نام پژوهشگر: رضا برادران کاظمزاده
مهدی شریف موسوی رضا برادران کاظم زاده
تعیین میزان تخلف از هریک از اهداف پروژه برای پیمانکاران و کارفرمایان امری ضروری است. میزان افزایش زمان پروژه تابعی از ریسک های مربوط به پروژه است. دستیابی به ابزاری که دست به ارزیابی سطح ریسک پروژه زده و به تبع آن میزان انحراف واقعی از برنامه زمان بندی را برآورد کند به شدت برای پیمانکاران سودمند است. هدف از این پژوهش، ارائه یک متدلوژی ارزیابی ریسک فازی برای تعیین میزان ریسک زمانی پروژه و تخمین انحراف از برنامه زمل بندی پروژه است. این متدلوژی از نمودار تاثیرگذاری برای ساخت مدل و رویکرد ارزیابی ریسک فازی برای تخمین میزان افزایش مدت زمان هریک از فعالیتها و انحراف زمانی فازهای پروژه استفاده می نماید؛ سپس مقادیر حاصله از مدل ارزیابی ریسک فازی وارد برنامه کنترل پروژه شده و انحراف زمانی کل پروژه از زمان برنامه زمان بندی مصوب مورد محاسبه قرار می گیرد. این مدل بر روی بخشی از یک پروژه بهسازی خط، مربوط به اداره کل خط و ابنیه فنی راه آهن جمهوری اسلامی ایران پیاده شد. اعتبارسنجی مدل به وسیله مقادیر برآورد شده توسط مدل و مقادیر واقعی زمان فعالیت ها و محاسبه متوسط درصد نسبت قدرمطلق خطا mape انجام شد. متوسط نسبت قدرمطلق خطا برای فعالیت ها برایر با 10/75 درصد محاسبه گردید. علاوه بر آن زمان کل پروژه برابر با 105/24 واحد برآورد شد که در مقایسه با زمان واقعی کل پروژه یعنی 113 واحد زمانی نشان دهنده دقت بالای مدل برای استفاده در پروژه (با متوسط درصد نسبت قدر مطلق خطا 6/7 درصد) است.
فرزاد فیروزی جهان تیغ رضا برادران کاظم زاده
در بخش مراقبت های بهداشتی موضوع کیفیت از جایگاه برجسته ای برخوردار است، زیرا وظیفه خطیر حفظ سلامت و مراقبت از حیات جامعه بر عهده این بخش است. می توان ادعا کرد که مدیریت کیفیت زنجیره تأمین در بخش بهداشت و درمان با استقبال زیادی روبرو شده است. از دلایل اصلی آن، پیچیدگی زیاد سیستم ها در موسسات بهداشتی و درمانی نسبت به دیگر صنایع، اهمیت اثربخشی در این سازمان ها، فشار بر کاهش هزینه ها و در نهایت، فرایند تخصص گرایی و تقویت موقعیت بیماران است. بررسی ها نشان می دهد اکثر مراکز بهداشتی و درمانی در کشورهای توسعه یافته مفاهیم و ابزارهای مدیریت کیفیت زنجیره تأمین را به کار می گیرند. پژوهش حاضر در صدد ارائه نمونه هایی، جهت سنجش کیفیت خدمت و بررسی تأثیر ابعاد کیفیت خدمات بر رضایتمندی بیماران در زنجیره تأمین خدمات بهداشتی و درمانی است. برای دستیابی به این هدف با بررسی دقیق ادبیات موضوع تحقیق و مصاحبه با خبرگان، عوامل کلیدی مدیریت کیفیت زنجیره تأمین شناسایی شدند. چهارچوب مدل مفهومی تحقیق ارایه شد.داده ها و مفروضات و نمونه های ارائه شده در تحقیق، با استفاده از روش های تجزیه وتحلیل مولفه های اصلی، تحلیل شکاف فازی، فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی و معادلات ساختاری، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن است که تنها در بعد ملموسات، مراکز درمانی مورد بررسی توانسته اند خواسته ها و انتظارات بیماران را برآورده سازند. علاوه بر کیفیت خدمات، تنها بعدی که مستقیماً بر رضایتمندی بیماران تأثیر می گذارد، بعد تضمین است. کیفیت خدمات بیمارستانی تأثیری غیرمستقیم بر کیفیت زنجیره تأمین بیمارستان می گذارد. در این تأثیر غیرمستقیم دو عامل نقش دارند. کیفیت فنی و تخصصی و راهبُرد انتخاب تأمین کننده، همچنین، بعد تضمین بر میزان پاسخگو بودن، اعتبار و دارایی های ملموس تأثیرگذار است که به نوبه خود از طریق کیفیت خدمات تنها تأثیر غیرمستقیمی بر رضایتمندی دارند. عوامل مشهود نیز دارای هیچ گونه رابطه آماری معنی داری باکیفیت خدمات نیست. بیمارستان های دانشگاهی نیز در مقایسه با بیمارستان های تأمین اجتماعی در کیفیت خدمات عملکرد بهتری دارند. یافته های ما همچنین بر این موضوع که مدیریت کیفیت زنجیره تأمین در بخش بهداشت ودرمان راهکاری سریع برای حل مشکلات محسوب نمی شود، صحه می گذارد. معمولاً برای تحقق بخشیدن به منافع مدیریت کیفیت زنجیره تأمین، به تعهدی بلندمدت توسط اعضای زنجیره نیاز است.
مونا ایوبی رضا برادران کاظم زاده
در بسیاری از موارد در عمل، کیفیت یک محصول یا فرآیند توسط یک رابطۀ رگرسیونی که یک یا چند متغیر پاسخ را به یک یا چند متغیر پیشگو مرتبط می کند، تعریف می شود. این رابطۀ رگرسیونی اصطلاحاً پروفایل نامیده می شود. پایش پروفایل ها یکی از حوزه های موجود در علم کنترل فرآیند آماری است که کاربردهای بسیاری در واحدهای صنعتی و خدماتی دارد. بنابراین، در این رساله بر مشخصه های کیفی به صورت پروفایل خطی چندمتغیره تمرکز می شود. از طرفی، کاهش هزینه های کیفیتی یکی ازاساسی ترین مسائلی است که ذهن مدیران را به خود مشغول می کند. واضح است که تشخیص هر چه سریع تر عامل تغییر می تواند هزینه های کیفیتی را کاهش دهد. به علاوه، تشخیص عامل تغییر بدون آگاهی از زمان واقعی تغییر، نیازمند تجربه و صرف مدت زمان زیادی است. تخمین نقطۀ تغییر با محدود کردن بازۀ احتمالی زمان تغییر، علاوه بر کاهش وابستگی تشخیص نقطۀ تغییر به تجربه، مدت زمان و هزینۀ تشخیص عامل اثر گذار را نیز کاهش می دهد. در این رساله، با استفاده از رویکرد حداکثر درستنمایی اقدام به ارائۀ تخمین زننده های نقاط تغییر پله ای، تدریجی خطی، یکنوای افزایشی و بی نظم می شود. محاسبۀ تخمین زننده های نقاط تغییر پله ای و تدریجی خطی بر پایۀ فرض معلوم بودن نوع تغییر استوارند. همچنین با وجود این که تخمین زنندۀ نقطۀ تغییر یکنوای افزایشی نیازی به پیش آگاهی در مورد نوع تغییر ندارد، بر اساس فرض معلوم بودن جهت افزایشی تغییر تشکیل می شود. به علاوه، دو تخمین زنندۀ حداکثر درستنمایی مبتنی بر روش های فیلترینگ و هموارسازی در مدل های خطی پویا جهت تخمین نقطۀ تغییر بی نظم ارائه می شود. این دو تخمین زننده بدون نیاز به داشتن هر گونه اطلاعاتی از نوع تغییر در فرآیند می توانند علاوه بر نقطۀ تغییر بی نظم نقاط تغییر پله ای، تدریجی و یکنوا را نیز برآورد کنند. بنابراین، با ارائۀ این دو روش پیشنهادی دو خلل موجود در ادبیات تخمین نقطۀ تغییر که عبارتند از تخمین نقطۀ تغییر بی نظم و عدم نیاز به پیش آگاهی از نوع تغییر موجود در فرآیند، برای نخستین بار پوشش داده می شود. در ادامه، عملکرد پنج تخمین زنندۀ پیشنهادی به ازای تغییرات گوناگون با استفاده از شبیه سازی مونت کارلو مورد سنجش قرار می¬گیرد. نتایج شبیه سازی ها نشان می دهند که هر یک از سه تخمین زنندۀ پیشنهادی نقاط تغییر پله ای، تدریجی خطی و یکنوای افزایشی به ازای تغییرات مطابق با خود آن¬ها از تخمین زننده های دیگر بهتر عمل می کنند. همچنین، دو تخمین زنندۀ فیلترینگ و هموارسازی عملکرد مناسبی در انواع تغییرات، بدون نیاز به دانستن نوع تغییر دارند. بررسی اثر مقادیر مختلف ضریب هموارسازی نیز حاکی از آن است که به طور کلی، نمودار کنترل میانگین متحرک موزون نمایی چندمتغیره و تخمین زننده های پیشنهادی به ازای مقادیر کوچک ضریب هموارسازی در تغییرات کوچک بهتر عمل می کند و با افزایش مقدار ضریب هموارسازی توانایی آن ها در تغییرات بزرگ بیشتر می شود. البته به ازای مقادیر مختلف ضریب هموارسازی، تخمین زنندۀ پیشنهادی مبتنی بر فیلترینگ در مقایسه با تخمین زننده های دیگر عملکرد نسبتاً متفاوتی را از خود نشان می دهد. در نهایت، کاربرد تخمین زننده های پیشنهادی با استفاده از یک نمونۀ واقعی در فرآیند کالیبراسیون در صنعت خودرو در ایران نشان داده می¬شود. نتایج عملکرد مؤثر تخمین زننده های پیشنهادی مبتنی بر فیلترینگ و هموارسازی را در تخمین نقطۀ تغییر بی نظم تأیید می کنند.
شهریار سلطانی رضا برادران کاظم زاده
عرصه کنونی کسب و کار ، تصویری جدیدی از سازمان ارائه می کند با این نگرش جدید ، سازمان مجموعه ای از فرایندهایی است که هدف آنها ایجاد ارزش برای مشتری است ولازمه ایجاد ارزش برای مشتری ، ارزش آفرینی در خود سازمان است .برنامه سازمانی که می خواهد رویکرد فوق را دنبال کند در ابتدای راه ورود به حوزه سیگماهاست و در مرحله بعد طی مراحل بهبود تا رسیدن به سطح شش سیگما یعنی 3.4خطا در یک میلیون فرصت می باشد. با گذار از سیگماهای پایین تر به سیگمای بالاتر کانون توجه طرح های بهبود سازمان بر فرایند ها منعطف می گردد. متدولوژی شش سیگما این امکان را به سازمانها می دهد که با بهره گیری از این متدولوژی ، خطای فرایندها را به حداقل رسانند. برای یک سازمان خطای بیشتر به منزله هزینه بیشتر و کیفیت پایین تر و درنتیجه کاهش میزان ارزش ایجاد شده برای مشتریان و به دنبال آن از دست دادن سطح رقابت پذیری و سهم بازار است . رویکرد به روش شش سیگما برای کلیه سازمانها و بویژه صنایع بزرگ نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت است ، صنایع کشور به خصوص صنایع خودرو سازی می بایست هرچه سریعتر آماده ورود به صحنه بازار رقابت جهانی شوند که از چالشهای اساسی آنها افزایش کیفیت و کاهش هزینه هاست. افزایش رضایتمندی در مشتریان شرکت ها در کنار سودآوری و تبدیل ایشان بعنوان مشتریان وفادار همواره از دغدغه های تمامی سازمانها می باشد. طبق فلسفه دمینگ، سودهای واقعی از طریق مشتریان وفادار حاصل می شود نه از طریق مشتریانی که فقط راضی هستند. مشتریانی راضی احتمالا محصول جدید از رقیب را نیز امتحان می کنند یا به سراغ کالای موجود با قیمت مناسبتر خواهند رفت. ولی مشتریان وفادار به کالا و خدمات دریافتی خود افتخار می کنند. سود بدست آمده از یک مشتری وفادار شش تا هشت برابر سود حاصله از مشتریان دیگر است. در این پژوهش که در صنعت خدمات تعمیرگاهی و به صورت موردی تعمیرگاه مرکزی ایران خودرو صورت گرفته ، سعی شده است که با تکیه بر مبنای تئوری آماری قدرتمند متدولوژی شش سیگمای ناب در حل مسئله و بهبود مستمر فرآیندها و قابلیت بالای شبیه سازی و توانمندی آن برای کاربرد در فازهای مختلف شش سیگما و انعطاف پذیری آن جهت وضعیت واقعی سیستم نقاط ضعف (خطاهای) مجموعه را شناسایی به حداقل رسانده شود و بهبود مستمر در فرآیند خدمت رسانی ایجاد شود و در نهایت افزایش رضایتمندی مشتری از خدمات ارائه شده در تعمیرگاه مرکزی ایران خودرو را به همراه داشته باشد. در نهایت نتایج پژوهش نشان داد که کاربرد تلفیقی متدولوژی های قدرتمند کیفی آماری نه تنها در شناسایی نقاط ضعف اساسی سیستم مناسب هستند بلکه باعث بهبود مستمر در فرآیندها می شوند و نشان می دهد بکارگیری شبیه سازی بعنوان یک رویکرد جدید در فازهای مختلف متدولوژی شش سیگما به خصوص فاز بهبود زمینه انتخاب و بکارگیری مناسب ترین راه حلهای بهبود را ممکن می سازد. با بکار گیری این متدولوژی ترکیبی، در تعمیرگاه مرکزی ایران خودرو ، ضمن شناسایی نقاط ضعف و ایرادات فرایند،موثر ترین راه حل هاشناسایی وپیاده سازی شده و در نهایت منجر به کاهش زمان تعمیرات و افزایش تعداد خروج خودرو های مراجعه کننده برای دریافت سرویس به تعمیرگاه و به تبع آن افزایش شاخص رضایت مشتریان گردید که هدف اصلی هر بنگاه اقتصادی و خدماتی میباشد.