نام پژوهشگر: آزاده حسنی
آزاده حسنی حبیب صادقی
در واقع هنر در دوران مدرن به شکل دیگری تجلی پیدا می کند. همین امر بود که باعث پیدایش پست مدرنیسم شد. سبکی که در عین قانونمندی بی قانون است. هنر مدرن با هنرمندانی چون سزان و گوگن که از پیشتازان این سبک می باشند آغاز شد و این تئوری توسط هنرمند، عارف، نقاش، موسیقیدان و شاعر بزرگ واسیلی کاندینسکی به هدف خود رسید و رسمیت یافت. اصول اصلی تئوری او در پرداخت محض به معنویت، و مبارزه با مادی گرایی در هنر بود. در این مسیر وی ارتباط بین هنرها را، نیز بوجود می آورد. بخصوص هنرهایی که ارتباط بین آنها کاملا محسوس است، اما تا اکنون قابل بیان نبوده یا کسی توان بیان آن را نداشته است. او می خواست نقاشی را از هرآنچه بوی وابستگی و مادیت می دهد برهاند. از جمله وابستگی به طبیعت. همچنان که موسیقی هنری است مستقل و بکر و از ابتدا تنها با روح هنرمند بوجود می آمده و اثری از مادیت در آن نیست. رویکرد من در این مطالعه نسبت به این ارتباط رویکردی روانشناسانه است. که بتوان ارتباطی از طریق حس هنرمند بین نقاشی و موسیقی بوجود آورد. بتوان با دیدن تابلویی بهاری، قعطه ای موسیقی با روح بهار را ساخت و با شنیدن قطعه ای بهاری، بتوان آن را بصری کرد. هر نت رنگی دارد و هر رنگ، نت مخصوص به خود را دارد. هر ریتم، خط مخصوص به خود را دارد و هر خطی ریتم خود را نمایش می دهد. روش و شیوه مطالعه من در این تحقیق روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی بوده است. مطالعه ای برای دیدن موسیقی و شنیدن نقاشی. آیا می توان با شنیدن قطعه ای موسیقی تشخیص داد که این قطعه سبز است؟ یا با دیدن یک اثر دیداری نقاشی تشخیص داد که چه نتی، چه موسیقی با چه ریتم وحسی در آن در حال نواختن است؟ تلفیق این دو با هم با رویکردی روانشناسانه ( احساس و معرفت هنرمند) هنری جدید و زنده است که جوابگوی تمامی این سوالات است.