش تصویر، بیان برخی تعاریف و مفاهیم مرتبط با تصویر و دلایل اهمیت فراوان پردازش تصویر می پردازیم. در ادامه ی این فصل، به طور خلاصه، چند جنبه از پردازش تصویر را معرفی می کنیم. فصل دوم به مطالعه ی سری ها و تبدیلات فوریه و کاربردهای آن بر روی تصاویر دوبعدی اختصاص دارد. در این فصل به طور مختصر، برخی از مقدمات ریاضی ضروری برای ورود به آنالیز فوریه را بیان می کنیم. پس از بیان تاریخجه ی سری ها و تبدیلات فوریه، سری فوریه و تبدیل فوریه را برای توابع یک بعدی بیان می کنیم. در ادامه تئوری ها و قضایایی از آنالیز فوریه را که با تصویر مرتبط است، بررسی می کنیم. کلیه مفاهیم مطرح شده در حالت یک متغیره را به حالت دوبعدی گسترش داده، آن ها را در حالت گسسته، مطرح می کنیم. سرانجام در پایان این فصل، پس از بیان خواص مهم سری های فوریه، به معرفی طیف و زاویه ی فاز می پردازیم. فصل سوم به مفاهیم پنجره و تبدیلات فوریه زمان کوتاه می پردازد. در این فصل، دلایل نقص تبدیل فوریه را با یک مثال نشان داده، بر ضرورت گذر از تبدیل فوریه به تبدیل فوریه زمان کوتاه تأکید می کنیم. سرانجام در پایان این فصل، دلایل ناکارآمدی تبدیل فوریه زمان کوتاه را، به کمک یک مثال نشان داده و بر ضرورت نیاز به تبدیل کارآمدتری نظیر تبدیل ویولت اشاره می کنیم. در فصل چهارم به تئوری موجک ها که مبنایی برای تئوری چند دقتی که یک روش جدید و قدرتمند در تحلیل و پردازش سیگنال ها و تصاویر است، خواهیم پرداخت. در این فصل، پس از بیان تاریخچه ی تبدیل موجک، به معرفی تبدیل موجک گسسته و پیوسته و بیان شرایط لازم جهت معکوس پذیری این تبدیل می پردازیم. در ادامه ی این فصل روش دیگر آشنایی با تبدیل موجک، یعنی آنالیز چند ریزه ساز را بررسی می کنیم. در همین راستا به معرفی فضاهای مقیاس و موجک پرداخته، قضایای مرتبط با این جنبه از تبدیل موجک را بیان می کنیم. در پایان این فصل، به معرفی مختصری از موجک دوبعدی می پردازیم. در فصل پنجم به دنبال اعمال دو تبدیل فوریه و موجک بر روی یک تصویر واحد و مقایسه ی خصوصیات این دو تبدیل هستیم. در فصل ششم، ضمن مروری بر روش svd، از آن برای فشرده سازی و حذف نویز از تصاویر، استفاده می کنیم.
امین صلاحی رضا ولی زاده
جهت بررسی امکان استفاده برگ خرما در تغذیه نشخوارکنندگان و بررسی منابع تغیرات مثل گونه های مختلف و عرض جغرافیایی 3 آزمایش انجام شد. آزمایش اول به منظور مقایسه برگ تعدادی از واریته های خرمای ایران انجام شد. برگ خرما از سه منطقه بوشهر(کبکاب، برهی، حاج باقری، گنتار، شیخالی و نخل نر)، جیرفت (کلوته، مرداسنگ، غنصری، مضافتی و خاصویی ) و طبس (مخلوطی از گونه های موجود در شهرستان طبس) جمع آوری و از نظر ترکیبات شیمیایی و فراسنجه های تولید گاز با علف خشک یونجه (شاهد) مقایسه شد. در آزمایش دوم مقایسه ایی بین سیلاژ برگ خرما با افزودنی های رایج (اوره- ملاس- سود) صورت گرفت. آزمایش سوم نبز به منظور تعیین اثرات تغذیه برگ خرمای خشک و عمل آوری شده بر عملکرد، سلامتی و قابلیت هضم در بزهای شیرده نژاد سانن طراحی شد. برگ خرما یکی از محصولات جانبی کشاورزی عمده و دور ریز در جنوب ایران است. در این آزمایش برگ خرما به 9 بز شیری نژاد سانن در یک طرح مربع لاتین 3×3 تغذیه شد و همه بزها از یک جیره کاملاً مخلوط شامل 40% علوفه و 60% کنسانتره استفاده کردند. جیره های آزمایشی شامل: 1-یونجه(20%)کاه گندم(20%)، 2- یونجه(20%) برگ خرما(20%)، 3-یونجه(20%) سیلاژ برگ خرما با 4 درصد اوره(20%). آزمایش به مدت 63 روز به طول انجامید. نتایج نشان داد که در همه تیمارها بجز گونه شیخالی میزان گاز تولیدی کمتر از یونجه بود و نرخ تولید گاز هم در همه تیمارها تفاوت معنی داری با یونجه داشت (05/0p<). همچنین میزان تولید گاز در تیمارها وابستگی بالایی با میزان تانن در آنها داشت. مصرف ماده خشک در بین تیمارها اختلاف معنی داری نشان داد و1886، 1901 و 2126 به ترتیب برای تیمار 1-3 بود. میانگین تولید شیر و ترکیبات شیر در بین تیمارهای مختلف بدون تغیر باقی ماند. در نتیجه می توان نتیجه گرفت که برگ خرما می تواند در مناطق با کمبود بارش و پوشش علوفه ایی بدون هیچ مشکلی به دام ها تغذیه شود.
مهدی کریمی مقدم رضا ولی زاده
چکیده به منظور تعیین تأثیر روش های عمل آوری شیمیایی یا فیزیکی بر ویژگی های تجزیه ای و گوارش پذیری پوسته آفتابگردان آزمایشاتی در غالب شرایط برون تنی (in vitro) و درون کیسه ای(in situ) انجام گرفت. تیمار های مورد استفاده شامل نمونه های عمل آوری شده پوسته آفتابگردان با محلول های 4 ، 2 و 6درصد هیدروکسید سدیم هر کدام به مدت 5/0 و 48 ساعت، امواج مایکروویو با قدرت 900 وات به مدت 4و 8 دقیقه بود. نتایج این آزمایش نشان می دهد عمل آوری پوسته آفتابگردان از طریق تیمار 6درصد سود به مدت 48 ساعت بطور معنی داری موجب افزایش فراسنجه a (بخش سریع تجزیه)تجزیه پذیری ماده خشک وndf نسبت به تیمار های شاهد و مایکروویو 4 و 8 دقیقه شد(05/0>p). فراسنجه b (بخش کند تجزیه) و فراسنجه c (ثابت نرخ تجزیه)تجزیه پذیری ماده خشک وndf تفاوت معنی داری در بین تیمارها نشان نداد.تجزیه پذیری موثر(ed) ماده خشک برای نمونه های عمل آوری شده با سود 6درصد بمدت 48 ساعت و نیز 6 درصد بمدت نیم ساعت از سایر تیمار ها بالاتر بود(05/0>p). عمل آوری پوسته آفتابگردان بوسیله 6 درصد سود چه بمدت نیم یا 48 ساعت سبب افزایش پتانسیل تولید گاز نسبت به تیمار شاهد شد اما تفاوت معنی دار نبود،در حالیکه دیگر روش های عمل آوری سبب کاهش پتانسیل تولید گاز بطور معنا دار نسبت تیمار شاهد شد(05/0>p)،اما نرخ تولید گاز آنها با تیمار شاهد تفاوت معنی دار نداشتند. بالاترین پتانسیل ناپدید شدن ماده خشک در بین نمونه های آفتابگردان،در روش in vitro عمل آوری شده تیمار های 4 درصد بمدت نیم ساعت،تیمار 6 درصد بمدت نیم ساعت و تیمار 6درصد سود بمدت 48 ساعت را نشان دادند.بیشترین میزان ناپدیدشدن ndf نیز در بین تیمار ها مربوط یه تیمار 4 درصد بمدت نیم ساعت دیده شد که با سایر تیمار ها اختلاف معنی دار داشت(05/0>p). تیمار مایکروویو چه بمدت 4 و یا 8 دقیقه موجب کاهش معنادار ناپدید شدن ndf نسبت به تیمار شاهد شد. ph نمونه های آفتابگردان بطور معنا داری بالاتر از کاه و یونجه بود.در بین نمونه های آفتابگردان عمل آوری شده تیمار های 2درصد سود بمدت نیم ساعت ، تیمار شاهد و تیمار مایکرو ویو بمدت 8 دقیقه بطور معنا داری ph کمتری را نسبت به سایر تیمار های آفتابگردان نشان دادند(05/0>p).
مهدی محمودی ابیانه رضا ولی زاده
هدف از این تحقیق تعیین ترکیب شیمیایی ، تجزیه پذیری شکمبه ای ، آزمایش تولید گاز و آزمایش کشت ثابت در 6 گونه هالوفیت شامل کوشیا ، آرتیپلکس کانیسنس ، اشنان ، هالوکنموم ، نیتراریا و نی بود که بانمونه های کاه و یونجه خشک مقایسه گردید.این مطالعه در 4 مرحله صورت گرفت: 1) ترکیب شیمیایی گونه های مورد مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفت.میزان ndf در گونه نی بالاتر از سایر گونه های شورزیست و یونجه و مشابه به نمونه کاه بود. در حالی که کمترین درصد ndf را گونه اشنان نشان داد. درصد پروتئین خام یونجه و کوشیا و نی به ترتیب بالاتر از نمونه های دیگر بود. میزان خاکستر در گونه اشنان و هالوکنموم به ترتیب حدود 30 و 25 درصد بود که شاید به خاطر خصوصیات گیاهی و تأثیرات محیطی باشد. 2) جهت تعیین مولفه های تخمیر مواد خوراکی از روش تولید گاز استفاده شد. بالاترین میزان حجم گاز تولیدی در پایان 120 ساعت در گونه نی مشاهده گردید و کمترین میزان را گونه های اشنان و هالوکنموم نشان دادند. درحالی که در پایان 24 ساعت بالاترین حجم گاز تولیدی در یونجه مشاهده شد. بالاترین نرخ گاز در یونجه و کمترین نرخ را نیز گونه هالوکنموم نشان داد. 3) جهت تعیین تجزیه پذیری ماده خشک و ndf از کیسه های نایلونی استفاده گردید. بر اساس این آزمایش ، پتانسیل تجزیه پذیری و بخش b ( کند تجزیه ) ماده خشک و ndf در گونه نی بالاتر از سایر گونه ها بود در حالی که تجزیه پذیری موثر یونجه بالاترین مقدار را نشان داد. نرخ تجزیه پذیری گونه نیتراریا بالاتر از تیمارهای دیگر بود ، در حالی که کمترین میزان نرخ در گونه های نی و کاه مشاهده گردید. 4) جهت ارزیابی قابلیت هضم ماده خشک ، ماده آلی و ndf از روش کشت ثابت استفاده شد. میزان قابلیت هضم ماده آلی ، ماده خشک و ndf در یونجه و نی بالاتر از سایر گونه ها بود. در حالی که کمترین میزان این متغیرها در گونه نیتراریا مشاهده گردید. نتایج آزمایش کشت ثابت مشابه نتایج بدست آمده از روش کیسه های نایلونی بود. این نتایج نشان می دهد که گونه های کوشیا ، نی و آرتیپلکس می تواند علوفه های نسبتا" مناسبی برای مناطق خشک در ایران باشند.
سیدمحمد دانش رضا ولی زاده
چکیده این تحقیق به منظور بررسی اثر عمل آوری کاه گندم با اوره و آمونیاک بر میزان مصرف و قابلیت هضم کاه گندم انجام شد. در این تحقیق اثر و مقایسه افزودن اوره و آمونیاک بر سیلاژ کاه گندم در قالب 3 آزمایش جداگانه بررسی شد. در ابتدا کاه گندم با 4% اوره و 4% گاز آمونیاک به طور مجزا سیلو و بعد از مدت 21 روز سیلوها باز، و در هوای آزاد قرار داده و سپس ترکیب شیمیایی کاه های سیلو شده و کاه بدون عمل آوری اندازه گیری شد. آزمایش اول: فراسنجه های تجزیه پذیری کاه های عمل آوری شده بصورت کیسه های نایلونی در زمان های0، 2، 4، 8، 12، 16، 24، 48، 72 و 96 ساعت اندازه گیری شد. آزمایش دوم: پارامتر های تولید گاز کاه های عمل آوری شده در زمانهای 2، 4، 8، 12، 24، 36، 48، 72، 96 و 120 ساعت انجام داده شد. آزمایش سوم: اثر کاه عمل آوری شده با اوره و آمونیاک بر میزان مصرف و قابلیت هضم آن در گوسفند نر بلوچی در قالب یک طرح مربع لاتین بررسی گردید. اثر فراوری بر میزان پروتئین خام، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی در تیمار ها معنی دار بود (p<0/05). بالاترین پروتئین خام در تیمار اوره مشاهده شد. در تجزیه پذیری شکمبه بخش b تحت تأثیر عمل آوری قرار گرفته بود اما بالاترین میزان تجزیه در کاه عمل آوری شده با آمونیاک مشاهده گردید و با تیمار اوره و شاهد دارای اختلاف معنی دار بود (p<0/05). در فراسنجه های تولید گاز، بیشترین تولید گاز در مقایسه با تیمار شاهد در کاه های عمل آوری شده با اوره و آمونیاک بود اما بالاترین نرخ تولید گاز را کاه عمل آوری شده با آمونیاک داشت که دارای اختلاف معنی داری بودند (p<0/05). در آزمایش سوم، به منظور مکمل جیره های غذایی به مقدار مشخص و مساوی از ملاس، پودر گوشت و مکمل های ویتامین ها و مواد معدنی افزوده شد. قابلیت هضم ظاهری کاه ها و مقدار مصرف اختیاری آن در گوسفند نر بلوچی اندازه گیری شد. با استفاده از داده های بدست آمده، شاخص ارزش غذایی تیمار ها برآورد گردید و با هم مقایسه شد. نتایج نشان داد، در اثر عمل آوری کاه با اوره و آمونیاک میزان مصرف اختیاری و قابلیت هضم مواد مغذی کاه در گوسفند افزایش معنی داری داشت (p<0/05). اما بالاترین شاخص ارزش غذایی مربوط به تیمار 3 (کاه عمل آوری شده با آمونیاک) بود که در تغذیه گوسفند مشاهده شد (p<0/05). بر اساس داده های بدست آمده چنین نتیجه می توان گرفت که، عمل آوری کاه گندم با استفاده از گاز آمونیاک نسبت به اوره سبب بهبود بیشتر ارزش غذایی می شود. کلمات کلیدی: اوره، آمونیاک، کاه گندم، قابلیت هضم، تجزیه پذیری، تولید گاز، گوسفند بلوچی.
مجتبی یاری رضا ولی زاده
تعیین مرحله رشد و زمان مناسب چیدن یونجه برای دست یابی به علوفه با کیفیت بهتر در تغذیه گاوهای شیرده با اهمیت است. از این رو، اثر رشد، دوره و زمان چیدن بر خصوصیات مرفولوژیکی و ارزش غذایی یونجه برای پیدا کردن بهترین زمان برداشت در چندین آزمایش مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش اول اثر مرحله رشد (اواخر رویشی، اوایل و اواخر غنچهدهی و اوایل و اواخر گل دهی)، زمان چیدن (ساعت 06:00 و 18:00) و دوره چیدن (بهار، تابستان و پاییز) بر خصوصیات مرفولوژیکی یونجه بررسی شد. نتایج نشان داد که با افزایش مرحله رشد محتوای ماده خشک و تولید علوفه به صورت هوا خشک (گرم/مترمربع) افزایش و نسبت برگ/ساقه و محتوای برگ (گرم/کیلوگرم ماده خشک) کاهش یافت (05/0>p). بیشترین تولید علوفه (کیلوگرم/هکتار) در فصل رشد مربوط به مرحله اوایل غنچهدهی و کمترین مربوط به اوایل رویشی بود (05/0>p). چیدن یونجه در بعدازظهر در مقایسه با صبح نسبت برگ/ساقه و محتوای برگ را افزایش داد و تولید علوفه (کیلوگرم/هکتار) بهار و پاییز مشابه ولی کمتر از تابستان بود (05/0>p). در آزمایش دوم و سوم با افزایش مرحله رشد (از اوایل غنچهدهی تا اوایل گل دهی) محتوای پروتئین خام، انرژی خالص نگهداری، رشد و شیردهی (بر اساس مدل nrc)، تجزیه پذیری پروتئین خام، ماده آلی و الیاف نامحلول در شوینده خنثی کاهش و بخش غیر قابل تجزیه این مواد مغذی افزایش یافت (05/0>p). بخش پروتئین حقیقی با سرعت تجزیه متوسط (pb2؛ بر اساس روش cncps) در مرحله اوایل گلدهی در مقایسه با مرحله اوایل و اواخر غنچهدهی کمتر بود (05/0< p). با استفاده از نسخه 2001 مدل nrc و نسخه 1994 سیستم dve/oeb، پروتئین حقیقی قابل جذب در روده (dve؛ 08/0=p) و توازن پروتئین تجزیه پذیر در شکمبه (oeb؛ 05/0>p) با افزایش مرحله رشد کاهش یافت. چیدن در بعد از ظهر در مقایسه با صبح کل کربوهیدرات های محلول در اتانول (tesc)، pb2، پروتئین حقیقی، محتوای انرژی خالص نگهداری، رشد و شیردهی (بر اساس مدل nrc)، نرخ تجزیه پذیری الیاف نامحلول در شوینده خنثی، سنتز پروتئین میکروبی از سوبسترای انرژی در شکمبه و جذب آن در روده (بر اساس مدل nrc) را افزایش و بخش سریع تجزیه پروتئین خام (pa؛ بر اساس cncps) را کاهش داد (05/0>p). در آزمایش چهارم دوره چیدن (اواخر بهار در مقایسه با اوایل تابستان) بر جایگاه هضم نیتروژن (بر اساس cncps) و غلظت tesc یونجه موثر بود (05/0>p). قابلیت تخمیر در روش تولید گاز با افزایش مرحله رشد یونجه و در یونجه چیده شده در بعدازظهر در مقایسه با صبح بهبود پیدا کرد (05/0>p). در آزمایش پنجم زمان چیدن یونجه بر ساختار مولکولی پروتئینها و کربوهیدراتها اندازه گیری شده با طیف سنجی ftir موثر نبود. با افزایش مرحله رشد ساختارهای مولکولی نسبت مارپیچ آلفا/صفحات بتا کاهش یافت و نسبت آمید 1/آمید 2 افزایش یافت (05/0?p). ساختار مولکولی نسبت مارپیچ آلفا/صفحات بتا و نسبت کربوهیدراتهای ساختاری (بتا گلوکانها، سلولز و همی سلولز)/کل کربوهیدراتها همبستگی مثبت (60/0?r؛ 05/0>p) و نسبت آمید 1/آمید 2 همبستگی منفی (62/0-?r؛ 05/0>p) با قابلیت دسترسی مواد مغذی یونجه خشک برای نشخوارکنندگان داشت. در آزمایش ششم گاوهای شیری هلشتاین تغذیه شده با جیرههای کاملا مخلوط حاوی یونجه چیده شده در بعدازظهر در مقایسه با صبح قابلیت هضم و پروتئین خون بیشتر و دفع نیتروژن (گرم/روز) کمتری از طریق مدفوع داشتند و اثر زمان چیدن بر عملکرد گاوها به مرحله رشد بستگی داشت (05/0>p). قابلیت دسترسی مواد مغذی در جیره حاوی یونجه چیده شده در اوایل غنچهدهی در مقایسه با اواخر غنچهدهی و اوایل گلدهی برای گاوهای شیرده بیشتر بود و چیدن در بعدازظهر در اوایل گلدهی تاثیر معنی دارتری بر عملکرد گاوها داشت (05/0>p). به طور کلی نتایج بیان میکنند که چیدن یونجه در اوایل غنچهدهی و در بعدازظهر برای تولید علوفه با کیفیت بهتر مناسبتر است.
رشید صفری رضا ولی زاده
چکیده به منظور تولید ریزکپسول های روغن ماهی و بررسی تأثیر ریزکپسول های تولید شده بر عملکرد تولیدی دام چهار سری آزمایش طراحی شد. در مرحله اول هدف بررسی تأثیر ترکیبات فنولی مختلف بر روی پروتئین آب پنیر مورد استفاده در ساختار دیواره ریزکپسول ها و امولسیون روغن ماهی بود. غلظت های مختلف اسید تانیک و اسید گالیک در محلول 3% آب پنیر مورد استفاده قرار گرفت. 2 میکرون و منحنی های طیف / نتایج پراکنش اندازه ذرات، قطر متوسط ذرات و تغییرات مقادیر وزنی ذرات پروتئین آب پنیر بزرگ تر از 5 به طوری که در تیمار حاوی 300 .(p<0/ سنجی مادون قرمز فوریه نشان دهنده تأثیر معنی دار ترکیبات فنولی بر ساختار پروتئینی بود ( 05 4 میکرومتر افزایش یافت / 1 میکرومتر برای تیمار فاقد فنول به 21 / میلی گرم اسید تانیک، قطر متوسط ذرات به طور معنی داری از 64 ساخت ph در آزمایشات مربوط به امولسیون روغن ماهی نسبت بهینه کنسانتره پروتئین آب پنیر و اسید تانیک و همچنین .(p<0/05) در اندازه قطر قطرات (p<0/ امولسیون بررسی شد. تا سطح 25 درصد (وزنی/ وزنی) پودر پروتئین آب پنیر روند کاهشی معنی دار ( 05 0 میکرومتر / 0 میکرومتر در سطح 10 درصد پودر پروتئین آب پنیر به 47 / روغن در امولسیون روغن ماهی مشاهده شد. به طوری که از 67 در سطح 25 درصد پودر پروتئین آب پنیر رسید. سطح بهینه استفاده از اسید تانیک در امولسیون روغن ماهی 300 میلی گرم به ازای هر گرم تعیین شد. سری دوم آزمایشات ph= بهینه برای حداکثر واکنش اسید تانیک با ساختارهای پروتئینی 9 ph پروتئین به دست آمد و بررسی کیفی ریزکپسول های روغن ماهی و شرایط بهینه انبارداری ریزکپسول ها بود. تیمارها آزمایشی شامل: کنترل (ریزکپسول تهیه شده 300ca 300 (ریزکپسول حاوی اسید تانیک) و t2 ،300t از امولسیون اولیه حاوی روغن ماهی و کنسانتره پودر آب پنیر)، 1 300 به صورت صنعتی و بقیه تیمارها به صورت آزمایشگاهی تولید شد. t (ریزکپسول حاوی اسید تانیک و کلرید کلسیم) بود. تیمار 2 300 نسبت به سایر تیمارهای تولیدشده به روش آزمایشگاهی بود. نتایج t نتایج آزمایشات انبارداری نشان دهنده عملکرد بهینه تیمار 1 300 نداشت که نشان دهنده شرایط مناسب تولید نیمه صنعتی این تیمار بود. از t 300 اختلاف معنی دار با تیمار 1 t حاصل از تیمار 2 طرفی میزان اکسیداسیون اولیه اسیدهای چرب در شرایط بهینه نگهداری (دمای 25 درجه سانتی گراد و رطوبت 11 درصد) در تیمار 0 درصد از کل چربی کپسوله شده رسید. سری سوم آزمایشات به / 2 به 47 / 300 نسبت به کنترل کاهش معن یداری یافت و از 68 t1 صورت آزمایشگاهی جهت بررسی مقاومت انواع ریزکپسو لهای روغن ماهی در شکمبه و میزان خروج روغن از این ریزکپسول ها و تأثیر آن ها بر تولید گاز و قابلیت هضم در شرایط شکمبه در مقایسه با تیمارهای حاوی روغن ماهی محافظت نشده بود. تیمارهای آزمایشی در 300 با زمان انکوباسیون 24 ساعت بود. میزان ca 300 و t بررسی مقاومت انواع ریزکپسول های روغن ماهی در شکمبه شامل: کنترل، 1 7 و 12 درصد و در ، به ترتیب 74 (ph=6/ شکمبه ( 4 ph 300 تحت شرایط ca 300 و t خروج روغن ماهی از ریزکپسول های کنترل، 1 59 و 67 درصد از کل روغن ماهی کپسوله شده بود. در آزمایشات قابلیت هضم ماده خشک و ، به ترتیب 74 (ph=2/ شیردان ( 3 ph تولید گاز تیمارها شامل: تیمار کنترل (فاقد افزودنی) در مقایسه با 7 تیمار دیگر با 24 و 72 ساعت زمان انکوباسیون بود. تیمارهای حاوی ریزکپسول اسید تانیکی بهترین عملکرد تولید گاز را در مقایسه با سایر تیمارها نسبت به تیمار کنترل داشت. تجزیه پذیری ماده خشک در در سری چهارم آزمایشات ریزکپسول روغن .(p>0/ تیمار حاوی ریزکپسول اسید تانیکی با تیمار کنترل اختلاف معن یداری نداشت ( 05 3 در دو دوره آزمایشی 30 × ماهی در تغذیه بزهای شیرده سانن استفاده شد. تعداد 12 رأس بز شیرده سانن در قالب یک طرح چرخشی 2 روزه مورد آزمایش قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل: کنترل (بدون افزودنی روغن ماهی و یا ریزکپسول روغن ماهی)، روغن ماهی ریزپوشانی شده ( 2 درصد روغن ماهی ریزپوشانی شده در 6 درصد پودر آب پنیر تیمارشده) و روغن ماهی ( 2 درصد روغن ماهی و 6 درصد پودر آب پنیر) بود. نتایج نشان داد که غلظت اسید ایکوزاپنتاانوئیک، اسید دوکوزاپنتاانوئیک و اسید دوکوزاهگزاانوئیک پلاسما به 2 برابر افزایش / 2 و 5 ، 10 و 13 برابر و نسبت به تیمار روغن ماهی 20 ، عنوان اسیدهای چرب امگا 3 نسبت به تیمار کنترل به ترتیب 20 0 درصد در تیمار حاوی روغن / 1 و 37 /5 ،0/ 0 و صفر درصد برای تیمار کنترل به 81 /08، 0/ یافت. این اسیدهای چرب در چربی شیر از 35 0 درصد در تیمار حاوی روغن ماهی محافظت نشده رسید. با توجه به نتایج، مکمل سازی روغن / 0 و 17 /46 ،0/ ماهی ریزپوشانی شده و 34 ماهی بخصوص به صورت ریزکپسوله شده باعث تغییر ترکیب اسیدهای چرب خون و شیر دام مصرف کننده شد و مقدار اسیدهای چرب امگا 3 را در تولیدات دامی افزایش داد. افزایش این اسیدهای چرب در تیمار حاوی روغن ماهی ریزکپسوله شده نشان دهنده تأثیر مثبت کپسوله کردن جهت محافظت اسیدهای چرب غیراشباع از بیوهیدروژناسیون میکروبی شکمبه است.
مجتبی بشارتیان رضا ولی زاده
در این مطالعه اثرات سطوح مختلف پودر و عصاره آلوئهورا بر عملکرد رشد، پاسخ ایمنی و پارامتر های خون در جوجه های گوشتی طی 42 روز انجام شد. تعداد 125 قطعه جوجه یک روزه (راس-308) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با 5 تیمار، 5 تکرار (5 قطعه/تکرار) استفاده شد. تیمارها شامل: جیره پایه (کنترل)، جیره پایه+%5/0 پودر آلوئهورا، جیره پایه+%1 پودر آلوئهورا، جیره پایه+ ml/l15 عصاره آلوئهورا و جیرهپایه+ml/l 30 عصاره آلوئهورا بودند. میزان مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی در طی 5 دوره آزمایشی اندازه گیری شدند. در سن 14 روزگی تست ازدیاد حساسیت برای 2 پرنده از هر پن انجام شد. برای ارزیابی تیتر آنتی بادی علیه srbc میزان ml 5/0 محلول %10 srbc در روزهای 28 و 35 آزمایش به عضله سینه دو قطعه جوجه از هر تکرار تزریق گردید و خونگیری در روزهای 35 و 42 انجام شد. نمونههای خون برای تعیین میزان گلوکز، کلسیم، پروتئین تام، تری گلیسرید و کلسترول استفاده گردید. در روز 42، وزن زنده، لاشه و اعضای درونی بدن توزین شدند. نتایج نشان داد، پودر (%5/0) در 11-25 روزگی و عصاره آلوئهورا ml/l) 15) در 11-24، 25-42 و 0-24 روزگی سبب افزایش وزن بدن شدند (p<0.05). همچنین ضریب تبدیل در سطح ml/l 30 عصاره در دورههای 11-24 و 0-24 روزگی افزایش معنیداری نشان داد. ضخامت پرده بین انگشتان پا را در 8 ساعت اول، دوم و سوم پس از تزریق فیتوهماگلوتنین-p در تیمارها افزایش نشان داد (p<0.01). ایمنوگلوبولین کل در 35 روزگی افزایش یافت (p<0.05). میزان تری گلیسیرید در 42 روزگی کاهش یافت (p<0.05). سطوح آنزیم های ast وalt در 35 و 42 روزگی تفاوتی نشان ندادند. مصرف آلوئهورا در جوجههای گوشتی در سطح %5/0 پودر و ml/l 15 عصاره سبب بهبود عملکرد رشد گردید؛ و همه تیمارهای آلوئهورا باعث افزایش پاسخ ایمنی شدند.
محمد هادی اعظمی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی اثر ساپونین بر عملکرد نشخوارکنندگان سه آزمایش طراحی شد. در آزمایش اول اثر ساپونین بر فراسنجه های تولید گاز مورد بررسی قرار گرفت. نرخ تولید گاز در شیشه های گروه شاهد نسبت به شیشه های حاوی سطوح پایین ساپونین (72 میکرولیتر از محلول ساپونین) و حاوی سطوح بالای ساپونین (108 میکرولیتر از محلول ساپونین) بیشتر بود و مقدار b برای گروه های بدون ساپونین، حاوی سطح پایین ساپونین و حاوی سطح بالا ساپونین به ترتیب 75/207، 14/165 و 66/183 و مقدار c 04/0، 03/0 و 03/0بود. در آزمایش دوم اثر ساپونین بر قابلیت هضم خوراک، فاکتورهای خونی و فراسنجه های تخمیر شکمبه گوسفندان نر بلوچی مورد بررسی قرار گرفت. تغذیه اجباری سطوح (t1) 0، (t2) 100 و (t3)200 (mg/kg dmi) ساپونین تاثیر معنی داری بر قابلت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، ndf و adf نداشت. فاکتورهای خونی اوره، تری گلیسیرید و گلوکز خون تحت تاثیر تیمار های آزمایشی قرار نگرفت اما سطح کلسترول خون در t3 به طور معنی داری از t1 پایین تر بود )05/0 .(p<نیتروژن آمونیاکی شکمبه در زمان های 0 (قبل از خوراک)، 2 و 4 ساعت بعد از خوراک تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. حضور ساپونین در شکمبه گوسفندان نر بلوچی موجب بروز تفاوت معنی داری در میزان نیتروژن آمونیاکی و روند ph شکمبه گوسفندان بلوچی نشد. در آزمایش سوم اثر سطوح 0 (t1)، 36 (t2) و 54 (t3) (mg/kg dmi) ساپونین بر متابولیت های خونی، فراسنجه های تخمیر شکمبه، مصرف خوراک، روند رشد و ضریب تبدیل خوراک بزغاله های سانن مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی اثری بر سطح اوره، تری گلیسیرید و گلوکز خون نداشت اما سطح کلسترول t2 و t3بطور معنی داری از t1 کمتر بود )05/0 .(p<نیتروژن آمونیاکی و ph شکمبه بزغاله ها در زمان های مختلف تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. مصرف خوراک، روند رشد و ضریب تبدیل خوراک بین t1، t2 و t3 از لحاظ آماری تفاوت معنی داری نداشت.
علیرضا ایوبی جواد آرشامی
آنغوزه حاوی ترکیباتی نظیر سزکویی ترپن ها و کومارین ها است که در طب سنتی برای درمان اختلالات عصبی، صرع، آسم و بیماری های گوارشی استفاده شده است. وجود ترکیبات گوگردی سبب بروز خواص آنتی اکسیدانی مفیدی در آنغوزه می گردد. بدین منظور اثرات سه دوز عصاره آبی- الکلی آنغوزه بر پارامترهای خون و عملکرد تولید مثلی در رت های نر بالغ ویستار در یک طرح کاملا تصادفی مورد آزمایش قرار گرفت. تعداد 32 سر رت به طور تصادفی به 4 گروه 8 تایی تقسیم شد. تیمارهای آزمایشی شامل: (کنترل)، 75، 150 و 300 میلی گرم عصاره آنغوزه به ازای هر کیلوگرم وزن بدن رت ها بود که روزانه به صورت تزریق داخل صفاقی و به مدت 14 روز مورد استفاده قرار گرفت. در روز 15 آزمایش، خونگیری از قلب رت ها به منظور سنجش پارامترهای خون شامل لیپید ها، آنزیم ها و هورمون ها انجام شد. برای مطالعه فعالیت های اسپرماتوژنز، بیضه راست در روز 15 آزمایش جدا گردید و پس از مراحل بافت شناسی، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که دوز 300 میلی گرم در کیلوگرم عصاره سبب افزایش سطوح گلوکز، کلسترول، آنزیم های ast و alt گردید (05/0p<). میزان تری گلیسرید سرم در رت های دریافت کننده 75 میلی گرم در کیلوگرم عصاره نسبت به سایر تیمارها، کاهش یافت (05/0p<). افزایش دوز عصاره آنغوزه، ضخامت لایه های سلولی لوله سمنیفروس را کاهش داد (05/0p<). همچنین تعداد سلول های لایدیگ و سرتولی تحت تاثیر دوزهای 150 و 300 میلی گرم عصاره آنغوزه کاهش نشان داد (05/0p<). دوز 300 میلی گرم در کیلوگرم عصاره آنغوزه سبب افزایش سطوح آنزیم های ast و alt و کاهش سطح تستوسترون خون گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که دوز 300 میلی گرم در کیلوگرم عصاره آنغوزه سبب تخریب و کاهش فعالیت بافت اسپرماتوژنز و سمیت کبدی توام با افزایش آنزیم های کبدی در رت ها شد؛ این در حالی بود که سطح 75 میلی گرم در کیلوگرم عصاره سبب بهبود عملکرد رت ها در فراسنجه های مذکور شد.
محمد نوروزی علیرضا هروی موسوی
اثر منبع انرژی به شکل جیره های لیپوژنیک یا گلوکوژنیک در دوره انتقال بر عملکرد های تولیدی و تولید مثلی گاوهای هلشتاین تازه زا در سه آزمایش مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش اول، 36 رأس گاو چند شکم زایش بطور تصادفی و در قالب یک طرح آزمایشی کاملاً تصادفی در سه گروه آزمایشی قرار گرفتند. همه حیوانات از 21 روز قبل از تاریخ تخمینی زایمان یک جیره یکسان گلوکوژنیکی را مصرف کردند. پس از زایمان، گاوها تا روز 42 شیردهی جیره گلوکوژنیکی دریافت کردند (گروه ggg) یا جیره غذایی آنها در روز های 1 (گروه gll) و یا 21 (گروه ggl) شیردهی به جیره غذایی لیپوژنیک تغییر داده شد و تا روز 42 شیردهی جیره های مذکور را مصرف نمودند. پس از زایمان، برای گاوهای گروه gll ماده خشک مصرفی بطور معنی دار(05/0p<) و وزن بدن، نمره بدنی، تولید شیر و مقدار پروتئین و لاکتوز شیر بطور غیر معنی دار کمتر (1/0p<) بود. در هفته های 5 و 6 شیردهی، توازن انرژی برای حیوانات گروه gll منفی تر بود (05/0p<). غلظت های ast، کلسترول و اوره خون برای گاوهای گروه gll بیشتر بود (05/0p<). درگروه ggg غلظت گلوکز بیشتر (05/0p<) ولی غلظت های bhba و nefa کمتر (05/0p<) بود. تعداد فولیکول های بزرگتر از 10 میلی متر برای گاوهای گروه ggg بیشتر (05/0p<) بود. تعداد روز تا تخمک اندازی و قطر دهانه رحم در گروه آزمایشی gll بیشتر (05/0p<) بود. نتایج این آزمایش نشان داد که با یک جیره قبل از زایش گلوکوژنیکی، شروع خوراک لیپوژنیکی بلافاصله پس از زایمان بر توازن انرژی، تعادل متابولیکی و دینامیک فولیکولی اثر منفی خواهد داشت. در آزمایش دوم، 36 رأس گاو چند شکم زایش بطور تصادفی و در قالب یک طرح آزمایشی کاملاً تصادفی در سه گروه آزمایشی قرار گرفتند. همه حیوانات از 21 روز قبل از تاریخ تخمینی زایمان یک جیره یکسان لیپوژنیکی را مصرف کردند. پس از زایمان، گاوها تا روز 42 شیردهی جیره لیپوژنیکی دریافت کردند (گروه lll) یا جیره غذایی آنها در روز های 1 (گروه lgg) و یا 21 (گروه llg) شیردهی به جیره غذایی گلوکوژنیک تغییر داده شد و تا روز 42 شیردهی جیره های مذکور را مصرف نمودند. در گروه آزمایشی lgg، تولید شیر و مقدار پروتئین و لاکتوز شیر بیشتر (05/0p<) ولی نسبت چربی به پروتئین شیر، نسبت ماده خشک مصرفی به تولید شیر و غلظت bhba خون کمتر (05/0p<) از سایر گروه ها بود. تغذیه گاوهای شیری با استراتژی lgg موجب افزایش (05/0p<) قطر اولین فولیکول غالب و نیز تعداد فولیکول های بزرگتر از 10 میلی متری شد. نتایج این آزمایش نشان داد که با یک جیره لیپوژنیکی قبل از زایش ، شروع جیره گلوکوژنیکی بلافاصله پس از زایش تعادل متابولیکی، تولید شیر و دینامیک فولیکولی گاوهای شیری را بهبود داد. در آزمایش سوم، 24 رأس گاو چند شکم زایش بطور تصادفی و در قالب یک طرح آزمایشی کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایشی قرار گرفتند. گاوها از هفته 3 قبل از زایش با یک جیره غذایی لیپوژنیک (گروه lg) یا گلوکوژنیک (گروه gg) تغذیه شدند. پس از زایمان به تمام گاوها یک جیره غذایی یکسان گلوکوژنیکی به مدت 8 هفته خورانده شد. مصرف خوراک، نمره بدنی، تولید شیر، مقدار ترکیبات شیر و توازن انرژی حیوانات تحت تأثیر رژیم های غذایی قبل از زایش قرار نگرفت. غلظت های سرمی کلسترول و nefa در هر دو دوره قبل و بعد از زایش در خون گاوهای گروه gl بطور معنی دار (05/0p<) بیشتر بود. جیره های قبل از زایمان اثر معنی داری بر جمعیت کلاس های مختلف فولیکولی نداشت. با این حال طی 100 روز اول شیردهی، درصد گاوهای آبستن در گروه gg از نظر عددی بیشتر بود. نتایج این آزمایش اثر مثبت مصرف قبل از زایش خوراک گلوکوژنیکی، بر تعادل متابولیکی و تا حدودی درصد آبستنی را بطور نسبی تأیید کرد. بطور کلی نتایج این رساله نشان داد که تغذیه گاوهای شیری با یک جیره گلوکوژنیک از هفته 3 قبل از زایش و ادامه استفاده از این جیره غذایی تا پایان هفته ششم شیردهی، موثرترین برنامه غذایی جهت بهبود توازن انرژی و تعادل متابولیکی و نیز ارتقاء عملکرد های تولیدی و تولید مثلی بود.
سید علی دهقان منشادی رضا ولی زاده
این تحقیق به منظور بررسی اثر عمل آوری کاه گندم با گاز آمونیاک و آب بر ارزش غذایی آن و عملکرد تلیسه های در حال رشد هلشتاین تغذیه شده با کاه عمل آوری شده و مکمل های پروتئینی انجام شد. کاه گندم با مقدار 4 درصد گاز آمونیاک و سطوح 0، 20، 40، 60، 80، 100، 120، 160، 180 و 200 درصد آب به مدت 28 روز عمل آوری شد. فراسنجه های تولید گاز در زمان های 2، 4، 6، 8، 12، 24، 48، 72، 96 و 120 ساعت اندازه گیری گردید. در آزمایش حیوانی اثر نوع مکمل پروتئینی به همراه کاه عمل آوری شده با 4 درصد آمونیاک و 60 درصد آب بر عملکرد تلیسه های هلشتاین تعیین شد. در این آزمایش از طرح کاملا تصادفی با 3 تیمار و 5 تکرار استفاده شد. جیره های آزمایشی شامل 20 درصد یونجه خشک، 40 درصد کاه گندم عمل آوری شده و 40 درصد کنسانتره با منابع پروتئینی مختلف (کنجاله تخم پنبه دانه، کنجاله تخم پنبه دانه با پودر گوشت و پودر گوشت) بودند. تاثیر عمل آوری کاه با گاز آمونیاک به همراه سطوح مختلف آب بر پروتئین خام، ndf، adf و فراسنجه های تولید گاز نسبت به کاه عمل آوری نشده معنی دار بود (05/0< p). بیشترین میزان پروتئین خام مربوط به کاه آمونیاکی شده به همراه 60 درصد آب بود. تلیسه های تغذیه شده با تیمارهای مختلف از نظر افزایش وزن روزانه و ابعاد بدن تفاوت معنی داری نداشتند (05/0> p). ضریب تبدیل غذایی در تیمار 2 نسبت به دو تیمار دیگر اختلاف معنی دار داشت (05/0< p). تیمارهای آزمایشی از لحاظ قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و سایر مواد مغذی به جز پروتئین خام تفاوت معنی داری نداشتند. نیتروژن آمونیاکی شکمبه در تیمار 1 نسبت به دو تیمار دیگر به طور معنی داری بیشتر بود. نتایج این پژوهش نشان داد که افزودن آب قبل از عمل آوری کاه با گاز آمونیاک سبب بهبود در کیفیت کاه عمل آوری شده می شود و همچنین جایگزین کردن سطحی از منبع پروتئینی جیره با پروتئین غیر قابل تجریه در شکمبه سبب استفاده بهتر تلیسه ها از کاه آمونیاکی شده می شود.
محسن کاظمی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی اثرات دو آفت کش ارگانوفسفره دیازینون و فوزالون(با و بدون بنتونیت سدیم) بر عملکرد نشخوارکنندگان در شرایط برون تنی و درون تنی و روند تجزیه پذیری بقایای آن ها در یونجه، 6 آزمایش انجام شد. در آزمایش اول، بقایای فوزالون و دیازینون با استفاده از روش gc-mass در یونجه تازه، انبار شده بصورت خشک و سیلو شده با فواصل زمانی مختلفی بعد از سمپاشی، تعیین گردید. نتایج نشان داد که میزان 50dt برای فوزالون در یونجه تازه، انبار شده بصورت خشک و سیلو شده به ترتیب برابر با 34/4 (روز)، 1/11 (هفته) و 47/2 (هفته) بود و برای دیازینون به ترتیب برابر با 62/3 (روز)، 4/4 (هفته) و 46/1 (هفته) بود. این آزمایش نشان داد که بقایای فوزالون در یونجه تازه، انبار شده بصورت خشک و سیلو شده نسبت به دیازینون با ثبات تر بود. در آزمایش دوم، برخی پارامترهای تخمیرپذیری به روش تولید گاز و کشت ثابت، تحت تاثیر سطوح مختلف فوزالون و دیازینون قرار گرفت، به طوری که بیشترین اثرات ممانعت کنندگی بر تخمیر در اثر کاربرد مقادیر بالاتر آن ها (بویژه 1000 پی پی ام) مشاهده گردید و به نظر می رسد که اضافه کردن مقادیر صفر تا 100 پی پی ام به محیط کشت برای فرآیندهای تخمیری اثرات منفی نداشته باشد. همچنین، اضافه کردن بنتونیت سدیم به محیط کشت، باعث کاهش معنی داری در میزان تولید گاز در زمان های مختلف انکوباسیون (24، 48 و 96 ساعت) گردید (05/0>p)، ولی در مقابل، میزان ناپدید شدن ماده خشک از یک روند کاملا صعودی برخوردار بود به طوری که این مقدار برای تیمار حاوی فوزالون در زمان 24 ساعت انکوباسیون، افزایش معنی داری را نشان داد (05/0>p). همچنین، کاربرد بنتونیت باعث کاهش معنی داری (05/0>p) در غلظت نیتروژن آمونیاکی محیط کشت گردید. افزایش مقادیر فوزالون و دیازینون از صفر تا 1000 پی پی ام باعث کاهش معنی داری در غلظت نیتروژن محیط کشت گردید (05/0>p). در آزمایش سوم، کاربرد مقادیر بالای فوزالون و دیازینون (بویژه 6/5 میلی گرم)، باعث کاهش معنی دار در پتانسیل تجزیه پذیری ماده خشک (a+b) گردید (05/0>p) و سایر پارامترها تحت تاثیر این دو آفت کش قرار نگرفتند. افزودن بنتونیت سدیم، تاثیری بر پارامترهای تجزیه پذیری نداشت. در آزمایش چهارم، نتایج حاصل از روش real time pcr نشان داد که با افزایش سطح آفت کش ها از صفر تا 500 پی پی ام، کل جمعیت پروتوزوآ و باکتری های بوتریویبریو فیبریسالونس نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری یافت (05/0>p). همچنین، کاربرد بنتونیت سدیم، تاثیر معنی داری بر کل جمعیت پروتوزوآ و باکتری های بوتریویبریو فیبریسالونس نداشت ولی با این وجود، از لحاظ عددی جمعیت پروتوزوآ نسبت به گروه شاهد کاهش یافت. آزمایش پنجم نشان داد که فوزالون قادر است از طریق تجویز خوراکی(280 میلی گرم در روز) در جیره میش های بلوچی، به شیر (با نرخ انتقال 22/0 درصد) و گوشت (به مقدار472/0 پی پی ام) انتقال یابد. همچنین، کاربرد بنتونیت سدیم در جیره، باعث کاهش معنی داری در انتقال فوزالون به شیر به میزان 27/91 درصد گردید (05/0>p). فعالیت آنزیم استیل کولین استراز پلاسمای خون، شاخص mchc، هموگلوبین و کل گلبول قرمز خون تحت تاثیر مصرف فوزالون قرار گرفت و نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>p). همچنین، بنتونیت سدیم، باعث افزایش معنی داری در میزان چربی شیر، تولید شیر، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی نسبت به تیمار شاهد گردید. غلظت نیتروژن آمونیاکی نیز با مصرف بنتونیت به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>p). دفع فوزالون از مدفوع و ادرار میش های بلوچی زمانیکه از بنتونیت سدیم در جیره آن ها استفاده گردید، به طور معنی داری افزایش یافت (05/0>p). آزمایش ششم نشان داد که امکان انتقال فوزالون از طریق مصرف خوراک آلوده، به شیر(با ضریب انتقال 35/1 درصد) گاوهای شیری هلشتاین وجود دارد. کاربرد بنتونیت سدیم در جیره نیز باعث کاهش معنی داری در انتقال فوزالون به شیر به میزان 56/40 درصد گردید و دفع آنرا از مدفوع و ادرار بطور معنی داری افزایش داد (05/0>p). در مجموع کاربرد بنتونیت سدیم در جیره، باعث افزایش معنی داری در عملکرد حیوان (از طریق افزایش قابلیت هضم ماده خشک و آلی و افزایش تولید شیر) گردید. به طور کلی افزودن عوامل جاذب سموم (از قبیل بنتونیت سدیم)، در شرایطی که خوراک مصرفی نشخوارکنندگان، آلوده به آفت کش ها شده است، می تواند راهکار مفیدی برای حفظ سلامت دام ها و افزایش عملکرد نشخوارکنندگان باشد.
سید احسان غیاثی رضا ولی زاده
توان آنتی اکسیدانی هسته انار در مقابلروغن سویای اکسید شده در چهار آزمایش برون تنی و درون تنی با استفاده از بز های شیری سانن آبستن در بازه پیرامون زایش مورد مطالعه قرار گرفت. تغییرات اکسیداتیو در روغن سویا طی فرآیند اکسیداسیون حرارتی در آزمایشگاه در تقابل با اثر آنتی اکسیدانی پسماند های کشاورزی مورد ارزیابی قرار گرفت. به منظور مطالعه اثر تیمار ها بر ویژگی های تخمیر شکمبه ای از کشت ثابت و روش تولید گاز در آزمایشگاه استفاده شد. 18 راس بز شیری سانن با وزن اولیه 9 ± 47 کیلوگرم در قالب 2 طرح کاملاً تصادفی با اندازه گیری های تکرار شده در زمان به مدت 21 روز قبل از زایش تا 3 روز پس از زایش پیش بینی شده به صورت تصادفی به تیمارهای 1 و2) جیره پایه و 4 درصد ماده خشک، روغن خام تازه یا اکسید شده سویا و 3) جیره پایه و 4 درصد روغن خام اکسید شده سویا و 8 درصد ماده خشک، هسته انار اختصاص یافت. برای بررسی پایداری اثر تیمار ها بر فراسنجه های التهابی، آنتی اکسیدانی و آنزیمی، سه روز پس از زایش به مدت 2 هفته جیره های آزمایشی با یک جیره یکسان جایگزین شد. بر اساس نتایج محتوای پراکسید روغن سویا در اثر دما و مدت حرارت دهی به طور معنی داری افزایش یافت. در اثر اکسیداسیون، کل اسیدهای چرب اشباع و غیر اشباعبه طور معنی داری به ترتیب افزایش و کاهش یافت. عصاره متانولی هسته انار به طور معنی داری بالاترین میزان ترکیبات پلی فنولی، فعالیت خنثی سازی رادیکال های آزاد و ممانعت از اکسیداسیون را در میان پسماند های مورد مطالعه نشان داد. هسته انار از فیبر، پروتئین خام، عصاره اتری، مس، روی و توانایی اسیدی کننده قابل توجهی در مقایسه با سایر پسماند برخوردار بود. تیمار 2 کل گاز تولیدی ، دی اکسید کربن، تجزیه پذیری ماده خشک، پروتئین میکروبی، نسبت مولی پروپیونات، کل اسید های چرب فرار، انرژی قابل متابولیسم و قابلیت هضم ماده آلی را کاهش و درصد متان، فاز تأخیر و نسبت مولی بوتیرات و استات را در مقایسه با تیمار 1 افزایش داد. در اثر تیمار 3 فراسنجه های مذکور به نفع تخمیر بهینه شکمبه ای بهبود یافت. قابلیت هضم ریز مغذی ها، نیتروژن آمونیاکی شکمبه و مصرف اختیاری خوراک در دام های مورد آزمایش، به طور معنی داری در اثر تیمار 2 و 3 نسبت به سایر تیمار ها به ترتیب کاهش و افزایش یافت. شاخص اسیدیته ادرار در اثر تیمار 3 به طور معنی داری نسبت به سایر تیمار ها کاهش یافت. تیمار 2 باعث افزایش معنی دار حجم ادرار و کاهش معنی دار رطوبت و حجم گلوله مدفوع در مقایسه با سایر تیمار ها گردید. غلظت تری یودو تیرونین و کراتینین خون در اثر تیمار های 2 و3 به طور معنی داری نسبت به تیمار 1 کاهش یافت. غلظت گلوکز خون در اثر تیمار 2 به طور معنی داری کاهش و در اثر تیمار 3 میل به افزایش نشان داد. غلظت بتا هیدروکسی بوتیرات خون در اثر تیمار 2 روند افزایشی و در اثر تیمار 3 میل به کاهش داشت. متابولیسم انواع کلسترول با توجه به ماهیت تیمار ها به طور معنی داری نوسان داشت. فاکتور روماتوئید، پروتئین التهابی فاز حاد، مالون دی آلدهید، ظرفیت آنتی اکسیدانی خون، فعالیت آنزیم های آلکالین فسفاتاز، کراتین کیناز، آلانین آمینوترانسفراز و لاکتات دهیدروژناز، در اثر تیمار 2 الگوی افزایشی و در اثر تیمار 3 روند کاهشی نشان داد. دو هفته پس از اعمال جیره یکسان پس از زایش، تمامی فراسنجه های التهابی، آنتی اکسیدانی و آنزیمی به جز کراتین کیناز، فاکتور روماتوئید، مالون دی آلدهید و ظرفیت آنتی اکسیدانی کل خون، با همان الگوی قبل از زایش نوسان نمود. به طور کلی نتایج نشان داد که تغذیه روغن اکسید شده می تواند عاملی موثر در افزایش عوارض استرس اکسیداتیو و کاهش شاخص های سلامت دام باشد. همچنین توانایی آنتی اکسیدانی هسته انار تأثیرات مفیدی بر تخمیر شکمبه ای و کاهش استرس اکسیداتیو داشته و باعث بهبود فراسنجه های متابولیکی و فیزیولوژیکی در بز های شیری سانن در پیرامون زایش گردید. واژه های کلیدی: روغن اکسید شده سویا، هسته انار، استرس اکسیداتیو، فیزیولوژی، بز سانن
محمد مهدی محقی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف ساپونین و تانن بر شرایط تخمیر در شکمبه و بیوهیدروژناسیون اسیدهای چرب، 3 آزمایش در شرایط درون تنی و برون تنی انجام شد. در آزمایش اول و به صورت برون تنی، چهار سطح ساپونین به نسبتهای 15، 30، 45 و 60 گرم در کیلوگرم ماده خشک همراه با اسید تانیک به نسبتهای 25، 50، 100 و 150 گرم در کیلوگرم ماده خشک به جیره پایه اضافه شد، برخی پارامترهای تخمیرپذیری به روش تولید گاز و کشت ثابت، تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت. استفاده توام ساپونین و اسید تانیک در سطوح مختلف باعث افزایش تولید گاز در ساعات 24، 48 و کل گاز تولیدی در زمان 96 ساعت انکوباسیون نسبت به کنترل و تیمارهای که در آنها تنها از اسیدتانیک و ساپونین استفاده شده بود، گردید (05/0>p). میزان تولید نیتروژن آمونیاکی در تیمارهای دارای ساپونین و اسید تانیک نسبت به گروه شاهد کاهش داشت (05/0>p). بیشترین کاهش در تیمارهای دارای ساپونین توام با اسید تانیک بود (05/0>p). در آزمایش دوم و به صورت درون تنی 4 رأس گوسفند نر بلوچی مجهز به کانولای شکمبه، در قالب طرح مربع لاتین، در معرض 4 تیمار آزمایشی قرار گرفتند. تیمار آزمایشی شامل: 1)گروه کنترل، 2)گروه کنترل+75 میلی گرم ساپونین، 3)گروه کنترل+ 150 میلی گرم ساپونین، 4)گروه کنترل+300 میلی گرم ساپونین. قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتیین خام، چربی، اختلاف معنی داری بین تیمارها نداشتند. میانگین غلظت کلسترول،ldl و hdl خون بین تیمار های آزمایشی اختلاف معنی داری نداشت. میزان کل اسیدهای چرب فرار بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی داری نداشتند. در این آزمایش میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0>p) به طوری که با افزایش سطوح ساپونین از میزان نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه نسبت به شاهد کاسته شد. میانگین پروتوزوآ مایع شکمبه به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0>p) به طوری که با افزایش سطوح ساپونین از میزان پروتوزوآ مایع شکمبه نسبت به شاهد کاسته شد. در آزمایش سوم به منظور بررسی تاثیر جیره های حاوی ساپونین و تانن بر عملکرد پروار و ترکیب اسیدهای چرب لاشه از 18 راس بره در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده گردید. تیمار های آزمایشی شامل: 1- جیره پایه 2- جیره پایه+150 میلیگرم ساپونین 3- جیره پایه+15 گرم اسید تانیک بود. مصرف ماده خشک، افزایش وزن و ضریب تبدیل تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0<p). حجم متراکم سلولی (pvc)، پروتئین کل و هموگلوبین خون اختلاف معنی داری بین جیره های دارای ساپونین و تانن نسبت به جیره شاهد نشان ندادند.غلظت اسیدهای چرب اشباع بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری نداشتند. غلظت اسیدهای چرب با یک پیوند دوگانه (mufa) اختلاف معنی داری بین تیمارها نشان نداد. غلظت اسیدهای چرب با چند پیوند دوگانه (pufa) تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0>p) به طوری که اسیدهای چرب غیر اشباع با چند پیوند دوگانه در تیمار دارای تانن بیشترین مقدار را داشت (05/0>p).
سعید کامل ارومیه رضا ولی زاده
جهت تعیین سطح مناسب مصرف کربوهیدرات های غیر الیافی (nfc) و اثر آن بر ماده خشک مصرفی، تولید و ترکیبات شیر، قابلیت هضم ظاهری ترکیبات خوراک، فراسنجه های شکمبه ای، وزن بدن، متابولیت های خون و تعادل نیتروژن تعداد 8 رأس گاو شیری هلشتاین با چند شکم زایش و میانگین روزهای شیردهی 28±107 و وزن 68±644 کیلوگرم در یک قالب طرح مربع لاتین 4×4 تکرار شده با دوره های آزمایش 21 روزه مورد استفاده قرار گرفت. تیمارهای آزمایش به ترتیب شامل 33، 36، 39 و 42% nfc در ماده خشک جیره با پروتئین خام 5/17% بود. بر اساس نتایج بدست آمده، افزایش مقدار nfc به طور معنی داری باعث افزایش ماده خشک مصرفی (05/0p<) و کاهش ماده خشک مدفوع (01/0p<) شد.nfc اثر معنی داری بر قابلیت هضم ظاهری ndf و adf نداشت. اما قابلیت هضم ظاهری پروتئین خام، چربی خام، nfc، ماده خشک و ماده آلی تحت تأثیر سطح nfc قرار گرفت (05/0p<) و به جزء قابلیت هضم ظاهری چربی خام که با افزایش سطح nfc روند خاصی را نشان نداد سایر پارامترها افزایش پیدا کرد. ph شکمبه تحت تأثیر سطح nfc قرار نگرفت. با افزایش سطح nfc نیتروژن آمونیاکی به طور معنی داری کاهش یافت (05/0p<). افزایش سطح nfc به طور معنی داری بر تولید شیر، درصد پروتئین، چربی، لاکتوز، کیلوگرم مواد جامد شیر، کیلوگرم مواد جامد بدون چربی، راندمان تولید شیر و راندمان نیتروژن تولید شده در شیر، اثر معنی دار داشت (05/0p<) و (01/0p<). به طور کلی افزایش مقدار nfc منجر به عملکرد بهتر در تولید و ترکیبات شیر شد. سطح کربوهیدرات های غیر الیافی تنها بر کلسترول سرم خون تأثیر داشت و با افزایش آن ها کاهش پیدا کرد (01/0p<). اگرچه افزایش nfc بر ادرار و مدفوع مرطوب تأثیر معنی داری نداشت اما با افزایش nfc، افزایش یافت. تنها میزان مدفوع خشک تحت تأثیر سطح nfc قرار گرفت و رابطه عکس با آن داشت (01/0p<). افزایش nfc تأثیری بر مشتقات پورینی نداشت با این حال منجر به افزایش تولید نیتروژن میکروبی شد. افزایش سطح کربوهیدرات غیر الیافی به طور معنی داری منجر به افزایش مصرف نیتروژن و افزایش ترشح نیتروژن در شیر شد (01/0p<) همچنین باعث کاهش دفع نیتروژن از طریق مدفوع شد (05/0p<). مجموع نیتروژن دفع شده از ادرار و مدفوع و دفع شده از طریق ادرار، تحت تأثیر سطح nfc قرار نگرفت. افزایش سطح nfc به طور معنی داری منجر به کاهش نیتروژن اوره ای شیر (01/0p<) و پلاسمای خون (05/0p<) شد. به طور کلی نتایج نشان داد افزایش سطح nfc در جیره گاوهای شیری منجر به بهبود عملکرد آن ها شد. به نظر می رسد جیره های گاوهای شیری در اوایل شیردهی باید حاوی بیش از 36 درصد nfc در ماده خشک باشد. همچنین مدلی جهت ورود اثر nfc بر متابولیسم نیتروژن در گاوهای شیری که بر اساس میزان نیتروژن و nfc مصرفی در روز، بتواند میزان نیتروژن خروجی از شیر، ادرار و مدفوع را برآورد کند، توسعه یافت. علاوه بر آن، مدل کبریب و همکاران (2002) نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از ارزیابی مدل کبریب و همکاران نشان داد، پیش بینی های مدل تنها در مجموع نیتروژن دفع شده از ادرار و مدفوع تطابق مناسبی با مشاهدات داشت. پیش بینی های حاصل از نیتروژن مترشحه در شیر و دفع شده از ادرار بیش از مشاهدات بود و نیتروژن دفع شده از مدفوع کمتر از مشاهدات بود. با این وجود اگر چه میزان نزدیکی پیش بینی ها به مشاهدات بالا نبود، اما پیش بینی های حاصل از این آزمایش و آزمایش فیروزی (1392) با پیش بینی های کبریب و همکاران (2002) در یک راستا بود. نتایج حاصل از ارزیابی مدل ایجاد شده در این آزمایش نشان داد، به طور کلی تطابق پیش بینی ها بهتر از نتایج بدست آمده از مدل کبریب و همکاران بود. به نظر می رسد پیش بینی های مدل ایجاد شده در این آزمایش به مشاهدات نزدیکتر بوده و قابلیت اطمینان به آن بالاتر است.
امیر موسائی رضا ولی زاده
چکیده تاثیر تغذیه مکمل¬های سلنیوم-متیونین و کروم-متیونین بر عملکرد و پاسخ فیزیولوژیک به تنش انتقال و تست تحمل گلوکز بره¬های ماده بلوچی و عملکرد گوسفندان پیرامون¬زایش در چند آزمایش بررسی شد. در آزمایش نخست تاثیر افزودن مکمل سلنیوم-متیونین به میزان 5/1 میلی¬گرم در کیلوگرم خوراک و کروم-متیونین به میزان 8/0 میلی¬گرم و ترکیب این دو مکمل در 24 بره ماده بلوچی بررسی¬شد. نتایج آزمایش نشان-داد که تغذیه بره¬ها با مکمل¬های کروم و سلنیوم-کروم سبب افزایش مصرف خوراک شد (0001/0>p). گروه تغذیه¬شده با کروم افزایش وزن روزانه بالاتری در¬مقایسه با کنترل داشت (007/0=p). تغذیه مکمل¬های سلنیوم و کروم سبب کاهش ضریب تبدیل غذایی شد (05/0>p). بره¬های تغذیه¬شده با سلنیوم، کروم و سلنیوم-کروم نسبت t3 به t4 بالاتری داشتند (05/0>p). انتقال دام¬ها در شرایط نامناسب سبب کاهش مصرف خوراک در گروه کنترل شد (003/0=p). گروه تغذیه¬شده با کروم غلظت گلوکز خون کمتری پیش (029/0=p) و پس¬از تنش (016/0=p) داشت. تنش انتقال سبب افزایش غلظت کورتیزول خون در گروه کنترل شد (085/0=p). غلظت منیزیم خون نیز در گروه کنترل پس¬از¬تنش کاهش یافت (034/0=p). همچنین استفاده از مکمل¬های سلنیوم و کروم سبب کاهش غلظت مالون¬دی¬الدهاید (mda)، به¬عنوان شاخص پراکسیداسیون لیپیدی، شد (05/0>p). نتایج تست تحمل گلوکز (gtt) نشان¬داد که سطح زیر منحنی (auc) گلوکز خون بره¬های گروه کروم در بازه زمانی 0-120 دقیقه کمتر از کنترل بود (026/0=p) در¬حالی¬که هر سه گروه تحت¬تیمار مکمل، auc گلوکز و انسولین پایین¬تری در بازه زمانی 0-180 دقیقه داشتند (05/0>p). این نتایج حاکی از بهبود عملکرد و حساسیت انسولینی با تغذیه مکمل¬های سلنیوم و کروم بود. در آزمایش دوم اثر تغذیه 5 میلی¬گرم در روز سلنیوم-متیونین و 3 میلی¬گرم کروم-متیونین و ترکیب این دو بر عملکرد 32 راس گوسفند آبستن تحت¬محدودیت انرژی (60% نیازها) بررسی¬شد. نتایج آزمایش نشان-داد که گوسفندان تغذیه¬شده با سلنیوم (0007/0=p) و کروم (0001/0=p) کاهش وزن کمتری داشتند. همچنین گروه کروم و سلنیوم-کروم مصرف خوراک بالاتری داشتند (05/0>p). تغذیه سلنیوم، کروم و ترکیب این دو سبب کاهش کلسترول خون شد (05/0>p). گروه¬های تغذیه¬شده با مکمل، mda کمتری در 2 هفته قبل و 1 هفته بعد¬از¬زایمان داشتند (05/0>p). گروه تغذیه¬شده با سلنیوم-کروم، سلنیوم خون بالاتری نسبت¬به کنترل پس¬از¬زایمان داشت (013/0=p).گروه سلنیوم-کروم، چربی شیر بالاتر و گروه کروم، لاکتوز و مواد جامد غیرچربی (snf) بالاتری داشتند (05/0>p). غلظت سلنیوم شیر در گوسفندان گروه¬های سلنیوم و سلنیوم-کروم بالاتر از گروه کنترل بود (05/0>p). وزن تولد بره¬های گوسفندان تغذیه¬شده با مکمل¬های سلنیوم و کروم و ترکیب این دو تمایل¬به افزایش داشت (1/0>p). به¬طور کلی نتایج این پژوهش حاکی از اثرات مفید مکمل¬های سلنیوم و کروم بر رشد بره¬های ماده و همچنین بهبود¬نسبی اثرات محدودیت¬انرژی بر گوسفندان پیرامون¬زایش بود.
مرضیه قدمی کوهستانی رضا ولی زاده
تاثیر مهار متانوژن¬ها بر فرآیند تخمیر در پروژه¬ای متشکل از یک فراتحلیل و 5 آزمایش بررسی شد. در بخش فراتحلیل، اثر مهارکننده¬های شیمیایی در تحقیقات برون¬تنی و درون¬تنی بررسی شد. در تحقیقات برون¬تنی، مهارکننده¬ها به¬طور موثری تولید متان را مهار کردند (001/0>p)، اما مهار متان با دفع هیدروژن (001/0>p) و اثر منفی بر vfas (021/0= p) همراه بود. در تحقیقات درون¬تنی، مهار متان غلظت vfas را افزایش داد (031/0= p)، ولی اثر مثبتی در عملکرد دام¬ها نداشت. در آزمایش اول، اثر غلظت¬های مختلف دو مهارکننده 2- برومواتان¬سولفونات (bes) و کلروفرم در کشت ناپیوسته بر تولید و ترکیب گاز بررسی شد. هر دو مهارکننده بیش از 98 درصد تولید متان را مهار کردند (001/0>p) و مهار متان با افزایش هیدروژن همراه بود (001/0>p). در آزمایش دوم، تاثیر حبس گاز در محل تخمیر بر فراسنجه¬های تخمیر بررسی شد. حبس طولانی گاز به¬طور معنی¬داری تولید گاز و قابلیت هضم را کاهش (001/0>p) و درصد گازهای قابل¬احتراق (h2 + ch4) را افزایش (02/0=p) داد، اما تولید گازهای قابل احتراق (میلی¬لیتر) به ازای واحد ماده آلی تجزیه شده تحت تاثیر قرار نگرفت. در آزمایش سوم، اثر مهار متان در سوبسترا¬های علوفه¬ و غلات بررسی شد. مهار متان تولید گاز و گازهای قابل¬احتراق را تنها در علوفه¬ها کاهش داد (01/0>p). تولید vfas در یونجه تحت تاثیر مهار متان قرار نگرفت، اما به طور معنی¬داری در سیلاژ ذرت (036/0=p)، دانه جو (033/0=p) و دانه ذرت (001/0>p) کاهش یافت. اثر مهار متان بر نسبت مولی اسیدهای چرب فرار مشابه و در جهت کاهش استات و افزایش پروپیونات و بوتیرات بود. در آزمایش چهارم، اثر کلروفرم و نسبت علوفه به کنسانتره بر تولید و ترکیب گاز و قابلیت هضم طی یک دوره کشت پیوسته 10 روزه بررسی شد. کلروفرم تولید متان را به طور کامل مهار کرد، اما دفع هیدروژن افزایش یافت و میزان دفع هیدروژن تحت تاثیر درصد کنسانتره در سوبسترا قرار گرفت. در آزمایش پنجم، اثر مهار متان با استفاده از کلروفرم در بره¬های پرواری بررسی شد. در این آزمایش، مهار متان اثر منفی بر غلظت vfas و نسبت استات، و اثر مثبت بر نسبت پروپیونات و بوتیرات داشت، اما اثری بر عملکرد بره¬ها نداشت. به ¬طور کلی، نتایج نشان داد، به هنگام مهار کامل متانوژن¬ها، وجود همزمانی میان تولید و استفاده از هیدروژن در مسیر¬های مفید برای دام ضروری است، در غیر این صورت، اثر مثبت کاهش اتلاف انرژی از طریق متان با کاهش تولید vfas و اتلاف انرژی به صورت h2 خنثی می¬شود و توجه به این نکته، در خوراک¬های محتوی مقدار کنسانتره بیشتر به دلیل نرخ تولید هیدروژن بالاتر، اهمیت بیشتری دارد.
رضا خداوردی عباسعلی ناصریان
به منظور تعیین ارزش غذایی بوته گوجه فرنگی و اثر آن بر عملکرد گاوشیری، یک آزمایش در دو مرحله طراحی شد. در مرحله اول، بوته های گوجه فرنگی در مهر ماه 1391در پایان فصل برداشت از مزارع گوجه فرنگی دانشگاه فردوسی مشهد جمع آوری شد. بخشی از نمونه های آزمایشی در کیسه های نایلونی در یک طرح کاملاً تصادفی با 3 تیمار (سطوح 0، 4 و 8 درصد تفاله خشک چغندرقند) و 4 تکرار سیلو شد که پس از 60 روز بازگشایی و مولفه های شیمیایی و تخمیری آنها اندازه گیری گردید. نمونه ای از بوته های جمع آوری شده نیز خشک و خرد شد و برای آزمایشات بعدی آماده گردید. در مرحله دوم از 12 رأس گاو هلشتاین چند شکم زایش با میانگین روزهای شیردهی30 ±80 و تولید شیر 3 ±40 کیلوگرم در روز در قالب یک طرح کاملاً تصادفی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 16 درصد ماده خشک جیره سیلاژ ذرت (کنترل)، جایگزینی 50 و 100 درصد سیلاژ بوته گوجه فرنگی به جای سیلاژ ذرت بودند. نتایج تجزیه شیمیایی بوته گوجه فرنگی نشان داد که این محصول فرعی دارای 26، 14، 1.5، 40، 28 و 6/19 درصد به ترتیب ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز و خاکستر خام بود. نتایج آزمون تولید گاز نشان داد که میزان تولید گاز در 96 ساعت سیلاژ بوته گوجه¬فرنگی به همراه 4 و 8% تفاله خشک چغندر قند، به طور معنی داری بیشتر از بوته خشک آن بود و قابلیت هضم با سیلو کردن و نیز افزایش سطح تفاله خشک چغندر قند افزایش یافت جایگزینی سیلاژ ذرت با سیلاژ بوته گوجه فرنگی بر ماده خشک مصرفی، تولید و ترکیبات شیر تأثیر معنی داری نداشت اما بازده تولید شیر 4 درصد چربی و نیتروژن آمونیاکی شکمبه در گروه شاهد بیشتر بود. در بررسی فراسنجه های خونی، آنزیم های کبدی تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت ولی مقدار کلسترول افزایش یافت به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که این محصول جنبی دارای قابلیت سیلو شدن بوده و غنی سازی آن با موادی چون تفاله خشک چغندرقند سبب بهبود تخمیر و کیفیت سیلاژ آن می شود و نیز می توان از آن به عنوان قسمتی از بخش علوفه ای جیره گاو شیری استفاده نمود.
ساحره حیاتی رضا ولی زاده
به¬منظور بررسی اثر جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت¬ جو بر عملکرد بزهای شیری سانن، تعداد 8 راس بز سانن شیرده با میانگین وزن 5/1 ± 45 کیلوگرم در ماه سوم شیردهی و در قالب یک طرح چرخشی در چهار دوره 21 روزه استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: جیره کنترل و جیره¬های با 37 ،66 و 100 درصد جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت جو بود. علوفه آبکشت تولید شده با ترکیب مواد مغذی: ماده خشک 16%، پروتئین 6/15%، خاکستر8/3%، ndf 4/31% و adf 16% در جیره¬های آزمایشی مورد استفاده قرار¬گرفت. اثر جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت بر تولید و ترکیب شیر، پارامترهای تخمیری شکمبه و متابولیت¬های خونی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج آزمایش نشان داد که استفاده از علوفه آبکشت مصرف ماده خشک را در تیمارهای دریافت¬کننده کاهش داد (05/0>p). ph مایع شکمبه در گروه جایگزینی 100 درصد علوفه آبکشت در مقایسه با گروه¬های دریافت کننده جیره حاوی37 و 66 درصد این علوفه افزایش یافت (05/0>p) اما تیمارهای آزمایشی تاثیری بر غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه نداشت (05/0<p). غلظت کلسترول و پروتئین تام خون در گروه¬های مصرف¬کننده علوفه آبکشت بالاتر از گروه کنترل بود (05/0>p). جایگزینی دانه با علوفه به میزان 66 درصد درمقایسه با 37 درصد، تولید شیر را افزایش داد (05/0>p). طبق نتایج بدست¬آمده، هزینه خرید یک کیلوگرم ماده خشک علوفه آبکشت جو درمقایسه با دانه آن حدود 5/3 برابر بیشتر بود. از این¬رو، باتوجه به عدم تاثیر چشمگیر جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت بر عملکرد تولیدی بزهای شیری سانن و همچنین هزینه بالاتری¬که علوفه درمقایسه با دانه جو داشت، استفاده از علوفه آبکشت جو به¬جای دانه جو به¬لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نمی¬باشد، لذا انجام آزمایشات بیشتر و تلاش برای کاهش هزینه تولید علوفه آبکشت پیشنهاد می¬گردد. کلید واژه¬ها: بز سانن، جو، علوفه آبکشت، عملکرد
آیدین رضائی نیا عباسعلی ناصریان
هدف از انجام این تحقیق بررسی امکان استفاده از 11رقم خرمای پرتولید ایران در تغذیه گاوهای شیرده هلشتاین بود که در قالب 3 آزمایش انجام گرفت. در آزمایش اول، ترکیب شیمیایی، فیزیکی و پروفیل اسیدهای چرب در هسته های خرما بررسی شد. بیشترین مقدار پروتئین خام، خاکستر، کلسیم، سدیم و پتاسیم در رقم استعمران مشاهده شد. بیشترین میزان ترکیبات فنلی و تانن در رقم خرک و بیشترین میزان کل کاروتنوئید ها در رقم کبکاب بدست آمد. . نتایج حاصل از آنالیز اسیدهای چرب در هسته های خرما نشان داد که بیشترین میزان اسیدهای چرب در تمام ارقام خرما اسید اولئیک و کمترین میزان لیگنوسریک اسید ( c24:0 ) بود. در آزمایش دوم ارزش زیستی تانن و ارزش تغذیه ای هسته های خرما با استفاده از پلی اتیلن گلیکول بررسی شد. نتایج این آزمایش نشان داد که بطور میانگین حجم گاز تولیدی پس ازانکوباسیون با استفاده از پلی اتیلن گلیکول بطور میانگین افزایش یافت. این موضوع نشان داد که تاثیر منفی ترکیبات پلی فنلی موجود در هسته خرما بر فعالیت میکروارگانیزم های شکمبه می باشد.در بخش بعدی آزمایش دوم کنیتیک تجزیه پذیری ماده خشک وndf در هسته خرما بصورت درون کیسه ای ( in situ ) مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین میزان تجزیه پذیری بخش b در رقم استعمران مشاهده شد. همچنین رقم استعمران دارای بالاترین میزان بخش سریع تجزیه ndf در میان سایر ارقام خرما بود. بیشترین میزان تجزیه پذیری موثر ماده خشک و ndf در رقم استعمران و کمترین میزان آن در رقم مرداسنگ مشاهده شد. . در آزمایش سوم از 8 راس گاو شیری هلشتاین در قالب یک طرح مربع لاتین تکرار شده برای بررسی تاثیر هسته خرما تا سطح 6% ماده خشک بعنوان جایگزین سبوس گندم بر عملکرد، فراسنجه های تخمیری شکمبه و فراسنجه های خونی استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین مصرف ماده خشک، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک و مواد مغذی، غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه، تولید و ترکیبات شیر و فراسنجه های خونی تحت تاثیر هیچ یک تیمارها قرار نگرفت. بطور کلی می توان نتیجه گرفت که با توجه به عدم تاثیر منفی هسته خرمای آسیاب شده بر عملکرد گاوهای شیری، می توان از این محصولات فرعی تا سطح 6% ماده خشک جیره در تغذیه گاوهای شیری هلشتاین در اوایل شیردهی استفاده نمود.
سید بهنام صدیقیان عباسعلی ناصریان
این تحقیق به منظور بررسی اثر عمل آوری تفاله چغندر قند با گاز آمونیاک بر ارزش غذایی آن و استفاده آن به عنوان بخشی از کنجاله کلزا در تغذیه تلیسه های هلشتاین انجام شد. تفاله چغندر قند با سطوح مختلف آمونیاک (1، 2، 3، 4 و 5 درصد ماده خشک)، آب (30، 60، 90 و 120 درصد ماده خشک) در دو دوره 14 و 28 روزگی بسته بندی گردید. فراسنجه های تولید گاز در زمان های 2، 4، 8، 12، 24، 36، 48، 72 و 96 ساعت اندازه گیری شد. در آزمایش حیوانی اثر جایگزینی بخشی از کنجاله کلزا با تفاله چغندر قند عمل آوری شده با 3 درصد گاز آمونیاک بر عملکرد، قابلیت هضم، متابولیت های خون، پارامترهای تخمیری و تعادل نیتروژن بر روی 12 تلیسه های هلشتاین در 3 تیمار و 4 تکرار در قالب طرح کاملا تصادفی و آنالیز اندازه گیری های تکرار شده مورد بررسی قرار گرفت. جیره ها شامل: (1) 8/7% کنجاله کلزا + 5/10% تفاله چغندر قند، (2) 3/6% کنجاله کلزا +25/5% تفاله چغندر قند + 25/5% تفاله چغندر قند آمونیاکی شده و (3) 8/3 کنجاله کلزا + 5/10% تفاله چغندرقند آمونیاکی شده بود. عمل آوری تفاله چغندر قند با سطوح مختلف آمونیاک و آب و طول دوره بسته بندی متفاوت میزان cp، ndf و adf و نیز فراسنجه های تولید گاز را به طور معنی داری (05/0>p) کاهش یافت. تلیسه های تغذیه شده با تیمارهای مختلف از نظر dmi، adg و fcr و نیز ابعاد بدن تفاوت معنی داری نداشتند. قابلیت هضم om، cp، adf، ndf و ee در تیمار 1 به طور معنی داری نسبت به تیمار 2 بیشتر بود. در بین تیمارها و دوره در رابطه با پارامترهای ph و نیتروژن آمونیاکی شکمبه اختلاف معنی داری وجود داشت. در بین پارامترهای خون bun و پروتئین کل تحت تاثیر تیمارها قرار گرفتند. اتلاف نیتروژن از طریق ادرار معنی دار و ابقا نیتروژن در تیمار 1 به طور معنی داری بالاتر از سایر تیمارها بود. نتایج این پژوهش نشان داد که تفاله چغندر قند عمل آوری شده با 3 درصد گاز آمونیاک را می توان جایگزین بخشی از کنجاله کلزا بدون اثر منفی بر روی عملکرد، نمود.
سید جلال مدرسی رضا ولی زاده
ارزش غذای و ترکیبات فنلی برگ زرشک و اثر سیلوی تفاله دانه انار بر عملکرد بزهای شیری و بزغاله های پرواری مطالعه شد. برگ زرشک با محلول ترکیبات تانن زدا اسپری شد. تفاله دانه انار به دو صورت همراه با اوره و بدون اوره سیلو شد و در سطح 10% جیره مصرف شد. تیمارهای آزمایش شامل جیره پایه، جیره پایه همراه با سیلاژ تفاله دانه انار بدون اوره و جیره پایه همراه با سیلاژ تفاله دانه انار با اوره بود. نتایج نشان داد که استفاده از اوره به منظور کاهش ترکیبات فنلی در مقایسه با سایر افزودنی های مناسب تر بود. استفاده از سیلوی تفاله دانه انار عملکرد بزهای شیری را تحت تاثیر قرار نداد ولی منجر به افزایش غلظت اسیدهای چرب کونژوگه شیر شد و در بزغاله های نر پرواری سبب بهبود ضریب تبدیل گردید.
علی رزاقی رضا ولی زاده
برای بررسی اثر افزایش غلظت قند محلول جیره با یا بدون چربی غیراشباع بر الگوی تخمیر شکمبه، عملکرد تولیدی و پروفایل اسیدهای چرب شیر در بز و گاو شیری چند آزمایش درون تنی و برون تنی انجام شد. در آزمایش اول، اثرات ساکارز و روغن آفتابگردان بر تخمیر شکمبه و پروفایل اسیدهای چرب شیر و عملکرد دام در 16 رأس بز شیری سانن با تیمارهای شاهد، حاوی ساکارز، حاوی روغن آفتابگردان و حاوی مخلوط ساکارز و روغن آفتابگردان مطالعه شد. در آزمایش دوم برون تنی، منابع مختلف قند محلول (ملاس و شکر) با یا بدون دانه آفتابگردان در سطح 8 درصد ماده خشک به مدت 24 ساعت در محیط کشت بسته انکوباسیون و اثرات آنها بر خصوصیات تخمیری شکمبه مورد ارزیابی قرار گرفت. در آزمایش سوم اثرات تغذیه قند ساکارز و دانه آفتابگردان بر صفات عملکردی، تخمیرات شکمبه و پروفایل اسیدهای چرب شیر 8 رأس گاو شیری بررسی شد.
نیره حسن زاده لوشاب عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی اثر نسبتهای مختلف علوفه به کنسانتره بر تجزیهپذیری موادمغذی خوراک و عملکرد دام دوآزمایش طراحی گردید. درآزمایش اول از پنج نسبت مختلف علوفه به کنسانتره شامل90:10،80:20،70:30،60:40 و 50:50 برای تعیین ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تولیدگاز و تجزیه پذیری مواد مغذی استفاده گردید. افزایش نسبت علوفه به کنسانتره باعث کاهش معنیداری در میزان dm و cpگردید (05/0p<). همچنین سبب افزایش معنیداری در میزان adf و ndf شد(05/0p<). بالاترین و پایین ترین میزان ناپدیدشدن ماده خشک به ترتیب در نسبتهای90:10 و 50:50 علوفه به کنسانتره دیده شد. همچنین پایین ترین میزان تجزیهپذیری cp و بیشترین میزان تجزیهپذیری دیواره سلولی در زمان 24 ساعت، به ترتیب در تیمارهای 50:50 و90:10 علوفه به کنسانتره دیده شد. درآزمایش دوم از سه نسبت مختلف علوفه به کنسانتره شامل75:25، 50:50 و25:75 برای تعیین ترکیب شیمیایی، فراسنجههای تولید گاز و تجزیهپذیری (در بخش برون تنی) و عملکردگوسفندان پرواری (در بخش درون تنی) استفاده شد. برای این منظور 18 راس گوسفند بلوچی 8-9 ماهه با میانگین وزن 46/37 کیلوگرم در یک طرح کاملا تصادفی در یک دوره 42 روزه آزمایش شدند.ترکیب شیمیایی در بخش برون تنی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرارگرفت و با افزایش علوفه میزان om، dmوcp کاهش وndf،adfوashافزایش یافت (05/0p<). قابلیت هضم dm، om وcp در بخش درون تنی در نسبت75:25 علوفه به کنسانتره در مقایسه با دو نسبت دیگر بالاتر بود اما این افزایش معنیدار نبود.
ملک حسین دلاور عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی نقش الیاف و برخی ترکیبات ثانویه گیاهی محصولات فرعی باغی شامل تفاله سیب، تفاله انگور، پوست سبز بادام و پوست سبز گردو و دانه و تفاله انار بر فرایند تخمیر شکبمه ای در شرایط برون تنی و تاثیر جایگزینی منابع علوفه ای رایج با تفاله سیب و تفاله انگور در جیره گاوهای شیرده هلشتاین، پژوهشی در 4 مرحله طراحی و اجرا شد. فراسنجه های تولید گاز و کنتیک نوع اول گوارش پذیری ماده خشک و دیواره سلولی محصولات فرعی و جیره های حاوی محصولات فرعی اختلاف معنی داری را نشان داد. جایگزینی منابع علوفه ای رایج (یونجه خشک و سیلاژ ذرت) با محصولات فرعی باغی شامل تفاله سیب و تفاله انگور بر عملکرد تولیدی گاوهای شیرده هلشتاین نشان نیز داد که تغییر منبع الیاف از منابع علوفه ای به غیر علوفه ای موجب افزایش مصرف ماده خشک، دیواره سلولی و تولید شیر گردید.
محسن کاظمی عبدالمنصور طهماسبی
در این تحقیق به منظور بررسی ارزش غذایی محصولات فرعی مالت سیلو شده و استفاده از آن در جیره گاوهای شیری هلشتاین، چهار آزمایش انجام شد. در آزمایش اول، ترکیب شیمیایی تفاله مالت و سیلوهای آزمایشی تهیه شده از آن همراه با افزودنی های مختلف، اسیدی (اسید لاکتیک، اسید استیک، اسید کلریدریک، اسید سولفوریک)، قلیایی (اوره، سود و بی کربنات سدیم)، انرژی زا (ملاس)، قلیایی و انرژی زا (اوره و ملاس) در مقادیر مختلف، تعیین گردیدند، نتایج نشان داد که مقدار ماده خشک، پروتئین خام، ndf، adf، چربی خام و خاکستر این محصول فرعی، به ترتیب برابر با 20%، 22%، 58%، 39%، 6% و 5% می باشد و همچنین در بین سیلوهای آزمایشی، مقدار ماده خشک (مربوط به اسید سولفوریک 4%، 66/27%)، ndf (مربوط به بی کربنات سدیم 2%، 60/58%)، پروتئین خام (مربوط به اوره 4%، 36/32%)، adf (مربوط به اسید استیک 5/0%، 40/39%) و خاکستر( مربوط به سود 2%، 56/5%) نسبت به سایر تیمارها در بالاترین سطح قرار داشتند. در آزمایش دوم، تولید گاز سیلوهای آزمایشی تهیه شده از تفاله مالت، اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار تولید گاز تجمعی در زمان 120 ساعت انکوباسیون، مربوط به تیمار سود 2% (188/246 میلی لیتر) می باشد و همچنین بالاترین ثابت نرخ تولید گاز مربوط به تیمار اسید سولفوریک 2% (079/0 میلی لیتر در ساعت) بود. در آزمایش سوم، فراسنجه های تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک و پروتئین خام سیلوهای تهیه شده از تفاله مالت، با روش درون کیسه ای(in situ) تعیین شد. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار a (سریع التجزیه)، b (کند تجزیه) و c (ثابت نرخ تجزیه) در ارتباط با مقدار تجزیه پذیری ماده خشک، به ترتیب مربوط به تیمار تفاله مالت بدون افزودنی(50/19%)، سود 2% (95/79%) و اسید سولفوریک 2% (047/0%) می باشد و بیشترین مقدار a، b در ارتباط با تجزیه پذیری پروتئین، به ترتیب مربوط به تیمار اوره 4% (52/50%)، سود 2% ( 90/91%) بوده و هچنین بیشترین مقدار c مربوط به تیمارهای اسید سولفوریک 2% و اوره 4% (046/0%) می باشد. در آزمایش چهارم، بخشی از علوفه جیره با سیلاژ مالت(30%)، تأمین گردید. سه سیلو از تفاله مالت همراه با سطوح مختلفی از تفاله چغندر قند ملاس دار( بر اساس ماده خشک) با نسبت های (تفاله مالت : تفاله چغندرقند، 100:0، 80:20 ، 60:40) تهیه شد. در این آزمایش از 18 رأس گاو شیرده هلشتاین( 10±86 روز بعد از زایش با وزن زنده20 ±600 کیلوگرم) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی ( با داده های تکرار شده در واحد زمان) استفاده گردید. جیره های آزمایشی حاوی 40% علوفه و 60% کنسانتره بودند. گاوها با یک جیره کاملاً مخلوط شده (tmr) به تعداد سه بار در شبانه روز تغذیه و همچنین سه دفعه در طول شبانه روز، شیردوشی می شدند. نتایج به دست آمده از این آزمایش، نشان داد که هیچگونه اختلاف آماری معنی داری در بین تیمارهای آزمایشی برای مصرف خوراک، تولید و ترکیبات شیر، فاکتورهای تخمیری شکمبه ای(ph و غلظت نیتروژن آمونیاکی) و فاکتورهای خونی (نیتروژن اوره ای خون، گلوکز، کلسترول، آلبومین، sgpt و sgot ) وجود ندارد، هر چند که از لحاظ عددی، مصرف خوراک و تولید شیر برای تیمار حاوی سیلاژ تفاله مالت(60:40 ، نسبت تفاله مالت به تفاله چغندر قند ) تمایل به افزایش داشت.
محسن ساری عباسعلی ناصریان
طی 4 آزمایش اثرات تخمیر شکمبه ای و بعد شکمبه ای کربوهیدرات های محلول در شوینده خنثی مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش اول به منظور ارزیابی کمی اثرات تزریق فیبر محلول (پکتین) به شیردان و آزمایش دوم برای بررسی تاثیر تزریق شیردانی نشاسته به همراه پکتین در بزهای شیرده سانن طراحی گردید. در این دو آزمایش حیوانات با جیره پایه یکسان (40 % علوفه و 60 % مواد متراکم) تغذیه شدند. در آزمایش اول تزریق شیردانی سطوح افزایشی پکتین (آب (شاهد)، 40، 80 یا 120 گرم در روز) به طور خطی مصرف جیره پایه (01/0 > p) و تولید شیر (05/0 > p) را کاهش داد و افزایش درجه دوم محتوای چربی شیر را موجب گردید (05/0 > p). نیتروژن ادراری (05/0 > p) و نیتروژن اوره ای پلاسما (10/0 > p) با افزایش پکتین تزریق شده به طور خطی کاهش یافت. با تزریق پکتین درصد نیتروژن مصرفی روزانه دفع شده از طریق ادرار و مدفوع به طور خطی به ترتیب افزایش و کاهش یافت (05/0 > p). تیمارهای آزمایش دوم شامل تزریق شیردانی الف) 84 گرم پکتین، ب) 26 گرم نشاسته و 56 گرم پکتین، پ) 52 گرم نشاسته و 28 گرم پکتین و ت) 77 گرم نشاسته بود. مصرف، و قابلیت هضم مواد مغذی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت (10/0 < p). با افزایش تزریق نشاسته، روند افزایشی در تولید شیر مشاهده شد (10/0>p). با افزایش جایگزینی پکتین با نشاسته، درصد نیتروژن مصرفی روزانه دفع شده از طریق ادرار و مدفوع در بالاترین سطح به ترتیب 4/6 % افزایش و 9/5 % کاهش یافت. نتایج این دو آزمایش بیانگر این یافته است که افزایش تخمیر بعدشکمبه ای می تواند با تغییر الگوی دفع نیتروژن، کاهش اتلاف آمونیاک به محیط زیست را به دنبال داشته باشد. در آزمایشات سوم و چهارم تخمیر شکمبه ای منابع مختلف کربوهیدرات محلول در شوینده خنثی مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایش سوم اثر دو سطح ph (5/5 و 2/6) و 4 نوع جیره (کنترل= 10 % علوفه و 90 % مواد متراکم، و سه جیره تمام کنسانتره ای که در آنها علوفه به طور کامل با تفاله چغندر قند، پوسته سویا و پنبه دانه کامل جایگزین شده بود)، با استفاده از فرمنترهای کشت پیوسته دوجریانه مورد مطالعه قرار گرفت. تغییر در جیره اثر معنی داری بر قابلیت هضم حقیقی ماده آلی داشت (05/0 > p). کاهش ph، کاهش معنی دار قابلیت هضم ظاهری و حقیقی ماده آلی (05/0 > p)، کل اسیدهای چرب فرار، نسبت مولی استات، اسیدهای چرب فرار شاخه دار و نسبت استات به پروپیونات را موجب گردید (01/0>p). اثر متقابل معنی دار بین نوع جیره و ph در قابلیت هضم ndf (05/0 > p) و adf (01/0 > p) مشاهده شد؛ بدین صورت که جیره حاوی پوسته سویا بالاترین قابلیت هضم ndf و adf را در ph 2/6 داشت و پس از کاهش ph به 5/5، کمترین میزان قابلیت هضم ndf و adf در همین تیمار مشاهده گردید. بالاترین غلظت کل اسیدهای چرب فرار در ph 2/6 در جیره حاوی پوسته سویا و در ph 5/5 در پنبه دانه کامل مشاهده گردید. نسبت مولی اسید استیک در ph 2/6 در تیمار کنترل و در ph 5/5 در تفاله چغندر قند بیشترین مقدار را داشت. با کاهش در ph، تجزیه پروتئین و میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی کاهش یافت (01/0 > p). نیتروژن باکتریایی عبوری و راندمان تولید پروتئین میکروبی تحت تاثیر تغییر در جیره، قرار نگرفت ولی با کاهش در ph، کاهش یافت (05/0 > p). در آزمایش چهارم جایگزینی بخشی از نشاسته جو با فیبر محلول در شوینده خنثی از منبع تفاله مرکبات با یا بدون دانه کانولا تف داده شده در تغذیه گاوهای شیرده بررسی گردید. تغذیه جیره های حاوی تفاله مرکبات مصرف ماده خشک را کاهش داد (01/0>p). با کاهش گلوکز خون در جیره های با فیبر محلول بالاتر و افزایش آن با افزودن دانه کانولا، اثر متقابل معنی دار در این شاخص مشاهده گردید (01/0>p). افزودن دانه تف داده شده کانولا باعث افزایش کلسترول و تری گلیسرید خون شد (01/0>p). در حیوانات دریافت کننده جیره با نشاسته بالاتر، تولید شیر بیشتر (01/0>p) (8/33 در برابر 32 کیلوگرم در روز) و حیوانات مصرف کننده جیره حاوی تفاله مرکبات، شیر با درصد چربی بالاتر (01/0>p) مشاهده گردید. افزودن دانه تف داده شده کانولا، تولید شیر را به میزان 25/1 کیلوگرم در روز افزایش داد (05/0>p). درصد پروتئین شیر با افزودن دانه کانولا کاهش یافت (29/3 در برابر 03/3 %) (01/0>p). افزودن دانه تف داده شده کانولا کاهش در محتوای اسیدهای چرب 10:0c تا 16:1c و افزایش اسیدهای چرب 18:0c تا 20:0c را به دنبال داشت (01/0>p). همچنین اسیدهای چرب با یک و چند پیوند دوگانه با افزودن دانه کانولا به جیره افزایش یافت (01/0>p). با مصرف جیره های حاوی تفاله مرکبات اسیدهای چرب10:0c و 14:1c شیر افزایش و اسیدهای چرب 17:0c،18:0c، 18:2c، 20:0c کاهش یافت (05/0>p). افزودن دانه کانولا (01/0>p) و تغذیه جیره با فیبر محلول بالاتر (05/0>p)، افزایش در محتوای cla شیر را به دنبال داشت. نتایج آزمایشات سوم و چهارم نشان می دهند که محصولات تخمیر شکمبه ای و عملکرد حیوان با استفاده از منابع مختلف کربوهیدرات محلول در شوینده خنثی متفاوت بوده و تحقیقات بیشتری جهت توضیح این تفاوت ها با توجه به محیط شکمبه مورد نیاز است.
محمد علی نوروزیان رضا ولی زاده
جهت بررسی عوامل موثر بر توان سایشی خوراک به عنوان ویژگی فیزیکی جدیدی از فیبر در تغذیه ی نوزاد نشخوارکنندگان و نیز تاثیر نوع، مقدار، اندازه ی قطعات و زمان ارائه ی فیبر بر فراسنجه های رشد دستگاه گوارش، 5 آزمایش انجام شد. در آزمایش اول 3 علوفه ی یونجه،کاه گندم و کاه برنج در سه اندازه قطعات فرضی ریز، متوسط و درشت همراه با تراشه ی چوب برای بررسی ارتباط بین خصوصیات فیزیکوشیمیایی با توان سایشی با استفاده از روش های رگرسیون خطی چندگانه و مدل شبکه های عصبی مصنوعی مورد استفاده قرارگرفت. بیشترین توان سایشی در تراشه ی چوب و کاه برنج درشت و کمترین آن در علوفه های ریز دیده شد. بیشترین ضریب همبستگی بین خصوصیات فیزیکوشیمیایی و توان سایشی مربوط به میانگین هندسی اندازه قطعات بود (0/77=r). هر دو روش رگرسیون خطی چندگانه و شبکه های عصبی مصنوعی توانستند مدل برآورد توان سایشی را بهینه کنند هرچند درصد اشتباه برای مدل شبکه های عصبی مصنوعی کمتر بود (p<0/05). در آزمایش دوم 3 نوع روش از شیرگیری بره های بلوچی همراه با مادر، زود ازشیرگیری همراه با جیره ی آغازین بدون علوفه و زود ازشیرگیری همراه با جیره ی آغازین حاوی 15 درصد یونجه مورد مقایسه قرار گرفت. غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات (0/001=p)، ریبونوکلئویک اسید (0/03=p) و مقدار ظرفیت ریبوزمی (0/01=p) تیمار اول کمتر و غلظت اسیدهای چرب غیراستریفه (0/015=p) بیشتر از سایر تیمارها بود. ضخامت لایه کراتینه در تیمار اول اختلاف معنی داری با تیمار دوم نداشت اما با تیمار حاوی علوفه متفاوت بود (0/0006=p). در این آزمایش اگرچه برخی خصوصیات مورفولوژی، متابولیکی و سلولی – مولکولی در دوره ی آغازین تحت تاثیر تیمارها قرارگرفت اما عملکرد و درصد اجزای لاشه بره ها در دوره ی پروار اختلاف معنی داری نداشت (p<0/05). در آزمایش سوم استفاده از دو سطح 7/5 و 15 درصد یونجه و کاه گندم در جیره ی آغازین با تیمار شاهد بدون علوفه مقایسه شدند. افزودن علوفه باعث افزایش توان سایشی (0/001p=)، میانگین هندسی قطعات جیره (0/006=p)، فیبر موثر فیزیکی (0/0002=p)، نیتروژن اوره ای خون (p<0/001) و وزن (0/002=p) و ظرفیت معده (p<0/001) و کاهش معنی دار غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات (p<0/001) و مصرف خوراک و بدتر شدن ضریب تبدیل (p<0/001) در دوره آغازین شد، اما تاثیری از اعمال تیمارهای آزمایشی در دوره ی آغازین بر عملکرد حیوانات آزمایشی در دوره ی پروار دیده نشد. درآزمایش چهارم دو نوع اندازه قطعات ریز و درشت علوفه های یونجه و کاه گندم با تیمار شاهد فاقد علوفه مقایسه شد. کاهش اندازه قطعات علوفه باعث کاهش توان سایشی جیره (0/001=p)، ضخامت لایه ی ماهیچه ای (p<0/001) و ظرفیت معده (0/0002=p) و افزایش لایه ی کراتینه ی (0/002=p) پرزهای شکمبه شد. تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری بر متابولیت های خون و فراسنجه های تمایز سلولی نداشت (p<0/05). کاهش اندازه قطعات باعث افزایش مصرف خوراک (p<0/001) و بهبود ضریب تبدیل (p<0/001) در دوره ی آغازین شد اما تاثیری بر مصرف و عملکرد بره ها در دوره ی پروار مشاهده نشد. در آزمایش پنجم علوفه در 3 و 6 هفتگی به جیره ی آغازین بره ها برای بررسی تاثیر زمان ارائه ی علوفه افزوده شد. افزودن علوفه در 42 روزگی منجر به کاهش مصرف خوراک پس از شیرگیری (0/001=p) و کل دوره ی آغازین شد (0/03=p) اما تاثیری بر افزایش وزن و ضریب تبدیل در این دوره نداشت. استفاده طولانی تر از علوفه در جیره ی آغازین باعث کاهش معنی دار ضخامت لایه ی کراتینه (0/04=p) و افزایش ضخامت کل دیواره ی شکمبه (0/02=p) و ظرفیت معده شد (0/03=p) اما نتوانست باعث افزایش تمایز سلولی و غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات خون شود. به نظر می رسد که مقدار تولید اسیدهای چرب فرار در شکمبه (جیره های کنسانتره ای) عامل مهمتری از نقش علوفه بر توسعه ی شکمبه باشد. هر چند نباید نقش آن در افزایش توان ماهیچه ای و حفظ شرایط پایدار تخمیر در شکمبه مانند ترشح بزاق و حفظ ph در سطح بهینه نادیده گرفته شود.
محمد رضایی مزینانی رضا ولی زاده
به منظور بررسی اثرات استفاده از تفاله سیب در تغذیه عملی گاو، تعداد 18 راس جوانه نر هلشتاین در یک طرح کاملا تصادفی با 3 تیمار و 6 تکرار مورد آزمایش قرار گرفتند. طول کل دوره 134 روزه آزمایش به یک دوره تطبیق 14 روزه و 4 دوره اصلی 30 روزه تقسیم گردید. مواد خوراکی شامل کاه جو، سیلوی ذرت ، تفاله چغندرقند، تفاله سیب ، جو، کنجاله، پنبه، سبوس ، آهک ، نمک و مکمل معدنی و ویتامین بودند که بصورت جیره کامل تهیه و تغذیه شدند. احتیاجات غذایی دامها از جداول nrc استخراج گردیدند ولی ترکیبات شیمیایی مواد خوراکی در آزمایشگاه اندازه گیری شدند. تفاله سیب در جیره ها به مقدار 0، 50، 100 درصد ماده خشک جایگزین تفاله چغندرقند شدند. نمک ، آب و غذا در طول دوره آزمایش بصورت آزاد در اختیار جوانه قرار داشت . توزین خوراک مصرفی در هر روز و وزن کشی دامها در پایان هر دوره صورت گرفت . آزمایشات قابلیت هضم به دو روش مستقیم و با استفاده از معرف لیگینین و آزمایشگاهی با استفاده از روش پپسین - سلولاز انجام گرفت . تعیین ترکیب لاشه از طریق تزریق اوره در پایان آزمایش به سیاهرگ وداج گوساله ها صورت گرفت . نتایج حاصل از آزمایشات نشان داد که جایگزین کامل تفاله چغندرقند باعث کاهش اضافه وزن روزانه گردید ولی تاثیری در خوراک مصرف گوساله ها نداشت . قابلیت هضم کلیه مواد مغذی در روش اندیکاتور بجز چربی خام در هنگام جایگزین 50 یا 100 درصد تفاله سیب با تفاله چغندرقند کاهش یافت . در روش پپسین - سلولاز تنها ارزش هضمی معنی دار گردید و قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی تاثیر معنی داری را نشان ندادند. استفاده از تفاله سیب هیچگونه اثر معنی داری را در مقدار آب و چربی بدن و دنده های 9، 10، 11 و همچنین دنده 12 نداشت . در بررسیهای اقتصادی جایگزین تفاله سیب با تفاله چغندرقند قیمت هر کیلوگرم جیره به مقدار 12/3 درصد کاهش یافت . همچنین هزینه تولید گوشت نیز به مقدار ناچیزی پایین آمد. استفاده از تفاله سیب می تواند علاوه بر جلوگیری از به هدر رفتن این ماده خوراکی، باعث کاهش مصرف مواد غذایی دیگر و همچنین ایجاد تنوع غذایی بیشتر در دامهای مختلف از جمله جوانه های پرواری گردد.
علی اکبر یاسی رضا ولی زاده
به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف پروتئین جیره وتجزیه پذیری آن بر خصوصیات تولیدی گاوهای شیری هلشتین، دو سطح پروتئین خام (15 و 18 درصد) و دو سطح تجزیه پذیر پروتئین (60 و 70 درصد) در غالب چهار تیمار (-1 پروتئین کم تجزیه پذیری زیاد، -2 پروتئین کم و تجزیه پذیری کم، -3 پروتئین زیاد و تجزیه پذیری و تجزیه پذیری کم) مورد آزمایش قرار گرفتند. این جیره ها در غالب طرح change over در چهار دوره 21 روز به 8 راس گاو شیری هلشتین چند شکم زایش با میانگین مدت شیرواری (+-38) 176 روز و میانگین تولید روزانه شیر (+-4/5) 30/5 کیلوگرم خورانده شدند. مصرف روزانه خوراک با افزایش مقدار پروتئین خام، دیواره سلولی بدون همی سلولز (adf)، دیوراه سلولی (ndf) و انرژی خام به صورت معنی داری تحت تاثیر مقدار پروتئین خام جیره قرار گرفت . ارقام مربوط به قابلیت هضم مواد مغذی با استفاده از مارکر ala مشابه ضرایب بدست آمده از روش اندازه گیری مستقیم قابلیت هضم مواد مغذی بود. تولید روزانه شیر و شیر تصحیح شده بر اساس 4 درصد چربی، تحت تاثیر سطح پروتئین خام و یا تجزیه پذیری پروتئین جیره قرار نگرفت . درصد ماده جامد، ماده جامد بدون چربی، چربی، معادل پروتینی ازت غیر پروتئینی و لاکتوز شیر متاثر از افزایش پروتئین خام جیره و یا افزایش پروتئین عبوری جیره به صورت معنی داری کاهش نشان داد. بالاترین درصد چربی شیر و پروتئین شیر به ترتیب در تیمارهای سوم (18 درصد پروتئین خام و 70 درصد تجزیه پذیری) و اول (15 درصد پروتئین خام و 70 درصد تجزیه پذیری) مشاهده گردید. وزن روزانه گاوها با افزایش پروتئین عبوری جیره به صورت معنی داری افزایش یافت ولی متاثر از سطح پروتئین، تجزیه پذیری و یا اثرات متقابل این دو قرار نگرفت . ازت اوره ای خون با افزایش پروتئین خام جیره به طرز معنی داری افزایش یافت ولی تحت تاثیر سطح تجزیه پذیری پروتئین جیره واقع نشد. افزایش آمونیاک شکمبه متناسب با افزایش پروتئین خام جیره و یا افزایش تجزیه پذیری پروتئین جیره، معنی دار بود اما ph شکمبه تغییر معنی داری نشان نداد. در مجموع می توان نتیجه گرفت که افزایش بیش از حد مورد نیاز پروتئین خام، پروتئین تجزیه پذیر و یا پروتئین عبوری جیره باعث بروز اثرات منفی در تولید شیر بخصوص پروتئین آن می گردد و به ویژه در گاوه های با تولید 30 کیلوگرم که از اوج شیرواری گذشته اند افزایش این مواد مغزی توصیه نمی شود.
بهروز دستار رضا ولی زاده
به منظور بررسی اثر استفاده از ویناس در تغذیه گوسفند، تعداد 25 راس بره نر بلوچی در یک طرح کاملا تصادفی با 5 تیمار و 5 تکرار مورد آزمایش قرار گرفتند. طول کل دروه آزمایش 98 روز بود که از 7 دوره 14 روزه تشکیل شده بود. دوره اول دوره سازگاری دامها به محیط و غذا و 6 دوره دیگر دوره های اصلی بودند. اندازه گیری های مربوط به آزمایشات قابلیت هضم جیره ها در آخرین دوره پرورش بره ها انجام شد. این عمل به کمک قفسه های انفرادی صورت گرفت . جیره ها به صورت کامل تهیه گردیدند. مواد خوراکی شامل کاه گندم، تفاله خشک چغندرقند (بدون ملاس) جو، کنجاله تخم پنبه، ویناس و مکمل معدنی و ویتامینی بود. احتیاجات غذایی دامها از جداول nrc استخراج گردید. ترکیبات شیمیایی مواد خوراکی در آزمایشگاه تعیین شدند. ویناس در جیره ها به مقدار 5، 10، 15، 20 درصد ماده خشک جایگزین بخشی از تفاله چغندرقند و کنجاله تخم پنبه در جیره بدون ویناس شد. در طول آزمایش آب ، غذا و سنگ نمک به صورت آزاد در اختیار بره ها قرار داشت . خوراک مصرفی و توزین دامها در طول هر دوره جداگانه صورت گرفت . نمونه گیری از ph شیره شکمبه به وسیله سوزن انژیوکت از دو تکرار هر تیمار غذایی 2 ساعت پس از تغذیه جداگانه انجام شد. در پایان دوره آزمایش جهت تجزیه لاشه از هر تیمار غذایی 2 راس به صورت تصادفی انتخاب و ذبح شدند. چون وزن و سن اولیه دامها با یکدیگر مختلف بود. داده های حاصل با استفاده از نرم افزارهای کامپیوتری آنالیز کواریانس شدند.