نام پژوهشگر: سحر فتاحیفر
سحر فتاحی فر یلدا دلگشایی
هدف تحقیق حاضر تعیین رابطه بین رابطه سبکهای دلبستگی و هوش معنوی با توانایی حل مساله دربین دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه می باشد.جامعه مورد مطالعه شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 93-1392 است که طبق فرمول نمونه گیری کوکران و با بهره گیری از روش خوشه ای ، تعداد 300 نفر از دانش آموزان به عنوان نمونه انتخاب شدند. پژوهش حاضراز نوع همبستگی است. در این پژوهش از سه ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه های استاندارد و هنجاریابی شده سبکهای دلبستگی گرینبرگ (2009)وپرسشنامه هوش معنوی دینر(2007) و همچنین پرسشنامه حل مساله هپنر و پترسن (1992) استفاده شده است.اطلاعات ونتایج به دست آمده بااستفاده از آمارتوصیفی(میانگین و انحراف معیار)وآماراستنباطی(آزمون تحلیل رگرسیون)موردتجزیه وتحلیل قرار گرفتند. ضمن تایید فرضیه های تحقیق،نتایج نشان دادکه 1- سبکهای دلبستگی بر توانایی حل مساله دانش آموزان تاثیر مثبتی دارند. 2- با افزایش سطح هوش معنوی در بین دانش آموزان،توانایی حل مساله آنها نیز افزایش می یابد. 3- با افزایش سطح اعتماد به والدین در بین دانش آموزان،توانایی حل مساله آنها هم افزایش می یابد. 4- ارتباط با والدین برتوانایی حل مساله دانش آموزان تاثیر مثبت و معناداری دارد. 5- چنانچه سطح احساس بیگانگی با والدین در بین دانش آموزان افزایش یابد،توانایی حل مساله آنها کاهش پیدا می کند. 6- اگر سطح اعتماد به همسالان در بین دانش آموزان افزایش یابد،توانایی حل مساله آنها هم افزایش پیدا می کند. 7- اگر ارتباط باهمسالان در بین دانش آموزان افزایش یابد،توانایی حل مساله آنها هم افزایش پیدا می کند. 8- اگر میزان احساس بیگانگی باهمسالان در بین دانش آموزان افزایش یابد،توانایی حل مساله آنها کاهش پیدا می کند. 9- درک و ارتباط با سرچشمه هستی بر توانایی حل مساله دانش آموزان تاثیر مثبت دارد. 10- اتکاء به هسته درونی بر توانایی حل مساله دانش آموزان تاثیر مثبت دارد.