نام پژوهشگر: علیاصغر انواری رستمی
مریم بازیار علی اصغر انواری رستمی
سیاست های نگهداری وجوه نقد، همواره به عنوان یکی از مهمترین سیاست های مالی در فرآیند اداره شرکت ها مطرح بوده است. اهمیت مدیریت وجوه نقد در شرکت ها تا آنجا است که بر اساس استانداردهای حسابداری، ارائه صورت جریان وجوه نقد به عنوان یکی ازصورت های مالی اساسی الزامی است. جریان های نقدی ناشی از فعالیت های عملیاتی یکی از شاخص های اصلی ارزیابی این موضوع است که عملیات و فعالیت های اصلی و مستمر مولد درآمد عملیاتی واحد تجاری تا چه میزان به جریان های وجه نقد کافی جهت بازپرداخت وام ها، نگهداشت توان عملیاتی واحد تجاری و پرداخت سود سهام منجر شده و انجام سرمایه گذاری های جدید را بدون تمسک به منابع مالی خارج از واحد تجاری میسرکرده است . در این تحقیق به بررسی حساسیت نگهداشت وجوه نقد نسبت به جریان های نقدی عملیاتی نامتقارن با در نظر گرفتن محدودیت های مالی و نظارت بیرونی مالکان نهادی درشرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته ایم. در همین راستا، در این تحقیق افزون بر بررسی تأثیر جریان های نقدی منفی و مثبت ناشی از فعالیت های عملیاتی بر میزان وجوه نقد نگهداری شده، به بررسی تأثیر محدودیت مالی و نظارت بیرونی مالکان نهادی بر حساسیت نگهداشت وجوه نقد نسبت به جریان های نقدی عملیاتی نامتقارن نیز پرداخته شده است. بر اساس پیشنهادات حاصل از نتایج این تحقیق، می¬توان به منظور دستیابی به میزان بهینه وجوه نقد برای واحدهای اقتصادی، و درنتیجه کاهش تعارضات و هزینه های نمایندگی بین مدیران و سهامداران، سیاست های مدیریتی مناسبی برای مدیریت وجوه نقد اتخاذ کرد.
امیر طاهری حمید خداداد حسینی
خصوصی سازی شرکتهای دولتی ، سیاسی است که با آشکار شدن مشکلات ناشی از فعالیت های غیرکارآمد شرکت های دولتی در طول دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در سطح وسیعی در بسیاری از کشورهای جهان بویژه کشورهای در حال توسعه به اجرا درآمده است. در ایران سیاست خصوصی سازی برگرفته از مفاد تبصره 32 و سیاستهای قانون برنامه اول توسعه کشور از سال 1370 به طور جدی و با انتشار تخستین بیانیه رستمی دولت به اجرا درآمد. از آنجا که بسیاری از کارهای واگذار شده به بخش خصوصی سالها در انحصار دولت بوده به نظر می رسد اطلاعات مورد نیاز و دانش ضروری برای مدیریت و هدایت سازمانهای واگذار شده در بخش خصوصی ( عمدتا بعلت عدم وجود روالهای مستندسازی و مدیریت دانش درسازمان دولتی) وجود ندارد.هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر مدیریت دانش در موفقیت بخش خصوصی حمل و نقل مسافری ریلی است.روش تحقیق کار: فرضیات تحقیق در دو محور اصلی شامل، تأثیر مدیریت دانش در موفقیت اجرایی بخش خصوصی و همچنین تأثیر مدیریت دانش در موفقیت اقتصادی تنظیم گردید. . شرکت رجاء بعنوان متولی حمل و نقل ریلی مسافری در راستای سیاست های دولت از سال 1384 نسبت به واگذاری واگن های مسافری به بخش خصوصی اقدام نمود . لیکن شرکت های خصوصی فعال (مالک و سرمایه گذار) در حمل و نقل مسافری ریلی ،در مقایسه با معیارهای خدمات راهبری قطارهای مسافری ،عملکرد مناسبی را به لحاظ اجرایی دارا نیستند. ضمنا به نظر می رسد به لحاظ مالی نیز ، شرایط مناسبی را نداشته و بر اساس سرمایه گذاری انجام شده ، سود مناسبی عاید بخش خصوصی نشده است که ادامه این روند باعث توقف خصوصی سازی و ورشکستگی سرمایه گذاران خواهد شد.بر این اساس مبانی پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مدیریت دانش در موفقیت اجرایی و اقتصادی شرکت های خصوصی حمل و نقل ریلی مسافری و ارایه راهکارهایی جهت بهبود شرایط موجود بر اساس مدل مدیریت دانش نیومن – کنراد و تحقیقات مک کین - زک در ارتباط با اثربخشی مدیریت دانش در عملکرد سازمان ، طرح گردید. شایان ذکر استکه این رویکرد کاملا جدید بوده و تحقیق مشابهی در این زمینه یافت نشد . هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر مدیریت دانش در موفقیت بخش خصوصی حمل و نقل مسافری ریلی است. لذا فرضیات تحقیق در دو محور اصلی شامل، تأثیر مدیریت دانش در موفقیت اجرایی بخش خصوصی و همچنین تأثیر مدیریت دانش در موفقیت اقتصادی تنظیم گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که مدیریت دانش در موفقیت اجرایی بخش خصوصی تأثیر دارد ولیکن تأثیر مدیریت دانش در موفقیت اقتصادی (افزایش درآمدها ـ کاهش هزینه ها) ثابت نگردید. هر چند تأثیر عناصر شناسایی و کسب دانش مورد نیاز و بکارگیری دانش در موفقیت اقتصادی شرکت ها بر اساس نتایج بدست آمده از تحقیق آماری، تائید گردید.