نام پژوهشگر: احمد علیبابایی

بررسی فعالیت های آموزشی و باورهای اساتید زبان انگلیسی و اساتید تخصصی در دوره های زبان تخصصی بااهداف ویژه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیخ بهایی - دانشکده زبانهای خارجی 1393
  فاطمه سلیمانی اصفهانی نژاد   احمد علیبابایی

باوجود مطالعات گسترده درباره ی تعلیم و تربیت اساتید درزمینه ی انگلیسی بااهداف ویژه ، مطالعات اندکی متمرکز بر چگونگی فعالیت های آموزشی به کاربرده شده توسط اساتید این دوره ها می باشند. در بعضی زمینه ها، کلاس های زبان تخصصی توسط اساتید باتخصص های متفاوت، به بیانی دیگر، اساتید دانش آموخته ی زبان و اساتید دانش آموخته ی تخصصی، تدریس می شوند که منجربه تفاوت در درک اساتید از به کاربستن فعالیت های آموزشی در کلاس های زبان تخصصی می شود.ازاینرو هدف مطالعه حاضربررسی شباهت ها و تفاوت های درک و باورهای اساتید دانش آموخته ی زبان و اساتید دانش آموخته ی تخصصی درباره ی یادگیری زبان درکلاس های زبان تخصصی می باشد و همینطوربه بررسی تناقض های بین باورهای یادگیری زبان و فعالیت های آموزشی، به منظور بررسی دلایل محتمل این تناقضات پرداخته است. به منظور تحقق این اهداف،40 استاد، دانش آموخته ی زبان و دانش آموخته ی تخصصی، که در دوره های زبان تخصصی با اهداف ویژه تدریس میکردند به منظور مشارکت در این تحقیق انتخاب شدند. داده های جمع آوری شده در این تحقیق از طریق پرسشنامه، مشاهده، یادداشت، و مصاحبه به منظور بررسی دلایل محتمل به صورت کمی و کیفی تحلیل شدند. نتایج تحقیق حاکی از تفاوت بین تمامی فعالیت آموزشی اساتید می باشد به اینصورت که " فعالیت های متمرکزبرترجمه (ترجمه انگلیسی به فارسی)" و" مهارت هاو استراتژی های یادگیری" به ترتیب بیشترین فعالیت های آموزشی به کارگرفته شده توسط اساتید تخصصی و اساتید زبان می باشند. علاوه بر این نتایج نشان دهنده ی شباهت بین باورهای یادگیری اساتید زبان و تخصصی در سه حیطه ی اول باورهای یادگیری(استعدادیادگیری زبان خارجی، دشواری یادگیری زبان، ماهیت یادگیری زبان) و تفاوت در حیطه ی چهارم(استراتژی های یادگیری زبان)می باشند. بعلاوه ، نتایج به اختلافات قابل توجهی در تناقضات بین باورهای مرتبط بایادگیری زبان و فعالیت های آموزشی مرتبط با " مهارت ها و استراتژی ها" و "اشتباهات تلفظ" برای اساتید تخصصی و اهمیت" گرامر(دستورزبان)" و" لغات(واژگان جدید)" برای اساتید زبان اشاره میکند. در نهایت ، نتایج بررسی ها نشان داد که هردوگروه اساتید زبان و تخصصی دارای یکسری باورهای مرتبط با یادگیری زبان می باشند که در فعالیت های آموزشی آنها در کلاس های زبان تخصصی با اهداف ویژه ظهور پیدانمی کند که بنابردلایل محتملی ازجمله زمینه تدریس ، کمبود وقت ، و محدودیت ها وسیاست های تحمیل شده سازمانی می باشد. همچنین، نتایج به یکسری الگوها ، موضوعات و گزینه های جدیدبرای تعمق بیشتر در به کارگیری فعالیت های آموزشی دردوره های زبان تخصصی با اهداف ویژه اشاره می کند، و همینطور وعده تحقق کابردهایی در برنامه های تربیت معلم برای دوره های زبان تخصصی با اهداف ویژه رادر پی دارد.

مقایسه تعاملات کلاسی اساتید با تجربه و مبتدی زبان انگلیسی از لحاظ روند تعاملی کلاس و ویژگی های گفتاری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیخ بهایی - دانشکده زبانهای خارجی 1393
  سمانه نجیب   احمد علیبابایی

این مطالعه کمی و کیفی با فرض بر این که تجربه ی آموزشی می تواند عاملی اثر گذار در آگاهی معلمان زبان از کاربرد زبانی در کلاس باشد تلاشی بود که در جهت بررسی عملکرد و برداشت معلمان مبتدی و باتجربه ی زبان ایرانی در تعاملات کلاسی شان انجام گرفت. در این راستا، چهارچوب ارزیابی گفتار معلم که توسط والش در سال 2006 ارائه شده است به عنوان مدل تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده از لحاظ چهار روند و چهارده ویژگی تعاملی کلاس (سازنده و محدود کننده) مورد استفاده قرار گرفت. به منظور این هدف، پنج معلم زبان مبتدی و پنج معلم زبان باتجربه از دانشگاه های مختلف ایران در استان اصفهان انتخاب شدند. اطلاعات از طریق مشاهدات کلاسی و مصاحبه با معلمان داوطلب انجام گرفت. بررسی کمی و کیفی داده های مشاهده ای نشان داد که روند زبانی و محتوایی بیشترین زمان کلاس معلمان را به خود اختصاص داده بود و روند زمینه ی کلاسی و روند مهارت ها وسیستم زبانی کمترین روند تعاملی موجود در کلاس های معلمان باتجربه و معلمان مبتدی را به ترتیب تشکیل می دادند. تمامی ویژگی های تعریف شده در هر روند تعاملی در داده های مربوط به هر دو گروه از معلمان در تعداد دفعات متفاوت یافت شد. از لحاظ ویژگی های سازنده و محدودکننده در مجموع، این معلمان باتجربه بودند که تا حدودی با استفاده ی کمتری که از ویژگی های محدودکننده داشتند و در مقابل? این معلمان مبتدی بودند که با استفاده ی بیشتری که از ویژگی های سازنده داشتند هر یک عملکرد بهتری از خود نشان دادند. نتایج مربوط به مصاحبه، ناهماهنگی را میان آگاهی معلمان زبان و عملکردشان در کلاس نشان داد. این مطالعه شاید پیشنهادی باشد برای معلمان زبان تا این چهارچوب را که نشانگر رابطه ی مستقیم میان استفاده ی معلمان از زبان و یادگیری زبان دوم می باشد مورد استفاده قرارداده تا به آگاهی لازم بر گفتارشان در تعاملاتی که با دانش آموز دارند دست یابند. با انجام چنین کاری، معلمان زبان قادر خواهند بود تا تصمیمات تعاملی مناسبی را در مراحل مختلف عملکرد آموزشی شان گرفته و در نتیجه از روش هایی که سبب بالا رفتن موقعیت های یادگیری شده مطلع شوند.