نام پژوهشگر: آزاد هدایت حسن دلو
آزاد هدایت حسن دلو مهدی پورطاهری
توسعه روستایی به عنوان یکی از زیرشاخه های توسعه همواره جزء مهمترین مسائل دولت ها در کشورهای مختلف من جمله در کشور عراق بوده است. هدف پژوهش حاضر تحلیل نظام توسعه روستایی بر اساس الگوی شبکه یکپارچه منطقه ای در استان کرکوک کشور عراق می باشد. در این تحقیق در راستای تبیین مساله تحقیق، سه فرضیه اصلی به شرح زیر تدوین گردیده است: • نظام توسعه روستایی در محدوده مورد مطالعه فاقد الگوی شبکه یکپارچه منطقه ای و ارگانیکی است. • عدم شکل گیری الگوی شبکه یکپارچه منطقه ای موجب محرومیت روستاها در محدوده مورد مطالعه شده است. • الگوی شبکه یکپارچه منطقه ای ارگانیکی قادر است موجب کاهش محرومیت (توسعه روستایی) در روستاهای مورد مطالعه می گردد. برای آزمون فرضیات فوق، از روش شناسی توصیفی- تحلیلی استفاده گردید. جمع آوری داده ها و اطلاعات با استفاده از مطالعات کتابخانه ای- اسنادی و پیمایش از نوع پرسشنامه صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش را 79096 خانوار روستایی و 894 روستا تشکیل داده که از این تعداد با استفاده از روش نمونه گیری کوکران 400 نفر سرپرست خانوار و 27 روستا به عنوان نمونه بصورت تصادفی طبقه ای انتخاب شدهاند. نتایج این تحقیق به تفکیک فرضیات به صورت زیر می باشد: در خصوص فرضیه اول، پس از بررسی وضعیت جریانات فضایی روستاهای نمونه در استان کرکوک، نتایج تحقیق نشان داد که روستاها در سه طبقه ارگانیک، نیمه ارگانیک و غیرارگانیک قابل طبقه بندی هستند. نتایج نشان داد که از مجموع 27 روستای نمونه، 7 روستا در طبقه ارگانیک، 8 روستا در طبقه نیمه ارگانیک و 12 روستا در طبقه غیرارگانیک قرار می گیرند. بنابراین توزیع فضایی روستاهای مورد مطالعه گرایش معناداری به سمت روستاهای با روابط غیرارگانیک دارد. بطوریکه بیش از 74 درصد روستاهای مورد مطالعه در طبقه غیرارگانیک تا نیمه ارگانیک قرار می گیرند که دالّ بر صحت فرضیه نخست می باشد. در خصوص فرضیه دوم که بر اساس 10 شاخص کیفیت مسکن، کیفیت درآمد، کیفیت اشتغال، کیفیت محیط، امید به زندگی و آینده، احساس تعلق مکانی، محرومیت نسبی، مشارکت عمومی و تعصب روستایی با 6 گویه در هر یک از شاخص ها در روستاهای مورد مطالعه مورد آزمون قرار گرفت، نتایج نشان داد که بر اساس طیف لیکرت و نیز آزمون t برای گروه های تک نمونه ای، در 7 شاخص وضعیت خانوارهای نمونه کمتر از حد متوسط و تنها در سه شاخص سطح بالاتر از حد متوسط را داشته است. این در حالی است که نتایج نشان داد همزمان در کلیه شاخص های برخورداری با جریانات فضایی رابطه معناداری وجود دارد. بدین ترتیب که سنجه های پیوند، وجود رابطه معنادار را میان سطح برخورداری خانوارها و نیز میزان تعاملات آنان با شهرها را نشان می دهند. بنابراین این نتیجه حاصل شد که سطح محرومیت یا برخورداری روستاها با میزان تعامل خانوارها با شهرها از رابطه معنادار آماری برخوردار است. بدین منظور می توان استنباط نمود که سطح محرومیت روستاها با غیرارگانیک بودن روابط خانوارهای روستایی با شهرها دارای رابطه معنادار آماری است که این امر دالّ بر صحت فرضیه دوم می باشد. در خصوص فرضیه سوم نیز نتایج در خصوص تحلیل فضایی روستاهای مورد مطالعه نشان داد که با طبقه بندی سطح برخورداری روستاها از برخوردار تا محروم در سه گزینه محروم، تا حدودی برخوردار و برخوردار و برقراری رابطه آن با نوع روابط روستاها با شهرها که در سه طبقه ارگانیک، نیمه ارگانیک و ارگانیک طبقه بندی شده بود نتایج نشان داد که در سطح خطای (05/0) و سطح اطمینان (95/0) درصد چون سطح معناداری محاسبه شده کوچکتر از 05/0 می باشد، می توان پذیرفت که بر اساس ضریب اسپیرمن، همبستگی معناداری بین سطح برخورداری روستاها و میزان تعامل آنان با شهرها در قالب روابط ارگانیک وجود دارد. بنابراین این استنباط حاصل شد که فقدان شکل گیری الگوی یکپارچه مبتنی بر مدل های ارگانیکی موجب افزایش سطح محرومیت در روستاهای مورد مطالعه و بالعکس توسعه تعاملات موجب کاهش سطح محرومیت در این روستاها شده است که این امر دالّ بر صحت فرضیه سوم می باشد. بدین سان بر اساس نتایج به دست آمده و آزمون فرضیات این نتیجه حاصل شده است که در صورت فقدان الگوی شبکه یکپارچه منطقه ای و سیاستگذاری در چارچوب مدل های غیرارگانیکی، پیامدها در توسعه روستایی به شکل ظاهر شدن محرومیت روستاها و گسیختگی در روابط شهر و روستا بروز خواهد نمود و برعکس، انجام سیاستگذاری در چارچوب الگوی شبکه یکپارچه منطقه ای و مبتنی بر مدل های ارگانیکی، پیامدها در توسعه روستایی به شکل کاهش سطح محرومیت و افزایش سطح برخورداری روستاها و همچنین تقویت پیوند و روابط شهر و روستا نمود خواهد یافت.