نام پژوهشگر: جواد میرنجفی‌زاده

بررسی مولکولی و الکتروفیزیولوژیک روند رمیلیناسیون هیپوکمپ موش صحرایی پس از القای دمیلیناسیون با لیزولسیتین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1388
  مهدیه آذین   محمد جوان

مقدمه: دمیلینه شدن، رویدادی پاتولوژیک و غیر معمول در سیستم عصبی است. معمولاً پس از دمیلینه شدن، رمیلیناسیون (پاسخ رژنریتیو خود به خودی) رخ می دهد که نمونه ای از توان ترمیم سیستم عصبی آسیب دیده توسط مشارکت سلولهای پیش ساز چندظرفیتی است. ms یک بیماری التهابی مزمن دمیلینه کننده سیستم عصبی مرکزی است که در آن الیگودندروسیت های میلین ساز هدف حملات التهابی و ایمنی قرار می گیرند. هیپوکمپ به شدت نسبت به صدمات مختلف از جمله بیماری ms آسیب پذیر و حساس است. این مطالعه با هدف ارزیابی تغییرات بیان ژن های mbp (نشانگر الیگودندروسیت های بالغ)، olig2 (نشانگر پیش سازهای الیگودندروسیتی)، gfap(نشانگر فعالیت آستروسیت ها) و nestin (نشانگر سلولهای بنیادی عصبی) و ارزیابی تغییرات ثبت پتانسیل های میدانی از سلولهای گرانولار شکنج دندانه دار به دنبال القای دمیلیناسسیون در هیپوکمپ انجام شد.روشها: این مطالعه بر روی موشهای نر بالغ نژاد اسپراگ-دالی با دامنه وزنی 280 تا 330 گرم انجام شد. موشها تزریق استریوتاکسیک سالین یا لیزولسیتین داخل هیپوکمپی دریافت کردند. بیان ژنهای mbp، olig2، gfap و nestin در روزهای 2، 7، 14 و 28 پس از تزریق ارزیابی شدند. با استفاده از دستگاه استریوتکس، الکترود تحریک دو قطبی و الکترود ثبت تک قطبی در هیپوکمپ راست قرار گرفت. ثبت پتانسیل های میدانی قبل از تزریق و در روزهای 2، 7، 14 و 28 پس از تزریق انجام شد.یافته ها: تفاوتی بین گروه های دریافت کننده سالین و بدون تزریق در بیان چهار ژن مورد مطالعه نبود. در روزهای 2 و 7 پس از تزریق، کاهش بیان mbp و افزایش بیان olig2، gfap و nestin مشاهده شد. در روز 28 بیان mbp تا سطوح کنترل افزایش و بیان olig2، gfap و nestin کاهش یافت. تغییرات معناداری در شیب پتانسیل پس سیناپسی تحریکی تجمعی یا در دامنه اسپایک تجمعی و نیز در روزهای یاد شده پس از تزریق سالین مشاهده نشد. در روز 2 پس از تزریق لیزولسیتین در پارامترهای مزبور کاهش معنادار مشاهده شد، اما پس از 28 روز این پارامترها افزایش یافته و تفاوت معناداری را با روز قبل از تزریق نشان ندادند.نتیجه گیری: یافته های ما وجود روندهای دمیلیناسیون و رمیلیناسیون را به دنبال تزریق موضعی لیزولستین به داخل هیپوکمپ نشان می دهد. به نظر می رسد سلولهای پیش ساز الیگودندروسیت و سلولهای بنیادی عصبی درونزاد در روند بازسازی میلین دخیل اند. همچنین یافته های به دست آمده حاکی از آن است که بین رخداد فرآیندهای دمیلیناسیون و رمیلیناسیون و تغییرات عملکردی در هدایت مسیر پرفورنت به سلولهای گرانولار شکنج دندانه دار همخوانی وجود دارد. تغییرات مشاهده شده در ثبت پتانسیل های میدانی، ممکن است شاخص عملکردی مناسبی برای فرآیندهای دمیلیناسیون و رمیلیناسیون محسوب شوند.

مطالعه مولکولی و الکتروفیزیولوژیک اثر فاکتور رشد فیبروبلاستی -2 بر روند بازسازی میلین عصب و کیاسمای بینایی موش پس از القای دمیلیناسیون با لیزولسیتین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1388
  سمانه دهقان   محمد جوان

الیگودندروسیت ها سلول های میلینه کننده سیستم عصبی مرکزی هستند. mbp یکی از ترکیبات ضروری میلین در cns می باشد. به دنبال دمیلیناسیون cns، رمیلیناسیون اتفاق می افتد می شود،گر چه فرآیند رمیلیناسیون در آسیب های مزمن مانند بیماری ام. اس. غالبا با شکست روبه رو می شود. در فرآیند رمیلیناسیون سلولهای پیش ساز الیگودندروسیتی (opcs) غلاف جدیدی از میلین در اطراف آکسون آسیب دیده ایجاد می کنند. olig2 یک فاکتور نسخه برداری می باشد که درopcها بیان شده و برای تخصصی شدن الیگودندروسیت ها مورد نیاز است. برای تقویت رمیلیناسیون می توان از عواملی که قدرت تکثیر، مهاجرت و تمایز opcها را افزایش می-دهند مانند فاکتورهای رشد بهره جست. در این تحقیق اثر fgf-2 بر روند بازسازی غلاف میلین در عصب و کیاسمای بینایی موش پس از تزریق موضعی لیزولسیتین مورد بررسی قرار گرفت. برای القای دمیلیناسیون، لیزولسیتین با دستگاه استریوتاکسیک در ناحیه عصب و کیاسمای بینایی موش ماده نژاد balb/c، تزریق شد. دو گروه از حیوانات قبل از تزریق و هر سه روز یکبار بعد از تزریق لیزولسیتین fgf-2 (1ویا ng/g 5) را درون صفاقی دریافت کردند. زمان تأخیر در ثبت پتانسیل بر انگیخته بینایی(vep) به عنوان شاخصی از هدایت عصبی، میزان بیان ژن mbpبه عنوان شاخصی از فعالیت الیگودندروسیت های بالغ و میزان بیان ژن olig2 به عنوان شاخصی از حضور opcهای فعال شده در روزهای 7، 13 و 28 پس از تزریق لیزولسیتین مورد استفاده قرار گرفت. این داده ها با داده های به دست آمده از حیواناتی که fgf-2 دریافت نکرده بودند مقایسه شد. تزریق لیزولسیتین باعث افزایش زمان هدایتvep و کاهش بیان ژن mbp و افزایش بیان ژنolig2 در روز 7، 13 و 28 پس از تزریق شد. تزریق fgf-2 افزایش در زمان تأخیرvep را کاهش و باعث افزایش بیان ژن mbp شد. fgf-2 بیان ژن olig2 را تنها در روز هفتم افزایش داد. تزریق fgf-2 می تواند باعث جلوگیری از افزایش زمان تأخیرvepو افزایش بیان ژن mbp و olig2 می شود به نظر می رسد که fgf-2 باعث کاهش القای دمیلیناسیون و با اثر بر روی سلول های opcو تبدیل آنها به الیگودندروسیت های میلین ساز باعث افزایش فرآیند رمیلیناسیون می شود.

بررسی تأثیر اعمال تحریکات مکرر مغناطیسی مغز در طی روند کیندلینگ آمیگدال بر ویژگی های الکتروفیزیولوژیک و جریان های گاباارژیک در نورون های هرمی ناحیه ca1 در موش صحرایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  حمیرا مرادی چمه   جواد میرنجفی زاده

اعمال rtms با فرکانس پایین اثر مهاری بر روند کیندلینگ آمیگدال در موش های صحرایی داشته و باعث ممانعت از توسعه و انتشار تشنج از طریق ساختارهای مغزی نظیر ناحیه ca1 هیپوکمپ می شود. در این مطالعه اثر rtms در طی روند کیندلینگ آمیگدال بر ویژگی های الکتروفیزیولوژیک نورون های هرمی ناحیه ca1 هیپوکمپ و جریان های گاباارژیک این ناحیه مورد بررسی قرار گرفت. الکترود سه قطبی در هسته قاعده ای-جانبی آمیگدال موش های صحرایی نر نژاد ویستار کار گذاشته شد. پس از طی دوره بهبودی، حیوانات تحریکات کیندلینگ را روزانه تا هنگام نشان دادن مرحله پنج تشنج دریافت کردند. گروهی از حیوانات تحریکات کیندلینگ را روزانه تا هنگام نشان دادن مرحله 2 تشنج دریافت می کردند. 5 دقیقه پس از پایان تحریکات کیندلینگ، rtms با فرکانس 1 هرتز به ناحیه هیپوکمپ اعمال می شد. 24 ساعت پس از اعمال آخرین تحریک کیندلینگ، ویژگی های الکتروفیزیولوژیک و جریان های گاباارژیک نورون های هرمی ناحیه ca1 هیپوکمپ با روش whole cell patch clamp مورد بررسی قرار گرفت. اعمال rtms در طی روند کیندلینگ از تغییرات ناشی از کیندلینگ آمیگدال در ویژگی های الکتروفیزیولوژیک نورون های هرمی ناحیه ca1 هیپوکمپ شامل کاهش دامنه هایپرپلاریزاسیون متعاقب، زمان تأخیری تا شروع اولین اسپایک rebound، رئوباز و زمان تأخیری تا شروع اولین پتانسیل عمل و از افزایش آداپتاسیون، دامنه ولتاژ sag، تعداد اسپایک های rebound و تعداد پتانسیل های عمل به دنبال جریان دپلاریزه دندان اره ای جلوگیری کرد. اعمال rtms همچنین از کاهش جریان های پس سیناپسی ناشی از گیرنده های گابا a در طی روند کیندلینگ جلوگیری کرد و به نظر می رسد که rtms بر روی جریان های ناشی از گیرنده های گابا b تأثیری ندارد. نتایج بدست آمده نشان داد کهrtms با جلوگیری از افزایش فعالیت و تحریک پذیری نورون های ناحیه ca1 هیپوکمپ و همچنین با افزایش جریان های گاباارژیک وابسته به گیرنده گابا a در طی روند ایجاد کیندلینگ آمیگدال اثرات ضد تشنجی خود را اعمال می نمایید.