نام پژوهشگر: محمد اکبر رئیسی
محمد اکبر رئیسی هوشنگ خوش سیما
دانش واژگان علیرغم نقش کلیدی اش در مهارت زبان دوم به باور زیمرمن (1997) "کم اهمیت" تلقی شده است. اگرچه استراتژی های یادگیری لغات متفاوتی ممکن است به ذهن فراگیران برسد اما میزان اهمیت و تاثیرگذاری شان می تواند جای سوال داشته باشد. یادگیری حفظی، پروسه یادگیری از طریق تکرار است (کویی، 1989). اما با وجود رواج تاریخی این شیوه یادگیری، میزان اثرگذاری اش جای بحث دارد. سامیان و توکلی(2012) در تحقیقات خود دریافتند که نگرش مثبتی در بین فراگیران ایرانی نسبت به یادگیری حفظی وجود دارد. این همان چیزی بود که کودو (2009) در باره دانش آموزان ژاپنی و لی(2004) در باره فراگیران چینی زبان انگلیسی بیان داشتند. با این حال فراگیران زبان انگلیسی اهل ترکیه (ساباشی، 2014) و سیستم آموزشی هنگ کنک (چیونگ، 2000) نظر مساعدی نسبت به آن نداشتند. تکنیک مواجه سازی چندگانه روش دیگری است برای یادگیری واژگان، اما شواهد در این خصوص نیز متناقض به نظر می رسند. این تحقیق به منظور مقایسه میزان موثر بودن این دو تکنیک برای یادگیری دو شکل مختلف واژگان، تک لغت و عبارت انجام شد. علاوه بر آن این تحقیق نتایج را در دو سطح مختلف یادگیری دانش غیرفعال ( حفظ معنی واژه در زبان اول) و دانش فعال (توان بکار گیری واژه) تفکیک نمود. یک گروه 19 نفره از دانشجویان لیسانس مدیریت با ترکیب 13 مرد و 6 زن در قالب یک دوره انگلیسی تخصصی در این تحقیق شرکت نمودند. سطح مهارت زبان عمومی فراگیران پائین برآورد شد. 26 تک لغت و14 عبارت به آن ها آموزش داده شد، نصف شان به روش یادگیری حفظی و نصف دیگرشان از طریق مواجه سازی چند گانه. طبق نتایج تحقیق، یادگیری حفظی در خصوص دانش غیرفعال در هر دو حالت تک لغت و عبارت موثرتر از تکنیک دیگر ظاهر شد. در خصوص یادگیری تک لغت برای دانش فعال تفاوت معناداری بین دو تکنیک مشاهده نشد. اما در حالت یادگیری عبارت برای دانش فعال روش مواجه سازی چند گانه دوبرابر موثرتر از یادگیری حفظی ظاهر شد. ممکن است سطح مهارت زبانی پائین و همچنین تمایلات فرهنگی فراگیران دلیل برتری یادگیری حفظی در حالت دانش غیر فعال بوده باشند.