نام پژوهشگر: محمد نوعپسند اصیل
سحر مافی محمد نوع پسند اصیل
این پژوهش به بررسی رابطه بین فعالیتهای مدیریت منابع انسانی و تمایل کارکنان به ماندن در سازمان، رابطه بین تعهد سازمانی و تمایل کارکنان به ماندن در سازمان و رابطه بین فعالیتهای مدیریت منابع انسانی و تعهد سازمانی در بین کارکنان شرکتهای تولیدی شهر صنعتی رشت می پردازد. برای دستیابی به اهداف این پژوهش متغیر مستقل که فعالیتهای مدیریت منابع انسانی می باشد، در چهار بعد آموزش و توسعه، توسعه مسیر شغلی، جبران خدمت و مزایا و ارزیابی عملکرد و توفیقات در نظر گرفته شده است. همچنین بر طبق ادبیات مربوطه نقش متغیر تعهد سازمانی بر میزان تمایل کارکنان برای ماندن در سازمان نیز مورد بررسی قرار می گیرد که این متغیر در سه بعد تعهد مستمر، عاطفی و تکلیفی مورد بررسی قرار می گیرد. برای سنجش متغیر تعهد سازمانی از پرسشنامه استاندارد آلن و می یر و برای سنجش فعالیتهای مدیریت منابع انسانی نیز از پرسشنامه ای محقق ساخته استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه کارکنانی است که درشرکتهای تولیدی و صنعتی شهر صنعتی رشت مشغول به فعالیت می باشند و تعداد آنها بنابر گزارش مدیریت شهر صنعتی رشت حدود 10000 نفر می باشد. حجم نمونه در تحقیق حاضر طبق فرمول کوکران 370 نفر بدست آمد. برای اینکه بتوان به اندازه حجم نمونه لازم، داده ها را تجزیه و تحلیل نماید، 400 نسخه پرسشنامه بین کارکنان توزیع شد و مقدار پرسشنامه های برگشتی که مبنای تجزیه و تحلیل قرار گرفتند 378 نسخه بودند. پایایی این پرسشنامه ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 0.89 به دست آمد که نشان دهنده پایایی مناسب ابزار تحقیق می باشد. تحلیل عاملی متغیرها نیز نشان داد که سازه های تحقیق از روایی همگرای مناسبی برخوردار می باشند. یافته های تحقیق نشان داد که بین فعالیتهای مدیریت منابع انسانی و تمایل کارکنان به ماندن در سازمان رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین فعالیتهای مدیریت منابع انسانی و تعهد عاطفی و تعهد مستمر کارکنان رابطه معناداری وجود دارد، در حالیکه بین این متغیر با تعهد هنجاری رابطه معناداری مشاهده نشد. همچنین تحلیل روابط غیر مستقیم بین متغیرها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که تعهد سازمانی نقش متغیر میانجی را در رابطه بین فعالیتهای مدیریت منابع انسانی و تمایل کارکنان به ماندن در سازمان ایفا می کند.
زهرا پورقربان محمد دوستار
امروزه، تعداد زیادی از کارکنان در سازمان ها دریافته اند که برای موفقیت فردا نمی توان به دانش، استراتژی ها، رهبری و فناوری دیروز، اتکا نمود. در شرایطی که ادغام شرکت ها به صورت پی در پی اتفاق می افتد، مدیران نیز دریافته اند که باید قابلیت های فردی خود و کارکنان را به منظور یادگیری افزایش دهند تا بتوانند مزیت رقابتی شان را در دنیای جدید حفظ نمایند. سازمان ها برای بهبود جایگاه رقابتی خود، مجبور هستند برای حفظ دانش موجود و همچنین یادگیری دانش های نوین از مدیریت دانش استفاده نمایند. تلاش سازمان در زمینه مدیریت دانش به دو بخش قابل تفکیک است: اول اینکه سازمان باید به آنچنان توانمندی دست پیدا کند که بتواند دانش نوین را بیاموزد که این بخش را یادگیری سازمانی گویند. مفهوم سازمان یادگیرنده از وقتی که سازمان ها بر آن شدند تا با تغییرات خود را وفق دهند، رایج تر شده است. یادگیری مفهومی پویاست و برماهیت تغییر مستمر سازمانی تأکید می نماید که به تدریج از یادگیری فردی به یادگیری سازمانی متمرکز می شود. یادگیری برای رشد افراد ضروریست؛ و به همان اندازه برای سازمان ها نیز مهم است. دوم، سازمان باید بتواند در برخی از موقعیت ها، دانش سازمانی خود را آگاهانه کنار بگذارد و دانش جدیدی را جایگزین نماید که به آن فراموشی سازمانی می گویند. در این پژوهش ضمن بررسی مفهوم فراموشی سازمانی به بررسی رابطه سبک رهبری وتعهد سازمانی بر فراموشی سازمانی با توجه به ویژگیهای شخصی در دانشگاههای دولتی استان گیلان می پردازد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشگاههای دولتی استان گیلان می باشد.تحلیل داده ها بر اساس 245 پرسشنامه جمع آوری شده از نمونه ی آماری صورت گرفته است. به منظور بررسی فرضیات پژوهش از آزمون های همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چند گانه استفاده شد.