نام پژوهشگر: بهمن خضری
بهمن خضری اسماعیل شفیعی
با پیشرفت علم روانشناسی وارائه نظریات جدید دراین حوزه بویژه نظرات پاولف و خصوصاً نظرات او درباب چگونگی خلق وآفرینش هنری، دریچه ی جدیدی برروی هنرمندان، بویژه هنرمندان تئاتر گشوده شد. درمیان هنرمندان تئاترنخستین فردی که به اینگونه نظرات توجه نمود و سعی کرد آنها را جهت ساخت تئاترعلمی بکار گیرد، کنستانتین استانیسلاوسکی بود. استانیسلاوسکی معتقد بود که : " بازیگر یا باید دارای تخیّل پرورش یافته، مستقل و مبتکر باشد و یا باید برای همیشه این حرفه را رها سازد ". از سوی دیگر صاحبنظرانی همچون برشت و بوآل با توجه به نقشی که برای بازیگر دراثر نهایی قائل بودند و نیزنوع ارائه نقش توسط آنان، نظراتشان دارای تفاوتها وهمانندی هایی با استانیسلاوسکی می باشد. با توجه به پیشرفتهای صورت گرفته درعلوم انسانی به خصوص در زمینه خلق و آفرینش یکی از مباحث اصلی در این زمینه که به نوعی به عنوان مبدأ این جریان تلقی می شود " تخیّل " می باشد. این پژوهش در پی آن بوده که ضمن جمع بندی نظرات مختلف روانشناسی وتئاتردر خصوص کاربردهای تخیّل درامرآفرینش هنری، آراء و نظرات استانیسلاوسکی، برشت، و بوآل را که هر یک جریان جداگانه ای ازخلق هنری را در قرن بیستم هدایت کرده اند را، تطبیق نموده و از این رهگذر راهنمائی برای علاقمندان حوزه بازیگری عرضه نماید. رساله حاضر دارای سه فصل و یک بخش مجزا می باشد. دربخش کلیّات، به کلیّات تحقیق اشاره شده است و در فصل اول به تخیّل و انواع آن و همچنین کارکردهای آن پرداخته شده است و فصل دوم به نقش تخیّل درسیستم استانیسلاوسکی، شیوه ی برشت و تئاتربوآل اختصاص دارد و فصل سوم مباحث مربوط به همانندیها و تفاوتهای تخیّل در آراء و آثار استانیسلاوسکی، برشت وبوآل می باشد.همچنین پس از نتیجه گیری، گزارش کارعملی پژوهشگر که اجرای نمایش " آخرین نوار کراپ" بوده ارائه شده است.ازمهمترین دستاوردهای این پژوهش می توان به شباهت های بنیادین درنگاه به تخیّل و بکار گیری آن نزد استانیسلاوسکی، برشت وبوآل اشاره کرد. همچنین تفاوت بنیادین نگاه برشت در بکار گیری تخیّل در تمرینات و نحوه استفاده آن در اجرا در تقابل با سیستم استانیسلاوسکی و تئاتر بوآل اشاره نمود.