نام پژوهشگر: آرمین پیریایی
آیدا صادقی بهشید حسینی
مفهوم شفابخشی در قرن اخیر منجر به ایجاد تغییرات قابل ملاحظه ای در طراحی محیط های درمانی و تأثیرات مثبتی در روند بهبودی بیماران شده است. در گذشته پزشکان و پرستاران مخاطب اصلی طراحی محیط های درمانی بودند اما امروزه بیماران وخانواده هایشان در مرکز توجه قرار می گیرند. امنیت بیماران و کاهش استرس از ویژگی های اصلی و اولیه ی یک محیط شفابخش بیمار – محور است. طراحی مراکز درمانی بیمار - محور، راهبردی با هدف ارتقای رضایت و تسریع روند بهبود بیماران است. پژوهش حاضر چگونگی طراحی فضای فیزیکی این مراکز را با روش مبتنی بر شواهد و با هدف بهبود کیفیت فضا و در نتیجه رضایتمندی بیماران ارائه می دهد.
نسترن ترابی بهشید حسینی
طبق گزارش های وزارت بهداشت و درمان ، آمار نابینایی در کشور رو به افزایش است و اگر برای پیشگیری بیماری های چشمی برنامه ریزی نشود ، در بیست سال اینده ارقام نابینایی تا دو برابر افزایش می یابد . از طرفی تعداد دستگاه ها و فضاهایی که به طور خاص برای این قشر ساخته شده باشد ، به تناسب جمعیت آن ها ، بسیار اندک و پراکنده می باشد. این موضوع لزوم ساخت مراکز درمانی برای بیماری های چشمی و نابینایی را بیش تر نمایان می کند و تما می موارد دغدغه فکری برای این سوال گردید که معماری به عنوان رشته ای که با همه اقشار جامعه در ارتباط است ، چگونه می تواند با طراحی فضای خاص درمانی برای بیماری های چشمی در پیشگیری از اختلالات بینایی و نابینایی تاثیرگذار باشد؟ در این راستا ابتدا به تعاریفی از بیمارستان و انواع آن پرداخته خواهد شد ؛ چراکه برای طراحی یک مرکز درمانی آشنایی با این مراکز و علل اهمیت آن ها حیاتی می باشد . در صورت وجود مراکز تخصصی بیماری های چشمی می توان آمار نابینایی را تا حد بسیاری کاهش داد و برعکس در صورت کمبود این گونه فضاها ، امکان وقوع نابینایی بیش تر خواهد بود و این خود عواقب بسیاری از لحاظ روحی ، روانی و جس می در فرد نابینا ایجاد می کند . سپس اصول و ضوابطی برای طراحی مراکز درمانی نابینایان ذکر خواهد شد که با استفاده از آن ها بتوان فضایی ایجاد کرد که از هر جهت برای این قشر آسیب دیده مناسب باشد؛که این به نوعی رسیدن به معماری فراگیر است . دراین راستا نظریه ای که می تواند برای ساخت چنین فضایی بسیار هدایت کننده باشد ، معماری عصبی است ؛ که به چگونگی دریافت مغز از معماری می پردازد . برای رسیدن به طراحی مناسب ،این تئوری از روانشناسی محیط و پلاستیسیته مغز بهره می برد . در نهایت با استفاده از این موارد و اصول می توان فضایی را خلق کرد که حس مکان در آن وجود داشته و این حس تعلق ، امنیت و آسایش را برای بیماران ، همراهان و حتی کارکنان به همراه خواهد داشت . این موضوع به خصوص در قشری که مهم ترین ابزار ادراک محیطی شان آسیب دیده ، از اهمیت بالایی برخوردار است .بدین ترتیب با به کارگیری اصولی فاکتورهای محیطی و معماری از جمله نور ، آب ، صوت، طبیعت و ... در کنار تاثیرات روانی محیط بر فرد ، می توان باعث بهبود سریع تر و بهتر بیماران در محیط های درمانی شد.
الهام سمرقندیان آرمین پیریایی
کودکان هر جامعه نقش بسیار تاثیر گذاری را در ترسیم آینده آن ایفا می کنند . کودکان همچنین آسیب پذیرترین قشر جامعه می باشد که توجه به سلامت آنها برای آینده جامعه اهمیت دارد. فضای بستری از جمله فضاهایی است که بر حالات روحی و روانی کودکان تأثیر می گذارد. طراحی ضعیف این محیط ها،می تواند سبب تشدید اختلالات رفتاری وهمچنین ترس واضطراب در آنها گردد و ممکن است اثرات منفی آن در بزرگسالی نیز ادامه پیدا کند. پس کاهش ترس کودک از محیط بیمارستان حائز اهمیت است و این پرسش را به وجود می آورد که آیا می توان باارائه الگوهای فضایی خاص،محیطی مطلوب جهت بستری شدن کودکان و کاهش ترس آنها به وجودآورد؟