نام پژوهشگر: محمد دارایی
محمد دارایی حمیدرضا اسکندری
امروزه در بحث مدیریت زنجیره تامین، بزرگترین مشکل مدیریت اعضای مجزا اما وابسته ی یک زنجیره می باشد. برای دستیابی به یک زنجیره تامین کارا باید اعضای زنجیره بصورت یک کل واحد و منسجم رفتار کنند. کنترل مرکزی زنجیره تامین توسط یک مرکز تصمیم گیری واحد که اطلاعات جامعی از کل زنجیره داشته باشد و تصمیماتش دارای ضمانت اجرایی کافی باشد می تواند هماهنگی زنجیره تامین را تضمین نماید. اما در عمل و واقعیت اغلب با زنجیره های تامین غیرمتمرکز روبرو هستیم، که در آنها هر یک از اعضا در راستای بهینه سازی اهداف داخلی خود تصمیماتی اتخاذ می نمایند، در حالیکه نسبت به تاثیر این تصمیمات بر کارایی سایر اعضا و عملکرد کلی زنجیره تامین بی اطلاع هستند. بنابراین دستیابی به یک مکانیزم هماهنگی برای تشویق اعضا به اتخاذ تصمیمات هماهنگ و همسو با اهداف کلان زنجیره تامین ضروری است. قراردادهای زنجیره تامین مکانیزم مناسبی برای متعهد کردن اعضای مختلف یک مجموعه غیرمتمرکز، به رفتار هماهنگ و منسجم هستند. دستیابی به هدف هماهنگی کامل زنجیره، علاوه بر مزایای درون سازمانی برای هر یک از اعضا، موجب بهبود وضعیت زنجیره به عنوان یک کل واحد در بازار رقابتی میان زنجیره های متعدد می شود و می تواند یک مزیت رقابتی پایدار را برای کل زنجیره پدید آورد. از طرفی اتحاد استراتژیک در قالب قراردادهای انعقادی پویایی و قابلیت انعطاف مجموعه زنجیره تامین را ارتقا می دهد. در تحقیق پیش رو هماهنگ سازی بوسیله انعقاد قرارداد در یک زنجیره تامین شامل یک تامین کننده و دو خرده-فروش رقیب در شرایط وابستگی تقاضای احتمالی بازار به تلاشهای فروش و قیمت مورد مطالعه قرار می گیرد. همچنین، با اضافه کردن شرط عدم قطعیت در ظرفیت تامین کننده راه حلهای پیش رو در مواجه با این موقعیت بررسی می گردد. نتایج این تحقیق از دو منظر قابل اهمیت است. اول، مدلسازی و تحلیل مسئله هماهنگ سازی زنجیره تامین در شرایط نزدیک به دنیای واقعی تجارت و در نظر گرفتن وابستگی تقاضا به قیمت و تلاشهای فروش در قالب یک بازار رقابتی و دوم،توسعه یک مکانیزم تنظیم و پشتیبانی قرارداد برای بررسی شرایط اجرایی قرارداد و شناسایی موانع پیاده-سازی قرارداد و ارائه راه حل به کمک رویکرد شبیه سازی.
محمد دارایی علی ایمان زاده
چکیده بیان موضوع: الگو گرایی یکی از مهمترین روشهای تربیتی اسلام می باشد که از دیدگاه قرآن، علم و دین نیز دلایل متقنی برای این رویکرد وجود دارد. از طرفی درعصر فعلی که معروف به عصر پست مدرن می باشد با نفی فراروایت ها،و مخالفت با عقلگرایی، دین(بعنوان یک فراروایت) به نوعی کنار گذاشته می شود و در نظام تربیتی غرب، نسبیت گرایی و کثرتگرایی حرف اول را می زند.عنوان این پژوهش"بررسی و تبیین جایگاه رویکرد الگویی در نظام تربیتی غرب و اسلام"می باشد.از یک طرف،دیدگاه نظام تربیتی اسلام و ازسوی دیگردیدگاههای تربیتی غرب(بعنوان یک نظام فکری)و از جمله نظرات پست مدرن ها(بعنوان متأخر ترین فلسفه غرب) در خصوص الگو گرایی مورد واکاوی قرار می گیرد. هدف: پژوهشگر بدنبال تبیین دیدگاههای اسلام و غرب معاصر در خصوص این سوالات است: 1. این نظام های تربیتی به تربیت الگویی معتقدند یا آن را نفی می کنند؟- 2. آیا پذیرش رویکرد الگوئی باعث ورود تلقین و تحمیل به تعلیم و تربیت می شود یا خیر؟- 3. آیا منافاتی بین رویکرد الگویی و تعلیم و تربیت بخصوص تربیت دینی وجود دارد؟ روش تحقیق: پژوهنده برای یافتن پاسخ سوالات مطرح شده، با استفاده از روش کتابخانه ای(فیش برداری از کتب و پایان نامه ها) به جمع آوری اطلاعات پرداخته و بعد از تجزیه و تحلیل اطلاعات، به بیان دیدگاههای هر دو نظام تربیتی در خصوص رویکرد الگویی پرداخته است. یافته ها: 1. تربیت اسلامی با تاکید بر کثرت در وحدت و وحدت در کثرت و فراروایت و سلسله مراتب، معتقد به تربیت الگوئی است و در این دیدگاه هر الگویی دارای مرتبه خاص خود در رسیدن به هدف اصلی تربیت از دیدگاه اسلام یعنی همان رسیدن به توحید ناب است.2. از منظر نظامهای تربیتی غربی پذیرش رویکرد الگوئی باعث ورود تلقین و تحمیل به تعلیم و تربیت می شود.3. نظامهای تربیتی غرب با تاکید بر کثرت گرائی و نفی فراروایت و نفی سلسله مراتب، معتقد به نفی رویکرد الگوئی هستند.4. ازنظر تربیت اسلامی منافاتی بین رویکرد الگوئی و تعلیم و تربیت وجود ندارد بلکه الگوها و اسوهها معیار سنجش تربیت دینی، مکمّل آموزه های دینی و دلیل حقانیت هر مکتب اند. الگو رویکرد الگویی
محمد دارایی سید مهدی عباسی
از آلیاژهای شبه پایدار بتاtimetal lcb و timetal 125 به دلیل هزینه پایین تولید و نسبت استحکام به چگالی بالا، در صنایع خودرو و هوافضا استفاده می شود. در این تحقیق، با تعیین دماهای مناسب نورد گرم ثانویه، آنیل انحلالی و آنیل میانی طی فرآیند کشش سرد مفتول، میزان شکل پذیری آلیاژهای timetal lcb و timetal 125 مورد ارزیابی و مطالعه قرار گرفته شده است. بدین منظور، نمونه هایی از دو آلیاژ در دماهای مختلف ناحیه در ناحیه دو فازی ?/? نورد گرم ثانویه شده و سپس در دو شرایط نورد گرم شده و آنیل انحلالی شده، خواص آنها با انجام آزمون کشش سرد مورد بررسی قرار گرفت. همچنین به منظور بررسی رفتار شکل پذیری گرم، دو آلیاژ در دماهای مختلف تحت آزمون کشش گرم قرار گرفتند. در ادامه پس از تعیین دمای مناسب نورد گرم ثانویه و آنیل محلولی، آلیاژ timetal lcb تحت فرآیند کشش سرد مفتول قرار گرفته و سپس با تعیین دمای مناسب آنیل میانی، مقادیر کشش سرد بیشتری بر روی نمونه ها اعمال شد. در نهایت، مقایسه ای بین آلیاژ timetal lcb کارسرد شده با عملیات پیرسازی و تبلورمجدد شده انجام و تاثیر عملیات تبلورمجدد پیش از پیرسازی بر میزان کاهش سطح مقطع این آلیاژ بررسی گردید. ریزساختار و فازهای موجود در نمونه ها توسط متالوگرافی و پراش اشعه ایکس بررسی شدند. نتایج حاصله با مقایسه دو حالت نورد گرم ثانویه و آنیل محلولی شده آلیاژها نشان داد که آلیاژ timetal lcb و timetal 125 به ترتیب با نورد گرم ثانویه در دمای c°850 و c°750 و آنیل انحلالی در دمای c°810 و c°750، دارای بالاترین میزان کاهش سطح مقطع می باشند. همچنین آزمون کشش گرم در دماهای بالای دماتر از دمای استحاله بتای آلیاژها، میزان مناسبی از شکل پذیری را نشان داد. به منظور انجام ادامه فرآیند کشش سرد مفتول، با بررسی دمای مناسب بازیابی و تبلورمجدد، دمای آنیل میانی c°810 برای آلیاژ timetal lcb انتخاب گردید. همچنین با صرف نظر از انجام عملیات تبلورمجدد پیش از پیرسازی در آلیاژ timetal lcb، می توان خواص استحکام و شکل پذیری را در کنار هم داشت.
محمد دارایی غلامحسین ابراهیمی پور
چکیده ندارد.
محمد دارایی ابوالقاسم دهقان
بخوبی معلوم گردیده که عملیات بهسازی با na و sr تمایل به تشکیل ریزتخلخل را در آلیاژ افزایش می دهد. بعبارت دیگر، عناصر بهساز مورفولوژی مکها را تغییر می دهند. در این تحقیق اثر دو عنصر استرانسیوم و آنتیموان بر ریزساختار و خواص مکانیکی آلیاژ (a356) مورد بررسی قرار گرفته است . نتایج نشان داده اند که بیشتر ریزتخلخل ها در آلیاژهای بهسازی شده با استرانسیوم، در مقایسه با آلیاژهای بهسازی نشده و آنتیموان دار که دارای تخلخل های بی نظمی (بین دندریتی) هستند، گرد و شبه بی نظم می باشند. با استفاده از قالبهایی که از یک طرف به مبرد و از طرف دیگر به تغذیه وصل بودند مشخص شد که ریزتخلخل در آلیاژهای بهسازی شده با استرانسیوم 2-3 مرتبه نسبت به آلیاژهای بهسازی نشده و آنتیموان دار بیشتر می شود. همچنین حجم انقباضی نایچه در آلیاژهای بهسازی شده با استرانسیوم با کاهشی روبرو است . اندازه دانه و فاصله بازوی دندریتی با افزایش عناصر بهساز کاهش می یابند، بقسمی که اثر sb بیشتر از sr می باشد. آزمایشات کشش نشان می دهند که با افزایش عناصر بهساز، افزایشی قابل توجهی در استحکام کششی آلیاژ و درصد ازدیاد طول نسبی پدید می آید. انرژی ضربه آلیاژهای بهسازی شده با استرانسیوم بیشتر از آلیاژهای بهسازی نشده و آنتیموان دار می باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که مورفولوژی فاز سیلیسیم تاثیر خیلی بیشتری بر مقاومت به ضربه نسبت به ریزتخلخل بر جای می گذارد.