نام پژوهشگر: رضا حسن زاده
نغمه مرادی لاکه بابک ناصرشریف
یک سیستم بازشناس گفتار باید بتواند یک سیگنال گفتار بیان شده را مستقل ازگوینده، ابزار انتقال و محیط بیان گفتار به یک پیغام متنی تبدیل کند. یکی ازچالش های موجود در بازشناسی گفتار استفاده از سیستمهای بازشناس گفتار در محیط های واقعی است که در آنها نویز یا اثرات کانال همواره وجود دارد. این عوامل خصوصیات آماری سیگنال گفتار و ویژگی های آن را تغییرمی دهد به طوری که مدل آموزش یافته ای که ازروی گفتاربدون نویز بدست می آید نمی تواند بیانگرخصوصیات آماری داده های نویزی نیز باشد. این عدم تطابق بین محیط های آموزش وآزمایش دقت بازشناسی را شدیداًتحت تأثیرخودقرارمی دهد. برای مقابله با تاثیر نویز بر سیگنال گفتار سه روش کلی وجود دارد: بهبودگفتار، جبران ویژگی و تطبیق مدل. روشهای بهبود گفتار نویز را در سطح سیگنال گفتار کاهش می دهند و بر روی ویژگیها یا مدلهای آماری گفتار تغییری صورت نمی دهند. روشهای جبران ویژگی کاهش نویز را در مرحله استخراج ویژگی یا پس از پایان آن با انجام پس پردازش انجام می دهند. روشهای تطبیق مدل نیز با تبدیل و تغییر پارامترهای مدل آماری گفتار، مدل را با ویژگیهای نویزی گفتار تطبیق می دهند. دراین پایان نامه دو روش با استفاده ازترکیب روش های بهبود گفتار و روشهای جبران ویژگی پیشنهاد گردیده است. در روش پیشنهادی اول ابتدا ازیک فیلتر اصلاح شده مبتنی بر تفاضل طیف موسوم به خطای مربعات کمینه (mmse) برای کاهش نویز در سطح سیگنال استفاده می شود. سپس برای جبران تاثیر اعوجاجات ایجاد شده در سطح سیگنال گفتار و در نتیجه ویژگیهای استخراجی آن، یک فیلتر موقت مبتنی بر داده، بر دنباله ویژگیها اعمال می شود. در روش پیشنهادی دوم ، پس از معرفی و انجام یک پردازش وابسته به نسبت سیگنال به نویز بر روی ویژگیهای مل کپستروم، از فیلتر کردن موقت مبتنی بر داده ویژگیها استفاده می شود. این روشها بر روی دادگان aurora 2 ، مورد ارزیابی و آزمایش قرار گرفته اند. نتایج نشان می دهد که روشهای ترکیبی پیشنهادی درصد بازشناسی بهتری از دیگر روشها دارند. علاوه بر اینکه فیلترهای مبتنی بر داده در کاربرد بازشناسی موفق تر از فیلترهای ثابت هستند. با استفاده از این روشها درصد دقت بازشناسی نسبت به سیستم پایه ( ضرایب مل کپستروم) بطور متوسط در حدود 17% افزایش یافته است.
سارا صالحی کوکنه مهرگان مهدوی
رشد اینترنت و تکنولوژی های چند رسانه ای، فرصتهای بی نظیری را برای یادگیری و آموزش از طریق محیط یادگیری برخط فراهم کرده است. با این حال رویکردهای سنتی آموزش الکترونیکی که بیانگر عقیده "یک سایز مناسب همه" است به دلیل وجود تفاوت میان افراد که منجر به تفاوت در شیوه یادگیری و آموزش آنها می شود، دیگر جوابگوی نیازهای متفاوت فراگیران نمی باشد. لذا در این پژوهش بر آن شدیم که به شخصی سازی یادگیری الکترونیکی برای حل این مشکل بپردازیم. در این پژوهش مدلی برای شخصی سازی یادگیری الکترونیکی ارائه نمودیم. همچنین این مدل به صورت یک وب سایت آموزش الکترونیکی شخصی سازی شده پیاده سازی گردید. یک دوره آموزشی در این وب سایت به منظور ارزیابی مدل و نتایج آن تهیه و تولید شد و تعدادی از کاربران نیز در این دوره آموزشی شرکت نمودند. برای شخصی سازی یادگیری الکترونیکی از دو فاکتور دانش اولیه و سبک یادگیری استفاده نمودیم. به این صورت که کاربر قبل از شروع دوره آموزشی ملزم به گذراندن سنجش دانش اولیه و سبک یادگیری برای تعیین سطح و سبک یادگیری خود می باشد. نتایج نشان داد که هرگاه از شخصی سازی یادگیری الکترونیکی استفاده نماییم تاثیرات قابل توجهی در بهبود کیفیت و بازدهی آن خواهد داشت.
حامد نیک نفس غلامرضا زارع پور
تعیین زمان مناسب تعویض روغن روانکار در تجهیزات صنعتی به ویژه موتورها همواره از چالش های عمده در بحث نگهداری تجهیزات صنعتی بوده است. زوال و فرسودگی روغن روانکار با بررسی تغییرات مشخصه های کیفی روغن در طول کارکرد آن قابل ارزیابی است. هدف عمده این رساله طراحی و ساخت سامانه ای هوشمند جهت نشان دادن وضعیت کیفی روغن موتور و تعیین زمان مناسب تعویض آن است. در این تحقیق سعی شده که با ارزیابی تاثیرگذارترین مشخصه ها در وضعیت کیفی روغن موتور، به تحلیل وضعیت و تعیین زمان مناسب تعویض آن پرداخته شود. رویکرد مورد استفاده جهت تحلیل وضعیت کیفی روغن، بکارگیری منطق فازی و پیاده سازی دانش شخص خبره در زمینه روانکاری و آنالیز روغن، در قالب یک سیستم فازی می باشد. موتور دیزل لوکوموتیو به عنوان موتور مورد مطالعه و داده های آنالیز روغن این موتور به عنوان داده های آزمایشگاهی در تحقیق حاضر مورد بررسی قرار گرفته اند. تحلیل های آماری روی داده های آزمایشگاهی انجام گرفته و چهار مشخصه گرانروی، عدد بازی، میزان آهن و میزان آب که از مشخصه های حیاتی در پایش وضعیت روغن به شمار می آیند، به عنوان ورودی های سیستم فازی جهت تعیین وضعیت کیفی روغن انتخاب شده اند. نتایج تحلیل های آماری نشان از وجود الگویی خاص در ارتباط با روند فرسودگی روغن در موتور در طول کارکرد آن دارد که وابسته به نوع و شرایط کارکرد موتور است. این الگوی فرسودگی روغن به گونه ای است که وابستگی هایی میان تغییرات برخی از مشخصه های کیفی روغن در روند فرسودگی آن مشاهده می گردد. با کشف این الگو و پیاده سازی آن در قالب سیستم فازی، فرایند هوشمندسازی تعیین وضعیت روغن به انجام رسیده است و نتایج به خوبی با نتایج آزمایشگاهی معتبرسازی شده اند. در گام بعدی طراحی و ساخت سامانه ای به انجام رسیده است که با تحلیل خروجی های شبیه سازی شده حسگرهای مورد نظر به کمک نرم افزار بدست آمده در گام نخست به تحلیل وضعیت روغن می پردازد. بدین ترتیب در سامانه هوشمند تعیین وضعیت کیفی روغن موتور با ارزیابی مشخصه های ورودی بدست آمده از حسگرها توسط هسته نرم افزاری، وضعیت نهایی روغن قابل نمایش خواهد بود.
رضا حسن زاده پیمان نجفی مقدم
چکیده رزین های کی لیت کننده بر پایه کوپلیمر اصلاح شده ی پلی(استایرن-آلترناتیو-مالئیک انیدرید) با 2-آمینوپیریدین، 3-آمینوبنزوییک اسید و پارا آمینو بنزن سولفونیک اسید سنتز شدند. این رزین های اصلاح شده تحت واکنش بیشتر با ترکیبات 1و2- دی آمینواتان و 1و3- دی آمینو پروپان به عنوان عوامل کراسلینک در حضور امواج التراسونیک قرارداده شدند تا رزین های کی لیت کننده ی سه بعدی جهت حذف فلزات سنگین از محلول های آبی تهیه گردد. رفتار جذبی رزین های کی لیت کننده ی سنتز شده برای یون های فلزی fe2+، cu2+، zn2+، pb2+ و al3+ در phهای متفاوت مورد بررسی قرار گرفت. رزین های تهیه شده تمایل خوبی به حذف یون های فلزی انتخاب شده جهت بررسی از محلول های آبی حتی در محیط های خنثی و قلیایی از خود نشان دادند. همچنین رزین های سنتزشده برای حذف یون های فلزی از پساب صنعتی مورد آزمایش قرارگرفتند و جذب خیلی خوبی را برای بیشتر کاتیون های فلزی از خود نشان دادند که کمترین جذب در مورد یون فلزی zn2+ اتفاق افتاد. اندازه گیری میزان جذب توسط دستگاه جذب اتمی صورت گرفت. مشخصه های رزین ها به وسیله ی طیف سنجی ftir، sem، xrd، chn، dsc و tga مورد بررسی قرارگرفت.
محمدرضا ملایی رضا حسن زاده
یکی از مشکلات موجود در احداث سازه ها بر روی آب، فرسایش خاک بستر رودخانه است. فرسایش خاک از عوامل تاثیرگذار در تخریب سازه هابر روی آب می باشد، از این رو، نظارت بر چگونگی فرسایش بستر رودخانه می تواند از دیدگاه عمرانی در ارائه یراهکار هایی جهت جلوگیری از ادامهروند فرسایش و تخریب نقش به سزایی ایفا نماید. بنابراین به منظور نظارت بر فرآیند مذکور باید حرکت ذرات بستر رودخانه را مورد ارزیابی قرار داد، این ارزیابی در واقعه اندازه گیریحرکت ذرات بستر رودخانه می باشد از آنجاکه علت اصلی فرسایش حرکت ذرات بستر رودخانه ناشی از شارش سیال است، لذا برای اندازه گیری حرکت ذرات بستر رودخانه باید تکنیکی اتخاذ گردد، کهنه تنها ذره متحرک را آشکارسازی نمود بلکه ویژگی های اساسی آن را جهت ردیابی، شناسایی و طبقه بندی نماید.تکنیک پردازش تصاویر دیجیتال تواناییبهبود دادن کیفیت تصاویر اخذ شده،شناسایی،طبقه بندی و آشکارسازی زمانی مکانیذرات متحرک را دارا است. اخیرا، روش دنباله سرعت ذرات متحرک در تکنیک پردازشتصویر به عنوان یک روش سریع و دقیق در ارزیابی فرسایش خاک بستر رودخانه مورد توجه واقع شده است. با اعمال روش دنباله سرعت به تصاویر اخذ شده مشاهده می گردد،که به دلیل حرکت وضعی ذرات متحرک بستر رودخانه، ردیابی مطلوب ذرات متحرک در فریم های متوالی امکان پذیر نیست؛بنابراین در این پایان نامه، تکنیک های انطباقی شامل همبستگی مساحتی (عرضی)، همبستگی کانتوری، همبستگی بلوکی، خوشه بندی(بیز) وگرافی، جهت اصلاح الگوریتم ردیابی دنباله سرعت ذرات متحرک اتخاذ می گردند. نتایج تجربی بدست آمده از اجرای این الگوریتم ها نشان می دهدکه اولا الگوریتم ها توانستند ردیابی موثر به همراه اندازه گیری دقیقی را از حرکت ذرات بستر رودخانه بدست آورندو ثانیا الگوریتم انطباقی گرافی هم از نظر سرعت و توانایی در ردیابی بهینه تر می-باشد و ثالثاذراتی از بستر،تحت تاثیر سیال حرکت می نمایند که در وسط بستر رودخانه قرار گرفته و کمینه ابعاد و جرم دارا باشند.
رزا رشیدی رضا حسن زاده
در عصر فناوری اطلاعات، آموزش الکترونیکی به عنوان یک رویکرد آموزشی نوین، تحولات بسیاری را در نظام های آموزشی پدید آورده است. ظهور فناوری اطلاعات در حوزه ی آموزش و پرورش سبب تغییر روند آموزش یاددهنده محور به سوی آموزش یادگیرنده محور شده است. قابلیت دسترسی آسان، محتوای درسی به روز، عدم محدودیت مکان و زمان و کاهش هزینه های آموزشی از جمله مزایایی هستند که آموزش الکترونیکی را از سایر روش های آموزش سنتی متمایز کرده است. آموزش الکترونیکی بر بسیاری از محدودیت های آموزش سنتی غلبه کرده است، اما هنوز هم با نواقص و کاستی هایی در مسیر طراحی و اجرای راهکاری مناسب در تحقق مفهوم یادگیری موثر مواجه است. یکی از عوامل مهمی که سبب قابلیت بیشتر و برتری شیوه ی آموزش سنتی چهره به چهره نسبت به شیوه ی آموزش الکترونیکی می باشد، می توان به توانایی یاددهنده در شناسایی نشانه های احساسی و غیرکلامی یادگیرندگان اشاره کرد. در فرآیند آموزش الکترونیکی، اطلاع از احساس یادگیرنده در طول فرآیند آموزش، یکی از مسائل مهم در جهت بهبود فرآیند یادگیری است تا عملکرد سیستم، تا حد امکان، مشابه شیوه ی آموزشی چهره به چهره باشد. درک وضعیت احساسی یادگیرنده می تواند برای ارزیابی میزان توجه و سطح علاقه ی وی نسبت به موضوعات آموزشی ارائه شده، در راستای ارائه ی عملکرد بهتر به کار برده شود که این رویکرد باعث می شود تا مقیاس اشتیاق به یادگیری در اشخاص تعیین شده و به مثابه آن کمک های آموزشی به موقع و بازخورد های مناسب ارائه گردد و همچنین انگیزش های مناسب به منظور بهبود فرآیند یادگیری حاصل شود. در این پایان نامه بر آموزش الکترونیکی عاطفی تمرکز شده است و مدلی برای سیستم آموزش الکترونیکی هوشمند عاطفی ارائه شده است که با استفاده از تکنیک تشخیص حالات چهره مبتنی بر فیلتر گابور(gabor) وتحلیل مولفه های اصلی(pca) و تحلیل تفکیک کننده ی خطی(lda) ، توانایی تشخیص احساسات یادگیرنده و ایجاد تعامل عاطفی در فضای آموزش الکترونیکی را دارد و از آن در جهت گزینش دوره ی آموزشی مناسب و در نتیجه بهبود فرآیند آموزش استفاده می کند.
رضا حسن زاده حسن قلاوندی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین مدیریت دانش با بهسازی منابع انسانی از دیدگاه کارکنان دانشگاه ارومیه با استفاده از روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، انجام شده است. ???نفر از کارکنان دانشگاه با توجه به دانشکده محل خدمت، به صورت طبقه ای و بطور تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه بسته پاسخ استفاده شد که ???عدد پرسشنامه صحیح عودت داده شد. و برای سنجش میزان پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، ضریب پرسشنامه مدیریت دانش???/?alfa= و بهسازی منابع انسانی???/?alfa= به دست آمد. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزارspss و lisrel بر اساس فرضیه ها ی پژوهش و با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل مانوا، تحیل آنوا، تحلیل رگرسیون چندگانه و tمستقل تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین مدیریت دانش و بهسازی منابع انسانی همبستگی وجود دارد و بین مولفه های مدیریت دانش با کل ابعاد بهسازی منابع انسانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. علاوه بر این مولفه های خلق دانش، تسهیم دانش، کاربست دانش و حفظ دانش نیز می توانند به صورت مثبت و معنی دار ابعاد بهسازی منابع انسانی: آموزش رسمی، آموزش شغلی، ارزیابی عملکرد، مسیرشغلی، انضباط اداری، انضباط شغلی و نظام پاداش را پیش بینی کنند. و تفاوت معناداری بین پاسخ های کارکنان براساس مشخصات دموگرافیک در خصوص مدیریت دانش و بهسازی منابع انسانی مشاهده نشد.
رضا حسن زاده فریبرز زارع نهندی
انگور با نام علمی(vitis vinifera l) یکی از میوه های مناطق معتدله است که کشت و پرورش آن در قسمت های مختلف ایران انجام می شود. . کشت انگور از ارمنستان نزدیک دریای خزر منشا گرفته است و به نظر می رسد از آنجا به اروپا در سمت غرب و ایران و افغانستان در سمت شرق پراکنده شده است. کشور ایرن به علت واقع شدن در نواحی خشک و نیمه خشک یکی از مناطقی از جهان می باشد که درختان میوه در آن در معرض تنش شوری قرار دارند. در این پژوهش تاثیر سدیم نیتروپروساید بر تعدیل تنش شوری 0 و 100 میلی مولار بر انگور رقم سلطانی ارزیابی شد. مرحله اول آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی به چهار سطح snp (0 ، 100 ، 200 و 1000 مایکرومولار ) با شش تکرار و مرحله دوم آزمایش با همین سطوح snp با سه تکرار و دو سطح شوری (0 و 100 میلی مولار) به سه تکرار در قالب آزمایش فاکتوریل بر مبنای طرح کاملا تصادفی در ایستگاه تحقیقاتی خلعت پوشان دانشگاه تبریز انجام شد.نقش این مده در بسیاری از پارامترهای مورد ارزیابی مثبت ارزیابی می شود.
سحر یوسفی نسائی اسدالله شاه بهرامی
امروزه بررسی و تحلیل تصاویر پزشکی از اهمیت بالایی برخوردار است. برای تهیه این تصاویر از دستگاه های تصویربرداری متفاوتی استفاده می شود. از جمله این دستگاه ها می توان به توموگرافی کامپیوتری اشاره کرد که در تشخیص انواع بیماری ها مانند بیماری های کبد برای عمل جراحی یا پیوند کاربرد گسترده ای دارد. با استفاده از تصاویر توموگرافی کامپیوتری می توان در برش های متفاوت یک بخش خاص از بدن بیمار را نمایش داد. برای تشخیص بهتر بیماری توسط پزشک ابتدا این تصاویر باید تحلیل شوند. یکی از مسائل مطرح در تحلیل و بررسی تصاویر توموگرافی کامپیوتری، پیداکردن بافت کبد با استفاده از ناحیه بندی است. معمولا به دلیل حیاتی بودن موضوع، کار ناحیه بندی به صورت دستی و توسط افراد متخصص انجام می شود که این کار، امری زمان بر و دشوار است. برای رفع این نواقص، طراحی و پیاده سازی الگوریتم هایی که بتواند بدون کمک انسان و یا حداقل با کم کردن دخالت او کار ناحیه بندی را انجام دهند ضروری است. از آن جا که ناحیه بندی کبد همیشه در تشخیص به کمک کامپیوتر امری دشوار بوده است، محققان الگوریتم های زیادی برای این هدفارائه کردند اما با توجه به کیفیت پایین تصاویر، هم پوشانی سطح خاکستری کبد با اعضای مجاور خود مانند قلب، معده و ماهیچه ها، تنوع در ابعاد این عضو در بیماران مختلف و همچنین تغییر شکل کبد با توجه به بیماری های مختلفی نظیر سرطان، ناحیه بندی کبد یک امر چالش برانگیز گردیده است. در این پایان نامه، سعی بر آن است که ناحیه بندی کبد در تصاویر توموگرافی کامپیوتری با استفاده از الگوریتم دسته بندی، طراحی و پیاده سازی شود.