نام پژوهشگر: معصومه قلیچ خانلو مقدم
معصومه قلیچ خانلو مقدم ابراهیم رضاپور
زبان اصلی ترین ابزار ارتباط بین جوامع انسانی است که آموزش آن باعث بهره گیری از دانش و فناوری ملل دیگر و از بعد اقتصادی امکان استفاده از فرصت کاری ، تجاری و بازرگانی را به وجود آورده است این پژوهش با هدف بررسی و تحقیق در مورد سه کتاب آموزش و تدوین متون فارسی از دیدگاه نظریه فرهنگی اجتماعی صورت گرفته است . این تحقیق به روش کتابخانه ای انجام گرفت که برای مطالعه بحثهای آن به منابع کتابخانه ای و مقالات اینترنتی دست اول رجوع شده است . داده های مورد نیاز برای این مطالعه از سه کتاب آموزش زبان فارسی صفار مقدم انتخاب شده و مورد تجزیه وتحلیل و سپس مقایسه قرار گرفت . هدف دیگر از این مطالعه تشخیص و مقایسه رفتارهای داربستی مورد استفاده مدرسان و همکلاسان و بررسی این رفتار ها و تاثیر داربست در آموزش است . اهداف دیگر این مطالعه شامل مشاهده تاثیر این رفتارها و همچنین مطالعه جنبه هایی از آموزش فرهنگی و اجتماعی ویگوتسکی در تحقیقات می باشد که به منظور تشخیص رفتارهای داربستی و ارتباط کلامی میان دانشجویان و همکلاسان در آموزش فرهنگی و اجتماعی بررسی شده است که ویژگی های تعاملی داربست دارای همکاری تعاملی است که ویژگی های آن توسط محققان بیان شده است . توجه به مقایسه داده ها در این تحقیق در جدول 1 بیان شده است . نظریات محققان در این تحقیق از اهمیت بسیاری برخوردار است . همچنین در ابتدای آموزش مقدار استفاده از داربست بسیار زیاد بوده و هر چه دانش-آموزان از آموزش بیشتری برخوردار شوند و تسلط بیشتری بر زبان دوم پیدا کنند از میزان استفاده از داربست کم می شود و سطح یادگیری افزایش می یابد که در نتیجه رابطه معکوس بین آن دو وجود دارد . این پژوهش به دنبال پاسخهایی برای پرسشهای زیر می باشد . 1- از چه نوع برنامه درسی می توان برای پیشبرد اهداف نظریه اجتماعی فرهنگی در تهیه و تدوین متون درسی برای فارسی آموزان خارجی استفاده کرد ؟ 2- منابع درسی موجود در زمینه آموزش زبان فارسی تا چه حدی از مبانی نظریه اجتماعی فرهنگی استفاده کرده اند ؟ و همچنین فرضیه های زیر مطرح شده است : فرضیه اول : برای پیشبرد اهداف نظریه اجتماعی فرهنگی برنامه های درسی ارتباطی و تکلیف محور در تدوین متون درسی مناسب هستند و تعامل اجتماعی به عنوان یکی از مبانی اصلی این نظریه در دو برنامه درسی مذکور نقش محوری دارند . فرضیه دوم : منابع درسی موجود در زمینه آموزش زبان فارسی چندان از الگوی اجتماعی فرهنگی استفاده نکرده اند . از مباحث بیان شده در فصل سه و چهار می توان نتیجه گرفت که فرضیه اول در مورد این کتابها به طور کامل مورد تایید قرارنگرفته است و از نظر میزان کاربرد تقریبا منطبق با نظریه فرهنگی اجتماعی می باشد که در این کتابها از تعامل اجتماعی و از دو برنامه درسی مورد نظر استفاده شده است ولی از برنامه درسی ساختاری نیز با توجه به متنهای موجود استفاده شده است . از سه کتاب مورد بحث صفار مقدم می توان نتیجه گرفت که این کتابها از نظریه فرهنگی اجتماعی به میزان زیادی استفاده نکرده اند و فرضیه دوم صحیح نمی باشد و مورد تایید قرار نگرفت . اما در متون آموزشی دیگر شاید این فرضیه صدق کند . چارچوب عملی این مطالعات ، نظریه فرهنگی اجتماعی است که روشی در یادگیری زبان و عموما مرتبط با توسعه روانشناسی اجتماعی اثر لو ویگوتسکی در سال 1978 است همچنین این یافته ها می توانند آموزگاران و محققان را به بررسی رفتارهای داربستی مورد نیاز تشویق نماید .