نام پژوهشگر: حامد حامدینیا
حامد حامدی نیا محمود معین الدین
این پژوهش به منظور بررسی سواد مالی کارکنان دولت و تأثیر آن بر رفاه مالی، استراتژی های مالی و همچنین ویژگی های دموگرافیک (جمعیت شناختی) بر روی سواد مالی آنها مطرح و اجرا شده است. جامعه آماری این پژوهش کارکنان دستگاههای دولتی استان یزد می باشند. در این تحقیق از روش نمونه گیری تصادفی ساده برای تعیین حجم نمونه استفاده شده و تعداد 400 پرسشنامه توزیع و نهایتا" تعداد 205 پرسشنامه جمع آوری گردید. این پژوهش متشکل از پنج فرضیه اصلی است که از آزمون های t برای یک نمونه مستقل، t برای دو نمونه مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه (anova)، آزمون زوجی شفه و همچنین جهت بررسی رابطه بین دو متغیر غیر نرمال از ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده شده است. فرضیه اصلی اول این تحقیق در خصوص کفایت سواد مالی کارکنان دولت مطرح گردیده است، که نتایج آماری حاصل از آن حاکی از عدم کفایت سواد مالی آن ها می باشد. فرضیه دوم در خصوص بررسی رابطه بین رفاه مالی کارکنان دولت با سواد مالی آن ها بوده که نتایج حاصل نشان دهنده رابطه معنادار مستقیم بین رفاه مالی و سواد مالی می باشد. فرضیه سوم در خصوص بررسی رابطه بین استراتژی های مالی با سواد مالی پاسخ دهندگان مطرح گردیده است که نتایج نشان دهنده این مطلب است که رابطه معناداری بین این دو مولفه وجود ندارد. فرضیه اصلی چهارم این تحقیق در خصوص بررسی رابطه بین رفاه مالی و استراتژی های مالی کارکنان دولت مطرح گردیده است، که نتایج آماری حاصل از آن حاکی از وجود رابطه معنادار مستقیم بین رفاه مالی و استراتژی های مالی می باشد. نتایج فرضیه پنجم بیانگر آن است که سطح سواد مالی کارکنان دولت تحت تأثیر مولفه های حوزه فعالیت، تحصیلات، رشته تحصیلی مقطع متوسطه، رشته تحصیلی دانشگاه، سطح تحصیلات مادر و میزان درآمد می باشد؛ اما مولفه های سن، جنس، وضعیت تاهل و تحصیلات پدر بر سطح سواد مالی کارکنان دولت تاثیری ندارد.
حامد حامدی نیا علی فروش باستانی
گسترش اقتصاد دانش بنیان و اهمیت مساله تأمین مالی این شرکت ها موجب پیشرفت هر چه بیشتر سرمایه گذاری خطرپذیر شده است. سرمایه گذار خطرپذیر، معمولاً در طرح ها و شرکت هایی با پتانسیل رشد بالا، سرمایه گذاری فعال می کند و علاوه بر تأمین مالی، کمک های فنی و بازاری مورد نیاز را نیز ارائه می دهد. مهم ترین طیف درگیر در فرایند تامین مالی مخاطره پذیر، کارآفرین (به عنوان دارنده ایده جدید) و سرمایه گذار خطرپذیر (به عنوان شرکت تامین مالی کننده) هستند. ارزش طرح به مثابه آورده صاحب آن قلمداد می شود؛ از این رو برآورد ارزش دقیق طرح از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد. در تحقیقات پیشین از اختیارات حقیقی - و نوع خاص آن اختیار معامله قسطی- برای ارزش گذاری طرح های سرمایه گذاری خطرپذیر استفاده شده است. اختیار معامله قسطی همان اختیار برمودایی است با این تفاوت که هزینه اولیه آن به جای پراخت یک باره، به صورت قسطی و در طول زمان پخش می گردد. اگر همه اقساط پرداخت شوند، دارنده اختیار در زمان سررسید، ارزش ذاتی اختیار را دریافت می کند. به هر حال دارنده اختیار، این حق را دارد که از پرداخت اقساط خودداری کند؛ در این صورت اختیار معامله فسخ می شود و تعهدات دو طرف معامله از بین می رود. در اختیار برمودایی چندین زمان گسسته در نظر گرفته می شود که دارنده اختیار حق اعمال اختیار را فقط در آن زمان های تعیین شده دارد (برخلاف اختیار آمریکایی که در طول عمر اختیار، اعمال امکان پذیر است). در این پژوهش تنها با در نظر گرفتن فرض عدم آربیتراژ، کران بالا و پایینی برای ارزش گذاری اختیار معامله قسطی در دو حالت گسسته و پیوسته، به دست آمده است و از آن کران ها برای ارزش گذاری طرح های سرمایه گذاری خطرپذیر استفاده شده است. با استفاده از شبیه سازی مونت کارلو نشان داده ایم که کران های به دست آمده در این مقاله از کران به دست آمده توسط دیویس و همکارنش کاراتر است. همچنین با استفاده از روش عددی مونت کارلو با رویه حداقل مربعات ( لانگ اشتاف-شوارتز)، ارزش اختیار معامله قسطی را محاسبه کرده و با کران های به دست آمده مقایسه نموده ایم. در نهایت، در حالت پیوسته با استفاده از داده های واقعی بازار به بررسی کیفیت کران های به دست آمده پرداخته و این کران ها را با ارزش دقیق اختیار معامله قسطی ویستاپ و همکارنش مقایسه کرده و با توجه به عدم کارایی ارزش گذاری دقیق ویستاپ – به دلیل استفاده از فروض غیر منطقی بلک-شولز در به دست آوردن ارزش دقیق- نیاز به کران های ارائه شده در این پژوهش را نتیجه گیری نموده ایم.