نام پژوهشگر: محمد علی محسنی بندپی
فرزاد فرمانی محمود بهرامی زاده
سکته مغزی یکی از شایع ترین بیماری های مغز و اعصاب می باشد که در بسیاری موارد منجر به همی پلژی می شود. همی پلژی موجب کاهش حرکت و بروز اختلالات عملکردی در الگوی راه رفتن فرد بیمار میگردد و در نهایت محدودیت های فراوانی را در فعالیت های روزمره زندگی بیمار ایجاد می نماید. درمان های متفاوتی شامل برنامه های توانبخشی و استفاده از ارتوز برای بهبود عملکرد و راه رفتن این بیماران تجویز می گردد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر ارتوز مچ-کف پایی بر فشار ها و نیروهای کف پایی، شاخصه های زمانی، عملکرد و سرعت راه رفتن در بیماران مبتلا به همی پلژی می باشد. مواد و روش ها مطالعه حاضر یک مطالعه کار آزمایی بالینی تصادفی می باشد.تعداد 40بیمار مبتلا به همی پلژی مراجعه کننده به مراکز توانبخشی شهر تهران در دامنه سنی بین 40 تا 65 سال (مرد و زن) در این مطالعه شرکت کردند. کلیه بیماران توانایی راه رفتن برای حداقل 10 متر بدون وسیله کمکی را دارا بوده و میزان اسپاستیسیتی آنها بر اساس معیار اصلاح شده اشوورد حداکثر 2 بود. از بیماران بعد از تکمیل فرم رضایت نامه در خصوص شرکت در مطالعه، ارزیابی اولیه صورت گرفت.. متغیر ها شامل آزمون (timed up and go (tug ، آزمون سرعت راه رفتن انتخابی فرد،زمان ، مدت زمان تحمل وزن روی یک اندام به تنهایی روی اندام سالم و مبتلا، ایمپالس و میانگین نیروی وارده به پاشنه در هنگام برخورد پاشنه با سطح زمین و ایمپالس و میانگین نیروی وارده به انگشتان در هنگام جدا شدن پا از زمین بود. بیماران به صورت تصادفی با استفاده از بلوک طرح تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه یک (solid ankle foot orthosis (safoو گروه دو (rocker bar ankle foot orthosis (rafo دریافت نمودند بعد از اعمال مداخله و همچنین پس از گذشت 3 هفته کلیه متغیر ها مجددا بررسی و ثبت گردید. یافته ها نتایج مطالعه نشان داد که safo و rafo سرعت راه رفتن را افزایش داده و نیز مدت زمان انجام آزمون tug را به طور معنی داری کاهش میدهند (p=0.001). همچنین بر اساس نتایج مطالعه، هر دو نوع ارتوز موجب کاهش معنی دار مدت زمان ایستادن روی اندام سالم به تنهایی و افزایش معنی دار مدت زمان ایستادن روی اندام مبتلا به تنهایی و ایمپالس و میانگین نیروهای وارده به پاشنه در حین برخورد پا با زمین شدند (p=0.001). در هنگام جدا شدن پا از سطح زمین، ایمپالس و میانگین نیروی وارد شده به انگشتان با استفاده از safo از نظر آماری تغییر معنی داری نکرد (به ترتیب p=0.765 و p= 0.181). در حالیکه با استفاده از rafo مقدار ایمپالس و میانگین نیروی وارده به انگشتان از نظر آماری افزایش معنی داری یافت (p=0.001). در مقایسه بین دو گروه، سرعت راه رفتن بلافاصله پس از استفاده از rafo بیشتر از safo بود (p=0.001). مدت زمان انجام ازمون tug بلافاصله پس از استفاده از rafo بیشتر از safo بود (p=0.001). در مدت زمان ایستادن روی اندام سالم یا مبتلا به تنهایی، تفاوت معنی داری بین دو نوع ارتوز دیده نشد (به ترتیب p=0.177 و p=0.080). همچنین، در مقدار ایمپالس و میانگین نیروی وارده به پاشنه در هنگام برخورد پاشنه با زمین نیز تفاوت معنی داری وجود نداشت (p=0.618 و p=0.637). ایمپالس و میانگین وارده به انگشتان در حین جدا شدن کف پا از زمین با استفاده از rafo به مقدار معنی داری بیشتر از safo بود (p=0.001). بعد از سه هفته استفاده از safo و rafo سرعت راه رفتن بیماران به طور معنی داری افزایش یافته و مقدار زمان انجام آزمون tug به مقدار معنی داری کاهش یافت (p=0.001). بعد از گذشت سه هفته تغییر معنی داری از نظر آماری در مدت زمان ایستادن روی یک اندام به تنهایی و نیز مقدار ایمپالس و میانگین نیروهای وارد شده به پاشنه و انگشتان مشاهده نگردید (به ترتیبp=0.321، p=0.484، p=0.089، p=1، p=0.1، p=1، p=1). نتیجه گیری با بهره گیری از نتایج مطالعه حاضر میتوان گفت که اگرچه هردو ارتوز safo و rafo تاثیر مثبتی بر راه رفتن بیماران مبتلا به همی پلژی ناشی از سکته مغزی دارند، rafo در مقایسه با safo می تواند سرعت راه رفتن این بیماران را به مقدار بیشتری افزایش داده و عملکرد آنها را بهبود ببخشد. با بررسی مکانیزم این افزایش سرعت، می توان آن را نتیجه بهبود در انجام عمل جدا شدن کف پا از سطح زمین با بهره مندی از بار گهواره ای اضافه شده به قسمت کف پایی ارتوز دانست. با توجه به نتایج مطالعه حاضر، شاید بتوان استفاده از rafo را برای آنها توصیه کرد. به هر حال، انجام مطالعات بیشتر با نمونه های بزرگتر انجام مطالعات بیشتر بر روی این ارتوز به منظور اطمینان یافتن از تاثیرات آن بر ویژگی های مختلف راه رفتن ضروری به نظر می رسد.
ناهید رحمانی محمد علی محسنی بندپی
چکیده: مقدمه: کمردرد یک اختلال اسکلتی عضلانی پر هزینه و یک شکایت نسبتا شایع از سوی بیماران مراجعه کننده به سیستم های بهداشتی و درمانی می باشد. براساس مطالعات انجام شده، میزان شیوع کمردرد در کودکان نسبتا بالا می باشد. هدف این مطالعه بررسی داده های هنجار از اندازه عضلات و اندازه چربی زیر پوست ناحیه شکم در دانش آموزان دختر و پسر سالم 15 تا 18 ساله در مقطع دبیرستان و مقایسه آنها با دانش آموزان مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی در همان گروه سنی با استفاده از سونوگرافی بوده است. روش بررسی: تحقیق حاضر یک مطالعه توصیفی، تحلیلی و مورد-شاهدی می باشد. اندازه عضلات شکمی و اندازه چربی زیر پوست کودکان دبیرستانی سالم 15 تا 18 ساله ساکن شهر تهران، که بطور تصادفی از 5 منطقه جغرافیایی شهر تهران به مطالعه وارد شدند، توسط سونوگرافی مورد ارزیابی قرار گرفت. عضلات شکمی و چربی زیر پوست کودکان هم سن و سال مبتلا به کمردرد نیز با استفاده از سونوگرافی اندازه گیری شد. همه اندازه گیریها بین دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. سپس این دو گروه با هم مقایسه شدند (گروه سالم و بیماران مبتلا به کمردرد) یافته ها (تحلیل داده ها): مقادیر میانگین اندازه عضلات شکم به ترتیب برای عضله عرضی شکم بین 31/2 تا 57/2 میلی متر، برای عضله مایل داخلی بین 02/4 تا 15/5 میلی متر، برای عضله مایل خارجی بین 81/2 تا 17/3 میلی متر و برای چربی زیر پوست بین 60/2 تا 76/2 میلی متر بدست آمد. تفاوت معنادار بین دو گروه سالم و مبتلا به کمردرد از نظر اندازه عضلات و اندازه چربی زیر پوست شکم وجود داشت (05/0 > p). اندازه عضلات شکمی و اندازه چربی بین دو سمت راست و چپ در دو گروه سالم و بیمار تفاوت معنادار نداشت (05/0 < p). همچنین ارتباط معنادار آماری بین متغیرهای زمینه ای با میانگین اندازه عضلات و اندازه چربی زیر پوست شکم دیده شد (05/0 > p). نتیجه گیری: در کودکان مبتلا به کمردرد، اندازه عضلات شکم کوچکتر از گروه سالم بود. همچنین شاخص توده بدن به عنوان پیش بینی کننده اصلی اندازه عضلات شکم در کودکان بوده است. لذا انجام مطالعات آتی با تمرکز بر استراتژیهای پیشگیرانه در کودکان پیشنهاد می گردد. کلمات کلیدی: کودکان، سونوگرافی، عضلات شکمی، کمردرد