نام پژوهشگر: محمد محمودی چگنی

ساختار در رمان ملکان عذاب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه لرستان - دانشکده زبان و ادبیات فارسی 1393
  محمد محمودی چگنی   صفیه مرادخانی

ساختار تعبیری است که از گسترش پیدا کردن مفاهیم و کارکردهای مکتب فرمالیستی پدید آمده است . فرمالیست ها در جستجوی یافتن پاسخی برای علل گوناگونی ادبیات و تغییر ژانرها به آشنایی زدایی رسیدند ، آنها گفتند که کلیت ادبیات ، خود را همراه با تحول ژنراهای جدید نو می کند . پس از آنکه یاکوبسن و همفکرانش در پراگ بسط و تکامل این نظریه را ادامه دادند ، برجسته سازی را جایگزین آشنایی زدایی نمودند . ساختارگرایان با توجه به مفهوم برجسته¬سازی نشان دادند که ادبیات نه تنها با خودش بلکه با جهان خارج نیز در ارتباط است . منظور از ساختار حضور اجزایی یک متن یا اثر واحدیست که در ارتباط یا تقابل با یکدیگر و در جهت هدف و معنایی به هم پیوسته در یک راستا سیر می کنند . رمان روایتی بلند و منثور است که در قرن هجدهم ظهور پیدا کرد و جایگزین گون های ادبی دیگر شد . عرصه ی رمان امکان حضور شخصیت های متعدد ، پیرنگ پیچیده و فضای وسیع برای روایت را فراهم می نماید . «ملکان عذاب» آخرین رمان ابوتراب خسروی تا به امروز است .موضوع این رمان که توسط سه راوی مختلف روایت می گردد ، استحاله ی جسم در قالب کلمات برای جاودانه شدن است .ما در این تحقیق برآنیم که ساختار رمان یادشده را بررسی نماییم و بدین منظور طبق نظریه ی ریخت شناسی روایت از اِی . جی . گرماس به تحلیل ساختار «ملکان عذاب» پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که ساختار این رمان به رغم تعدد و گستردگی روایت زیربنای واحدی دارد و روایات مختلف آن سرانجام الگویی یکسان می یابند . این رمان ساختاری کم وبیش پسامدرن دارد و ویژگی های بارز پسامدرنیته مانند : پارانویا ، ماهیت وجود شناسانه ، عدم قطعیت و ... در آن آشکار است .